از : خسرو د
عنوان : ائتلاف با وجود اختلاف
دوستان گرامی نظر دهند، با پوزش از اینکه مجدداً اوقات شریف شما را می گیرم، در کامنت بلند قبلی ام به نیاز مبرم کنونی جنبش مبارزاتی مردم ایران اشاره کردم، اما احساس می کنم این نکته بسیار مهم ممکن است در متن طولانی ام از نظر دور مانده باشد. امروز در بی بی سی فارسی مطلبی چاپ شد با عنوان "ائتلاف با وجود اختلاف؛ مخالفان اسد متحد میشوند". اگر به این گزارش مراجعه کنید، در می یابید که ابتکار عمل این اتحاد کاملاً در دست غرب و در راس آن امریک است. در گزارش آمده است: "گروه دوستان سوریه به رهبری آمریکا که مخالفان را برای اتحاد بیشتر تحت فشار گذاشته بودند، وعده دادند که ائتلاف جدید را به عنوان تنها نماینده مشروع مردم سوریه به رسمیت بشناسند." مراد من از طرح این موضوع آن است که در شرایط خطیر کنونی که جامعه ایران آبستن حوادث مهم و سرنوشت ساز است، اگر اپوزیسیون ایرانی از جمله جریانات چپ نتوانند به چنین اتحادی دست بزنند، باید منتظر باشند این ابتکار عمل توسط جریانات راست ولی با "همت" امریکا محقق شود. به عبارت دیگر، اپوزیسیون ایرانی باید هر چه سریعتر به چنین اتحادی در قالب یک جبهه متحد دست بزنند تا به روز اپوزیسیون واقعی در سوریه دچار نشوند که در این ائتلاف اشاره شده جایی ندارند. اینجا می خواهم بر نکته مهم در کامنت قبلی ام مجدداً تاکید کنم: سه سازمانی که در این بیانیه ی امضا شده به آنها اشاره گردید (دو سازمان فدایی و شورای موقت سوسیالیستها) به اعتقاد من اصلاً نیاز ندارند که با هم وحدت کنند که یک حزب را تشکیل دهند چون باز هم جریاناتی از داخل آن حزب انشعاب خواهند کرد و ما اثرش را همین حالا که این وحدت هنوز صورت نگرفته شاهد بوده ایم. اینها می توانند همچنان سه سازمان جداگانه باقی بمانند اما با هم در قالب "اتحاد" (به صورت جبهه) و نه "وحدت"(به صورت ادغام شده) همکاری کنند. به جای صرف این همه انرژی جهت تشکیل حزبی که آینده اش نامعلوم است، بیایند مبتکر اتحاد بین خود و احزاب و سازمانهای دیگر شوند. بیایند فعالانه با جریانات گوناگون چه چپ دموکرات و سوسیالیستی (نظیر انچه خود گفته اند) و چپ های مارکسیستی و نیروهای ملی-مذهبی و اصلاح طلبان پیشرو_ به طور کلی تمام نیروهایی که می توانند در ترکیب جبهه قرار گیرند_ وارد مذاکرات پیگرانه و صبورانه بشوند. از انجایی که بسیاری از نیروهای اپوزیسیون از تفرقه ها خسته شده اند، می توان امید داشت که آن سه سازمان در تلاش خود موفق باشند. با سپاس از همه دوستان خواننده و نظر دهنده و همین طور سایت محترم اخبار روز که انتشار این مطالب را بر عهده گرفته است.
۴۹۴۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۱
|
از : ناظر
عنوان : بهانه
همگرایی سازمان "اکثریت" و "اتحاد"فدائی طی سالهای بقدری پیش رفته است که ذوب این دو با هم اصلن دور از انتظار نبود! برای ارایش این اتحاد جمع شورای موقت سوسیالیستها هم افزوده شد. این "اتحاد" اهمیتی که دارد این است صفوف چند گرایش سیاسی خارج از کشوری واحد و مشخص میشود.
به نظر من این اقایان که این اطلاعیه را نگاشته اند از عدم موفقیت این حرکت مطمئن بوده اند و بهانه بدنامی "اکثریت" بعد از پنج سال مذاکره با "اکثریت"را دیگر کسی جدی نمیتواند بگیرد.
سوالی که برای من ناظر و علاقمند مطرح میشود این است که:
- این اتحاد چقدر "چپ" است؟
- دو سازمان تبعیدی که بعد از بیش از سه دهه فعالیت سیاسی همیشه به تحلیل رفته یا ریزش نیرو داشته اند و معدل سنی انان شاید نزدیک شصت باشد و همچنین هر دو از جذب نیروی جدید و جوان ناتوان بوده اند، چرا فکر میکنند به قطبی برای اتحاد نیرو های چپ میتوانند باشند؟ مواضع سیاسی هر دو نیرو قبلن جاذبه نداشتند! حالا با یک اتحاد شان چرا باید جذابیت داشته باشد؟
۴۹۴۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : نظری
عنوان : اتحاد چپ ها؟!
ظاهرا اتحاد "چپ" ها فواید زیادی دارد که اعضا چندین حزب و سازمان سیاسی ایرانی تلاش کرده و می کنند که به آن دست یابند اما تا بحال نتوانسته اند آن را عملی کنند.
این "چپ" چه معنی دارد که اتحاد بین احزاب و سازمانهای "چپ" برای این افراد مطلوب به نظر می رسد؟!
شاید دیگران هنوز نمی دانند اما تمام مواضع و سیاستهای سازمان های مانند سازمان اکثریت و اتحاد فداییان به لیبرالیسم نزدیک می باشد تا سوسیالیسم. اگر حتی سوسیالیسم را در شبیه به آنچه حزب سوسیالیست فرانسه یا سوسیال دمکرات آلمان بدانیم باز مواضع این دو سازمان با سوسیالیسم از این نوع فاصله دارد و به مواضع احزاب لیبرال دمکرات نزدیک است.
هر دو این سازمان های سیاسی نیز به "بازار آزاد" یا نظام کاپیتالیسم معتقد هستند و مطلقا معتقد به تعویض آن با سیستم سوسیالیستی تولید نمی باشند.
با این مقدمه باید پرسید اتحاد "چپ" اصلا چرا برای این دو کوچکترین اهمیتی می تواند داشته باشد؟
آیا ما در دنیای زندگی می کنیم که می توان با جعل هویت دیگران به حیات سیاسی خود ادامه دهیم؟
چرا این دو سازمان تلاش نمی کنند با احزاب و سازمانهای همفکر خود یعنی احزاب و سازمانهای لیبرال ایرانی اتحادی بوجود آوردند و هنوز در این تفکر بسر می برند که "چپ" برای آنها فایده بیشتری خواهد داشت؟
احزاب لیبرال ایرانی مانند جبهه ملی و نهضت آزادی و ملی-مذهبی های رنگارنگ و حزب مشروطه و بقیه که تقریبا نظرات کاملا مشابه ای با این دو سازمان دارند خواهند توانست یک اتحاد فراگیرتری را با آنها بوجود آورند تا کسانی که خواهان برچیدن نظام سرمایه داری هستند؟!
بگذارید این اتحاد را "اتحاد لیبرال" بنامیم و کار را ساده کنیم. شاید اکنون جبهه ملی باز تشکل مناسبی برای تمامی این سازمانها و احزاب باشد که خواهان دمکراتیزه کردن سیستم سیاسی ایران منهای تغیر و تحولات نظام اقتصادی می باشند.
آقایان "چپ" روی شما سالها است که به پایان رسیده پس کمی رو راستی پیشه کنید و به نمای فعلی خود توجه کنید. اگر شما از نمای فعلی خود شرمگین هستید چه انتظاری خواهید داشت که مردم ایران شما را با شکل و شمایل جدیدتان و با نام جعلی "چپ" پذیرا باشند؟!
۴۹۴۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : آرمان کارگران
عنوان : عوامفریبی با نام سوسیالیسم
در طول تاریخ شاهد بوده ایم که احزاب و جریانات سیاسی با جعل هویت و با استفاده از نام سوسیالیسم به انواع شکل به مانند احزاب دیگر بورژوازی تلاش کردند که نظام تولید سرمایه داری و ماهیت طبقاتی استثمارگرانه آن را حفظ کنند. از سوسیال دمکرات های انترناسیونال دوم به رهبری کارل کائوتسکی که با انباشتی از دانش مارکسیستی به امداد بورژوزاهای وطنی رفت تا احزاب فاشیستی و درنده ای مانند سوسیالیست های ملی آلمان یعنی همان حزب گشتاپو و هیتلر تا بنیتو موسیلینی که نامش را خانواده انقلابی او به یاد انقلابی مکزیکی بنیتو گذاشتند و بعدتر احزاب رنگارنگ سرمایه داران دولتی اتحاد شوروی و کشورهای تحت سلطه روسیه و اکنون حزب کمونیست کذایی چین و ویتنام که در رقابت سرمایه داری دست احزاب بورژوازی غربی را از پشت بسته اند.
کمونیست ها به انقلاب جهانی پرولتری معتقدند و هرگونه حرکت و تلاشی را در جهت حفظ نظام های سرمایه داری بر خلاف تکامل جامعه جهانی می دانند. مارکسیست ها آگاه هستند که تنها با انقلاب پرولتری است که جهان از این نظام حاکم طبقاتی عبور خواهد کرد و با برچیدن نظام تولید سرمایه نظام نوینی را کارگران و پرولتاریا به پا خواهند که در روند شکل گیری جامعه کمونیستی قرار خواهد گرفت.
دنیای امروز به مانند دنیای مارکس و لنین هنوز از روابط تولید سرمایه داری رنج می برد و طبقات مردم به بدترین اشکال توسط سرمایه داران جهانی استثمار می شوند.
سوسیال دمکرات ها در جهت حفظ نظام سرمایه به مقابله با کمونیست ها بوجود آمدند و اکنون نیز شاهد هستیم که در اروپایی بحران زده تنها قادر هستند که وعده روزهای بهتر را بدهند اما میلیونها مردم آن دیار خود شاهد از دست رفتن ابتدائی ترین حقوق زندگی انسانی خود هستند.
در صحنه سیاسی ایران جریانات بورژوای که از دل سازمان چریکهای فدایی خلق بیرون آمدند نیز همان شیوه های عوامفریبانه را از دوستان بورژوای اروپایی خود یاد گرفته اند و با بازی با القابی مانند "چپ" تلاش می کنند که میلیونها کارگر و زحمتکش ایرانی را با فریب و وعده های دورغین از مبارزه برای نابودی طبقات تبه کار سرمایه داران اسلامی جلوگیری کنند.
سازمان اکثریت و دوقلوی او یعنی "اتحاد فدائیان" هیچ غرابتی با مارکسیسم و کمونیسم ندارند و در مبارزات میلیونها زحمتکش ایرانی همواره جانب حاکمان را علیه آنها گرفته اند.
سرمایه داران تبه کار ایرانی هنوز همان نظام جنایتکار اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را هدایت می کنند و تنها تغیر شکل حاکمان و حامیان فعلی آنها می باشد.
احزاب و سازمانهای بورژوا لیبرالی مانند اکثریت تنها مانعی در تشکل و حرکت پرولتاریای ایران هستند و وظیفه انقلابیون و کمونیست ها می باشد که ماهیت ارتجاعی آنها را افشا کنند.
۴۹۴۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : خسرو د
عنوان : برای ایرج اعظمی
با درود به شما و سایر دوستان که زحمت کشیده اند در بحث های محترمانه شرکت کرده اند. سعی می کنم با خطاب قرار دادن شما، به صورت فشرده به نکاتی اشاره کنم که شاید پاسخ دیگر دوستان، از حمله امضا کنندگان این بیانیه، نیز باشد. من (به عنوان هوادار حزب توده ایران) در اظهار نظر کوتاه اولم به دو نکته اشاره کردم: ۱: گفتم از تفرقه بین گروه های چپ خسته شدم؛ اگر شما خسته نیستید، لطفاً بفرمایید تا چند "دهه" دیگر باید به این اختلافات و بدبینی ها دامن بزنیم؟ اگر در سه دهه گذشته یاد می گرفتیم که لااقل با ادبیات درست با هم برخورد کنیم، امروز اپوریسیون چپ بی درنگ می توانست متحدانه علیه رژیم ج-ا عمل کند. مراد از ادبیات درست این است که اختلاف بین جریانهای چپ را به رسمیت بشناسیم و محترمانه به نقدهای صحیح یکدیگر بپردازیم: به دور از شارلاطانیسم و دروغگویی و با تکیه بر اسناد تاریخی! در تمام سازمانهای سیاسی پژوهشگرانی هستند که تحقیقات دانشگاهی فراوان انجام داده اند. در کدام تحقیق دانشگاهی منتقدان به هم دشنام می دهند و یا دروغ می گویند؟ چنین پژوهشی مورد پسند هیچ استادی قرار نمی گیرد. اما متاسفانه اغلب اپوزیسیون ایرانی پس از سه دهه هنوز به این درجه از رشد نرسیده اند. این در حالی است که همه ما آگاهیم که هیچ نیرویی به تنهایی قادر به تغییر چنین رژیمی نیست، و از این هم آگاهیم که نقدهای خصمانه و دروغین و غیر مستند ما به هیچوجه سبب نمی شود که احزاب و سازمانهای ریشه دار ایران داوطلبانه به حیات خود خاتمه دهند. بر همین اساس است که می گویم از این بحثهای تفرقه جویانه و خودخواهانه بیزارم. ۲- گفتم حزب طبقه کارگر در ایران وجود دارد و آن حزب توده ایران است، با این تاکید که ارگان مرکزی اش "نامه مردم" است. (منظورم "راه توده" با نشریه پیک نت نیست که هنوز در وادی سالهای ۵۷-۶۱ سیر می کند و انتقاد حزب بر برخی سیاست هایش در ان سالها را به کلی رد می کند. حال می رسیم به نکته ای که شما فرموده اید. اولاً این سخن کلیشه ای که حزب توده ایران "سنتی" است، دلیل بر تایید این ادعا نیست که واقعا این حزب سنتی است. منظور شما از سنتی بودن چیست؟ آیا شما اصلاً "نامه مردم" را مطالعه می فرمایید؟ اگر آری، لطفاً به یک مورد تحلیلی یا نظری از مطالب این نشریه اشاره بفرمایید و مشخص کنید کدام قسمت از دیدگاهش به نظر شما سنتی است. اما اگر منظور شما این است که این حزب مارکسیست-لنینیست است می پذیرم و این با به اصطلاح "چپ نوین" که چیزی جز سوسیال دموکراسی نیست، از زمین تا آسمان تفاوت دارد. شما در بیانیه این سه دوست گرامی که دقت کنید واژه "کمونیسم" را در پرانتز نوشته اند. اینان حتا هراس دارند خود را کمونیست بدانند و یا فکر کنند روزی ممکن است کمونیست شوند، اما در عین حال می خواهند حزب طبقه کارگر تشکیل بدهند! در بیانیه فراخوان نیز هر سه سازمان نشان داه اند که کمتر از سرمایه داری از کمونیسم نمی ترسند. در همین جا می خواهم رفیقانه به سه سازمان نامبرده در این بیانیه گوشزد کنم که به جای "وحدت" (ادغام ۳ سازمان جهت تشکیل "حزب بزرگ چپ")، به "اتحاد" (همکاری در قالب یک جبهه) قانع باشند و در این راستا مجدانه بکوشند. نیاز مبرم و عاجل کنونی همه اپوزیسیون همین است. ۳- اجازه می خواهم در مورد یک نکته دیگر شما اظهار نظر کنم: گفته اید: "دقیقا واقعیت تلخ تاریخی حزب (توده)، باعث شد جوانان دهه ۵۰ جنبش فداییان را شکل دهند." جریان فدایی ریشه اش در سرخوردگی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. کسانی از نیروهای ملی و/یا مذهبی به مجاهدین خلق ایران روی اوردند که آن زمان تا انقلاب بهمن ایران نیروی مترقی ضد سرمایه داری-ضدامپریالیستی به شمار می امد. سرخوردگان از حزب توده ایران نیز به مائوئیسم و مبارزه چریکی روی آرودند. منطق همه اینها این بود که نمی توان حکومت دیکتاتوری به غایت خشن شاه را که حتا مخالفین غیر مسلح را اعدام می کند، با مبارزه "مسالمت آمیز" برانداخت. فکر نمی کنم شما نیاز به این توضیح داشته باشید که نگرش مبارزه مسلحانه از اساس غلط بود، هر چند قهرمانان بی شماری تقدیم مردم ایران کرد. حزب توده در همان زمان هم به خاطر نقدش به مبارزه مسلحانه "سنتی" خوانده می شد. اگر شما فکر می کنید در میان مردم بدبینی علیه حزب وجود دارد، مگر بدبینی در مورد سایر گروه ها وجود ندارد؟ این بدبینی ها را خود ما هم دامن می زنیم، برادر! ۴- در همان کامنت کوتاهم گفته ام که اگر اشکالاتی در حزب توده می بینید، بیایید با آن برخورد کنید. متاسفانه خیلی از دوستان با نظرات حزب آشنا نیستند. این عدم آشنایی تا اندازه ای است که حتا آقای بهروز خلیق یه عنوان مسوول سازمان فدائیان خلق ایران-اکثریت، از محتوای شعارهای آن که سالها در حال تکرار شدن است، بی خبر است، مثل نقدهایش در مورد جبهه واحد ضد دیکتاتوری و یا نوع حکومتی که حزب مد نظر دارد.
۴۹۴۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : پرسشگر
عنوان : پرسش
رفقای! یکی لطف کند و به من نشانی بدهد که رفیق مارکس در کدام آثارش میان «سوسیالیسم» و «کمونیسم» تفاوت قائل شده است؟
۴۹۴۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : ایرج اعظمی
عنوان : سمت برآیند اصرار عنودانه بر وجود تشکل چپ و تمسخر اتحاد چپ
سلام بر شما
مقاله "چرا از عضویت شورای موقت سوسیالیست های چپ استعفا دادیم ". را خواندم . در مقطع نظر ۱۷ بود که فرصت یافتم نظرم را ارسال نمایم . ضروری دانستم که نکاتی را یادآوری کنم:
یک – پافشاری تاریخی و بی تاثیر از جنس فکری رفقای چپ سنتی خسرو و همفکرانش بر وجود حزب توده نماینده کارگران ایران چرخ بحرکت درامده اتحاد چپ ها را متوقف نخواهد کرد . تجارب تاریخی و کارنامه حزب طبقه کارگر ایران هنوز از حافظه ها محو نشده است . تاکنون عدم استقبال مردم هموزن قدمت و ادعاهای حزب مزبور نبوده است . دقیقا واقعیت تلخ تاریخی حزب ، باعث شد جوانان دهه ۵۰ جنبش فداییان را شکل دهند
دو – امروز نیز اتحاد چپ ها از جنبش فدایی حرکت کرده است و آغوش رفقای دو سازمان بروی هر جریان چپ ملی خواه در قالب خلیل ملکی یا سویال دمکراسی و گرایش سویالیسم دمکراتیک باز است . پس بجای به سخره گرفتن اتحاد چپ ها به ایفا نقش خود بیندیشید تا بر تفرقه چپ ها پایان کمک داده باشید . البته نقشی بدون هرگونه انحصارطلبی و ادعای سرقفلی داشتن در وادی چپ . و اگر قصد پیوستن ندارند یا ندارید منش دمکراتیک را در رفتار و رویکرد خود نشان دهید . احترام نهید و به گفته رفیق کبیر کارل مارکس "بگذار زمان بگذرد" سپس تجربه را نقد کنید .
سه – رفقای مستعفی در برابر نظر رفقا " آرین جواهری " ، " مسعود " و " عیسی صفا " مسئول پاسخگویی هستند . تا مشخص شود چه کسی در او غش می باشد . سابقه این پاسخگویی را در واکنش روشنگرانه و متین رفیق بهزاد کریمی در این سایت دیدم . شما نیز خوبست چنین کنید . زیرا اخلاق دمکراتیک حکم می کند که رفقای مستعفی ، خبر مبتنی بر نقش موثرشان در روند اتحاد چپ ها و تدوین فراخوان توسط رفقا مسعود و صفا را در همین ستون نظرات یا مقاله تکمیلی پاسخ دهند .
چهار – رفقا ! با وجود گرایشات چندگانه فداییان – اکثریت – بویژه گرایش چپ سنتی گویا تشکیل حزب چپ دمکرات و یا حزب سراسری سوسالیستها ( کمونیست ) را مطرح کرده اند . نمی خواهم پیشداوری کنم . پس می پرسم تعریف شان از چپ دمکرات چیست و کدام گروه سیاسی را در این شاخه چپ سراغ دارید ؟ نشان دهند . گمان ندارم که تعریف شان از چپ سنتی همانی باشد که حزب توده ارائه کرده است . در غیر اینصورت تعریف آنها از کمونیست چیست ؟
باپوزش از خوانندگان
۴۹۴۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : عیسی صفا
عنوان : کاتلیزور
من در جریان آغاز بحث بین اتحاد فداییان خلق برای وحدت با سازمان فداییان اکثریت بودم. اتحاد فداییان با اینکه فاصله بزرگی در طول سالها از ضدیت با فداییان اکثریت گرفته بود ، ولی نمی خواست و یا نمی توانست با آنهاوارد اتحاد سازمانی مستقیم بشود. نظر من در آن دوره بحث مبتنی بر دفاع از وحدت دو سازمان با ریشه تاریخی فدایی و جذب نیروهای پراکنده فدایی بر پایه این وحدت بود و مخالف وحدت با شورای موقت سوسیالیستها بودم. چونکه به نظرم جمع و جور کردن چنین تنوعی از عهده هر سه جریان خارج بود. اتحاد فداییان هم برایشان مهم وحدت با فداییان اکثریت بود ولی به گفته یکی از رهبران این سازمان اتحاد فداییان نیاز به یک « کاتالیزور» بود. این کاتالیزور هم شورای موقت سوسیالیستها بود و برای ایفای همین نقش هم به آنها مراجعه شد.خود این مساله که چرا آنها با اینکه به نقش محلل خود آگاه بودند و با آگاهی این نقش را پذیرفتند جای سوال است. طرح اصلی هم برای وحدت تشکیلاتی و تشکیل یک سازمان و حزب جدید بود و نه طرح وحدت مانند جبهه ی متحد چپ. ظاهرا طرح وحدت تشکیلاتی بنا به دلایلی که من اطلاع ندارم و هیچ گزارشی از طرف سه جریان در این زمینه بطور علنی ارایه نشده است ، به بن بست رسیده و طرح با بیانیه جدید تغییر « ماهیت» داده است. وحدت چپ بطور کلی و وسیع در طرح جدید مطرح شده است و ظرف تشکیلاتی آنهم مشخص نیست. حزب یا جبهه متحد چپ؟ در طرح پاسخی مشخص داده نشده است.
اما سوال اصلی من از نویسندگان بیانیه استعفا این است که تفاوت سیاسی ـ ایدیولوژیک بین اتحاد فداییان و فداییان اکثریت کدامست که شما بین آنها ظاهرا تفاوت مهمی را تشخیص داده اید؟ اگر به کنگره آخر اتحاد فداییان مراجعه کنید آنها هم به همکاری با اصلاح طلبان خط موسوی کروبی اعتقاد دارند. از افراد اتحاد فداییان هم در کنگره استکهلم شرکت داشته و علنا هم در سایت اخبار روز گزارش خود را نوشته بود. پس چرا شما تنها در این مورد روی فداییان اکثریت متمرکز شده اید؟
شما در بیانیه خود به وحدت سوسیالیستها و در پرانتز کمونیستها اشاره کرده اید.اولا معنای این هویت به قول خودتان « ذوحیاتین» چیست و دوما در کدام سند سازمانی دو سازمان فدایی شما هویت « کمونیستی» را دیده اید؟ این دوسازمان هیچ قرابتی با کمونیسم نداشته و علیه چنین هویتی هستند. این دو سازمان هویت سوسیال دمکرات و سوسیال لیبرال دارند و ماهیتا ضد کمونیست هستند.
۴۹۴۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : الف رستمی
عنوان : چرا اقلیت ها اکثریت ها را نمی پذیرند
چرا اقلیت اکثریت را نمی پذیرد؟ آیا به درستی مشی خود باور ندارد؟ آیا به موفقیت در ترویج نظراتش برای اکثریت شدن باور ندارد؟ یک اقلیت قدرتمند چپ در اتحاد اکثریت می تواند و باید بماند و فعالیت کند و مطمئن باشد با بلا گرفتن تب مبارزات در جامعه حرف اول را خواهد زد.
اینقدر نترسید. اینقدر از این راست ها نترسید. اینقدر به خود بی باور نباشید. اتحاد عمل در هر حال قدمی به پیش است... انفراد را هیچ بیانیهٔ پرطمطراقی به عملی اجتماعی یا انقلابی تبدیل نمی کند.
جدا شدنتان بزرگ ترین خدمت به آن چیزی ست که راستش می نامید.
۴۹۴۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۱
|
از : احمد
عنوان : مفاهیم از معنی افتاده
یک )من به همه دوستان هشدار می دهم که به حق دموکراتیک این سه گرانمایه در ابراز دلائل همرائی و جدا شدن از گروهی احترام بگذارند.
دو ) سازمان اکثریت متأسفانه سیاست هایش مشخص نیست و این برای هر جریانی که به آن نزدیک شود در دراز مدت مسئله ساز است. درون این سازمان همه نوع فکر متناقضی را می توان یافت. اخیرأ عناصر اصلاح طلب سلطنت طلب جمهوری خواه سوسیالیست هم در درون آن فراوان یافت می شوند.
سه) سازمان اکثریت کوچکترین درکی از یک حزب سیاسی ندارد. بهر حال حتی در آمریکا بجز بخش راست افراطی مبارزه طبقاتی پذیرفته شده است گرچه درک نازل بعضی معادل گرفتن مبارزه با کتک کاری است ولی مالیات تصاعدی و دفاع از آن نوعی مبارزه است ایجاد اتحادیه ها خود نوعی از مبارزه در مقابل تمامیت خواهی سرمایه است. عناصری از این سازمان خواهان سازش طبقاتی هستند خودشان را هم چپ می دانند. یک حزب باید از منافع گروهی دفاع کند ونمی تواند نماینده همه باشد فدائیان اکثریت نماینده منافع کیست؟
چهار) می خواهند چپ سوسیالیست را متحد کنند رهبر سابقشان و عضو با نفوذ فعلی در همین سایت گفت که سوسیالیست نیست.اول مشخص کنید که کیستید تازه زیر قراردادی را امضا کنید که دو سه سال به این عهد پایبند می مانید و الا دو ماه ذیگر هجوم ببرید دفتر والاحضرت این نمی شود
۴۹۴۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۱
|