آقای وزیر؛ استعفا دهید!
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : با ابراز همدردی با خانواده های کودکان نازنینی که مظلومانه سوختند؛ باید اضافه کنم که بسیاری از کودکان در کشور ثروتمند ایران
بی آنکه در آتشی بسوزند، می سوزند و پوچ می شوند.
در جامعه ای که تضاد طبقاتی بیداد می کند، مردم خیلی آسان به دیدن این جنایات عادت می کنند. عادتشان می دهند. حتی چشم های شریف ترین مردمان به دیدن این قربانیان بیداد عادت می کنند.
نود درسد از کودکان خاک سفید شناسنامه ندارند. یعنی اگر یک روزی مثل همین کودکان معصوم و مظلوم بسوزند، جهان حتی نمی داند که چه کسی سوخته. علی، فرهاد، نادر، خورشید، شورش ... رساتی بچه ی کی بودند؟ آیا پدر و مادری داشتند؟ آیا دارای فامیلی بودند؟ یا فقط در این دنیا یک اسم داشتند و بس؟ کسی نخواهد دانست؛ زیرا تعدادشان آنقدر زیاد است که دیگر مرگ و زندگیشان اهمیتی ندارد. و این در کشور ثروتمند ایران رخ می دهد. کشوری که بسیار گاه یک شبه کسانی آنجا میلیاردر شدند؛ و دیگرانی حتی شناسنامه ندارند!
باید رود رود خون گریست
اگر مردمی و مبارزی
باید با اندوه این مظلومان تاریخ نه در لحظات تظاهر، بلکه براستی زیست
باید تا ژرفای جان همدردشان بود
باید سرود پابرهنگان بی کس و کار، از دل بر آورد و پرچم ساخت
اگر دروغ نمی گوییم، باید به راستی برای زیبا سازی جهان به زیبایی دل باخت.
...
آیا ما مدعیان عدالتخواهی و آزادی خواهی آن هستیم که می گوییم. یا اینکه در گرماگرم یک هیاهو برای جاگیری، هرز می روییم تا فردا بی بر و بی نصیب نمانیم.
یعنی در واقع تلاش ما برای زندگی شخصی خود ما است، اما دست در جیب حقوق مردم برای رسیدن به آن به هر دری می زنیم. بی آنکه بدانیم تاریخ را نمی توان گول زد.
مشت نمونه خروار است. و این گزارش یک مشت است از خروار ها:
روزگار تخدیر شدهٔ کودکان کار محله خاک سفید
ایلنا : جمعیت امام علی ۱۳ سال است که برای حمایت از کودکان کار و زنان بد سرپرست۱ و بیسرپرست تأسیس شده است. این سازمان مردم نهاد در محلههای خاک سفید، دروازه غار و فرحزاد اقدام به تأسیس خانههایی برای حمایت و نگهداری کودکان کار و برطرف کردن نیازهای بهداشتی و آموزشی آنها کرده است و نام این خانهها را برای ایجاد انگیزه تحصیل در کودکان کار، خانه علم گذاشته است.
معصومه نجفی مدیر خانه علم جمعیت امام علی در محله خاک سفید در خصوص اقدامات این موسسه به خبرنگار ایلنا میگوید: «به علت اینکه یکی از رویاهای بزرگ این کودکان، رویای تحصیل است ما اسم این خانهها را خانه علم گذاشتهایم و امکاناتی را برای تحصیل کودکان کار، و کودکان بد سرپرست و بیسرپرست ایجاد کردهایم.»
این فعال اجتماعی معتقد است که یکی از بزرگترین مشکلات ما در محله خاک سفید برای ساماندهی کردن کودکان کار شناسامه نداشتن آنهاست.
۹۰ درصد کودکان خاک سفید شناسنامه ندارند
نجفی در این مورد توضیح میدهد: «حدود ۱۵ سال پیش شهرداری اقدام به تخریب خانههای این محله کرده و افراد ساکن در خانهها حتی فرصت نکردهاند وسایل و لوازم شخصی خود را از خانههایشان بردارند. و از طرفی اکثر این خانوادهها به علت بیسواد بودن و همچنین دردسرهای فراوان و به خیال خرج و مخارج گرفتن شناسنامه مجدد، به فکر تهیه آن نیفتادهاند. از طرفی عدهای برای کودکانی که به دنیا میآورند نیز شناسنامه نمیگیرند و به این ترتیب وضعیتی به وجود آوردهاند که در حال حاضر نزدیک به ۹۰ درصد کودکان این محله بدون شناسنامه هستند.»
این فعال حقوق کودک ادامه میدهد: «برای رفع مشکل کودکان و رسیدگی به امر تحصیل آنها تیم حقوقی ما تلاش گستردهای برای شناسنامه گرفتن برای این خانوادهها و کودکان آنها انجام داده است که البته در مواردی با بیشترین کارشکنیها و عدم همکاریها از سوی ارگانهای دولتی مربوطه مواجه شده است.»
نجفی میگوید: «ما کار فرهنگی و تلاش گستردهای انجام دادهایم تا به خانوادهها بقولانیم برای آینده این کودکان و امر تحصیلشان نیاز است که آنها شناسنامه داشته باشند و البته با شاگرد اول شدن و موفق شدن در تحصیل عدهای از این کودکان، خانوادهها انگیزه مضاعف برای پیگیری این امر پیدا کردهاند.»
قانونهای حمایتی برای دفاع از این کودکان تصویب نمیشود
مدیر خانه علم جمعیت امام علی میافزاید: «قرار بود ثبت احوال یک قانونی را برای کمک به ثبت شناسنامه به نام بچههای کار تصویب کند که برای بچههای ایرانی که مشکلات ویژهای دارند به اسم مادرانشان شناسنامه صادر کنند. اما این قانون همچنان مسکوت مانده است و خبر جدیدی در خصوص آن وجود ندارد.»
این فعال حقوق کودکان کار و خیابان از آموزش و پرورش به خاطر عدم انعطاف در مورد این موضوع انتقاد کرد و پرسید: «چرا نباید شرایط ویژهای برای تحصیل کودکانی که در سن قانونی تحصیل قرار گرفتهاند در نظر گرفته شود در صورتی که کودکان مهاجر افغان را به علت اینکه از آنها پول دریافت میکنند در مدارس ثبت نام میکنند.»
وی همچنین از نهضت سواد آموزی نیز در این خصوص گلایهای مطرح کرد: «چرا ارگانی که وظیفهاش ریشه کن کردن سواد در جامعه است و تحصیل حتی افراد کهنسال را هم بر عهده میگیرد فکری به حال کودکان معصوم کار نمیکند؟»
مواد مخدر و آزار جنسی کودکان کار را تهدید میکند
معصومه نجفی وضعیت بسیاری از این کودکان را تأسف بار توصیف کرد و افزود: «بچههایی که صبح تا شب سر خیابان و چهار راهها مشغول کار هستند گاهی مجبورند شبها را در سرمای زمستان و زیر برف و در چادرهایی که پر از دود مواد مخدر است به صبح برسانند.»
این فعال اجتماعی با بیان یکی از تجربههای شخصی خود در این مورد گفت: «تنها یک بار که من مجبور شدم به خاطر پیگیری مشکلات یکی از این کودکان چند ساعتی را در یکی از این چادرها بگذرانم، روز بعد به شدت دچار تشنج و سرگیجه شدم و خیلی متاسفم از اینکه بعضی از کودکان بیگناه مجبورند تمام عمر در چنین شرایطی زندگی کنند.»
مدیر خانه علم خاک سفید گفت: «امیدوارم لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان گوشهای از مشکلات این بچهها را برطرف کند، چرا که در حال حاضر ما بسیاری از کودکان و دختران نوجوان را سراغ داریم که به خاطر فقر خانوادهها مجبور به تن فروشی هستند و به شدت از آنها بهره کشی میشود.»
معصومه نجفی در خصوص امکانات این موسسه مردم نهاد و چگونگی تأمین هزینههای این کودکان گفت: «تمام هزینههای ما از محل کمکهای مردمی تأمین میشود و هیچ کمکی از طرف ارگانهای دولتی دریافت نمیکنیم. حتی برای گرفتن وامهای یک یا دو میلیونی برای تأمین خانه و سرپناه برای این کودکان و خانوادههای آنها، از ارگانهای دولتی نظیر کمیته امداد دچار مشکل هستیم و در نهایت با شرط داشتن دو ضامن کسر از حقوق عملا این قضیه را منتفی میکنند.»
۱ - آیا می دانید، "بد سر پرست" یعنی چه؟
یعنی آقا هر وقت، به هر دلیلی اگر دل اش از این دنیا گرفت، به خود حق می دهد که کودک و زن را بزند. دست و پا و صورت و کل هستی شان را سیاه کند. یک سال، ده سال، بالاخره آن زن و کودک خیابان را بر آن خانه ترجیح می دهد و "زندگی" "نوین اش" آغاز می گردد.
با پوزش از همگان بخاطر این توضیح. این توضیح را دادم تا عزیزانی که اینگونه گزارشات را می خوانند، بدانند که واژه ها در این گزارشات حرفه ای انشا نویسی نیست. بلکه مفهوم خاص خود را دارند.
بی سر پرست می تواند زنی باشد که شوهر نازنین اش در جبهه های دفاع از میهن شهید شده و حالا بی کس و کار است و در خیابان رها شده. می تواند کسی باشد که جامعه ی آلوده او را دچار بیداد خود نموده و در نتیجه از خانه به خیابان اش کشانده و به روز سیاه نشانده و ...
رهبران احزاب و گروه های مدعی! این گزارشات تکان دهنده را مانند انشا نخوانید، اگر براستی مردمی هستید، باید ژرفای اندوه مظلومان، کارگران و زحمتکشان را بدانید و وفادار به آنها بمانید.
زیرا شما نام و حتی گاه نان خود را از آنها دارید.
آیا شمایان آن هستید که باید؟
سئوال مهمی است، نه؟
ای مردمان بی غش
دل بیکران ز آتش
پرسید ز حزب داران
چونید در این کشاکش!؟
۵۰٣۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹۱
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۱)
نظر شما
اصل مطلب
|