یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

کنفرانس پراگ و چند چشم انداز - ف. تابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : اکبر آذر

عنوان : دست آورد نشست پراگ
حتی اگر دست آورد نشست پراگ فقط باز کردن راه گفتگو بین طیفی از نیروهای مختلف غیر سلطنت طلب(جمهوری خواه) با هوادارن مشروطه باشد دستاورد مهمی است.
با اشتباهی تلخ و بزرگ(به نام انقلاب اسلامی) رژیم شاه جایش را به رژیمی اسلامی داد. به جز حامیان رژیم اسلامی کمتر کسیست که دیگر این دگرگونی و سیر قهقرایی را تائید کند. در این صورت چرا نباید با آن بخش از مشروطه طلبانی که برای آزادی و الغای رژیم اسلامی تلاش می کنند همکاری و گفتگو نداشت.
آیا آن ها که با مبارزات مسلحانه شان و بعدتر هم با حمایت چندساله بی دریغشان در برپایی رژیم اسلامی مشارکت کردند هنوز به این باور نرسیده اند که "انقلاب اسلامی" نتیجه ناگزیر رفتن شاه در جامعه ایران بود. آیا راه های دیگری برای کاستن و زدودن استبداد شاهی وجود نداشت که الزاما در خدمت برپایی رژیم اسلامی قرار نگیرد. اگر چنین راه هایی وجود داشته که داشته، از طرف بخشی از خود مشروطه خواهان و سلطنت طلبان حمایت می شده. خوب این دسته امروز هم حضور دارند و حاضرند و توانایی مبارزه برای زدودن رژیم اسلامی را به سهم خود دارند چرا با آن ها نباید گفتگو کرد چرا باید ترسید که این گفتگوها موجب روی کارآمدن رضا شاه دوم خواهد شد. آیا واقعا شما اینطور ارزیابی می کنید که شانس رضاشاه دوم برای قدرت گیری زیاد است. اگر این طور است که باید جدی تر با آن ها وارد گفتگو شد.
۴۹۷۰۲ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣۹۱       

    از : ف. تابان

عنوان : پاسخ به نظرات دوستان
* زنگنه عزیز، ممنون از تذکراتتان. من در این یادداشت ارزیابی از وضعیت جنبش سبز و میزان قدرت و ضعف آن نداده ام. خواسته ام بگویم وقتی جنبشی در ایران وجود دارد و رهبرانی دارد که به طور نسبی – دست کم – مورد اعتماد مردم معترض هستند، بر فراز سر آن ها نمی شود، شورای ملی نمونه ی سوریه درست کرد. نه در لیبی و نه در سوریه، چنین اپوزیسیون و چنین رهبرانی وجود نداشته اند. من خواسته ام بگویم این موقعیت خاص در ایران، مانع می شود که بتوان به این «اتحاد...» کارکردی مثل کارکرد شورای ملی سوریه و نظایر آن – که به نظر من هدف بخشی از شرکت کنندگان در این «اتحاد...» است – داد.

* دوست گرامی رامین. برای کسی شاخ و شانه نکشیده ام. از حق خود برای بیان نظراتم استفاده کرده ام. با بخشی از حرف های شما هم موافق هستم. امیدوارم سازمان اکثریت و هیچ جریان دیگری نیز به سیاست های دهه ی ۶۰ و اتحاد با ارتجاع به هر دلیلی، برنگردد. یک نگرانی من هم همینست. این بازگشت می تواند عینا به شکل سابق نباشد. هشدارهای من که نباید علیه یک ارتجاع با ارتجاع دیگر متحد شد، در همین جهت است.
این را هم می دانم که «در جبهه ی ما» هم آدم هایی با سابقه ی ناروشن هستند.

با این نظر هم موافق هستم که مسئول اول سازمان اکثریت و دیگران نیز نباید عضو دو حزب باشند. از نظر من اتحاد جمهوری خواهان ایران یا جمهوری خواهان دموکراتیک و لائیک هر چند اسم خود را جبهه گذاشته اند، اما در واقع حزب هستند. زیرا عضوگیری می کنند، ساختار حزبی دارند، هر فرد در آن ها دارای یک رای است و مهم تر از همه تصمیمات بر اساس اکثریت آرا گرفته می شود. همه ی این ها کارکردهای شناخته شده ی حزبی است. من موافق عضویت در دو حزب نیستم. دلیل آن هم روشن است. یکی از مهم ترین آن ها: اگر این دو حزب با هم در سیاست ها و یا حتی جهت گیری های اساسی اختلاف پیدا کردند، عضو دو حزبه باید جانب کدام را بگیرد و مجری کدام سیاست ها باشد؟

متاسفانه به بهانه ی «دموکراسی حزبی»، امروز ولنگاری و هرج و مرج و شلم و شوربا تبلیغ می شود، و شما هم ظاهرا مبلغ همین ولنگاری شده اید. در هیچ حزب جدی اروپایی هم شاهد این ولنگاری رسم شده در احزاب ایرانی نیستیم، چه رسد به احزابی که می خواهند در شرایط استبدادی مبارزه کنند.
چرا باید با تنبیه تشکیلاتی مخالفت کرد؟ اگر کسانی عضو حزبی بودند و سیاست این حزب را وقعی ننهادند و هر کاری خودشان دلشان خواست کردند، با آن ها چه باید کرد؟ اگر در اینجا انتقادی هست آن است که به نظر من این تنبیه باید به صورت عادلانه و در مورد همه ی کسانی باشد که در برابر سیاست های حزبی می ایستند. در حزب به نظر من ابراز عقیده باید آزاد باشد اما نمی توان اراده ی سیاسی مخالفی در برابر اراده ی سیاسی حزب (مصوبه کنگره ها و نهادهای عالی) شکل داد. این دیگر حزب نمی شود، آش شله قلمکار می شود که هر کس هر چه خودش تشخیص داد انجام می دهد. این اخلاقی نیست که کسانی عضو حزبی باشند و در رده های رهبری آن هم شرکت کنند و سیاست های حزب را اجرا نکنند و هر کاری خودشان دلشان می خواهد بکنند. شما بهتر است به جای اینکه از حزبی که خواهان رعایت انضباط تشکیلاتی اعضای خود است بازخواست کنید، از کسانی که خط مشی دیگری را در حزب اجرا می کنند بپرسید که چرا در حزب مانده اند؟ اخلاقا بهتر است این افراد از عضویت در حزبی که می خواهند علیه آن فعالیت کنند استعفا بدهند تا کار به تنبیه هم نکشد. من در اینجا مطلقا شخص معین و حزب معینی را در نظر ندارم و از یک الگوی حزبی که به نظر من صحیح می آید دفاع می کنم.

نکته ی آخر در مورد «تحلیل وزارت اطلاعات» که این روزها سر و صدای غیرعادی در مورد آن به راه افتاده و عده ای آن را دلیل حقانیت خود یافته اند. من انکار نمی کنم که وزرات اطلاعات با هر گونه حرکتی در اپوزیسیون مخالف است. اما اگر این ها دلیل حقانیت است که «مجاهدین خلق» از همه حقانیت بیشتری خواهند داشت. ما دوست عزیز، نمی توانیم عقلمان را دست وزارت اطلاعات حکومت جمهوری اسلامی بدهیم. اگر زمانی عقلمان را به دست اطلاعاتی ها بدهیم، ان ها خیلی راحت می توانند با تحلیل های انحرافی اساس حرکت های ما را زیر و رو کنند.
۴۹۶۹۱ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣۹۱       

    از : زنگنه

عنوان : در پرچم ایران رنگ سفیدی هم وجود دارد!
آقای تابان , امیدوارم که من هم بتوانم راه شما را در انتقاد سازنده ای که نموده اید, ادامه دهم. این ایده که بتوان از شرایطی که نیروهای خارجی در منطقه و ایران فراهم می کنند, برای تغییر در ایران, استفاده کرد, چیز تازه ای نیست. اگر به گذشته باز گردید, اتحاد جمهوری خواهان نیز در شرایطی شکل گرفت, که بوش رئیس جمهور سابق آمریکا , سه کشور از جمله عراق و ایران را محور شرارت نامید و به عراق لشکر کشید. اتحاد جمهوری خواهان نیز بر این امید بودند که شاید در ایران شرایطی فراهم شود که بتوانند, آلترناتیوی باشند برای مقابله با جمهوری اسلامی . در آن زمان جنبش سبزی وجود نداشت. در ماههای گذشته در کنار اتحاد برای دمکراسی, برخی گرد منشور شورای ملی جمع شده و اخیرآ طرفداران سوسیالیسم نیز در حال شکل دادن پروژه چپ بزرگ هستند.مشروطه طلبان خود را قانع کرده اند که انتخابات آزاد را بپذیرند.به نظر من نباید نیروها را از این جریان ترساند. آنچه که به جنبش سبز مربوط می شود, به عقیده من بزرگ نمائی می شود. چنانکه شما نیز آنرا برجسته کرده اید. اینکه اتحاد برای دمکراسی در پراگ نتوانسته است موفقییت آمیز باشد, توجیه ای برای موفقییت جنبش سبز به شکل کنونیش نیست .به نظر من زمان آن رسیده است جنبش سبز را در جهت روشن ساختن ابهاماتی که در آینده این جنبش وجود دارد , وادار کرد. دلایل فراوانی در دست است که جنبش سبز, در اعتراضات خیابانی, مخالف شرکت, تحریم کنندگان شرکت در انتخابات سال ۸۸ در حمایت از آنها و در اعتراضات بودند. اگر فرض بر آن بگذاریم که جمهوری اسلامی چنان تحت فشار قرار بگیرد, که کروبی و موسوی را به میدان بفرستد , فکرنمی کنم که این دو آزادی انتخاب را برای همه و طور نمونه حتی پروژه چپ خواسار باشند.ما نباید تحت تآثیر بخشی از شخصییت ها ی جنبش سبز در اروپا شویم که مواضع معتدلتری دارند. من رنگ سبز را مانند بسیاری به مثابه سازندگی و آبادانی می بینم, که نمود آن در پرچم سه رنگ ایران دیده می شود.سئوال من آن است که رنگ سبز برای رهبران مردم شرکت کننده در جنبش ۸۸؛ نمود چیست؟ مطمئنم که شما نیزآقای تابان! رنگ سبزرا مانند من می بینید.
۴۹۶۶۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣۹۱       

    از : رامین

عنوان : چپ ایرانی ضد هر همگرایی
اقای تابان
اگر واقعا همانطور که نوشتید وضع این دوستان (کنفرانس پراگ) انقذر ناروشن و منفی است چرا شما و سازمان متبوعتان اینهمه شاخ و شانه میکشید. دوست عزیز اگر در جبهه کنفرانس پراگ کسانی هستند با پیشینه نا دموکراتیک در جبهه شما کسانی هستند با پیشینه بسیار منفی که اصلاح طلب شدهاند. سازمان شما به جایی رسیده که اعضای با سابقه اش راتهدید به محازات تشکیلاتی می کند(در صورت شرکت در کنفرانس پراگ). و این در حالی است که مسول اول سازمان همزمان در دو سازمان سیاسی مختلف عضو است. در خاتمه تلاش ای دوستان قابل تقدیر است و بیانیه وزات اطلاعات
در تخطه کردن این تلاش بسیار گویا بود. امیدوارم سازمان شما بار دگر به سیاستهای دهه ۶۰ برنگردد.
۴۹۶۶۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست