از : ف. تابان
عنوان : به امید ایرانی
دوست (دوستان) قدیمی گرامی. توصیه های شما را سعی خواهم کرد همواره پیش چشم داشته باشم. قصد مجادله هم ندارم. یک نکته را می گویم. نمی خواسته ام با این مقاله گرهی از گره ی مشکلات مردم ایران را باز کنم. می خواسته ام از حق خودم و احتمالا کسانی مثل خودم دفاع کنم. می دانید، عادت کرده ایم که تهمت بشنویم و دم بر نیاوریم. یادتان می آید. سال ها شاه ما را تروریست و خرابکار و ارتجاع سرخ نامید، ده ها سال است جمهوری اسلامی ما را گروهک و ضدانقلاب و جاسوس و آمریکآیی می نامد و حالا کسی در بغل دست ما - از خود ما - اصرار دارد ما را زیر مجاهدین و رضا پهلوی به صف کند و هل بدهد جزو طرفدار حمله ی نظامی آمریکا. هر چه تذکر دوستانه و رفیقانه بوده در این سال ها، همه بی فایده مانده است.
من در این مقاله فقط به این روش اعتراض کرده ام. خواسته ام بگویم بگذارید خودمان باشیم، این قدر ما را به میل خود نقاشی نکنید.
پیروز باشید.
۵۰۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣۹۱
|
از : امید ایرانی
عنوان : "رویای من ،دنیای بی کینه است
سلام دوست قدیمی
روی صحبتم با شماست:ف-تابان عزیز
چقدر دلمان گرفت وقتی نوشته اخیر شما را در مورد آقای نگهدار
خواندیم.دوست عزیز،واقعا خبر داری که نوشته شما چگونه مستمسکی
شده در دست کیهان نویسان شریعتمدارچی ها وموتلفه چی ها و مجاهدین خلق چی ها ...
که به ریش همه ما بخندند وبگویند که فداییان خلق هنوز بعد از سی و اندی سال با چه ادبیاتی با
یکدیگر گفتمان می کنند!!
واقعا هدف شما از این نوشته چه بود ؟چه مشکلی از مشکلات ایرانیان را حل کرده؟
راهگشای کدامین درد از ما ایرانیان داخل کشور است؟واقعافکر نمی کنید آب به آسیاب
چه کسانی ریخته اید؟کمی به بیرون از محفل روشنفکری خارج نشینان خودتان هم نگاهی
بیاندازید!این عینک دودی بدبینی و تیره رنگ را از چشمانتان بردارید وواقعیت درون
کشور ایران را ببینید.چه کسانی اخبار درون ایران را برای شما تفسیر می کنند؟
چگونه داعیه سردمداری برای این کشور را در سر می پرورانید؟وبه دنبال جبههء
متحد برای آزادی ایران هستید؟در حالی که منصفانه قضاوت نکرده ایدواین جای
افسوس دارد .
"رویای ما ،دنیای بی کینه است"
جمعی از دوستان درون ایران
۵۰۱۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۱
|
از : نیاز
عنوان : مشکل شما کجاست؟
آقای تابان مینویسد: "چرا آقای نگهدار این مواضع را ندیده می گیرد و می گوید طرفداران تغییر رژیم در ایران تنها رضا پهلوی، مجاهدین و «آهی – خادم» هستند؟ چرا وانمود می کند که طرفداران تغییر رژیم مساوی با کسانی هستند که خواهان دخالت خارجی در ایران هستند؟ "
نوشته شما اینگونه القا میکند که رضا پهلوی، آهی و خادم "کسانی هستند که خواهان دخالت خارجی در ایران هستند". در حالی که این افراد از هر تریبونی بارها گفته اند که مخالف حمله نظامی هستند. پس شما همان کاری را میکنید که فرخ نگهدار هم کرده یعنی تحریف واقعیت. پس مشکل کجاست؟
۴۹۹۱۹ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : بهروز
عنوان : نگهدار را وانه!
در تعجبم برای مهاجه و استدلال علیه سردمدار جریانی که بزرگترین سازمان چپ و انقلابی خاورمیانه را نابود کرد این همه کاغذ (از نوع الکترونیکی اش) سیاه می شود. فرخ نگهدار کسی است که میان ناسخ و منسوخ خواهد پیچید و ده سال دیگر از کرده امروزش عذر خواهد خواست چنان که اکنون از پلنوم کذایی خویش شرمگین است. دوستان بجای این بحث ها برای یافتن راهی برای آینده و غافلگیر نشدن از جنبش عظیمی که در راه است تلاش کنید.
۴۹٨۵۷ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : ایرج اعظمی
عنوان : صرف عدم تائید ، دلیل مخالفت نیست .
۵ رو ز از درج نوشته کوتاه « پیشنهاد به آقای نگهدار ! به این روش های ... ادامه ندهید » می گذرد . در فاصله زمانی کوتاه تاکنون۲۹ نظر در رابطه با نوشته رفیق تابان انتشار یافته است . رفیق تابان ( علاقمند به تعامل و تضارب آرا ) ۲ نظر تبیینی را در برابر بیینندگان سایت اعم از فعالان و علاقمندان جریان چپ قرار داده است . متقابلا نظرات متنوع ( بعضا مرتبط و لاغیر ) را نیز بازتاب داده اند . لازمست ترجیحا بجای پرداختن به نوشته رفیق تابان ، راجع به خصلت بحث و رفتار در این زمینه بپردازم .
دوستان آزاد اندیش و رفقای علاقمند !
در برابر هر اثر نوشتاری ؛ می توانی بخوانی یا نخوانی و از آن رد شوی . اما به عقیده من بهتر است چیزی بنویسی . چیزی بهتر و تازه تری بنویسی تا زوایای گوناگون نوشته را به واقعیت و عینیت موجود و جاری جامعه نزدیک کنی . بازتاب اینگونه رفتار ، نویسنده را وامی دارد تا در خود و اثر خویش بنگرد . تاکنون کمتر چنین عملیصورت داده ایم؛ لاجرم تا رسیدن به قله رفتار مطلوب بایدبا همفکری از یال و دامنه هایی عبور کنیم . رفقا بهتر می دانند که نوشته رفیق تابان با سایت گشاده رویش ( اخبار روز ) هویت نچندان پنهان در پشت شخصیت جنجالی آقای نگهدار را آشکارتر می کند ؛ بدون کوچکترین هیجان و برافروختگی سیاسی یا غفلت از حریم هویت فردی که در عرصه جنبش فداییان کاراکترهای متفاوتی داشته است . در نوشتار خطاب به فرخ اخلاق دمکراتیک لحاظ شده ، حریم رفاقت پیشین و حرمت هموندی و شهروندی نیز رعایت شده و این در رابطه با دیگر جریانات سیاسی اپوزوسیون و ... نیز غیرقابل کتمان است . اما گویا برخی رفقا را سر سازگاری با تاریخ و واقعیت نیست . اینان غافل از ورود کسانی هستند . کسانی که ابن الوقت هستند و در برهه حساس تاریخی به صحنه می آیند تا از جنبش های گوناگون مردمی و رهروان راستین آن از جمله جریان چپ نردبان صعود به بام قدرت بسازند . رنگ و نشانش مهم نیست . حضور عناصر و جریان با نشان فروافتاده از تاج شاهی و شال آویخته اعتراضات مسالمت جویانه بر گردن رانده شدگان از قدرت مستندترین گواه اثباتی ادعای من است . بیتی هست که وصف حال اینان است : « هرکس آمد و در نون نقطه پرگار شد » . در برابر موج مزبور چه باید کرد ؟ بایستیم و کوچه باز کنیم و هنگام ورودشان به احترام کلاه از سر برگیریم و تعظیمی !! پس مسئولیت قلم را چه کنیم ؟ در شرائط موجود مسئولیت قلم تنها در قبال آنچه می نویسند نیست . بلکه بخاطر آنچه باید بنویسند و نمی نویسند نیز مسئولیت باید داشت . باید مسئولیت تاریخی را فهم کرد و از تجارب تلخ گذشته آموزه هایی نیکو برگرفت . اتهام و شماتت راه ئچاره نیست . اشتباه کردن ذاتی سیاست است جرم نیست . جرم برآمد عملکرد قدرتمندان است . و اما رفیقی ، مزدک نامی ، در نظر ۵ آذر خود ذیل نوشته رفیق تابان مرقوم فرموده اند : « همه سخن من این بوده که اگرچه شاه باید در برابر تاریخ بایستد ولی قاضی و دادستان این دادگاه فداییان و... و... نمی توانند باشند ». وی چرایی ممانعت نسبت به حضور ما در جایگاه قضاوت را چنین بیان می کند : « همه اینان { منظور ما و دیگر مبارزان راه سوسیالیسم و آزادی } خود از متهمین همان دادگاهند ! ! » . دوستان ! در پشت رویکرد قضایی آقای مزدک هدفی جز این نیست که برای حضور نمایندگان سلطنت و ولیعهد بی تاج و تخت ؛ بهتر آنست فرد یا افرادی از جریان چپ جمهوریخواهی از نحله چپ سوسیالیستی دشمن دیرین دیکتاتوری و استبداد ، پیش از پایان دادگاه قربانی شوند . عجب برگ احضاریه ای که پیشاپیش کیفر خواست را به خود الصاق کرده است . ببین تفاوت ره از کجا تا به کجاست . رفیق تابان چه نوشته و نظردهندگانی از این دست با چه هدفی پیش می آیند ؟ اما بدانید که چپ با عزم جدی در راستای پایان بخشیدن به تفرقه و پراکندگی است . اندک صبر یایدتان . بدرود تا نوشتاری و نظری دیگر
ایرج اعظمی
۴۹٨۴۰ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹۱
|
از : جواد قوامی
عنوان : شاهدت کیه ؟
این آقای صدری بنده را یاد "گوشه نشینان آلتونا " می اندازند، ذهن هنوز در مسکو و تحت الحمایه برژنف است . دفاع ایشان از نگهدار فهمیدنی ست همانطور که دفاع کیانوری از نگهدار در دهه ۶۰ فهمیدنی بود. شما راجع به هویج بنویسید ایشان پای هویج های امریکائی را به عنوان هویج های امپریالیسی به میان می کشد، با پوزش عرض می کنم نوشته های ایشان تاسف بار و هیستریک هستند
۴۹٨٣٣ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹۱
|
از : خسرو صدری
عنوان : در رابطه با مصاحبه شفاهی اخیر فرخ نگهدار
به نظرمن، آنچه نگهدار در این مصاحبه با سایت ایرن گلوبال ، پیرامون ارزیابی اخیرش در مورد کنفرانس پراگ بیان می دارد، قابل قبول و منطقی است. با این تفاوت که پراگی ها را نباید "اپوزیسیون" نامید .زیرا تغییری که آن ها در پی آن هستند، منافع ملی آمریکا و نه ایران را مد نظردارد. اگر هم ، آنگونه که نگهدار می گوید، در میان مردم ایران نیز کسانی اینچنین پیدا شوند، ازنادانی و استیصال آنهاست و تعداد آن ها نیز اندک است. نگهدار از جمله "اخبار روز" را معرف طرفداران براندازی بدون کمک بیگانگان معرفی کرد. که البته این گرایش مسئولین این سایت می تواند باشد،ولی خود من با این که متجاوز از ده سال است کاربر پیگیراخبار روز هستم و درست با همان دلایل خود نگهدار در مصاحبه ،طرفدر براندازی هم نیستم، با اینحال نظراتم را دراین تارنما، هم کامنت و هم مقاله ، منتشر کرده اند.
ازآن دوستان چپی که به دنبال "گردآوردن" و نه "پراکندن" هستند، می خواهم که این مصاحبه نگهدار را گوش کنند. زیرا درآن با اختصار،درکی واقعبینانه از آرایش نیروها ارائه می شود که می تواند به همگرایی کمک کند. امیدوارم ادامه این بحث، به دور از گرد وخاک به پا کردن مغرضان، به انجامی رسد.
صاحب سری ، عزیزی ، صد زبان/ گربدی اینجا، بدادی صلحشان!
۴۹٨۲٨ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹۱
|
از : زنگنه
عنوان : می گویند: ادب از که آموختی از...
آقای فرخ نگهدار!
مطالب شما همیشه بحث انگیز است و من از این نظر خوشحالم. انسان تا مغزش کار می کند در سیاست , همیشه می تواند صاحب نظر باشد.در این مورد خاص باز نشستگی چیز بی معنائی است.اما چرا از مباحث شما خوشحالم, چون راه هایی را که شما پیشنهاد می کنید , گمراه کننده هستند و من سعی می کنم آن راه ها را نروم. ( تا امروز که چنین بوده است) دلیل آن را هم در همین جمله خود شما می بینم که:"من در آن مقاله صرفا خواسته ام مشخصه های استراتژی و تاکتیک گردآمدگان در پراگ را آنطور که خودشان می فهمند «نقاشی» کنم."
شما از کجا به این علم پی بردهاید که فهم یک جمع را می توانید ادراک کنید. اصولآ شما استراتژی شناس خوبی نیستید, کسی که در استراتژی کم بیاورد, مسلمآ تاکتیک های اشتباهی هم پیشنهاد می کند. بدتر از همه اینکه برداشت های اشتباه خود را به گروهی دیگر مرتبط سازد. این کار شما یک بار در تاریخ جنبش فدائی امتحان خود را پس داده است.استراتژی راه رشد غیر سرمایه داری وتاکتیک دفاع از ولایت فقیه, نمونه روشن آن است. با این وجود مقالات شما را , باز هم خواهم خواند.
۴۹٨۲٣ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹۱
|
از : فرخ نگهدار
عنوان : تکذیب می شود
بسیاری از کسانی که نقد می نویسند بر مطلب من تحت عنوان «پیرامون نشست پراگ» فکر می کنند که من گفته ام همه طرفداران تغییر رژیم یا پراگی هستند، یا طرفدار رضا پهلوی و یا مجاهدند و برکناری طلبانی که مخالف مداخله خارجی هستند را از قلم انداخته و یا منسی کرده ام.
من این نوشته را اصلا به قصد گروه بندی و خصلت نگاری نیروهای سیاسی کشور ننوشته ام و قرار هم نبوده که سرنگونی طلبان غیر پراگی یا اصلاح طلبان و تحول طلبان و سطلنتی ها و غیره و غیره را همه دسته بندی و خصلت نگاری کنم. من در آن مقاله صرفا خواسته ام مشخصه های استراتژی و تاکتیک گردآمدگان در پراگ را آنطور که خودشان می فهمند «نقاشی» کنم. اگر کسی از میان شرکت کنندگان در آن نشست اعتراضی داشته باشد اگر حق بگوید تصحیح خواهم کرد. کسانی که هیچ نسبتی با پراگی ها ندارند و معترض اند که چرا نادیده گرفته شده ایم را به مقاله تفصیلی خود تحت عنوان «گونه شناسی اپوزیسیون ایرانی رجعت می دهم و اگر هر نوع ایرادی به تقسیم بندی های من در آنجا از جانب سرنگونی طلبانی که با پراگ و غیره سرو کار ندارند مطرح شد با کمال دقت مورد توجه و تصحیح قرار خواهم داد.
لینک مقاله مذکور چنین است
http://www.negahdar.info/index.php/article/۲۲۶/
توضیحات فوق و برخی سوال های دیگر در مصاحبه ای که امروز با کیانوش توکلی داشتم نیز مطرح شد. لینک مصاحبه صوتی فوق چنین است:
http://www.iranglobal.info/node/۱۲۵۵۸
در ضمن مطلب دیگری در ارتباط با نکاتی که در مطلب بسیار تند و خشمگینانه دوست دیرین ف. تابان در ست تهیه دارم که به محض اتمام به پست خواهم سپرد.
۴۹٨۱۷ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹۱
|
از : هومن دبیری
عنوان : چرا اجرای بی تنازل قانون اساسی ؟
جمعه ء پیش، قاهره شاهد تظاهرات مردم بود, که علیه افزایش «اختیارات» رئیس جمهور مصر - مُرسی - که در قانون اساسی درج میشود. این مهم بعداز ۱۰۰ روز از ریاست جمهوری او صورت گرفت. بی بی سی با عنوان Constitution Battle این خبر را پوشش داد..... آری ، مبارزه یا کشمکش برای : کنستیتوسیون یا کنستیتوشون یا قانون اساسی یا مشروطه یا هر اسمی که میخواهیم روی آن بگذاریم .
قانون اساسی باید تبلور خواسته های عمومی و کلان مردم یک کشور باشد. وگرنه، بخشی بزرگ و یا کوچک ، که حقوق خود را در آن مرعی نمی بینند، همیشه معترض خواهند بود .
مردم مصر بحّق، بعداز بزیر کشیدن حسنی مبارک، تغییر قانون اساسی را در دستور کار مبارزاتی خود قرار دادند. بهمین دلیل میدان تحریر را تا تحقق این هدف مهّم و سرنوشت ساز ترک نخواهند کرد. دریغ که حسنی مبارک در طول ۳۰ سال حکومت خود - مثل شاه ایران - نهادهای انتخاباتی ، مجلس و احزاب سیاسی را چنان انحصاری و ابتدائی بار آورده که بعید بنظر میرسد مردم بتوانند آنرا با روش های مسالمت آمیز و متمدنانه و با روش های مدنی از اختیار نظامیان و اخوان المسلمین بیرون آوردند. این ست میراث شوم دیکتاتوری ، دیکتاتور میرود ولی میراث فکری او جان سخت ست.
آیا مبارزات مردم ایران هم برای تغییر قانون اساسی ست ؟
* در آخرین سالهای حکومت شاه ، بحث های «مجلس» شاهانه با «افشاگری » های «وکلائی» چون بنی احمد نمی توانست «مشروعیت» پیدا کند. فرهنگ «رستاخیزی» همه چیز را بی اعتبار کرده بود. دیکتاتوری شاه تیشه به ریشهء دستاورد های مشروطه و قانون اساسی آن زده بود . متاسفانه نهادهای انتخابی وجود نداشت و سازمانهائی که برای انتصابات بکار گرفته میشد نیز « خوشنام » نبودند. فعالیت حول اصول قانون اساسی منسوخ شده بود و در اواخر حکومت با دید «منفی» قضاوت میشد.
* بعداز انقلاب, در فراموشی تجربیات مشروطه و نهصت ملی شدن نفت یعنی ؛ نبود آگاهی عمومی و تسلط رهبری مذهبی, با گفتمان «مشروعه» قرارهای قبل از انقلاب در پاریس, مربوط به تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی, با چند «خُدعه » ی تاریخی به مجلس «خبرگان » و حکومت «ولایت فقیه» فراروئید.
* ما نیز بعنوان بزرگترین جریان چپ در ایران نه در آستانه و نه بعداز انقلاب، نتوانستیم نسبت به این موضوع مهّم ِ سیاسی و اجتماعی ، یعنی بسیج مردم حول تشکیل مجلس موسسان و تغییر قانون اساسی وظائف تاریخی خود را ایفا کنیم . (هنوز اشغال سفارت آمریکا هم صورت نگرفته بود) - تحریم همه پرسی جمهور اسلامی دُرست بود ولی کافی نبود. می بایست با جبهه دموکراتیک مردم ایران و سایر نیروهای سکولار در فعالیت های مدنی تنگتر و هماهنگ تر به مبارزه ادامه می دادیم .دریغ که در مبارزات فرعی دیگری در اقصی نقاط ایران درگیر شده بودیم. تمام آن خُرده کاریها ، فقط باعث تضعیف چپ و تقویت باندهای سیاه حکومتی شد. حزب توده ایران بمراتب عقب افتاده تر، تمام افکار و رفتار های قناس شریعتمداران را با «خصلت » ضد امپریالیستی «خط امام» توجیه میکرد.مجاهدین نیز دغدغه های خودش را داشت. بقیه چپ ها نیز وضع بهتری نداشتند. اگر واقعا جریانات مطرح آن زمان ، برای تدوین قانون اساسی جدید تلاشی کردند که من بخاطر نمی آورم از آنها خاضعانه پوزش میخواهم.
*آقای بنی صدر به عنوان اولین رئیس جمهور ایران انتخاب شد. دُرست برعکس آنچه امروز در مصر در جریان ست . در ایران اتفاق افتاد.
نیروهای مردمی نتوانستند در تدوین قانون اساسی مشارکت داشته باشند . مجلس «خبرگان » با انحصار کامل شریعتمداران معمّم و مکّلا از «قانون اساسی » عبائی در قّد وقَواره ء «ولایت فقیه» دوخته بودند. از همان وقت بوی گند ارتجاعی آن به مشام میرسید. متاسفانه آنهم به خاطر «خصلت » های ضد امپریالیستی «خط امام » از جانب برخی چپ ها زیر سبیلی رد شد ( بعداز اشغال سفارت آمریکا رفته رفته به حزب توده نزدیک شدیم )
ولی اختلاف بین رئیس جمهور و ذوب شدگان ولی فقیه بالا گرفت. بدیهی ست که آن «قانون اساسی» که برای بقای «ولایت فقیه» طراحی شده بود. رئیس جمهور را بر نمی تافت. اولبن کودتا صورت گرفت. ( ما در انفجار خونین و مرگبار تظاهرات اول ماه مه میدان آزادی هنوز غافل بودیم )
* «قانون اساسی » ولایت فقیه تغییراتی در طول ۳۳ سال داشته ست که مهمترین آن ؛ حذف پست نخست وزیری از سازمان دولتی برای افزایش «اختیارات » رئیس جمهور - رفسنجانی - و بالابردن اختیارات ولی فقیه تا «ولایت مطلقه فقیه » - علی خامنه ای ، از آن دست می باشد.
* با «قانون اساسی » ولایت فقیه/ ولایت مطلقه فقیه بغیر از دورهء اول مجلس که شادروانان خسرو قشقائی، احمد مدنی و قاسملو
با رای مردم حوزه های انتخاباتی خود به مجلس راه یافتند که بلافاصله تحت تغقیب قرار گرفتند. در هیچ دوره ای تا امروز نیروهای سکولار نتوانسته در «انتخابات » شرکت و به «مجلس » راه یابند. «قانون اساسی » ولایت فقیه به کمک نهادهای گزینشی آن مثل «شورای نگهبان » که مانند «آنتن های» ولایت فقیه عمل می کنند توانسته اند عرصه را بر مردم تنگ وتاریک نمایند.
* در بر آمد دوم خرداد ۷۶، مردم امید داشتند که سیدمحمد خاتمی با جناح موسوم به «اصلاح طلب » در «مجلس » ولایت فقیه به تعدیلات معینی دست بزنند . این نیز مشمول تضاد بین انحطار طلبی هواداران «ولای مطلقه فقیه » و جناح موسوم به «اصلاح طلب » شد. حکم حکومتی ولایت مطلقهء فقیه بر اعتراضات و پیشنهادات جناح «اصلاح طلب » فائق آمد.
* در خرداد ۸۸ علی خامنه ای ولایت مطلقه فقیه نشان داد که «انتخابات» و «قانون اساسی » و تمام «نهاد» های مربوطه در اختیار او ست و با سبعانه ترین شکلی اعتراضات مردم در شعار «رای من کو » را بخاک و خون کشید. امروز ولایت مطلقه فقیه با «رئیس جمهور انتصابی » خودنیز مشکل دارد. رقبای احمدی نژاد در زندانند. جناح «اصلاح طلب» متلاشی شده ست و اغلب رهبرانش نیز در زندانند. هزاران نفر کشور را ترک کردند.
* در آخرین «انتخابات مجلس » علیرغم عالیترین سطح تحریم در طول حکومت انحصاری مذهبی درایران ، رژیم با وقاحت به «قانون گزاری » و سرکوب ادامه داد. «ولی مطلقه فقیه» علی خامنه ای با لجاجت خود را برای اجرای «انتخابات ریاست جمهوری » آماده مینماید تا «برده » ء دیگری را در راس کارهای مملکت قرار دهد.
* مهندس میرحسین موسوی ، شیخ مهدی کروبی ، سعید حجاریان و حتی برخی اصلاح طلبان غیر حکومتی از جمله فرخ نگهدار با «قانون اساسی» کذائی مشکلی ندارند و خواهان اجرای بی تنازل «قانون اساسی » هستند.
نتیجه:با این توضیحات , و میلیونها مورد نقض حقوق بشر بقیمت جان ده ها هزار نفر , دو برخورد متفاوت کلی با مسائل ایران وجود دارد:
A- کسانی که با هر قیمتی حاضر به تحمل حکومت تحت شرائط فوق الذکر می باشند و به روند «انتخابات» - آنتراکت - «انتخابات»- آنتراکت ...عادت کرده اند.. با حوصله تباهی مملکت و مرگ تدریجی ساکنان آن تحمل می کنند و هیچ توجهی به حقوق میلیونها دگر اندیش ندارند.
B- میلیونها نفر دیگر که در ۳۴ سال گذشته به اشکال مختلف حقوق اساسی آنها نقض شده ست. کسانی که در داخل و خارج در جستجوی ایجاد منفذ هائی در سیستم برای تغییر هستند.
آری در صف بندی B طیفی از راست ترین تا چپ ترین نیروهای ایرانی قرار داد. هر کدام به میزان مختلفی حاضر به هزینه گزاری برای تغییر در وضع ایران ست. اهداف این نیروها نیز متفاوت ست.
- زنان و جوانان ستون فقرات جنبش تغییر در ایرانند. نیروهای ملی ، دموکرات و چپ ، قومی و اقلیت های مدهبی با عنایت به این واقعیت باید بر نیروی جوانان تکیه کنند و فقط با کار بی تزلزل و با تبلیغ و ترویج فرهنگ انتخابات آزاد برای تغییر یا تدوین قانون اساسی تمرکز نمایند.
۴۹۷۹۷ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹۱
|