از : الف رستمی
عنوان : تشکر
از پاسخ جانبعالی متشکرم و آرزو دارم این بحث و بررسی های روشنگرانه در همه ابعاد ادامه یابد.
۴۹۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱٣۹۱
|
از : علی پورنقوی
عنوان : به الف. باران، پیروز و برزویه طبیب (۲)
خانمها/آقایان عزیز
سلام
نظراتتان را خواندم. از توجهتان ممنون ام و نکته ای برای آن که در ارتباط با نظر شما، نوشته ام را توضیح دهد، ندارم. نسیم طالب را نمی شناسم. با اشتیاق برای آشنائی با نظرات او برخواهم آمد.
موفق باشید
پورنقوی
۴۹۹۴۵ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : علی پورنقوی
عنوان : به برزویه طبیب
آقای برزویه طبیب
سلام. از اظهار نظرتان ممنون ام.
- شما درست می گوئید. بسیاری از انقلابات مصداق دقیق حرف شما بوده اند. اما لطفاً به فرمولاسیون "سوال دوم" من توجه کنید. من آن را چنین نوشته ام: "آیا برای تحقق مناسبات سوسیالیستی انقلاب الزامی است؟". به آن هم پاسخ منفی داده ام. توجه دارید که نفی الزام، همان نفی امکان نیست. لطفاً بار دیگر "پرسش و پاسخ" من را بخوانید.
- تئوری ای که شما به لنین و استالین نسبت می دهید، دایر بر این که "مناسبات سوسیالیستی در درون جامعه سرمایه داری ، چه در سطح کشوری و چه در سطح جهانی رشد خواهد کرد" برای من ناشناخته است. آنچه لنین در تمایز با مارکس گفت و استالین "چهارمیخ" اش کرد این بود که "پیروزی انقلاب سوسیالیستی و تحقق سوسیالیسم در یک کشور ممکن است". وگرنه هم لنین و هم استالین بر این نظر بودند که مناسبات سوسیالیستی در درون جامعه سرمایه داری شکل نخواهند گرفت.
- به نظر می رسد شما وجود تعارض را با الزام زور یکی تلقی می کنید. به نظر من تعالی تاریخ، آنهم تاریخ انسان اثرگذار، چیزی جز توفیق دم افزون در به هم زدن این معادله نبوده است.
موفق باشید
پورنقوی
۴۹۹۴۴ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : علی پورنقوی
عنوان : به زنگنه
خانم/آقای زنگنه عزیز
سلام و ممنون از اظهارنظرتان.
صمیمانه بگویم که مضمون دقیق انتقاد شما را متوجه نشدم. تأئید می کنم، همچنان که در نوشته ام نیز تصریح کرده ام، من طرفدار "قطبیت زدائی از اختلافات ام و نه قطبیت بخشیدن به اختلافات"، و مجاب شده ام که این روش نمی تواند تنها به دموکراسی اتکا کند.
نکته دیگر این که اگر من می نویسم "این البته یک شِمای کلی است و تنها پاسخهای مسلط نحله های مذکور را به دست می دهد..."، آن چه را که واقعی است نوشته ام؛ وگرنه آن شِما به تنهائی، به کار "قطبیت بخشیدن به اختلافات" خواهد آمد.
موفق باشید
علی پورنقوی
۴۹۹۴۲ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : برزویه طبیب
عنوان : بد نیست نویسنده این سخنان لنین را با نظرات جدید خود مقایسه کند
بد نیست نویسنده این سخنان لنین را با نظرات جدید خود مقایسه کند برزویه طبیب
ولادیمیر ایلیچ، در ادامه سخنرانی خود در ۱۳ نوامبر سال ۱۹۲۲، با یادآوری آن سخنرانی (سال ۱۹۱۸)، میافزاید:
« البته این در زمانی گفته شد که ما نادانتر از حال بودیم، اما نه چندان نادان که نتوانیم چنین مسائلی را بررسی کنیم.
مثلاً من در سال ۱۹۱۸ معتقد بودم که سرمایهداری دولتی در مقایسه با اوضاع اقتصادی جمهوری شوروی در آن زمان، گامی به جلو خواهد بود. این، بسیار شگفت آور و حتی پوچ بهنظر میرسد، زیرا جمهوری ما در همان زمان، یک جمهوری سوسیالیستی بود و ما همه روزه، شتابان- بسیار شتابان- اقدامات اقتصادی جدید گوناگونی به عمل میآوردیم که هیچ عنوانی جز اقدامات سوسیالیستی نمیشد به آنها داد. با این حال، من در آن زمان معتقد بودم که سرمایهداری دولتی در مقایسه با اوضاع اقتصادی جمهوری شوروی در آن زمان، گامی به جلو خواهد بود ومن نظرم را فقط با برشمردن عناصر نظام اقتصادی روسیه بیان کردم. به اعتقاد من، این عناصر بدین قرار بودند:
(۱) شکل دودمانی، یعنی ابتداییترین شکل کشاورزی [آبشین ها]؛
(۲) تولید کوچک کالایی (این شامل اکثریت دهقانانی میشود که دست اندر کار داد و ستد غلاتاند؛
(۳) سرمایهداری خصوصی؛
(۴) سرمایه داری دولتی؛
(۵) سوسیالیسم.
در آن زمان، همه این عناصر اقتصادی در روسیه وجود داشت. من وظیفه خود دانستم که روابط این عناصر را با یکدیگر بررسی کنم و بگویم که آیا نباید یکی از عناصر غیرسوسیالیستی، یعنی سرمایهداری دولتی را در درجهای بالاتر از سوسیالیسم قرار دهیم …
ما با اینکه انقلاب سوسیالیستی را به انجام رسانیده بودیم، ارزش بالاتری به مبادی اصول اقتصاد سوسیالیستی ندادیم، برعکس، ما در آن زمان تا اندازهای متوجه شدیم که بهتر خواهد بود نخست وارد مرحله سرمایه داری دولتی و سپس سوسیالیسم شویم.» ولادیمیر ایلیچ لنین، مجموعه سخنرانیها در کنگرههای انترناسبونال کمونیستی (کمینترن) ترجمه م. ت. پرتو، صص۳ -۱۷۲،
۴۹۹٣۶ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : peerooz
عنوان : قوی سیاه Black Swan
تشتت آرا در "چپ" , ضرب المثل با چنین دوستان احتیاج به دشمن نیست را بیاد میاورد و امیدی نیست که "چپ" با وضع موجود بتواند کمر راست کرده و در برابر "راست " بایستد.
"کار " در امریکا به چین و هند فرستاده شده و هرگاه که " روی کارگر " زیاد شود به شهر های دیگر که منتظر کارند فرستاده میشود . در اروپا بر سر محل استقرار موشکهای بالیستیک رقابت است و امپریالیسم مالی - نظامی - تبلیغاتی که مجری این برنامه هاست همه قدرت را در دست دارد. امید باقیمانده چپ بر بلند شدن فواره و سقوط آنست.
تنها آلترناتیو که نابغه لبنانی - آمریکایی بنام نسیم طالب ابداع کرده نظریه قوی سیاه Black Swan است . تبحر نسیم طالب در دانش احتمالات است و این نظریه بر سه پایه استوار است :
۱- نقش نا متناسب اتفاقات بسیار مهم و صعب التوقع (پیش بینی ) و نادر که ما وراء حوزه انتظارت در تاریخ ، دانش ، امور مالی (فینانس) و تکنولوژی ست .
۲- غیر قابل احتساب بودن احتمال نتایج وقایع نادر با روش های علمی (به علت ذات کوچکی احتمالات )
۳- تعصبات روانی که فرد و جامعه را به نقش بسیار مهم و تاریخی وقایع نادر تاریخی نابینا میسازد.
به عبارت دیگر این وقایع بسیار نادر , دور از انتظار بوده و تاثیرات بسیار شگفت بر جا میگذارند. با زهم به عبارت بسیار ساده تر , معجزه ایست که کسی در انتظار آن نیست , مگر دستی از غیب برون آید و کاری بکند .
احتمال چنین رخدادی بسیار بسیار بعید است چون باید غیر منتظره باشد و " چپ " با هر تظاهر ضد وال ستریتی و یا اروپایی خواب انقلاب پرولتاریا را میبیند و تنها گرفتآری آنست که کدام " ورژن " سوسیالیسم را جانشین کند.
۴۹۹٣۴ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : الف باران
عنوان : تضاد طبقاتی ( سوسیالیسم ) یا آشتی طبقاتی ( بورژوازی ) !
"...تاریخ کلیهی جوامعی که تا کنون وجود داشته اند،جز تاریخ مبارزهی طبقاتی نبوده است، به استثنای تاریخ جامعهی بدوی . مرد آزاد و برده، اشراف و اعوام، ارباب و سرف،استاد کار و کارگر روز مزد، در یک کلام ستمگر و ستمکش، همواره در تضاد بوده اند و به نبردی لاینقطع، گاه نهان و گاه آشکار، مبارزه ای که هر بار یا به تحول انقلابی سازمان سراسر جامعه و یا به فنای مشترک طبقات متخاصم ختم میگردید، دست زده اند ..." (مارکس و انگلس مانیفست حزب کمونیست)
همه میخواهند تاریخ را به نحوی تغییر دهند که فاقد روحیه مبارزاتی باشد ، همه میخواهند تاریخ را به نفع سرمایه داری ، به نفع یک در صدیها تبیین و تفسیر کنند. معلوم است که طرفداری از ۹۹ در صدیها فرجامی جز زندان شکنجه و اعدام ندارد. از آنکه پول و مقام ثروت و رفاه حاصل میشود یک در صدیها هستند نه ۹۹ در صدی ها . با تبلیغات"شکست سوسیالیسم"،"شکست سوسیالیسم" گوش دنیا را کر کرده اند. آیا واقعاً سوسیالیسم شکست خورده است یا سوسیالیسم را بی محتوا کرده اند ؟ برده با بردهدار تضاد داشته ،رعییت هم با فئودالها ،چرا کارگر با سرمایه دار باید آشتی داشته باشد ؟ و اگر آشتی داشته باشد دیگر تغییری نخواهد بود ! این تئوری "آشتی طبقاتی" را چه کسی آورده است ؟ بطور حتم این تئوری مربوط به انگلس و مارکس نیست. اگر آشتی طبقاتی بجای تضاد طبقاتی جایگزین شود دیگر آن سوسیالیسم سوسیالیسم نیست ، بورژوازی است. میگویند سوسیالیسم هم تکامل مییابد ، البته اگر معنی تکامل پس روی،عقب نشینی و یا تخریب سوسیالیسم باشد !
۴۹۹۲۶ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : برزویه طبیب
عنوان : دلیل لزوم دیکتاتوری پرولتاریا
نوشته اید : همین فکر که "مناسبات سوسیالیستی در درون جامعهی سرمایه داری شکل نخواهند گرفت" بود که منطقاً به لزوم انقلاب پرولتری و دیکتاتوری پرولتاریا انجامید.
به فرض قبول کردیم که مناسبات سوسیالیستی در درون جامعه سرمایه داری میتواند ایجاد شود.ایا ما تجربه تاریخی ای را نداریم که مناسبات سرمایه داری در درون فئودالیسم بوجود امد و رشد کرد ولی برخلاف نظرشما ، انقلاب بورژوایی نه تنها منتفی نشد بلکه در فرانسه با گیوتین ، و در انگلستاان با تبر سر شاه را بریدند.؟ نویسنده برای نفی انقلاب باید دلیل بهتری بتراشد.
نوشته اید :بر هیچ پایه ای از خود ماتریالیسم تاریخی و یا هر تئوری تاریخی دیگری نمی توانیم به این نتیجهی صرفاً پیشگویانه برسیم که مناسبات سوسیالیستی در درون جامعه سرمایه داری شکل نخواهند گرفت.
اینکه مناسبات سوسیالیستی در درون جامعه سرمایه داری ، چه در سطح کشوری و چه در سطح جهانی رشد خواهد کرد ، در واقع همان تز لنین و استالین است که از انها دوری میجوییدو اینجا به عنوان فکر جدید ارایه کرده ایدو مثلا بر علیه انها بکار میبرید.چیزی که شما را از مارکس جدا میکند ،دقیقا همفکری شما با ایده امکانپذیری سوسیالیسم در یک محدوده جغرافیایی است که عمدتا به استالین متعلق است و جمعی انرا لنینی هم میدانند.البته سوسیالیسم شما رقیق تر از انست که بتوان انرا از سرمایه داری جدا کرد.
از قول سمیرامین نوشته اید:ما می توانیم با یک گذار طولانی از سرمایه داری جهانی به سوسیالیسم جهانی سر و کار داشته باشیم که در جریان آن دو منطق به طور تعارض آمیز همزیستی می کنند: یکی منطقی که بر انباشت سرمایه حکومت می کند و دیگری منطقی که از نیازهای اجتماعی ناساز با منطق انباشت سرچشمه می گیرد.
حالا از شما میپرسم ، بین دو منطق متعارض ، که مجبور به همزیستی بطور تعارض امیز(تاکید بر الفاظ سمیرامین)، در کنار یکدیگر هستند ، چه چیزی حکم میکند؟ نامه فدایت شوم، یا زور؟ اینست دلیل لزوم دیکتاتوری پرولتاریا.باور نمیکنید از هرکس که در زندان به شکنجه گرش بیهوده التماس کرده است، بپرسید .برزویه طبیب
۴۹۹۰۱ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣۹۱
|
از : علی پورنقوی
عنوان : به رضا
آقا رضای عزیز
از توجه تان به نوشته ام متشکرم. مایلم توجه شما را به جمله نخست نوشته تان جلب کنم: "دهها هزار جامعه شناس، همچنین دانشمندان علوم سیاسی و اقتصاد در حال تحقیق و بررسی راههای خوشبختی جامعه بشری هستند؛ بدور از هرگونه آرزوهای ارادهگرایانه و ماجراجوانه".
کم نیستند جامعه شناسان، دانشمندان علوم سیاسی و اقتصاد که در تحقیقاتشان برای یافتن راه های خوشبختی جامعه بشری به راه حل سوسیالیسم، به هر تعبیر از آن، رسیده اند. اما من تقریباً هیچ جامعه شناس، عالم سیاسی و اقتصادی ای را نمی شناسم که در تحقیقاتش در این راه به نسخهی تجربه شده ای رسیده باشد. پس توافق داشته باشیم که تحقیق و بررسی راه های خوشبختی جامعه بشری، مشغولیتی است اساساً پیرامون آینده. مهم به نظر من پیوند زدن میان این آینده و حال است، جوری که این دو با دیوار چین از هم نگسلند. من سوسیالیسم دموکراتیک را چنین پیوندی یافته ام.
موفق باشید
پورنقوی
۴۹٨۹٣ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : علی پورنقوی
عنوان : به الف رستمی
خانم/آقای رستمی عزیز
از توجهتان به نوشته ام ممنون ام. مایلم چند نکته را، به اختصار، ذکر کنم:
۱- من اعتقادی به مرحله بندی تحول انقلابی جوامع، به سیاقی که در مارکسیسم - لنینیسم صورت می گیرد، ندارم. فعلاً هم "اسقرار سوسیالیسم" را هدف خودم در ایران قرار نداده ام. به عنوان یک چپ، برای تحقق یک جامعهی عادلانه و آزاد می کوشم و چنین کوششی را عبث نمی دانم. به عنوان یک ایرانی فکر می کنم محیط مقدم (دقت کنید لطفاً، محیط مقدم و نه هدف مقدم) تلاشم برای یک چنین جامعه ای باید ایران باشد.
۲- من در نوشته ام تا حدودی به دست داده ام که موضوع "بحران چپ" هم ابعاد جهانی دارد (یا به زعم شما انتزاعی است) و هم ابعاد ایرانی. من برای ابعاد جهانی آن اولویت و اهمیت بیشتری قائل شده ام. شما چطور؟
۳- توجه دارید که موضوع پرسشهای آقای عصاره و نوشته من "بحران چپ" است، نه ارزیابی از نیک و بد "سوسیالیسم واقعاً موجود". البته من معتقدم "سوسیالیسم واقعاً موجود" شکست خورده و به تاریخ پیوسته است. اما همچنان که در نوشته ام مکرراً آورده ام، معتقدم این تجربه باید نقد اثباتی شود. مفهوم "نقد اثباتی" هم برای آشنایان به ادبیات مارکسیستی روشن است.
۴- شما با "پافشاری بر ارتقای تمدن شوروی" اعلام توافق کرده اید. اگر این پافشاری متضمن یک چشم انداز باشد، من نوشته ام که بگذار هر چپ چشم انداز خود را داشته باشد. مهم امروز این است که چپ چشم انداز (یا دورنما) داشته باشد.
موفق باشید
پورنقوی
۴۹٨٨۹ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣۹۱
|