از : علی شیرازی
عنوان : یک تذکردوستانه
آقای آمویی گرامی،
ضرب المثل ها در هر زبانی و در هر کشوری از واقعیت های موجود در جامعه گرفته می شود. یک بقال حداکثر فقط توانایی خواندن دارد و نه ترجمه. نه در ایران و نه در هیچ جای جهان نمی توانید حتی یک نمونه نشان دهید که بقالی توانی ترجمه متن های سیاسی- اجتماعی را داشته باشد. برای اینکه بدانید در مورد چه کسی اینطور قضاوت میکنید من شما را روجوع می دهم به آرشیو سایت اخبار روز تا بخش کوچکی از کارهای ب.کیوان را ببینید. ملاک قضاوت در مورد افراد کاری است که فرد تا به امروز انجام داده، حرف را هر کسی می تواند بزند، اما پای عمل که می رسد چیزی دیده نمی شود. امیدوارم در آینده شاهد ترجمه ها وتالیف ها شما در سایت اخبار روز باشیم که هم مایع خوشحالی و هم باعث افتخار خواهد بود.
۵۰۵۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣۹۱
|
از : امید برومند
عنوان : امید برومند
لطفا برای دیگران تعیین نکید که چطور ترجمه کنند. خود را عقل کل دانستن و برای دیگران تعیین تکلیف کردن کار ساده ای است. کارنامه بیش از ۵۰ ساله ب.کیوان بسیار واضح است و کسی نمی تواند کوچکتزین خدشه ای در آن وارد کند. کارها ی منتشر شده ب. کیوان در ۵۰ سال اخیر گویای این مسئله هستند.
این که کسی با این یا آن ترجمه موافق نیست ویا از آن خوشش نمی آید طبیعی است. اما این که کسی برای مترجم تعیین تکلیف کند، یک پدیده تیپک ایرانی است دراروپا وآمزیکا نمونه اش دیده نمیشود.
هر کس که مدعی است کاری را بهتر بلد است آستین ها را بالا می زند ودر عمل نشان می دهد که خود چند مرده حلاج است. به این و آن ایراد گرفتن کار ساده ای است.
به همین خاطر بحث در بازه این مسئله بدیهی را یک چیز زیادی دانسته و ادامه آن را بی معنا می دانم.
امید برومند
۵۰۵۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣۹۱
|
از : امی آمویی
عنوان : ماه من و ماه گردون_۵
آقای امید برومند،
نوشتهاید: "اگر قرار باشد هر کسی مقاله های ترجمه ومتن های سنگین منتشر شده ب. کیوان را بفهمد در آن صورت بقال سر کوچه هم اندیشمند سیاسی و نظریه پرداز خواهد بود." باید توجه شما را به این نکته جلب کنم که: «اگر قرار باشد هرکسی مقالههای سنگین فلسفی را بفهمد و ترجمه کند، در آن صورت بقال سر هر کوچهای هم مترجم و اندیشمند میشود.»
ضمنا از روی "نافهمیدهها و نامفهوم نویسی" یک مترجم نمیتوان "اندیشمند بودن" مترجم و "خوب بودن ترجمه ی" او را به اثبات رسانید.
دیگر این که همه میدانند که آن متن ترجمه است و ترجمه ای است ناهموار و نامفهوم، و حاصل تفکر و غوررسی فرد مترجم هم نیست. به یادداشتها توجه کنید متوجه خواهید شد.
نکته ی سوم شما مانند آینه ای شکاف نمایشگر چیزی است که مبین و مدلل "منطقی استوار" نیست، و تصادفا معیار خوبی است برای قضاوت در استدلال شما. آیا اکنون میدانیم که ب. کیوان کنونی کدام ب. کیوان است؟ به احتمال فراوان... .
پیش از این یادداشتی در پاسخ به شما فرستادم که "از دیدرس اخبار روز پنهان ماند و به مقصد نرسید!" امیدوارم دست کم این یکی برسد.
۵۰۵۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣۹۱
|
از : امید برومند
عنوان : چند نکته
با عرض سلام،
لازم می دانم به دوستان گرامی چند نکته را یاد آوری کنم:
۱- اگر قرار باشد هر کسی مقاله های ترجمه ومتن های سنگین منتشر شده ب. کیوان را بفهمد در آن صورت بقال سر کوچه هم اندیشمند سیاسی و نظریه پرداز خواهد بود. این موضوع حداقل برای کسانی در جریان مسائل سیاسی هستند باید قابل فهم باشد که متن های سنگین سیاسی اجتماعی را نمی شود به زبان عامه فهم به فارسی برگرداند.
اگر قرار باشد این طور در مورد ترجمه ها قضاوت کرد اولین کتابی را که باید بر روی آن خط بطلان کشید و درون سطل خاکروبه انداخت کتاب کاپیتال مارکس است ، ترجمه واقعا زیبا و در نوع خود تک زنده یاد ایرج اسکندری.
۲- این متن ترجمه است و از انتشارات انستیتو مارکسیسم پاریس است. این انستیتو یکی از نامدارترین و بزرگترین در نوع خود در جهان است. متاسفانه دوست گرامی ما متن را خوانده ومتوجه نشده که ترجمه است و سوالات زیر را مطرح کرده. این متن ترجمه است ونه تالیف.
۳- اتفاقا این که مترجم منبع را مشخص نکرده من را یاد یک واقعه ای می اندازد.
یادم می آید که سی وچند سال پیش در ایران معلم انشاء داشتیم که توده ای بود اما بسیار آدم خودخواه و متکبر.
یادم است که هیچ وقت نمره ای بیش ار ۱۵ به کسی نمی داد. یک روز من متنی را از احسان طبری در دفترم نوشته وبه معلم نشان دادم. او نه تنها ده ها اشکال از متن گرفت بلکه به این نوشته احسان طبری نمره۱۰ داد؟؟!!. بگذریم از اینکه وقتی معلم من فهمید که متن اصلاح شده از احسان طبری است چه عکس العملی نشان داد.
با احترام
امید برومند
۵۰۵٣۰ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۱
|
از : امیر حسین آمویی
عنوان : انتقاد مربوط به موضوع و سجاوندی درست
آقای کبیری
هرچند که چهارچوب بحث، طرح انتقادات خاصی را از متن مُتَرجَم ایجاب میکند، مع هذا پاسخ شما در مورد "فردریش انگلیسی" جای امتنان دارد. توضیح این که یادداشتهای شما و من، هردو، در مورد "نامفهوم بودن ترجمه و خطاهای آن" بود؛ لذا قرار دادن آن نام در درون قلاب و شیوهی مخصوص سجاوندی در نگارش شما این تصور خطا را ایجاد میکند که از نظر شما "فردریش انگلیسی" درست است نه فردریش انگلس"! اگر این نکته را در کنار دیگر انتقادات خود به مترجم قرار دهیم و این تصویر کامل را در نظر بگیریم، موضوع روشنتر خواهد شد.
۵۰۴۶۵ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣۹۱
|
از : علی کبیری
عنوان : چه خوب!
با تشکر از آقای آموئی که زحمت پاسخگوئی مترجم را کم کردند. و اما در باره ی فردریش انگلس که بر پایه ی روایت بزرگ علوی در ۵۳ نفر به کنایه از او به فردریش انگلیسی یاد کرده ام که مربوط به بی اطلاعی مأموران امنیه دوران رضا خانیست که پس از دستیابی به یادداشتی در مورد انگلس، گمان میکنند که آن گروه با مأموران خفیه انگلیس هم در ارتباطند و لذا به دنبال یک جاسوس انگلیس بنام فردریش انگلیسی میگشتند!
۵۰۴۵۲ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣۹۱
|
از : امیر حسین آمویی
عنوان : ماه من و ماه گردون_۳
آقای کبیری با سلام و ممنون از یادداشت شما.
توجه شما را به سه نکته جلب میکنم:
۱. "انگلس" نام فامیل "فردریک انگلس" (Friedrich Engels) همکار مارکس است و به همین صورت درست است نه فردریک انگلیسی.
۲. پایههای سهگانه ی مورد نظر، عبارت اند از فلسفه آلمان (هگل) اقتصاد سیاسی انگلستان (آدام اسمیت و ریکاردو) و سوسیالیزم فرانسه (پرودون).
۳. در این مقاله کلمهی "نوع" در متن ترجمه ی مترجم، که بدون شک آن مترجم معروف قدیمی نیست، به معنی "گونهای موجود جاندار متفکر و آگاه" به کار رفته که "مولد ابزار کار و تولید، ارزش اضافی و کل فرهنگ و مدنیت" است. این انسان مسلما "خالق نظامهای تمدنی (فرماسیونهای اقتصادی-اجتماعی) است، هرچند که گروهی از میان آنها سارقان بیشرم ارزشها و ثروتهای آنان هستند و از همین رو خالقان نظام منفور طبقاتی. واضعان فلسفهی علمیِ اقتصادی-سیاسی-اجتماعی هدفشان تحقق بخشیدن به آرمان تاریخی بشر ، یعنی جامعهی سوسیالیستی، از طریق نقد اقتصاد انگلیسی، سیاست فرانسوی و فلسفهی آلمانی بود و پویندگان راه آنان نیز در پی همین مقصودند.
۵۰۴۵۰ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣۹۱
|
از : علی کبیری
عنوان : نه هر که آینه سازد سکندری داند!
"ریگ آموی ودرشتیهای او(آن)/زیر پایم پرنیان آید همی"
در اینجا منظور از "ریگ آمو" همان انتقاد بجای جناب آموئی است و منظور از "پرنیان" سخنیست که از دل برآید و لاجرم باید بردل نشیند. اگر بنشیند.
این کمترین نیز بناکرد تااز ب.کیوان تمنا کند تا برگردان جمله های زیر را "کالبد شکافی دانشمندانه" کنند:
۱- فرموده اید «به عقیده فردریک انگلس [فردریک انگلیسی] اقتصاد سیاسی کلاسیک یکی از سه منبع الهام کارل مارکس بود.» آن دو دیگر چه بودند؟
۲- میفرمائید «...از این رو انسان نوعی است که ویژگی آن...» انسان از چه نوعی است؟
۳- ایضاً «...زیرا اقتصاد سیاسی کلاسیک که دست نامریی بازار را چونان افق تخطی ناپذیر تاریخ بشریت وانمود می کرد...» توضیح فرمائید که "افق تخطی ناپذیر تاریخ بشریت" چگونه افقی است؟
و اما سخنی هم با آقای آموئی. ایراد بجائی گرفته اید که مترجم از ابراز منبع اصلی طفره رفته است. خب باید هم که طفره برود. وگرنه همه ی خوانندگان این مقاله ی باارزش، پس از مطالعه ی مقاله ی اصلی به مترجم هجوم میآوردند و جویا میشدند که ای جناب ب. کیوان گرامی لطفاً کالبد جمله های خودتان را بشکافید تا آفتابشان عیان شود: این انسانِ نوعیِ مورد اشاره ی شما از چه نوعیست؟ گزنده است؟ خزنده است؟ پرنده است؟ افق تخطی ناپذیر تاریخ دیگر چه صیغه ایست؟ این تعبیر از چه سالی وارد فرهنگ تاریخ نویسی شده است؟ و غیره وعیره...
البته تنها به همین دوسه مورد اشاره کردم تا شاید براساس "العاقل بالاشاره" در آینده اخبار روز از گزند چنین ترجمه هائی در امان بماند. واقعاً عمر نوح میخواهد و گنج قارون و آدم بیکار تا در چنین روزگار وانفسا، آدم بنشیند و از یک چنین ترجمه با جمله بندیهای پر غلط و نامفهومی، دفع شر کند.
۵۰۴۴٣ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣۹۱
|
از : امیر حسین آمویی
عنوان : ماه من و ماه گردون_ ۲
آقای برومند، با سلام
مترجم خوب کسی است که قبل از هرچیز نام اصلی اثری را که ترجمه کرده، همراه با نام خالق، ناشر و تاریخ نشر آن اثر، همه را به زبان اصلی، در اختیار خواننده بگذارد. این اصلی ترین رکن صداقت در عرصهی قلم است. این اصل باید رعایت شود زیرا ممکن است خواننده ای بخواهد یا به اصل مطلب رجوع کند و یا ترجمهی شما را با متن اصلی مقایسه کند! شما متأسفانه این اصل را رعایت نمیکنید و خوانندگان در تعجب اند و پاسخ آنها را هم نمیدهید!
اصل دیگری که لازم است در ترجمه رعایت شود، اصل "روان نویسی" یا پرهیز از "دشوارنویسی" است. نثر شما، متأسفانه، نه تنها روان نیست، بل که در بسیاری موارد هم نامفهوم است. چه سودی دارد که شما متنی را در برابر خوانندگان بگذارید که از خواندن آن چیزی در نمییابند؟ به همین سطوری که گزیده ای از ترجمهی شماست و در پیشانی مقالهی حاضر گذاشته شده نگاه کنید تا دریابید!
رکن دیگر صداقت در عرصهی نگارش این است که به پرسشهای خوانندگانتان پاسخ دهید تا مایهی رفع ابهامات و سوالات گردد. شما این اصل را هم رعایت نمیکنید.
و دیگر این که من شخصا بعید میدانم که شما همان محمدتقی برومند، مترجم معروف و باسابقهی قدیمی باشید، زیرا که آن مرد محترم مترجمی بسیار خوب و صاحب قلمی روان و روشن بود. اگر شما همان برومندی هستید که من به او اشاره میکنم، لطفا خواننده را آگاه کنید.
با تشکر
۵۰۴٣٣ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣۹۱
|