از : مسعود بهبودی
عنوان : چوپان و رمه
من این شعر اقای ریاحی را یک بار خواندم و کامنتم در حد همین خوانش یکباره است.
بنظر من اولا شاعر خود را منزه مطلق می پندارند و مخاطب را نامنزه.
چون از لحن ایشان این تصور در ذهنم پدید آمد.
ثانیا شاعر ظاهرا از دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی بی خبرند.
ایشان فکر می کنند که بنی بشر چیزی در حد رمه است تا با نعره چوپانی تغییر سمتگیری دهد و به ساز چوپان برقصد.
اما به هزار دلیل تجربی و نظری از این خبرها نیست.
انسان ها به دلیل طبقاتی و ایدئولوژیکی و تئوریکی (نظری) سمتگیری معینی می کنند.
اگر کسی می خواهد به تغییر سمتگیری آنها نایل آید یا باید آنها را از داربست طبقاتی ـ ایدئولوژیکی شان خارج سازد، مثلا پرولتریزه کند و یا با ارائه دلایل قوی قانع شان سازد و به راه «راست» خود هدایت کند .
درد اما این جا ست که انسان ها رمه نیستند و چوپان ها از ساز و برگ نظری بی بهره اند.
۵۱٣۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣۹۱
|