از : محمد رضا رقابی
عنوان : میر فطروئیسم!؟...
راست است که مبنا و بنای دموکراسی طرح نظرات و عقاید است و بر گزیدن بهینشان از سوی اکثریت اما آیا جعلیات و تحریف های "آزمایش" شده شان هم قابل باز نگری!؟...بنظر میرسد که امثال آقای میرفطروس در این میهن بلازده مان کم نیستند که هنوز از خر شیطان پائین نیامده و کژی و نا راستی را دنبال میکنند و من نمیدانم که تا کی میبایست تکرار تکرار باشد!؟...
۵۲۱۰٨ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۱
|
از : دامون سروی
عنوان : به الف-پرسشجو
هرچه تا کنون در مورد جنبش ملی آذربایجان خوانده ام ندیده ام که اعلان جنگ علیه هیچ نژاد یا حتا حکومت مرکزی داده باشند. در حوزه استقرار آن حکومت مردمان غیر آذری هم زندگی می کردند ولی آنها هم با جان و دل در جنبش شرکت کردند و احکام آن دولت علیه کسانی بوده که زمینهای مردم را به زور ازشان ستانده بودند . بنظر من مطالعه بی پیشداوری تاریخ نیاز نخست است. بیگمان اگر شاه به شهادت اسناد تدارک جنگ یک سویه و حمله به آذربایجان نمی داد دولت فدرالی( و نه جدایی طلب) آذربایجان راه ترقی و توسعه بیشتری می پیمود.اگر بر حکومت شاه خرد حاکم بود نه تنها دولت ملی آذربایجان ماندگار می شد بلکه سالها پس از آن مصدق هم با کودتا سرنگون نمی شد بلکه شاید جایش را به استبداد دینی نمی داد.
نادانی محض است یک دولت مردمی را با یک حکومت فاشیستی(هرچند بر آمده از انتخابات) چون هیتلر مقایسه کنیم. باید بدانید که شرایط بحران اقتصادی در آستانه انتخابات پایان دهه۳۰ آلمان مردم را به ستوه آورد و دل به حزب ناسیونال سوسیالیست هیتلر بستند مگر اوضاع را بهتر کند.و آنگاه که این حزب به قدرت رسید فاجعه آفرید .
۵۱٣۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣۹۱
|
از : الف ـ پرسشجو
عنوان : نژادپرستی شاخ و دم ندارد.
آدم موقعیکه این «نظریات» پر مغز نژادپرستانه را میخواند، زیاد تعجب هم نمیکند که هنوز گروههای در اروپا و خصوصآ در اروپای شرقی به هیتلر بدیده «احترام» مینگرند و مثل این افراد هم استدلال میکنند که طرف قبل از دست زدن به جنگ خانمان سوز بسیار هم «مترقی» بوده و چرا «تلاش او را در توسعه و پیشرفت» بعد از جنگ نادیده میگیرید. و او هم از طرف مردم «انتخاب گشته است…و..و. اگر کسی توانست جانبداران رژیم های توتالیتر را با برهان و سند بجای خود بنشاند، خواهد توانست باینگونه نژاد پرستان وطنی بگوید درد شما چیز دیگری است، ناسزا و فحاشی به امینی ها «بهانه».
۵۱٣۰۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣۹۱
|
از : دامون سروی
عنوان : بیراه نثار بخشی از تاریخ
بارها و بارها پای سخنان آقای امینی نشستم و گرچه متوجه میل ایشان به بررسی دقیق تاریخ ایران شدم ولی کار او بیشتر به کار روزنامه نگاری می ماند آنهم گفت و واگفت مطالب بسیار خاص و تنگ و گزینش شده.ایشان گویا برای پرکردن حجم برنامه تلویزیونی و البته خالی کردن دل مخاطب این را لازم می داند. مثلن به تحولات و دستاوردهای دوران کوتاه جنبش ملی آذربایجان کاری ندارد و تنها این قسمتش مهم است که بتواند رهبران آن را زیر سوال ببرد. البته شدیدن نیاز دارد که شخصی همفکر و فقط همفکر با او همراهی کند.چالش گریزی سنت چنین گفتی نیست. در مذمت رضاشاه و پسرش داد سخن می دهد و در گوشه ای می ایستد و برای سرکوب مردم آذربایجان توسط شاه محکم کف می زند. تا کنون نشنیده ام در بررسی های! تاریخش نامی از پیشه وری در سالهای پیش از جنبش آذربایجان ، و سپس حضور او در مجلس به نمایندگی از مردم تبریز و ...تلاش او برای جلب دولت مرکزی در توسعه و پیشرفت آذربایجان، استقبال مردم نواحی آذربایجان از سازندگی همه جانبه در آن دوره کوتاه و نیز قتل و کشتار وحشیانه مردم پس از سرکوب جنبش آذربایجان(حتا کندن آسفالتی که در آن دوره کشیده بودند) بیاورد. هرگز نمی اندیشد که اگر شاه و عواملش داستان جدا کردن آذربایجان از خاک ایران را سر هم نمی کرد پس چگونه می توانست هجوم و سرکوب توسعه و سازندگی در آذربایجان را تدارک و توجیه کند. ای کاش دوره افتادن امینی در اسناد و مدارک جمهوری آذربایجان و پیداکردن خط و ربطی که نشان از وابستگی جعفر پیشه وری به آنسو داشته باشد ابعاد دیگری نیز می داشت تا مخاطب نا آشنا به تاریخ نپندارد که این "وابستگان اجنبی" فقط آمدند تا روی صندلی بنشینند و منتظر بمانند تا صنندلی را از آنها بستانند. گاهی که امینی در کنار بهرام مشیری به "بررسی سخیف تاریخ می پردازند می توانی کینه نسبت به هرچه چپ است را در گفتارشان بیابی .برخی گفته ها چنان بی مایه است که ذکرش بیهوده است.
۵۱٣۰۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣۹۱
|
از : علی تبریزی
عنوان : آقای یحیایی انصاف هم خوب چیزی است!
واقعیت این است که آقای محمد امینی، با نوشته ها و سخنرانی های خود، نشان داده است که صاحب نظری صادق است که با دانش گسترده خود، به تحلیل تاریخ جامعه ایران می پردازد. استقبال از سخنرانی های ایشان این امر را بخوبی نشان می دهد!
بی شک هر کسی که آقای یحیایی را نشناسد، از خود می پرسد، دلیل این همه کینه چیست که آقای یحیایی این چنین بی مهابا، در مورد آقای امینی، سخن می گوید؟
ولی هر کسی که اندک توجهی به نوشته های آقای یحیایی بکند، متوجه می شود که ایشان چه در مسایل قومی و چه در حمایت از فرقه دموکرات و وقایع ۱۳۲۴ و ۱۳۲۵ آذربایجان، همواره و به راحتی "راست و دروغ را در هم می آمیزد"! یعنی "اتهامی" که به آقای امینی وارد می کند، از عملکردهای همیشگی خودشان است! بطوریکه اسناد منتشره از بایگانی حزب کمونست باکو، مبنی بر فرمایشی بودن تشکیل فرقه و تلاش برای جدا کردن آذربایجان از طرف شوروی را، همچنان دروغ می دانند، و سعی دارند واقعیت های تاریخی را وارونه جلوه دهند!
۵۱۲۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۱
|
از : هادی صوفی زاده
عنوان : یک توضیح
تاریخ نگاری آقای امینی بیشتر برای تخطئه نوشتههای آقای دکتر میرفطروس و حمید شوکت است که بعداز انتشار کتاب " آسیب شناسی یک شکست" و کتاب "در تیررس حادثه" علیه مصدق و در برائت از قوام السطنه نوشتند. در کتابها و مقالات به نقش شایسته قوام از دستنوشته پیمان مشروطه بخط ایشان تا بازپسگیری آذربایجان و کوردستان و در مقابل ترسو نشان دادن مصدق اشاره شده که طرفدادران مصدق و منجمله آقای امینی را داغدیده نموده و ایشان بعداز چند سال تاخیر از موضوعات یادشده به میدان آمده تا علیه آنان جامعه ملی گرای ایران را همراه خود نماید. در اینجا نباید فراموش نمود که مخرج مشترک هر دو طیف دشمنی با تاریخ جمهوریهای شکل گرفته در آذربایجان و کوردستان است.
۵۱۲۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۱
|