سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

امروز با دستمال، فردا با خنجر - فرهاد مرادی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : محمد رضا

عنوان : فرهاد "سخت" گیر
آقای فرهاد سخت نگیرند و در یک مقاله ای که واقعیات میهن آخوندزده را در کلیات مورد بحث و انتقاد قرار داده اند بیک موردی که احیانن حق با شما بوده و باحتمال و فرض هم واقعیت را مطرح کرده ای گیر ندهند و در کلیات پاسخگو باشید. که آیا امور مبتلابه میهن با تعاریف آقای نویسنده مطابقت دارد و یا خیر!؟ بنظر بنده که مقاله مستدلی است و بخشی از واقعیات میهن آخوند زده را بر ملا میکند. کاشکی بجائی برسیم که اگر ماست ترشی را بکسی عرضه میکنیم لااقل!!؟ بترشی آن اذعان داشته باشیم که اگر این چنین میبود که دیگر اینهمه جنایت و شرارت نبود. حدیث مفصل است و من هم بی حوصله که چه خوب پیشینیان فرموده اند: دو سد گفته چون نیم کردار نیست
۵۱۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹۱       

    از : فرهاد افشاروند

عنوان : هر گردی گردو نیست
در این مقاله به "دلال های نظامی گردن کلفتی که آقازاده های محترم شان بنز و بی.ام.دبلیو سوار می شوند و مثل سامورایی ها وسط خیابان به روی هم شمشیر می کشند" اشاره شده است. من نمیدانم نویسنده مقاله به کدام حادثه اشاره دارد اما اگر حادثه مورد نظر ایشان قمه کشی یک (یا چند؟) سرنشین (بنز) و حمله به راننده (بی.ام.دبلیو) پس از یگ تصادف رانندگی است (حادثه ئی که یگ ماه است اتفاق افتاده)، خواستم بگویم لااقل در این حادثه مهلک که به قیمت از دست رفتن جان یگ انسان (سرنشین قمه دار بنز) و اسارت راننده (بی.ام.دبلیو) بجرم قتل به هنگام گریز و زیر گرفتن مقتول انجامید، خانواده راننده اسیر هیچ نسبتی و یا بده بستانی با دلال های نظامی ندارند و آقازاده شان (راننده بی.ام.دبلیو) ثنار هم ته جیب ندارد تا خرج دفاع از خود کند، و من از کجا این اطلاعات را دارم؟ از آنجا که راننده بی.ام.دبلیو خواهرزاده من است.
البته این حادثه ئی جنائی است که امیدوارم عادلانه قضاوت گردد، اما اگر این واقعه به عنوان یک داده مورد استناد نویسنده مقاله است جا دارد که مورد انتقاد قرار گیرد؛ نمی توان با خواندن یک خبر کوتاه چند سطری و چند کلمه بنز یا بی.ام.دبلیو و قمه کشی به این نتیجه رسید که طرفین دعوا آقازاده های دلالان نظامی اند. من از خانواده طرف مقتول هیچ اطلائی ندارم، اما خواهر من معلم بازنشسته ایست با حقوق سیصدوپنجاه هزار تومان ماهیانه وشوهرش کارگریست پیمانی با حقوقی در همان حدود و با اپارتمانی اجاره ئی هشتصد هزار تومانی، این تراز ماهانه مسلمأ نمیتواند تراز درآمدی یک دلال نظامی باشد. اما این جوان اسیر جطور بی.ام.دبلیو میرانده است؟ خوب، اویک راننده مستخدم یک نمایشگاه اتومبیل است.
۵۱۰۵٣ - تاریخ انتشار : ٨ بهمن ۱٣۹۱       

    از : مسعود راد

عنوان : مشکل ما فرهنگی نیست؟
چند نفر جلوی عابری را در خیابان می گیرند و با زور و تهدید او را لخت میکنند و سپس صورتش را با تیزی نوک تیغ زخمی میکنند. این واقعه در جامعه انعکاس وسیع پیدا میکند و حکومت خشونت گرا در یک عمل واکنشی دو تن از آنان را اعدام میکند.

نویسنده، این واقعه جنایی را با کد آوردن از یک صفحه بی مایه فیس بوک و با کمک مارکس و قرآن! عین مبارزه طبقاتی اقشار فرودست قلمداد میکند و بیش از همه چیز فعالین حقوق بشر را به خاطر مبارزه بدون خشونتشان به باد انتقاد میگیرد. در پایان هم از آنان میخواهد که :« بیش از این درباره ی مبارزات بدون خشونت خیال بافی نکنند.»

به نظر، اول باید روشنفکرانمان را قانع کنیم که خشونت کار دیکتاتورهاست و ترویج آن آب به آسیاب حکومت میریزد. فعلا ترویج و آموزش مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر بین آحاد مردم پیشکش!
۵۱۰٣٨ - تاریخ انتشار : ۷ بهمن ۱٣۹۱       

    از : حمید ارجمند

عنوان : آقای مرادی رفتی رو اعصابشان !
در یک جمله باید بگویم دستتان درد نکند که بسیار زیبا و گویا مطلب را باز کردید و این حقیقت تلخ را که عقاید شان سانسور میشود را برای اولین بار فاش ساختید .
۵۱۰۲۰ - تاریخ انتشار : ۵ بهمن ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست