یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

در مورد نشست پراگ - فرخ نگهدار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : فرخ نگهدار

عنوان : یک توضیح دیگر
در کامنت ها دیدم که کامنتی هست که با نام «مهدی»‌ نوشته شده است. اشاره کرده که فرخ نگهدار با نام بردن از آقایان آهی و خادم درست مثل نامیدن انشعاب ۱۶ آذر به نام «باند کشتگر-هلیل رودی، ترور شخصیت کرده است.
قبل از هر چیز در مورد این قیاس تصریح می کنم: پیشنهاد نهادن نام هلیل رودی به جای هیبت الله معینی که بسیار در نزد فدائیان شناخته شده تر بود قبلا نوشته ام که آری چنین بود و ما هم عامدانه تصمیم گرفتیم نام هیبت (همایون) را حذف و نام هلیل رودی را در رهبری جریان انشعابی قرار دهیم. تصمیمی که من بعدها به غلط بودن و غیرصادقانه بودن آن به صراحت اذعان کرده ام. جزئیات این کار را من در نوشته ای که تحت عنوان «علی اکبر عزیز! جهت اطلاع می نویسم» مفصل شرح داده ام که در وب سایت ها هست. امیدوارم همه خوانده باشند.
و اما در مورد نام بردن از آقایان خادم و آهی باید تصریح کنم که چنانچه استنباط شود که من خواسته ام سیمای «اتحاد برای دموکراسی» را با هویت و پیشینه ی این دو نفر یکسان کنم همین جا صراحتا می نویسم و تاکید می کنم این کار مخرب است و معنای آن تلاش برای تخریب تلاش این جریان برای درست کردن یک حزب سیاسی راست میانه است. من همانطور که قبلا هم گفته ام شکل گیری این جریان به سود تفکیک گرایش های اجتماعی در ایران است. به اعتقاد من کسانی که در پراگ گرد آمده اند خیلی از آقای شاهزاده رضا پهلوی یا سازمان مجاهدین برای نمایندگی جریان راست میانه ایران شایسته ترند.
گفته می شود جریان پراگ یک حزب سیاسی نیست. یک ائتلاف وسیع است برای تغییر در ایران. شاید سخن اعلام شده اینان مخالف این حرف باشد. اما سرکردگی فکری در این جریان قطعا با راست میانه است. مولفه های فکری شاخص ترین افراد این جریان را که مرور کنی خواهی دید که نگاه آنان به مسایل و روندهای سیاسی و تحلیل آنان از وضع کنونی دنیا بسیار به هم نزدیک و با نگاه لیبرال های راست میانه تطابق های محرز دارد.
توصیه نمی کنم تحلیل گران و مفسران سیاسی سمت فکری هسته اصلی این جریان را طور دیگری فهم کنند. شاید آقایان آهی و خادم در گردآوردن فعالان حول کنفرانس های نوبتی در لندن و استکهلم و بروکسل و پراگ فعال تر از بقیه بوده باشند. اما تاکید می کنم قصدم از این نام بردن به هیچ وجه کم بها دادن به نقش و نگاه دیگر فعالان سیاسی گرد آمده حول این تشکل نیست. اگر کسانی که با پیشنیه چپ، لیبرال چپ، یا ملی گرایی سنتی - که در دوران رژیم شاه از سر سخت ترین منقدان و مبارزان علیه آن رژیم به شمار می رفته اند - به پراگ نرفته بودند، این دو نفر نام برده ام هرگز قادر نبودند تشکلی با این سطح از حمایت و توجه اجتماعی پدید آورند.
۴۹٨۴۲ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹۱       

    از : نیما شکوهی

عنوان : اصول نقد را بیاموزیم و بیاموزانیم
رفقا ( صفا ، راستگو و مهدی ) می شود از طرق بهداشتی تر به مواضع مخالفین برخورد کرد .عناوین نظرات شما پنجره ورود به نقد جهت تاثیرگذاری را می بندد . نظراتتان یازتاب عصبیت سیاسی است .عصبیتی که بر پایداریطرف ، سماجت را نیز خواهد افزود. هدفم دفاع از فرخ و دیگران نیست . انگیزه ام احترام به زحمات مجریان سایت اخبار روز می باشد و حفظ فضای تازه برگشوده توسط این سایت می باشد. به مقاله فرخ نگهدار بپردازم . من جملاتی راعینا در برابر نظردهندگان و شما قرار می دهم بدون شرح تا هرکس روایت نویسنده را دریابد نه فهم خودویژه اش را . فرخ اعتقاد دارد : « به نظر من جلسه پراگ جلسه ای موفق بود. این جلسه کمک ..می کند که صف و سیمای یکی از گرایش های طرفدار «تغییر رژیم» تا حدود زیادی از گرایش هایی که خواهان اصلاح نظام اند تفکیک شود. » منظور وی می تواند جداسازی حساب پراگ نشینان از ما باشد . سپس می افزاید : «.. آنها نه می خواهند و نه می توانند تمام اپوزیسیون ایرانی را حول استراتژی واحد متحد کنند. کسانی می گویند آنچه تا کنون تحت عنوان «اتحاد برای دموکراسی» شکل گرفته همان نطفه یا جنینی است که میرود چیزی شبیه «شورای ملی سوری» را برای ایران تاسیس کند. بررسی دیدگاه های اصلی ترین چهره های بنیان گذار این جریان برای من تردیدی باقی نمی گذارد که آنها مایلند در موقعیت شورای ملی سوری قرار گیرند و توسط دولت های اروپایی و ایالات متحده «جدی» گرفته شوند » . کجای این موضع ایراد دارد . فرخ آشکارا اعلام کرده است که پراگ در راستای آلترناتیو سازی حرکت می کند . در مورد منابع مالی نامشخص سه کنفرانس این اتحاد ( استکهلم ، بروکسل و پراگ ) در مقاله می خوانید : « شفافیت و خودکفایی مالی البته فضیلتی بزرگ و پرسش در باره آن ضروری است » دقت فرمایید ؛ پرسشگری می کند . گرچه شهریار آهی در برنامه افق صدای آمریکا در مورد منابع مالی گفته است اما باز ابهام در منبع مالی وجود دارد زیرا منبع را مشخص نکرده است . در رابطه با این موضع فرخ : « باید راه باز کرد و فرصت داد این دیدگاه ها شکل حزبی به خود بگیرند.این شکل یابی برای ایران یک ضرورت است . تبلیغ یک فکر یک چیز است و اجرای آن چیز دیگری » . این موضع نیز برآمد پلورالیسم است نه تسلیم در برابر پراگی ها و آخر اینکه وی در « رئوس استراتژی : ۱۴ تا جمهوری اسلامی ایران هست تضاد با جامعه بین المللی تشدید می شود. دیپلماسی قادر به حل این تضاد نیست. مذاکره غرب با جمهوری اسلامی بی حاصل است. جمهوری اسلامی عقب نخواهد نشست. ماندن جمهوری اسلامی متضمن تشدید خطر حمله نظامی به کشور است ». فرخ در این فاکت نشان می دهد که مخالف محله نظامی غرب به ایران است . رفقا رنجیده خاطر نشوند . اصول نقد در پرتو واژگان سیاسی تاثیر خود را نشان می دهد تا فرد بخطا رفته را متوجه اشتباه کند . نه اینکه با پرخاشگری طرف را به کرانه دورتر از خود بتارانی . موفق باشیم
۴۹٨۰۵ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹۱       

    از : فرید راستگو

عنوان : همکار خامنه ای هستید
آقا نگهدار شما همواره پا را از حد خود دراز تر می کنید و همچون کبک سرتان را در برف کرده اید و فکر می کنید دیگران مثل خودتان هستند. من مخالف جمهوری اسلامی هستم و معتقدم با وجود این رژیم ایران و ایرانیان به آزادی و دمکراسی نمی رسند و خواهان تغییر رژیم هستم. نه طرفدار خاندان پهلوی ام و نه رابطه ای با فرقه رجوی و عیره دارم. من خواهان استقرار حاکمیت جمهور مردم هستم بدین خاطر خواهان تغییر رژیم استبدادی و دیکتاتوری جمهوری اسلامی هستم. سئوال این است چگونه بخود اجازه می دهید به افرادی همچون من که سال هاست برای رسیدن به ایرانی آزاد و آباد تلاش می کنند و مخالف کشتار فرزندان ایران زمین و عدالت اجتماعی هستند و خواهانند مردم ایران به استقلال و آزادی برسند و تعیین سرنوشت خویش نقش داشته باشند انگ پهلوی چی و رجوی چی می زنید. اگر چنین افرادچون من طرفدار سلطنت و مجاهدین هستند شما که علناً و کتباً و شفاهاً خواهان حفظ نظام ولایت مطلقه فقیه می باشید. پس منهم نتیجه می گیرم شما همکار خامنه ای هستید و در کشتار افرادی چون ستار بهشتی و دههاهزار ایرانی شریک جرم آقای خامنه ای می باشید.
۴۹۷۹٣ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹۱       

    از : عیسی صفا

عنوان : دهن کجی به نیروهای سیاسی مترقی م مردمی
آقای فرخ نگهدار إ کنفرانس پراگ چیزی جز تلاش برای آلترناتیو سازی با کمک نیرو وهای خارجی بر فراز سر مردم ایران و نیروهای سیاسی مترقی و مردمی نیست. شما همانطورکه قبلا به خامنه ای جانی و تبهکار نمره قبولی داده بودید ، این بار هم ظاهرا الطاف خود را نسیب کنفرانس پراگ می کنید. اما در پس این پرده هدف شما به اندازه کافی برای یک انسان سیاسی روشن است. شما با «عجله »اعلام می کتید دو صف بندی اصلی در اپوزیسیون شکل گرفته است : اصلاح طلبان و کنفرانس پراگچیها.واقعیت تماما عکس نظر شماست. هیچگاه رژیم ولایت فقیه به اندازه کنونی مورد انکار قرار نگرفته و هیچگاه نیرویی این چنین عظیم خواهان کنار گذاشتن رزیم ولایت فقیه نبوده است.بر خلاف ساده انگاری عمدی و یا غیرعمد شما ، کنار گذاشتن رژیم ولایت فقیه نه به معنای شعار سرنگونی جمهوری اسلامی است و نه تصور اصلاحات در چارچوب آن. سیاست کنار گذاشتن رژیم ولایت فقیه یک طیف و وسیعترین طیف سیاسی ایران است. موسوی و کروبی به عنوان بزرگترین اتوریته جنبش چند سال اخیر ایران به این طیف تعلق دارند و به همین علت هم در زندان بسر می برند. گرایشی از اصلاح طلبان حکومتی خواهان تقلیل خواسته های جنبش ضد کودتای انتخاباتی و بدست آوردن تکه ای نان خشک هستند. انها می خواهند موسوی و کروبی و در واقع جنبش اعتراضی مردم را که آتش زیر خاکستر است را دور بزنند. هم این گرایش اصلاح طلبان حکومتی و هم سلطنت طلبها ، مجاهدین و پراگ چیها نسبت به صحنه اصلی مبارزه با شعار کنار گذاشتن رژیم ولایت فقیه در اقلیت و « حاشیه »هستند و از نظر سیاسی و نظری « جریان » ساز نیستند. خط آنها تاثیری در جنبش عظیم مردمی ندارد. برعکس هر ناظر هوشمند سیاسی خواهید دید که انها تحت تاثیر مبارزات چند سال اخیر تغییراتی کرده اند. تبدیل این دو جریان حاشیه ای به متن و اصل از طرف شما ضد اخلاقی و « سیاست بازی» محض است. آیا در این لحظه خطیر برای مردم و مهین ما شما به « لوکس» سیاست بازی بیشتر از واقعیت سیاسی علاقه مند هستید؟ دلتان برای مردم نمی سوزد؟
۴۹۷۵۴ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

    از : مهدی

عنوان : این فرد درست بشو نیست!
این شیوه نگهدار از زوایائی همان شیوه ترور شخصیتی هست که این فرد به آن معتاد شده ،" آهی -خادم" ر ا مقایسه کنید با " کشتگر - هلیل رودی " ، نه ، ترور شخصیت مخالفان ذاتی ِ وجود این فرد شده است .مراجعه کنید به دومقاله از دکتر نقره کار در لینک های زیر تا تشابه این ترور شخصیت را ببینید.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۷۴۷۰
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۱۲۷۲۲
۴۹۷۴۱ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

    از : دریادل توانا

عنوان : متدولوژی شما در تحلیل نادرست است!!
آقای نگهدار ما در ایران خواستار تغییر بنیادین ساختارحقوقی نظام استبدادی حاکم مبتنی بر دموکراسی ، حقوق بشر و عدالت اجتماعی هستیم. نیک می دانیم در این تغییر جدای از نیروی عظیم جامعه ایران نهادها و جوامع بین المللی هم اثر انکارناپذیر دارند و در این مسیر همراه ما خواهند بود . بعلاوه برآنیم که این تغییر با مسالمت و روشهای متمدنانه بر بنیان موازین دموکراتیک از جمله صندوق رای صورت گیرد و بسیار مشتاقیم شکاف ایجاد شده در حکومت این روند را تسریع نماید و...............................
اما آقای نگهدار ، هرگز از نیروی قهریه هیچ کشوری انتظار نداریم با حمله به ایران برایمان دموکراسی را ارمغان آورد!!! و به هیچ عنوان هم با کسانی که با اتکا به سرمایه و حمایت دول بیگانه برای ما آلترناتیو می سازند سازش نخواهیم کرد همچنان که برای دستیابی به آزادی از محضر ولایت به تضرع و زاری رعایت موازین حقوق بشر را گدائی نخواهیم کرد. ما ایمان داریم نیروی عظیم جامعه ما حکام مستبد اسلامی را به رعایت موازین حقوق بشر و دموکراسی وادار خواهد نمود
د- توانا - ایران
۴۹۷٣٨ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

    از : خسرو صدری

عنوان : تابوهایی که باید شکسته شوند:
به سختی می توان باور کرد که کسانی بخاطردلنگرانی های ملی و انسانی، دست تکدی به سوی ضد انسانی ترین محافلی در دنیا دراز کنند که سیاست هایشان در منطقه، ما را در مقابل خطرناک ترین چالش های ملی طول تاریخ میهنمان قرار داده است. تهدیداتی که در چارچوب سیاست "تقسیم سرزمین های دارای توان ژئوپولیتیک به دولت های کوچک و قابل کنترل"، از طرف آمریکا در سراسرجهان، و با نام "طرح خاورمیانه جدید"، در منطقه ما ، از جمله متوجه تمامیت ارضی ایران شده است.
به راحتی ولی می توان باور کرد که درهر کشوری، افرادی نیز یافت شوند، که درازای دریافت امتیازات گروهی و شخصی، حاضرند تاعامل اجرای سیاست های بیگانگان، درکشورزادگاه خود شوند. نمونه های حی و حاضرش را در روند اشغال عراق ،افغانستان، لیبی و اینک سوریه می بینیم.
طرفداران "دخالت های بشر دوستانه"، در محافل سیاسی ایرانیان، که پس ازبمباران لیبی، به وجدآمده وبه غلط لحظه موعود در پرواز جنگنده های آمریکایی و ناتو بر فراز ایرن را، فرارسیده ارزیابی کرده بودند، با ناشیگری مچ خود را باز کردند و اینک برخی از آنان از اظهار نظرهای بی موقع خود، در افسردگی سیاسی به سر می برند.خیط کاشتن این پیاده نظام و آشکارشدن ناکارآمدی های این سپاه، مهره های سنگین تر را به فکر تمرین و مانورهای نظامی بیشتر،قبل از فرارسیدن آغاز درگیری، یعنی روز "دخالت نظامی بشر دوستانه" در ایران ، انداخت. کنفرانس های استکهلم، بروکسل و پراگ را در این سمت و سو باید دید.افراد ناهمگون به تدریج از این نشست ها حذف می شوند وداوطلبان جدیدی، در چارچوب اهداف اصلی، به آن می پیوندند.
در این کنفرانس ها، هرچند افرادی با اسامی ایرانی شرکت می کنند، ولی از آنجا که التزام مهره های اصلی شان نه به علایق ملی کشور ما، بلکه به سیاست های کشور حامیشان،آمریکاست، نمی توان آنها را "اپوزیسون" نامید. کافیست نگاهی به اسامی شرکت کنندگان بیندازید تا ببینید که کارمندان حقوق بگیر رسانه های آمریکا، مثل رادیو فردا و صدای آمریکا، چه در صدی از آن ها را تشکیل می دهند. توجه بفرمایید که در هر کنفرانس، به بخشی از آن ها "قرعه استراحت " هم اصابت می کند و شیفتشان عوض می شود.
ویا اینکه برای مقایسه خلوص "ملی-ایرانی" ادعایی شان، با "ملی-آمریکایی" واقعی شان ، نظرآن ها را در مورد"کودتای۲۸ مردا" و یا انقلاب ۵۷ بپرسید ، تا نوع"التزام" هم ،مشخص شود.سپس به برنامه "افق" ۱۹ نوامبرصدای آمریکا، در مورد کنفرانس پراگ مراجعه کنید تا ببینید چهره های بارز بخش علنی این "تشکیلات"، چگونه از"لزوم تابو شکنی در دریافت پول از آمریکا"، صحبت می کنند. طبیعتا برای کسی که اولین مراحل آزمون املای سیاسی خود را، در زیر تبلیغات "استخدام کارمند برای سیا"، در یکی از سایت های فارسی زبان، با موفقیت پشت سر گذاشته است، یک چنین تابو شکنی، هم به لحاظ شخصی و هم گروهی، امری ضروری است. ولی باید پرسید، کسانی چون آقای فریدون احمدی، که در همین برنامه، حد فاصل اخلاقی خود با چنین "تابو شکنانی" را نشان میدهد، تاکی می تواند در میان آن ها باقی بماند؟
۴۹۷٣۵ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣۹۱       

    از : خسرو صدری

عنوان : سرنگونی طلب مگر حتما باید وابسته به آمریکا باشد؟!
تقسیم اپوزیسیون به دو دسته "اصلاح طلب" و " طرفدارسرنگونی" ،درست است ولی آن گونه که آقای نگهدارآنان را توصیف کردند، به نظرمن قابل قبول نیست : نه "اصلاح طلب"، الزاما مواضعی چون آقای نگهدار دارد و نه قبای "سرنگون طلبی" را تنها به اندازه قامت این عده ی در پراگ جمع شده دوخته اند، که ما اینچنین از این که بالاخره صاحب قبا پیدا شد، اینگونه چون آقای نگهدار به وجد آییم.
-این سرنگون طلبان پراگ، یک ویژگی منحصر به فرد دارند وآن پذیرش نقش"چرخ پنجم" گاری دیپلماسی آمریکا و ناتو در مقابل جمهوری اسلامی است.اگر آمریکا بخواهد حمله کند، این ها هم شروع می کنند نعره های جانانه سر دادن و هروقت ، مثل امروز، کمی ساکت باشد، این ها هم به همان نسبت نرم می شوند. این"سرنگون طلب"، علایق ملی ندارد و در مقابل طرح های استراتژیک تجزیه ایران، هیزم بیارمعرکه خواهد بود. ما حق نداریم، مردم و گروه هایی را که با اندیشه های مترقی، ملی و عدالت خواهانه، سالهاست بر این باورند که رژیم ج.ا.ا مانع رشد وترقی کشور است ، نادیده بگیریم ویا دردیگ این کارگزاران بیگانگان حل کنیم و بعد هورا بکشیم که :بخشی از مردم سرنگونی خواه هستند و خدا را شکر که حزبش هم علم شد.
-اصلاح طلبان هم داریم تا اصلاح طلب. یکی مثل آقای نگهدار، خارج ازکشور و حاکمیت، بوده و هست و در وسط طیف دوسر نجس "وابستگان به آمریکا"، و "ولایت فقیه"، با اولی تماس جغرافیایی و شخصی نزدیکتری دارد و از این رو زیرپایشان فرش قرمزهم می اندازد. خاتمی و دیگر اصلاح طلبان درون کشور، با ولایت فقیه برعلیه وابستگان به آمریکا، علنا ویا تلویحا، کنار آمده وخواهندآمد. آن ها دیگر این پراگی ها را مثل آقای نگهدار نمی بینند. هرچند نام آن ها هم اصلاح طلب است.
۴۹۷۱۹ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست