از : امیر آمویی
عنوان : آگاهی محدود و پاسخ به آقای آذر
آقای آذر
من کوشیدم در جریان ابراز نظرم در مورد فصلی از تاریخ مبارزات روشنفکران ایرانی که جنبش نوزدهم بهمن سرآغاز آن بود، اشارهای ضمنی به آگاهی محدود آن عزیزان بکنم. در آنجا گفتم که: «سازمان چریکهای فدایی خلق علی رغم «آگاهیهای محدود»ی که از نبرد طبقاتی، آگاهی طبقاتی و مبارزه ی طبقاتی داشت...» نام شما را هم در پرانتز آورده ام.
البته دادن پاسخ به پرسش شما قبل از هرچیز وظیفهی تمامی طیف های فدایی امروز است. چه پراکنده و چه گردآمده در گروههای کوچک و بزرگ. و بعد از آن وظیفهی خانم نوری علا. اما شخصا فکر می کنم موج نویی که با اقدام شجاعانهی آن عزیزان برخاست، پتانسیل تازهای در هستی رخوتزدهی جنبش برای آزادی و استقلال ایجاد کرد و از همین طریق نیز منجر به ایجاد جنبش در ترجمهی آثار حزبی و غیر حزبی و ادبیات مبارزه و نیز تئاتر و فیلم سازی و هنر گشت. می دانم که کادرها و سمپاتهای سازمان در هرجا که توانسند مترجمان و نویسندگان و خالقان آثار هنری را به سبک و شیوهی خود تشویق و تهییج کردند تا روحی مبارزاتی در قلم بدمند و به انتقاد از انفعال حزب توده بپردازند. اگر به فهرست آثار منتشر شده در سالهای چهل و نه به بعد توجه کنید، منظورم را در خواهید یافت. از من نخواهید که چنین فهرستی به شما بدهم. این کار فدائیان امروز است. در کنار این آثار که گاه نیز به طور مخفی چاپ و منتشر می شدند، آثاری هم بودند که شناخت ما را از تاریخمان و نیز درکمان را از مبارزه با دیکتاتوری تغییر میدادند. از تاریخ سی سالهی جزنی که بگذریم، تحلیل مربوط به انقلاب سفید و ترجمهی آثاری مثل دولت نادرشاه افشار و نظایر آن و یا مجموعهی چهارجلدی تاریخ جهان باستان و قرون وسطی، اگر مرتکب اشتباه نشده باشم، برخی نمونه های این آگاهی هاست. اصولا نوعی درک ساده انگارانهی تاریخی-طبقاتی، که مسلما بهتر از هیچ بود، به میان دانشگاهیان و مترجمان و نویسندگان راه یافت.
آمویی
۵۱٣۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۱
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : دلاوران سیاهکل آغازگر راه بودند، جنگل مقصد نبود.
آنانیکه حماسه جنگل را آفریدند جمله کسانی بودند نه فقط از بنیانگزاران «طرحی نو در عرصه سیاست ایران» در فرم مبارزاتی بودند، بلکه عمده ترین حرکت آنها در زمینه ایجاد یک سازمان سیاسی چپ بدون وابستگی بقطبهای باصطلاح سوسیالیستی آنموقع بوده و حصوصآ در شرایطی که بسیاری «چپ» بودن را در طرفداری از سیاستهای روسی و یا چینی میپنداشتند. آنها آغاز گر راهی بودند که فروپاشی سوسیالیسم دیکتاتوری دولتی شوروی و اقمارآن درستی نظریه غیر وابسته بودن را به اثبات رساند. آنان آغازگر راهی شرافتمندانه و بدون وابستگی بودند و مقصدی جزء آزادی و نیک بختی مردم ایران را در سر نداشتند. امروزه «وارثان» گوناگون آن حرکت بزرگ متبلور در حماسه سیاهکل برای شکستن قدر قدرتی شاه، در ادامه کار ناتمام آنمردان و زنان چه «برنامه» ای برای حل معضلات مردم و شرایط هرج و مرج تجزیه طلبی دارند؟ آنها روی پای خود ایستادند وایستاده هم جانشان را فدا نمودند و فقط به نیروی مردم ایران تکیه کردند. شما «وارثان» جور واجور چطور؟ یاد همه آن رفقای از جان گذشته برای رهائی ایران همواره گرامی باد.
۵۱۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۱
|
از : peerooz
عنوان : سکولاریسم - دمکراسی - آزادی مذهب - آلترناتیو سکولار -......- حقوق بشر
با دوستان برای خوردن آش همه جور رفته بودیم. بر سر مواد آش گفتگو در گرفت. نخودی ها نخود خواستند،گفتیم در آنست ، عدسی ها و ماشی ها و ارزنی ها و سبزی جاتی ها و غیره هریک مواد خود را مرتب ذکر میکردند و در آخر جمله ,کلمه آش را تکرار میفرمودند و ما همان میگفتیم .
سرکار خانم نوری علا ، آش منشور جهانی حقوق بشر مرکب از تمام موادیست که شما جدا جدا ذکر فرموده اید. بقول معروف - و با صد ها پوزش - که در مثال مناقشه نیست - چرا بجای این قر ، قر ها کلمه آخر را نمیگویید که چون که صد آمد نود هم پیش ماست و این بحث حیدری نعمتی را کنار بگذارید؟ نمیشود همه زیر علم منشور
جهانی حقوق بشر سینه بزنیم ؟
کد ارسالی این کامنت هم تصادفا خصسن از آب در آمد.
۵۱۲٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۱
|
از : اکبر آذر
عنوان : خانم نوری علا سئوالم بی جواب ماند
نوشته بودید
«نخستین قدم های آگاهی را در چهل سال پیش برداشتند ...»
درخواست کردم
«لطفا چند نمونه از این قدم های آگاهی را برشمرید.»
لطف کردید در پاسخ من ۲۳ سطر نوشتید ولی حتی یک سطر هم جواب من نبود. لطفا روشن بگوئید اقدامات (قدم های آگاهی) آگاهگرانه چه بودند. من، هم سنم و هم مطالعاتم اجازه می دهند که همه آنچه شما در مذمت استبداد شاهی گفتید را بدانم و تجربه کرده باشم. سئوال من در مورد استبداد شاهی نبود. جواب شما باید نشان دهد که چه اقداماتی برای آگاهی نسل دهه چهل و پنجاه برداشته شد.
۵۱۲٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۱
|
از : دامون سروی
عنوان : این گوی و این میدان
به خانم نوری علا باید گفت داشتن دل پر درد باید انگیزه شود برای تلاش و کوشش بیشتر برای هدف درست نه بیراه گفتن به کسانی که بخاط حضور فعال اجتماعی دست کم در بخشی از تاریخ این مملکت و اثر گذاری مثبت در حوزه های اثر آماج تهدید و شکنجه و کشتار جمهوری اسلامی بوده اند. شما که دریافته اید اکثریت "تمام کوشش خود را برای حفظ جمهوری اسلامی کرده" خودتان حزب و سازمان و گروهی جمع می کردید و چنان در میان مردم ایران پایه و مایه ایجاد می کردید که کسی نتواند چوب لای چرختان بگذارد.به قول یکی از این مجریان کانالهای ماهواره ای که گویا هوادار سلطنت است" برنامه تلویزیونی داشتن و جمع شدن جلو فلان سفارت تنها می تواند جلوه کار مخالفین باشد، اصل فعالیت در میان مردم است."
اما صداقت شما جای تحسین دارد که گفته اید بدون اطلاعات کافی به اکثریت اتهام زده اید. متاسفانه سالهاست که اکثریت آماج چنین رفتاری ست. به اطلاع شما می رسانم که کمتر سازمانی ست که تا کنون همچون اکثریت به خطاهای خود پرداخته باشد. نمونه اش را در" آسیب شناسی سازمان اکثریت از ۶۲ تا ۶۵" می توان دید. من البته توده ای نیستم ولی به باور من تاریخ سیاسی - روشنفکری دهه های گذشته نشان از نارواهای بسیار به حزب توده ایران نیز می باشد، و اغلب از سر نا آگاهی. ببینید، عوامل آمریکا در شیلی کاخ آلنده را به توپ بستند تا از این راه کینه خود را نسبت به سوسیالیسم نشان دهند.در ایران اما پس از کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد مصدق عزیز ما، مجال دفاع در دادگاه رژیم یافت(تنها تفاوت رفتار با پیروان سوسیالیسم را می گویم و گرنه بسیار خوشحالم که مصدق به عمر طبیعی خود البته با درد و اندوه نسبت به حقوق ملت ایران در گذشت)در همین رابطه سران جبهه ی ملی ایران که اغلب کارگزاران دولت مصدق بودند کمترین آسیب را دیدند و شما بایدخوانده باشید که بر سر حزب توده ایران چه آمد.
۵۱۲۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۱
|
از : امیر آمویی
عنوان : جبههی واحد طیف چپ
به پرتو نوری علا، همایون و دیگران
با سلام
میل دارم به همهی دوستداران چپی که اکنون نیمی از یکی از چشمهایش را باز می کند تا هنوز هم دنیا را تیره و تار ببیند و عملا همچنان بر طبل تفرقه بکوبد، تولد نهضتی را تبریک بگویم که، اگرچه راه را به شدت نادرست و به دور از درک سرهی تاریخ ایران و خودویژگی های آن پیمود، و به طور قطع، نزدیک به چهل سال از جان و عمر خود را تلف کرد؛ تبریک بگویم به خاطر تولد چهل و دوسالگی چپی که، در هرحال، در تاریخ معاصر ایران، فصلی نو در شکلی از مبارزه با دیکتاتوری پادشاهی ایرانی گشود و با شجاعت در آتش آن مبارزه دمید، آتشی که البته دامنگیر خود او هم شد و خانمانش را چه پیش و چه پس از انقلاب فاشیستی مذهبی ماقبل قرون وسطایی به باد داد. الحق که آن بنیانگذاران "فدایی خلق" بودند – و "فدایی خلق بودن" چیزی است و "حزب منسجم، روشن و آگاه سوسیال دموکرات" بودن چیزی دیگر! میل ندارم در بارهی این "خلق" فعلا چیزی بگویم!
سازمان "چریکهای فدایی خلق" علی رغم «آگاهیهای محدود»ی که از نبرد طبقاتی، آگاهی طبقاتی و مبارزهی طبقاتی داشت (به آقای آذر)، هرگز نتوانست از ماهیت تاریخی-طبقاتی و سیاسی ایران درک عمیقی به هم رساند. نوشتههای آنان در نهایت "خلقی" را در کانون توجه قرار داده بود که نه روانش بر او شناخته شده بود و نه جایگاهش در هزارتوی مبارزه علیه دیکتاتوری سلطنتی. آیا آنان حتی درک روشنی از مکانیزم برخورد با فرد قدرتمند مستبد در ایران داشتند؟ هرگز! اگر چنین بود هیچ وقت در هیچ زمانی از مستبدان مذهبی دفاع نمی کردند.
این فدائیان که پس از انقلاب، در یک مصاحبهی تلویزیونی ناآگاهی کامل خود را به نمایش گذاشتند و با ریسمان آقای طبری، که اگرچه فرد نازنینی بود، اما حزب کمونیست شوروی دیدگانش را با ضخیمترین و سیاهترین چشمبندهای ایدئولوژیک بسته بود، به دام افتادند و به قول خانم نوری علا به شاخهی تازهی آن حزب مخبط و فاسد تبدیل گشتند- حزبی که تقریبا تمامی آثار مارکس و لنین را ترجمه کرده بود و مع هذا هیچ فهم روشنی از علم ایجاد تحول دموکراتیک در ایران نداشت. آن آقا هم هرگز ضعف خود را در مقابله با سروش و مصباح فراموش نکرد و نخواهد کرد و شاید تا ابد وامدار کسی باشد که سر بزنگاه به دادش رسیده بود و .... متأسفیم.
اکنون گروهها و «گروهک ها»ی چپ هنوز هم با چشمانی تار و نگاهی بیمار به دنیای ما مینگرند. دوستان، اگر دشمنان، ما و شما را به نامی خطاب می کنند که مبین واقعیت وجودی ما در دورهای از حیاتمان است، بر آنان خشم نگیریم! از گفتهی خصمانهی آنان درس بگیریم و برای ایجاد «جبههی واحد طیف چپ ایران»، نه "چپ متشکل ایران" یا "وحدت چپ" به پا خیزیم. آیا چپهایی که همه دموکراسی و آزادی می خواهند نمی توانند برای ایجاد همین دو وضع در کنار هم جبههای تشکیل دهند؟ در جنگ جهانی اول و دوم، ملت ها و دولتها، که گاه نیز متخاصم بودند، با زبانها و فرهنگها و آرمانهای متفاوت و متضاد در کنار هم جبهه ایجاد کردند تا در برابر دشمن فاشیست مشترک بایستند! آیا چپها ایرانی این را نمی فهمند؟
در واقع تولد چپ یکپارچه و متحد در شرایط کنونی خوابی خوش است و چون ناممکن است سرابی بیش نیست. شدنی تر این است که نخست جبهه ای ایجاد شود تا پس از مبارزات ایدئولوژیک دموکراتیک در درون آن، مقدمات و پایه های وحدت بزرگ چپی منسجم و نیرومند شکل بگیرد.
نکتهی دیگر این است که سازمانهای چپ (راه کارگر، وحت سوسیالیست و فدائیان (اعم از اکثریت یا اقلیت و غیره و غیره) باید با «انتقاد» بیرحمانه از خطاهای خویش در گذشته و اکنون و سپس با «نقد» خطاهای دیگر شاخههای طیف خویش و چپ، به پالایش فکری و ایدئولوژیک خود بپردازند. تنها طرد و رد کسانی می تواند در این فرایند معقول باشد که حاضر نیستند خطاهای خود و سازمان خویش را مورد انتقاد و ارزیابی قرار دهند. صِرفِ نقد دیگران بر اختلافات دامن میزند و این همان است که دشمنان چپ و دموکراسی میخواهند.
و نکتهی آخر این که چپهای ایرانی باید بکوشند بر ضعفهای ایدئولوژیک و علمی خود فائق آیند، مفاهیم و کلمات را در معنای درست خویش به کار گیرند و زمینهی تفاهم دوستانه و خلاق را در دیالوگها و گفتگوهای خویش فراهم آورند. کاربست علمی و درست کلیدواژگان یکسان و نیز درک تقدم و تأخر هریک از این مفاهیم در شکل دادن به آن وحدت بزرگ نقش مهمی دارد. به عنوان نمونه در همین اطلاعیهی بزرگداشت (مطلب اصلی) نارسایهایی مشهود است که قابل نقد است:
الف: تفاوت جبهه و وحدت روشن نیست و اهمیت مرحلهای و تاریخی آن روشن نیست.
ب: بر عکس آنچه گفته شده، جبههی واحد چپ در شرایط کنونی نمی تواند "منادی رهائی بشر از هر نوع تبعیض، ستم و سرکوب باشد". این شعار با شرایط کنونی ما تناسبی ندارد و چنین آرمانی، اگرچه بس زیبا و نیکوست، در مسلخ و گریزگاه اقشاری که نمیتوانند از زرق و برق زندگی و تفاوت طبقاتی دل بکنند و خود را چند ده سر و گردن بهتر از کارگران بی سواد ساده نبینند، به شهادتی تلخ خواهد رسید و بار دیگر جنبش چپ را به قعر نیستی و نابودی خواهد انداخت. اکنون طیف چپ به هوای آزاد و مجال تنفس نیاز دارد تا پیامش را با احتیاط کامل به گوش هموندان خویش و طبقهی کارگر و زحمتکشان برساند و به آنان بگوید که با بیسوادی نمیتوان پیشرفت کرد.
ج: اگر دموکراسی را پیش شرط برقرای نظام اجتماعی برابر میدانید، باید شعار پایانی خود را ["پاینده باد" آزادی، عدالت اجتماعی، دمکراسی و سوسیالیسم] تصحیح کنید: اولا آزادی و دموکراسی و سوسیالیزم وجود ندارد که شما آن را «پاینده» می خواهید؛ باید گفته شود: «برقرار باد ...» یا «پیش به سوی ...». و دیگر این که قید سوسیالیزم بخش بزرگی از دموکراتها را از کنار شما جاروب خواهد کرد.
د: ظاهراً درستترین شعار باید چنین باشد:
«پیش به سوی ایجاد جبههی واحد دموکراتیک» و
«برقرار باد جمهوری دموکراتیک ایران».
آمویی
۵۱۲۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۱
|
از : پرتو نوری علا
عنوان : سه پاسخ در یک نوشته
اولن از دست اندرکاران اخبار روز سپاسگزارم که بدون تعصب و سانسور، به خوانندگان خود اجازه می دهند با هم تبادل نظر و بحث داشته باشند. در ضمن اگر این پاسخ های من طولانی است می توانید از انتشارش صرفنظر کنید، حمل بر سانسور نخواهد شد. پ ن
جناب همایون، پیش از هرچیز از لحن دوستانه و خشونت پرهیز شما سپاسگزارم. این شیوه، تنها راه ادامه بحث و گفتگو و گشایش حقایق و به دست آوردن اطلاعات صحیح است. همچنین با شما هم عقیده ام که هر کلمه بار معنائی وسیعی در خود دارد که می تواند غلط، شُبه برانگیز، و مخالف با نظر گوینده و نویسنده از آب درآید. دنیای کلمات در زمانی می تواند به راستی معنای اصلی اش را بدهد که مخاطبین با قراردادهای ضمنی، و با آشنائی به گستره واژه هائی که بکار می برند معنا و منظور خود را به یکدیگر تفهیم کنند. بله، من اکثریتی های زیادی را می شناسم که روش ها و خط مشی سازمان را مورد نقد قرار دادند و حتی ی نامه فرخ نگهدار را صریحاً تقبیح کردند. من هرگز نقد پُرجرأت، روشنگر و کارساز ف. تابان را از یاد نمی برم. شما می پرسید: فرخ نگهدار مگر «اکنون» - یعنی دوره ای که مورد تاکید شماست - چه مسئولیتی در سازمان فدائیان دارد؟" آقای همایون من فکر می کردم مسئولیت اصلی را دارد. خودش که خودش را رهبر و راهبر و سخنگوی سازمان فدائیان اکثریت می داند و زیر نامه هایش هم امضاء سازمان را می گذارد. من اطلاعی از بی نقشی ایشان ندارم.
به این بخش نوشته من عطف کرده که: "این ادعا که سازمان اکثریت «تمام کوشش خود را برای حفظ نظام ایران بکار برده است» حقیقتا غیرمنصافه و اتهام بسیار بسیار بزرگی است." دوست گرامی من به هیچ وجه قصد اتهام زدن به کسی یا کسانی را نداشتم. اگر این گفته من که از اطلاعات من سرچشمه گرفته، شکل اتهام پیدا کرده، پوزش می خواهم.
اما اگر نگهدار امروز نقشی در سازمان ندارد، اگر مواضع و خط مشی سازمان فدائیان اکثریت با گذشته فرق کرده است، اقرار می کنم که بله، من بی اطلاعم. چرا که می بینم هنوز همه با هم هستند. اگر بنابر نظر شما من با مواضع جدید سازمان آشنا نیستم، شاید درست باشد. منابع من همین وبسایت ها و نشریات و اعلامیه هاست. تقاضا دارم لطف کنید و چندتا از این "منابع اصلی" را ذکر کنید. پیشاپیش مرهون محبت شما هستم.
اما در پاسخ به سئوال خانم یا آقای البرز در باره چگونگی سرنگون شدن یا بقول من و یارانم، انحلال رژیم اسلامی، باید بگویم این اتفاق چند شرط اساسی دارد: ۱- مقابله منظم و تدوین شده با فرهنگ خرافات از طریق رسانه های خارج از کشور ۲- آشنا کردن مردم با مفهوم سکولاریسم و دمکراسی. روشن کردن این امر که سکولاریسم خواهان براندازی مذهب نیست، بلکه در صدد است مذهب هر فرد محترم و ویژهی خودش بماند و مذهب خاصی وارد قانون اساسی کشور نباشد. یعنی بین مذاهب و پیروانشان تبعیضی نباشد. ۳- تدوین قانون اساسی بر پایه مفاد حقوق بشر و موازین سازمان های بین المللی. ۴- ایجاد آلترناتیو سکولار برای جمهوری اسلامی ایران (یک حکومت می تواند سکولار باشد اما دمکرات نباشد، باید این آموزش داده شود که دمکراسی است که در دل خود سکولاریسم را هم دارد) ۵ – دعوت از تمام افراد، احزاب و سازمانهائی که خواهان انحلال رژیم اسلامی اند برای وفاق جمعی و ایجاد حرکت علیه رژیم اسلامی. پایه تمام این اقدامات می تواند خارج از ایران صورت بگیرد و شاخه هایش در ایران باشد. اتفاقی که بعد از سه دهه، متأسفانه به علت چوب لای چرخ گذاشتن های بخشی از توده ای ها، بخشی از اکثریت، اصلاح طلبان –قبل یا بعد از ۸۸- جمهوریخواهان اصلاح طلب، یا مأموران رژیم اسلامی، تاکنون محقق نمنشده است.
در پاسخ به جناب اکبر آذر که خواسته اند چند نمونه از اقدام های آگاهی دهنده سازمان فدائیان خلق در گذشته و در آغاز حرکتش را نام ببرم، باید بگویم: آقای عزیز! نمی دانم شما چند ساله اید و از گذشته چه تجربیاتی دارید. البته برای آگاهی از تاریخ سن، نقش اساسی ندارد اما تجربه نقش دارد. رژیم پهلوی دوم، بویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد، خلع نخست وزیری، محاکمه نظامی و تبعید یکی از درخشان ترین شخصیت های تاریخ ایران، دکتر محمد مصدق، رفته رفته شکل سیاه دیکتاتوری به خود گرفت. مردم به زور به مناسبت های سلطنتی به میدانگاه ها کشیده می شدند. با دادن چلوکباب به روستائیان ناآگاه، نمایندگان از پیش تعیین شده مجلس، از صندوق های رأی سردر می آوردند. بخش عظیمی از قانون اساسی رژیم پهلوی، بویژه در مورد خانواده و زنان، بر اساس مذهب شیعه اثنی عشر، یعنی تبعیض کامل بود. حقوقی که به روستائیان یا زنان داده می شد کاملن جنبه ملوکانه و دستوری داشت. کم کم شاه ایران را تبدیل به حزبی واحد کرد؛ رستاخیز و رسمن اعلام نمود هر کس عضو این حزب نباشد یا خائن و متعلق به حزب منحله توده است یا غیرایرانی و وطن فروش. اینها می توانند ایران را ترک کنند!! همزمان با این رخدادها ساواک روز به روز قدرت بیشتر می یافت. نهضت های دانشجوئی در نطفه خفه می شد. شکنجه هائی که بسیاری از متدها و ابزارهایش از اسرائیل آمده بود در زندانها بکار می رفت. آزادی بیان و نوشتار تحت سانسور و ممیزی شدید اداره ساواک درآمد. کتابها قبل از پخش بازبینی و در صورت داشتن مطلبی علیرغم میل دولت، خمیر می شدند. مطالب مجلات، روزنامه ها، رادیو و تلویزیون مستقیماً از شاه و مقامات امنیتی ساواک دیکته می شد. عدم رسیدگی به روستاها و مصرف بی رویه پول نفت در شهرها، روستائیان زیادی را به شهرهای بزرگ جلب می کرد که این فاجعه حاشیه نشینی را بوجود آورد و موجب اختلاف طبقاتی زیاد و هم چنین جرم و جنایات فراوانی می شد. در چنان فضای هولناکی عده ای زن و مرد که نگاه بازتر و درک قوی تری از جریانات رژیم پهلوی داشتند، به علت عدم آزادی بیان، عدم آزادی تأسیس حزب و سازمانی، متأسفانه تلاش آگاهانه سیاسیون و اهل قلم ما به زیر زمین ها رفت و مطابق با روش آزادیخواهان آن زمان که چاره مبارزه با رژیم های دیکتاتوری را در مبارزه مسلحانه می دانستند، آنان از این روش استفاده کردند. می بخشید از پرگوئی هایم. دل پر دردی دارم
۵۱۲۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۱
|
از : مصطفی
عنوان : چپ دموکرات
با سلام بسیار امیدوار شدم که سازمان به این نتیجه اساسی و کلیدی رسیده است که «سوسیالیسم بدون دمکراسی شدنی نیست».این یعنی چپی که عدالت اجتماعی را نه در خواب بلکه در دنیای زمینی و واقعی جستجو میکند.
۵۱۲۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۱
|
از : الف باران
عنوان : مردم محروم ایران دشمنانی بمراتب بیشتر از حکومت ملایان دارند.
مبارزه با جمهوری اسلامی اگر برای منافع و آزادی مردم ایران باشد، مبارزهای مردمی و قابل پشتیبانی است در غیر اینصورت به ابزاری برای تبلیغات دشمنان مردم ایران و جاده صاف کنی ورود سیاست استعماری تبدیل خواهد شد . سدّ بزرگ جمهوری اسلامی که در مقابل تمام خواستهای مردم ایران قرار گرفته، باید با قدرت و توانایی مردم ایران شکسته شود ، دیگران اگر بردارند برای گشایش منافع خود برمیدارند و نه برای مردم ایران .ایران کشور ثروتمندی است که همه برای دستیابی به ثروت و منابع زیر زمینی آن چشم دوخته اند.دشمنان مردم ابتدا با تانکها و بمب افکنها نمی آیند با پرچم سفید ، با شعاری از حمایت،حقوق بشر و دموکراسی میآیند. همچنان که در آغاز با همین سیاستها به دیگر کشورها رفته اند.هیچ کس نمیگوید که ما دشمن شما هستیم ،هیچ کس نمیگوید که ما برای غارت کشور شما دورخیز کرده ایم.همه خود را مدافع مردم مدافع دموکراسی مخالف اختناق مخالف ناهنجاریهای اجتماعی مردم ایران معرفی میکنند.مردم محروم ایران دشمنانی بمراتب بیشتر از حکومت ملایان دارند. حافظان و منادیان حقوق بشر، به جمهوری اسلامی، به برپا نگاهدارندگان این سیستم مافیایی و به خانواده آنها، گرسنگی، بیکاری ، بیخانمانی ، بی تحصیلی ، بی دارویی، فاحشگی، اعتیاد، و هزاران هزار افساد اجتمائی نداده اند ! این بلاهای زمینی و آسمانی فقط برای مردم ایران فقط برای تهیدستان ،فقط برای ذوب ناشدگان در ولایت فقیه آورده شده است. کسانیکه از حقوق بشر حمایت میکنند اول صداقت خود را به "حقوق بشر مردم ایران" نشان دهند ، اول کسانیکه این زندگی جهنمی را برای مردم ایران ساخته اند افشا کنند. ظاهراً درب باید همیشه بر آن پاشنه بچرخد که : "تا زمانیکه حکومت ایران دست از غنی سازی اورانیوم بر ندارد روزگار مردم ایران باید سیاه باشد".غنی سازی اورنیوم چه ربطی به تحریم مواد دارویی دارد ؟ چه ربطی به مسدود کردن حسابهای بانکی ایران و در نتیجه نداشتن ارز برای خرید مواد غذایی مردم ایران دارد ؟ چه کسی حمایت خود را نسبت بمردم با گرسنگی دادن در فقر و بی دارویی گذاشتن ثابت کرده است ؟ تحریمهای اقتصادی حربه مهلکی در دست رژیم سرکوبگر بر علیه تمام اعتراضات مردمی است ،تنها رژیم از تحریمها به نفع خود سود میبرد و بهانهای برای حل تمام مسائل اجتماعی ، اقتصادی،سیاسی... دارد.
۵۱۲۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۱
|
از : همایون
عنوان : حیرت انگیز است!
خانم نوری علا، از پیش بگویم، با نظر شما در مورد این که چند سالی سازمان اکثریت در دفاع از جمهوری اسلامی عمل کرد، هیچ اختلافی ندارم. برای اثبات این ادعا احتیاج به هیچ زحمتی هم نیست. ادله و مدرکش هم بی نهایت سند و مدرک به امضای مسئولان و نهادهای رهبری سازمان در آن دوران است.
اما شما نوشته اید، «به ویژه اکنون، اکثریت تمام کوشش خود را برای حفظ نظام اسلامی ایران بکار برده است». پرسش من در مورد این به ویژه اکنون و این حکم سنگین شما بود.
حیرت انگیز است که شما در پاسخ خود مطلقا فاکتی و ادله ای از اسناد رسمی این سازمان و اظهارات مسئول رسمی آن در زمان حال نمی آورید، در عوض متوسل می شوید به سیاست های ان در گذشته، به نظرات فرخ نگهدار و جلسه ی جمهوری خواهان!! و افرادی که قبلا اکثریتی بوده اند و حالا جمهوری خواه شده اند و نظایر این ها! این ها - متاسفانه و یا خوشبختانه - نشان می دهد دست شما خالی است. فرخ نگهدار مگر «اکنون» - یعنی دوره ای که مورد تاکید شماست - چه مسئولیتی در سازمان فدائیان دارد. مگر در سازمان فدائیان اگثریت بسیاری نبودند و نیستند که با نام و نشان با نامه ی وی به خامنه ای و دیگر سیاست هایش به شدت مخالفت کردند؟ چرا آن ها را مثال نمی آوردید؟ چرا اگر می خواهید به مواضع رسمی اکثریت بی اعتنا بمانید، مواضع مخالفین فرخ نگهدار را که همه جا هم در دسترس است نمونه نمی گیرد؟
بسیار پوزش می خواهم که این جملات آخر را می نویسم: برداشت من این است که شما با مواضع سازمان اکثریت آشنایی ندارید و چیزهایی شنیده اید. حرف هایی که صدتا صدتا بی هیچ مسئولیتی گفته می شود و شما هم آن ها را تکرار کرده اید. فروتنانه شما را دعوت می کنم مواضع سازمان اکثریت را از منابع اصلی آن مطالعه کنید، شاید در نظر خود تجدیدنظر فرمائید.
این را هم در پایان بگویم من هم انتقادات زیادی به سیاست های اکثریت دارم. اما این ادعا که سازمان اکثریت «تمام کوشش خود را برای حفظ نظام ایران بکار برده است» حقیقتا غیرمنصافه و اتهام بسیار بسیار بزرگی است.
با احترام
۵۱۲۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۱
|