از : اختیاری
عنوان : بیماری اجتماعی جبن، فرصت طلبی و خودکم بینی
استنباط من از جریان موج جدیدتر (دهه ۸۰ به بعد) مهاجرت ایرانیها اینست؛ صرفنظر از تعداد بسیار بسیار کم افراد سیاسی که امکان فعالیت آنها در ایران وجود ندارد و جراَ به مهجرت تن داده اند، اکثر سیاسیون مهاجر به قصد تقرب و همکاری نزدیکتر با دنیای سرمایه به این هجرت رفته اند. فقط حاصل کار علنی آنها از تماس با جنگ طلبان غربی و اسرائیل و ناتو و آمریکا خود شاهد بی غل و غش این ادعاست!
در میان افراد عادی هم از دوران کلینتون و بخصوص فرمانفرمایی بوش پسر، دنیای غرب بطور علنی در وسایل ارتباط جمعی خود میگفتند که نیروی انسانی نفوذی در خاورمیانه و بخصوص ایران کم دارند و باید این نقیصه را برطرف کنند. برای برطرف کردن چنین نقیصه ای در غرب احتیاج به رودخانه ای برای عضوگیری بود و قبول گسترده مهاجرت ایرانیهای ملیاردر و ملیونر و متخصص از همان زمان و زاویه اتفاق افتاد.
در کنار دلایل بالا و برخی دلایل دیگر، بیماری اجتماعی جبن، فرصت طلبی و خودکم بینی بخصوص حاکم بر اقشار نوین بالا و متوسط جامعه ایران در مقابل غرب آدم سفید پوست (شعار نومهاجران ایرانی: اینجا کشور خودمون نیست که با کار کم حقوق زیاد بخواهیم؛ اینجا باید با کار زیاد پول کمتر پول درآوورد!) هم موجب شد که تقریباَ همه افرادی که کارهای خوذ و آبرومند داشتند سر از دنیاع غرب و شروع دوباره درآورند. بیماری تقلید و تب تقلید و چشم و همچشمی موجود در جامعه هم مزید بر علت شده و تب مهاجرت را به اقشار فقیر جامعه نیز سرایت داده است.
۵۰٣۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ آذر ۱٣۹۱
|
از : البرز
عنوان : اتحاد ملی برای شکوفایی ایران
سینای گرامی، نوشته اید از دید شما این گفتمان پایان یافته است. ولی از جایی که شما به چند نکته خوب اشاره کرده اید، لازم دیدم این یادداشت کوچک را اضافه کنم.
شما مینویسید، «نمی دانم آیا براستی ترسیم وضعیتی که در برابر دید و حس همگان است چه امتیازی داشته و دارد»، در جای دیگری از یادداشت خود بسیار زیبا نوشته اید،«این خانم برگشت بمادرم با همان لهجه مخصوص خودش گفت، خانم من خیلی تعجب میکنم که مردم چطور جرات میکنند به آخوندها اعتماد کنند»
اگر ما«روشنفکران اجتماع» آموخته بودیم، در کنار کار نقد، کمی هم وقت صرف ترسیم وضعیت برابر دید و حس همگان کرده و آن را خالصانه با دیگران قسمت کنیم، سال ۵۷ دیگر هیچ ایرانی راضی به کوچ از یک استبداد به استبدادی دیگر نمیشد.
ترسیم وضعیت برابر دید و حس همگان، نقش یک آئینه را در زندگی ایفا میکند. ما«مردم ایران» سالهاست و شاید قرنهاست که همواره از صفر آغازیده ایم. هیچ نسلی اعتمادی به تجربیات نسلهای قبلی خودش نداشته، هیچ گروه اجتماعی و سیاسی ایرانی اعتمادی به تجربیات دیگر گروهها نداشته است. چه تمامی نوشتار و گفتار بجا مانده از نسل قبلی و گروههای مختلف جانبدارانه بوده است.
ترسیم تصویرهای جانبدارانه از وضعیت برابر دید و حس همگان، علت اصلی بی استفاده ماندن تجربیات نسلهای قبلی و گروههای مختلف اجتماعی بوده و هست. نتیجه آنکه بعد از گذشت سالها از تدوین اولین قانون اساسی، هنوز هم تمامی گروههای اجتماعی و سیاسی ایرانی مبارزه در راه کسب آزادی اجتماعات و احزاب را در صدر برنامه های خود دارند.
سینای گرامی، با ترسیم تصویری واقعی و بدون جانبداری از آنچه که واقع میشود. جامعه ایرانی قادر خواهد بود، از تجربیات نسل قبل از خود و گروههای مختلف اجتماعی بهره بگیرد، و از این راه حس اعتماد به تجربیات یکدیگر در گروههای مختلف اجتماعی شکلی واقعی و ملموس یافته، و اتحاد ملی برای شکوفایی ایران ایجاد شود.
۵۰۲۴۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣۹۱
|
از : سینا صدرالعلما
عنوان : جناب البرز
از پاسخ پر محبتتان سپاسگذارم. چنانچه جنابعالی بازگو کردن حقایق عینی و ملموس را راه گشا میابید، این دیدگاه شماست و به آن احترام میگذارم ولی نمیدانم آیا براستی ترسیم وضعیتی که در برابر دید و حس همگان است چه امتیازی داشته و دارد!
سرکار خانم پیغمبرزاده مسائل را از دید خودشان بازگو فرموده اند اما براستی طرح این امور آنهم از دید کلی جنابشان چه ارمغانی می آورد.
بنده خودم یکی از مهاجرینی هستم که در مردادماه سال ۱۳۵۷ همراه همسر گرامی و دو فرزند خردسالم از ایران مهاجرت کردم. و اینک چرایش را برایتان عرض میکنم:
خود در یک خانواده مهربان ولی بشدّت متعصب زاده و بزرگ شدم. البته تحصیلات عالی را بخاطر وضع نابسامان سال ۱۳۴۰ در خارج گذراندم و حدود اوائل سال ۱۳۵۱ به میهن بازگشتم. بطوری که آنزمان معمول بود در منزل بخاطر کهولت سن مادرم خانمی بیسواد ولی زحمتکش و انسان بتمام معنی هفته ای سه روز مادرم را در کار خانه یاری میکرد. بخاطر علائق خانوادگی که در ایران در عالیترین حدّش وجود دارد بعد از ازدواج مرتب نزد والدینم بودیم. تا اینکه از اوایل پائیز سال ۱۳۵۶ جار و جنجال ها شروع شد. از چگونی امور مسلماً آگاهی کامل دارید. البته از نطر باوری و فرم اجتماعی ایران بر پایه همین باور ، اعتقادات من شناور بود. اما نکته ای که مرا تکان داد، در اواسط خرداد ماه سال ۱۳۵۷ بر حسب اتفاق هنگام صحبت های مادرم با این خانم، و باتوجه به آمادگی ذهنی قبلی، این خانم برگشت بمادرم با همان لهجه مخصوص خودش گفت، خانم من خیلی تعجب میکنم که مردم جطور جرأت میکنند به آخوندها اعتماد کنند. این همان ضربه نهائی بود که برای نجات فرزندانم تصمیم به مهاجرت گرفتم و در مرداد ماه هم قطعّیش کردم.
موقعی که این مشروحات سرکار خانم پیغمبر زاده را برحسب اتفاق مطالعه کردم، نکاتی را حضرتشان یاد آوری کرده بودند که راستش را بخواهید بصورت پنجاه پنجاه فبول کردم. من تصمیم ندارم وارد بحثی که با تمام وجودم رجای واثق دارم براستی بیهوده و بیحاصل است وارد شوم. خیلی مایل بودم خودشان پاسخی کوتاه در مورد مفید بودن چنین نوشتاری را میدادند. این گفتمان از دید من تمام است. برای اینکه باور واقعی مرا بدانید دست بدامن فردوسی بزرگ میشوم که میفرماید:
درختی که تلخ است وی را سرشت
گرش بر نشانی به باغ بهشت
ور از جوی خُلدش به هنگام آب
به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب
سرانجام گوهر بکار آورد
همان میوه تلخ بار آورد
حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی
برای من درخت تنومند باور انسان است. موفق و تندرست و شاد باشید.
۵۰۲٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣۹۱
|
از : البرز
عنوان : روشنفکران واقعگرا، طرفدارانی واقعگرا پرورش خواهند داد
سینای عزیز، از صدر مشروطیت تا به امروز کار و دغدغه اکثر روشنفکران ایرانی منحصر به تحلیل جناح مخالف خود بوده، بدون آنکه خود راه برون رفت منطقی و زمینی ارائه کنند.
مجلس اول در روز ۱۴ مهر سال ۱۲۸۵ شمسی در تهران گشایش یافت و نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند، که هنوز همچنان در طول تمامی این سالها نمایندگان به بحث و تدوین لوایح و قوانین پرداخته اند. ولی آنچه که در کشوری به نام ایران در تمامی این سالها رعایت نشده، قانون است.
قوانین وضع شده در مجالس ایرانی ریشه های زمینی نداشته است. برای زمینی شدن قوانین، راهی نیست، جز اینکه همه روشنفکران ایرانی، دست به ارائه تصاویری واقعی از آنچه در هر زمینه ای میگذرد، بزنند. روشنفکران واقعگرا، طرفدارانی واقعگرا پرورش خواهند داد. آنچه واقع میشود، علت دارد، بدون شرح آنچه واقع میشود، هرگز نخواهیم توانست، راه به کشف علت ببریم.
ما نیاز داریم کشورمان را در هر زمینه ای به عینه از راه نوشتار و گفتار به تصویر بکشیم. این تصاویر صمیمانه، بدون اغراق و برگرفته از واقعیات، راه را برای اتحاد ملی و پیشرفت ایران خواهد گشود.
۵۰۲٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣۹۱
|
از : سینا صدرالعلما
عنوان : حقایق
سرکار خانم زینب پیغمبرزاده فقط به تشریح و بازگو کردن روند موجود در ایران کرده اند. دانستن این حقایق از دید اجتماعی و آموزشی چه فرآورده مفیدی دارد؟ اجتماع ایرانی از ۳۴ سال پیش چنین روند دُگمی را بخود گرفته است. حال عنایت بفرمائید و روشن کنید که این بازگوئی از برای چه چیزی مفید است؟ متشکرم سینا
۵۰۲۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۱
|
از : البرز
عنوان : چند و چون زندگی در مهاجرت
زینب گرامی، در این نوشتار، شما خیلی خوب به جهات و عوامل موثر در مهاجرت فعالین سیاسی اجتماعی ایرانی پرداخته اید. پس از خواندن این مطلب با ارزش، نکات ذیل به ذهنم رسید، که با شما و دیگر خوانندگان نوشته خوب شما قسمت میکنم.
به گمانم اگر فعالین سیاسی داخل از چند و چون زندگی در مهاجرت اطلاع کافی داشتند، شاید که در مواجهه با مشکلات و سختیهای کار، زندگی و فعالیت در داخل، گزینه مهاجرت را به عنوان گزینه نخست خود، انتخاب نمیکردند.
گرچه در جمع ایرانیان مهاجر، هستند خیل بزرگی از ایرانیان، که به موفقیتهای زیادی دست یافته و در گذر زمان به غنا، پیشرفت و به روز شدن فرهنگ و سیاست ایرانی یاری رسانده و یا می رسانند. در مقابل می شناسیم کسانی را که به عوض بهبود به ژرفای فقر فرهنگی، سیاسی و اقتصادی رکود یافته اند.
۵۰۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱٣۹۱
|