آزادی
-
اسماعیل خویی
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : امیر آمویی
عنوان : اجرای قانون دموکراتیک عیار آزادی است
جناب ریاحی، با سلام
نوشته اید این چکامه نیست و فریاد است. خیر قربان این شعر فریادی است آگاهانه که در آن شاعر میگوید:
عیارِ هر چه به معیارِ ویژه ای گیرند:
توان گرفت به قانون عیارِ آزادی.
به دست کامدت، آسان ز دست می رَوَدَت:
اگر به جان نشوی پاسدارِ آزادی.
این نکته ای است که از نگاه بسیاری، و شاید هم شما، پنهان مانده است.
دیگر این که مسألهی "خط مشی مسلحانه" که شما مطرح فرموده اید، چه ارتباطی به این فریاد شاعرانهی آگاهانه دارد؟ در هیچ جای این شعر نازنین از مبارزهی مسلحانه سخنی نرفته است، هرچند که در هیچ کجای تاریخ هم نمیتوانید بیابید دیاری را که در آن مردمی برای آزادی کوشیده باشند و با سلاح سرد و گرم پاسداران نظام ضد آزادی روبه رو نشده باشند! دیگر این که "مبارزهی مسلحانه" ی مورد نظر شما باید فرسنگها با قیام مسلحانهی تودههای به جان آمده متفاوت باشد، همچنان که در قیام بیست و دوم بهمن ماه سال پنجاه و هفت دیدیم.
دیگر این که پرسیده اید "قفس را چگونه باید گشود؟" پاسخ ظاهرا باید این باشد: با ایجاد جبههی واحد حرکت برای ایجاد دموکراسی و قبل از آن توافق سراسری حول حد اقل برنامه برای ایجاد دموکراسی.
سرانجام گفته اید: "فقط به این لمحه از یک لحظه در وقت ناگزیر بودن دلخوش می دارم که می دانم هنوز می سرایی و چه دلپذیر است این نظم بی نظیر ..." باید خدمتتان عرض کنم که در این لحظه، سرودن صرف کافی نیست. تمام دنیای اندیشهی انسانی، اعم از هنری یا علمی، اگر به رستاخیزی برای تغییر دنیای واقع و واژگون کردن نظام ستمکار و ایجاد آزادی و حاکمیت قانون منجر نشود، حرف بی پایه ای اگر نباشد، حکم زیور آلات زندگی روشنفکری را خواهند داشت که زود کهنه خواهند شد و از میان خواهند رفت.
۵۰۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣۹۱
|
از : داریوش لعل ریاحی
عنوان : آزادی از دیدگاهی ژرف
این چکامه نیست ، فریاد است ، درد است و گفتن از این که باید هنوز هم هزینه پرداخت . اما چگونه ؟ این خون را چگونه باید نثار آزادی کرد . واژه های نشسته بر این احساس ژرف در قالب شعری چنین پویا ودرد انگیز را چگونه باید در باور بنشانیم . آیا بازگشت به خط مشی مسلحانه و پیامد های ناگزیری که شاعر بزرگ زمانه ما را نیز با رها به نفی و انکار وابستگی و گسستن از آن واداشته ، باید تکرار شود ؟ براین باورم که درک احساس شما آسان نیست . واژه هایی است در گردش بر اندام این چکامه که می آید و بر دفترت می نشیند . اما پرسش این است که این آزادی را چگونه باید تنفس کرد . قفس را چگونه باید گشود . چگونه باید شکافت این سد را در پیش روی . فقط به این لمحه از یک لحضه در وقت ناگزیر بودن دلخوش میدارم که می دانم هنوز می سرایی و چه دلپذیر است این نظم بی نظیر ......
۵۰۱۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۱
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۲)
نظر شما
اصل مطلب
|