سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جدایی دین وهرنوع ایدئولوژی از حکومت - پرویز دستمالچی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : پنهان

عنوان : قانون را باید درست کرد، نه اینکه فشار به مردم آورد که قوانین نادرست و ناعادل را بزور اجرا کنند.
‫جناب دستمالچی
‫با سپاس از کوشش، تعهد قلم، نویسندگی ‫مسئولانه، روشنگری و مسئولیت پذیری شما در نگارش و درک عمیق قوانین اساسی، و بویژه تحلیل و نقد و رویکرد جدی شما به قانون اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی ایران.

اگر به نظرات کاربران مقاله آقای امیر حسین لادن در همین سایت مراجعه کنید، خواهید دید که گویا برخی دوستان ‫دچار ‫این شبهه شده و به بیراهه رفته که گفتار و رفتار و کردار و سرشت و مردم را منفک و جدا از قوانین حاکم بر آنها ارزیابی و تلقی کرده، و درنتیجه دچار ‫این توهم سیاسی و نگرش تبعیض نژادی گشته اند، که «‫این سرشت و مذهب مردم ایران بوده که موجب گشته که ایرانیان دچار رفتارهای ناهنجار دروغگویی، خیانت و نامتمدنی، قانون گریزی و قانون ستیزی و در نهایت منزوی و عقب افتادن از بقیه عالم در ملل و دنیای مترقی بشوند.»‫ ‫این حکم در بسیاری ممالک تناقض میافریند.

با مثالی‫ از قانون اساسی هند، نشان داده شد که این حکم و فرضیه درست نیست. قانون را باید درست کرد، نه اینکه فشار به مردم آورد که قوانین نادرست و ناعادل را بزور اجرا کنند. اشتباه فاحش است اگر‫ بیراهه برویم و تمام تقصیر و گناه را گردن مردم و دین و مذهبشان بیندازیم.

با سپاس ‫از شما، که به این نوع پژوهش ها هم علاقه دارید و هم بسیار کار کرده اید، تقاضا داریم بیشتر ‫به این موضوع مطرح شده بپردازید و ما را با ‫نتایج قلم و مقالات و نظرات تحلیلی و موشکا‫فانه علمی−تاریخی خود ‫آشنا و بهرمند کنید.

با اشتیاق در انتظار نظرشما
۵۲۱۷۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۱       

    از : پرسشگر

عنوان : آرمان عزیز
آرمان عزیز، بفرمایید که در بین خانواده، دوستان، آشنایان و حول و حوش محلی که زندگی می کنید چند نفر را تا حالا توانسته ای متقاعد به این باورهای سیاسی ذهنیتان بکنید؟ بفرمایید که شما و همفکرانتان چه گامهای عملی در این راستا برداشته اید؟ مثلا آیا توانسته اید کمون ای از همفکرانتان تشکیل داده و طبق آن اصول و قواعدی که در اینجا با ما در میان گذاشته اید زندگی کنید؟ کدام حزب، سازمان، و شخصیت یا شخصیت های سیاسی را برای عملی ساختن باورهای سیاسی تان در نظر دارید و حمایت کرده و می کنید؛ لطفا طرق دسترسی به کارنامه اینها را به ما معرفی بفرمایید تا ما ببینیم اینها کیانند؟ منشأ باورهای شما کیانند و به کدام کتابها و مقالاتی از ایشان می توانید ما را رجوع دهید؟ دستاوردهای اینان در پیاده کردن باورهایشان در کجای دنیا دیده شده تا با رجوع به آنها ما بفهمیم که نتایج چه بوده اند؟ چه شرائطی در یک کشور یا یک منطقه یا در یک محله یا در یک خانواده باید فراهم بشود تا همه تن به پیاده کردن سیستم شما بدهند و اگر تاحالا نتوانسته اید این سیستم را در خانواده و محله خود بوجود بیاورید چطور انتظار دارید آنرا در ایران و در جهان برقرار کنید؟ نگاه کنید به ما چپهای ایرانی برون مرزی که در ۳۴ سال اخیر که هنوز در خم یک کوچه ایم و هنوز فاقد یک تشکل بزرگ از چپها با چند اصول پایه ای که همه با آن موافق و متعهد باشیم. ما حتی نتوانسته ایم که چه عرض کنم، حتی بفکرمان هم شاید خطور نکرده باشد که مدلی از آنچه باور داریم را در یک کمون برون مرزی بوجود آوریم. مثلا می توانستیم و آزاد بودیم که اینکار را در محلی در غرب انجام دهیم یا در دهکده ای در یک کشور جهان سوم ولی نکردیم. چرا فکر می کنید، ما با تمام آزادیهایی که در غرب داریم نتوانسته یا نخواسته ایم کنار هم در محل کوچکی کمونی برای خود ایجاد کنیم و با هم زندگی کنیم و نشان دهیم حرفی که می زنیم را هم عمل می کنیم و هم حرفمان فقط حرف نیست و در عمل نتیجه مثبت داده؟ مرز بین توهم و واقعیات را باید بشناسیم وگرنه در وحله اول این ما خواهیم بود که دچار مشکل ایم و نه دنیا. بعبارت دیگر اول خودمان باید سالم باشیم و بعد بفکر سلامتی دنیا باشیم. وقتی تفاوت بین توهم و واقعیات را درک نکنیم، ما بخشی از مشکلات دنیوی می شویم و نه بخشی از راه حل آن مشکلات.

دوست عزیز، خیلی مایلم بدانم که موفقیت های شما در زمینه عملی کردن باورهایتان بین خانواده و فامیل و دوستان و آشنایان و هم محلی هایتان تا حالا چقدر بوده است. اولین قدم برای پیاده کردن باورهایتان، متقاعد و متعهد کردن آنهاست. با اینها و سازمانها و شخصیت های سیاسی مورد نظرتان است که می توانید نیرویی برای پیاده کردن باورهایتان فراهم کنید. لطفا اینها را به ما معرفی کنید و کارنامه هایشان را برایمان باز کنید.

اگر شما در باورهایتان تنها هستید، پیشنهاد می کنم با ما در این فضای مجازی بمانید و با ما که هموطن شما هستیم از تنهایی بخصوص تنهایی فکری درآیید. با تبادل نظرها و افکار همه ما بالاخره به یک سری اصول و قواعدی می رسیم که با تمام تفاوتهای مان بتوانیم با هم کنار بیاییم. اینکاری است که در جهان غرب از پس آن برآمده اند. هیچکس هم ادعا نمی کند که این سیستم در غرب عاری از عیب است ولی در بین همه سیستمهای آزموده شده، فعلا این بهترین سیستمی است که آدمیان توانسته اند در چارچوب تمامیت ارضی خود با صلح و امنیت و امید زندگی کنند. در ضمن تمایزی باید بین سیاستهای داخلی و سیاست های خارجی کشورهای غربی باید قائل شویم. در امر سیاست های داخلی غربیها توانسته اند مردمان خود را راضی نگه دارند و این ارزشها را می توان در ایران پیاده کرد بدون اینکه سیاست های خارجی آنها را قبول داشت یا از آنها پیروی کرد. سلامت و پیروز باشید.
۵۱۵۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣۹۱       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : اتوپی
جناب آرمان
اتوپی زیباست اما واقعیت دیگر چیزیست. بقول معروف آرزو بر جوانان عیب نیست. انسانها ساخته طبیعتند و هرکدام یک انسان مستقل هستند دارای تفکرات طبیعی ویژه خودشان. حکومت ایده آل وجود خارجی نداشته و ندارد همانگونه که انسانها متفاوتند و یکعده قلیلی حال بهر دلیل دارای استعدادهای شگرفی هستند و هر کس بفراخور وضع طبیعیش و استعدادش امور زندگی را میگذراند. حکومتهای اروپای شمالی تا سرحد ممکن با تلفیق خواسته های مشترک انسانی در حد خودشان رفاهی نسبی برای انسانها فراهم آورده اند. از اینکه عده ای استثمار خفیف میشوند و عده ای حکومت میکنند در کشورهای اروپای شمالی ولی مورد قبول ملت قرار گرفته و آن حکومت اتوپیائی که مد نظر شما و خیلیهای دیگر است امکان عملی بخاطر تفارق عقیدتی و ذات طبیعی انسانها ، ندارد. خوب است که تمام این حقایق را عیناً و عملاً تجربه میکنید.
۵۱۵٣٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣۹۱       

    از : آرمان

عنوان : به پرسشگر
پرسشگر عزیز، حالا که چنان جامعه‌ای وجود ندارد پس برای آن مبارزه نکنید و از جنایات سرمایه‌داری چشم‌پوشی کنید تا بلکه روزی روزگاری "خداوند متعال" مرحمتی بفرمایند و چنان جامعه‌ای بیافرینند. آدرس‌اش را هم لطفا از ایشان بگیرید.
(برای مبارزه با هر بیماری و احتمالا درمان آن باید اول آن را شناخت. با چشم‌پوشی چیزی حل نمی‌شود.)
دوم- پسندیدن مهم نیست، "امکان" تجاوز به حقوق دیگران باید با برابری دست‌رسی همگان به نعمات مادی حاصل از تولید از بین برود. شما ممکن است صلح را نپسندید، اما "امکان" راه‌اندازی جنگ را هم دارید؟
سوم- مساله دوست داشتن نیست، عده‌ای به علت ماهیت طبقاتی‌ و زیست انگلی‌شان در این جامعه نمی‌توانند با چنان جامعه‌ای موافق باشند.
چهارم - در ایران زندگی می‌کنم.

به امید جهانی آزاد و آباد
۵۱۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣۹۱       

    از : پرسشگر

عنوان : به آرمان و دوستان و تشکر از آقای دستمالچی
آرمان عزیز، .... و کجاست آن کشور مورد نظر شما در جهان واقع موجود که ما به آنجا پناه ببریم بجای اینکه به همین امریکا و انگلیس و آلمان و فرانسه ای پناه بیاوریم که شما انقدر نسبت به آنها معترضید؟؟؟ آدرس آنجایی که تبلیغش را می کنید را مرحمت بفرمایید لطفا.

دوم، در نظامی که مورد علاقه شماست بفرمایید که با کسانیکه ارزشهای شما را نمی پسندند چه می کنید؟

سوم، آیا بواقع شما همه انسانها را مثل خودتان فرض کرده اید که همه دوستدار همان ارزشهایی هستند که شما دوستدارشان هستید!!! یا نه قبول دارید که تکثر آراء و سلایقی هم هست!!!

چهارم، شما در کدام کشور در جهان زندگی می کنید و چرا؟ چگونه به این نتیجه رسیدید که محل اقامت تان مناسب ترین جا برایتان است؟ یا اقلا یکی دو کشور در جهان را روی نقشه جغرافیایی نشان دهید که دوست دارید در آنجا زندگی کنید! این مهمست چون نشان دهنده خط قرمزی است بین واقعیت و آرمان. پیروز باشید.

درود بر منوچهر جمالی و یادش پاینده باد.

با شما صدر در صد موافقم پیروز عزیز.

به امید ایرانی آزاد و آباد
۵۱۵۱۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣۹۱       

    از : آرمان

عنوان : ایدئولوژی‌ای که می‌خواهد غیرایدئولوژیک باشد!
۱- فرق جمهوری اسلامی با "دمکراسیهای پارلمانی متکی به حقوق بشر" این است که اولی سرمایه‌داری را در اوهام مذهبی پیچیده و دومی در توهم دموکراتیک بودن و برابری حقوق همه. احزاب چپ در این "دموکراسی"ها دقیقا پیروان سرمایه هستند. حزب کارگر بریتانیا پیرو سرمایه نیست یا احزاب سوسیال‌دموکراتیک اروپا. (آمریکا هم که دیکتاتوری دو حزب -با تفاوت ناچیز- است!)
پارلمان‌ها که به صورت تاریخی نهادهای بورژوازی برای حمایت از منافع‌اش و چانه‌زنی در برابر فئودالیسم بود با نابودی فئودالیسم "مردمی" نشد. (بگذریم از این که حتی همین پارلمانتاریسم هم محترم شمارده نمی‌شود و تصمیمات اساسی توسط نهادهای غیرمردمی‌ای چون فدرال‌رزرو، اتحادیه‌ی اروپا، بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول و... گرفته می‌شود.)
اگر در این شورای نگهبان صلاحیت نامزدها را تعیین می‌کند در آمریکا هم وال‌استریت و صاحبان شرکت‌های چندملیتی نامزدی که بیش‌تر در جهت منافع‌شان هست را انتخاب و بعد میلیاردها دلار را روانه حزب می‌کند، هر کس برای این که "نماینده‌ی مردم" شود باید پیش از هر چیز وفاداری‌اش را "جلادان مردم"، به نظام مقدس سرمایه‌داری و مالکیت خصوصی ثابت کند و البته که کسی بدون این "سرمایه"های هنگفت درون خانواده‌ و کوچه‌اش هم رای نمی‌آورد!

۲- مگر هزینه‌های عمومی -که هر روز کم‌تر و کم‌تر هم می‌شوند و نه نتیجه‌ی منطقی سرمایه‌داری که حاصل مبارزه‌ی خونین توده‌ها بوده است- به معنی عدم وجود سرمایه‌داری یا انسانی بودن آن است؟ با این منطق پس دادن لباس و شراب به برده و افزایش جیره‌ی غذایی هم به معنای لغو نظام برده‌داری یا انسانی بودن آن است!
بله، حقوق اساسی و مدنی شما از سوی حکومت تضمین شده است اما به این شرط که شما هم نقض و نفی حقوق خود توسط "سرمایه" را محترم بشمرید و بهره‌کشی و بی‌کاری و تحمیل جنگ و فقر و ریاضت به خودتان را حق آن‌ها بدانید. آزادی تجمعات هست تا زمانی که این "نفی حق" خود را "نفی" نکنید، دیگر وای به حال‌تان اگر بخواهید با این تجمعات تهدیدی جدی برای نظام سرمایه‌داری ایجاد کنید. خوب است یونان و ایتالیا و اسپانیا جلوی چشم‌مان است.

۳- عیب و ایرادهایی که شما هم می‌گیرید نو نیست. شما که از درس گرفتن از تاریخ حرف می‌زنید چگونه این‌طور ایده‌آلیستی و به دور از کانتکست با تاریخ برخورد می‌کنید؟ مگر نه این که این "شکست کمونیسم" بدون ده‌ها جنگ‌ امپریالیستی، توطئه و خراب‌کاری، قتل و ترور و کودتا بر علیه کمونیسم توسط سرمایه‌داری میسر نمی‌شد؟ ار قتل عام کموناردهای کمون پاریس ۱۸۷۱ گرفته تا ترورهای سفید و پروراندن نازیسم و جهادیسم علیه شوروی، صدها بار اقدام برای ترور فیدل کاسترو تا جنگ ویتنام، کودتای سیا علیه دولت سوسیالیست و دموکراتیک آلنده تا کودتای ناموفق علیه دولت ونزولا در ۲۰۰۲ و... . جنایت‌های سرمایه‌داری لایق ثبت شدن در کتاب گینس‌اند! با این حساب به نظرتان بهتر نیست به جای "شکست کمونیسم" از "شکست سرمایه‌داری" حرف بزنید؟ می‌گویید استالین، ما از استالین و جنایت‌هایش دفاع نمی‌کنیم و برای ما هم روی کار آمدن استالین واقعه‌ای دردناک و آغاز پروژه‌ی شکست شوروی بود. اما برخلاف شما ایده‌آلیستی برخورد نمی‌کنیم و می‌دانیم که "صنعتی‌سازی" و "میلیتاریزه کردن" شوروی توسط استالین که در عین حال شدیدا ضدکارگری و ضدکمونیستی بود در پاسخی به تهدید روزافرون فاشیسم آلمان شکل گرفت و اگر جان‌فشانی‌های گارد سرخ نبود چه بسا با به خاک و خون کشیدن شوروی و تسلط فاشیسم بر آن فاجعه‌ای بس عظیم‌تر برای جهان رخ می‌داد.

حتی اگر بپذیریم که تمام این حرف‌ها درست است و سرمایه‌داری موفق‌تر بوده آیا موفقیتی که حاصل استعمار و جنگ‌های امپریالیستی بی‌پایان برای غارت منابع طبیعی کشورها و استثمار بی‌رحمانه‌ی کارگران در چین، آفریقا، بنگلادش، فیلیپین، کره‌ی جنوبی و... بوده قابل جشن گرفتن است؟ اگر این طور است که وجود سرمایه‌داری را به قهرمانان سرمایه و شما تبریک می‌گویم.

۴- مگر حکومت غیر "ارزشی" هم وجود دارد؟ این بحث که هر کس ارزشی دارد و چیزی را حق می‌داند و دیگری چیز دیگری، پس ارزش وجود ندارد و حقیقت انتزاعی و غیرمشخص است تا مغزاستخوان ایده‌آلیستی است. شما فکر می‌کنید دولت پدیده‌ای غیرطبقاتی یا فراطبقاتی است یا حتی می‌تواند باشد.

۵- کمونیسم. شما می‌گوید اعلامیه‌ی حقوق بشر سازمان ملل معیار است. ما هم می‌گویم با تشکر از اعلامیه و سازمان ملل اما حق دیگری هم وجود دارد و آن حق مالکیت اجتماعی بر ابزار تولید است و این حق از همه‌ی حقوق اساسی‌تر است و دیگر بی‌حقی‌ها و تبعیض‌ها ناشی از این پروسه‌ی تاریخی سلب مالکیت اجتماعی است. چگونه ممکن است تمام اعضای جامعه به طور برابر، آزادانه و دموکراتیک صاحب ابزار تولید باشند و باز هم به طور برابر و دموکراتیک ثروت و ارزش تولید کنند و مصرف کنند و چیزی شبیه به دیکتاتوری بتواند شکل بگیرد؟ اصولا "امکان" چنین چیزی از بین می‌رود. وجود دموکراسی در کمونیسم اجتناب‌ناپذیر است.

در آخر، کجای کره‌شمالی (فاشیستی) و چین (سرمایه‌داری) کمونیستی‌اند؟ مگر کمونیسم خمیر بازی است و فرم و محتوای مشخص ندارد؟ مگر هر کشوری که خود را کمونیستی و سوسیالیستی نامید، کمونیستی است؟ کجای کره‌شمالی و چین مالکیت اشتراکی برقرار است؟ کجاست شوراها و کمیته‌های کارگری که به طور دموکراتیک تولید جامعه را در اختیار گیرند؟ کجاست جامعه‌ی بدون طبقه و دولت؟ نمی‌خواهم شما را متهم کنم اما این‌گونه حرف‌ها چیزی جز پروپاگاندا و عوام‌فریبی نیست. چین کمونیستی شود اولین کشوری که ضربه می‌خورد آمریکاست چرا که ارزان بودن کالاها در آمریکا بدون ارزان نگه‌داشتن کار با سرکوب کارگران در چین میسر نیست.
۵۱۴٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۱       

    از : پرویز دستمالچی

عنوان : آزموده را نباید دوباره آزمود
جناب آرمان،
برای ساختن یک جامعه "خوب" یک توجه حداقلی به تاریخ، تاریخ تکامل ایده های سیاسی و شکل حکومت در سد سال اخیر لازم و ضروری است. شما لطف کنید و به نکات زیر توجه نمائید تا شاید انرژیهای ما برای ساختن یک جامعه بهتر مرتبن به بیراهه کشانده نشود و هدر نروند.
۱- ساختار حکومت با حاکمیت "سرمایه" دو تا است. در ج.ا.ا. سرمایه حاکم است و در دمکراسیهای پارلمانی متکی به حقوق بشر نیز سرمایه حاکم است. میان آنها، تفاوت از زمین تا آسمان است. احزاب "چپ" در این دمکراسیها پیروان"سرمایه" نیستند.
۲- در آلمان، که "سرمایه" داری است، کودکستانها، مدارس، دبیرستانها، دانشگاهها، بیمارستانها و...، همگی دولتی هستند و شما دارای بیمه بیکاری، بیمه درمانی، بیمه بازنشستگی، بیمه حوادث و... هستید. احزاب آزادند، سندیکاههای مستقل وجود دارند، حق تجمعات و تظاهرات به رسمیت شناخته می شود،حقوق اساسی و مدنی شما از سوی حکومت تامین و تضمین است، آزادیهای شما محفوظ است، شما به همه نوع رسانه ها دسترسی دارید و...، یعنی میان حاکمیت این"سرمایه" با آنچه در چین یا کره شمالی( به عنوان نظامهای غیر سرمایه داری) می گذرد، دو سده تفاوت است.
۳- آنچه را شما می گوئید، نو نیست، در شوروی و تمام اروپای شرقی، و نیز چین و کره شمالی اتفاق افتاد و همگی شکست خورد. انواع دیگر آن در حکومتهای نازیستی، فارشستی، و اسلامی اتفاق افتاد که شما هم حتمن نتایج آنها را خوب می شناسید.
۴- اگر(فرض) بپذیریم که ساختارحکومت"ارزشی" باشد، اولین پرسش این است که از مجموعه ارزشهای موجود در جامعه کدام یک از آنها معیار معتبر برای حکومت شود و چه کسی آن را تعیین خواهد کرد؟ چنین حکومتهایی بوجود آمدند و همگی از میان رفتند، چرا باید آزموده را دوباره بیازمائیم؟ آیا ارزشها باید "احکام وموازین شرع" باشند، آیا باید اسلام طالبانی یا ولایت فقیه ای یا نژادی، یا حاکمیت مطلق تاریخی- طبقاتی یک گروه و... باشد؟ تاریخ چندین بار نشان داده است که هر کس زورش بیشتر شد، "ارزشهای" خود را تبدیل به ارزشهای مطلق حکومت خواهد کرد.
۵- شما لطف نموده به اطلاع من(و دیگران) برسانید، که ساختار حکومت نمونه شما کدام است؟ و منشاء قوای حکومت از کجا ناشی می شود و شکل انتقال آن به اداره کنندگان جامعه چگونه خواهد بود؟
۶- و به نظر شما حکومت باید دارای کدام ایدئولوژی یا جهان بینی باشد و چرا؟ و نمونه موفق آن در کجا بوده یا اکنون وجود دارد و بنابرکدام دلایل منطقی و علمی نمونه شما "بهتر" خواهد بود؟
۷- آزموده را نباید دوباره آزمود. در تمام نظامهای غیر آزاد، حکومت"هنر" را تعریف کرده است و می کند. در تمام آنها همه چیز ممنوع بود مگر آنچه را که حکومتگران "حق و درست" می دانستند. نگاه کنید، به ج.ا.ا.، به نازیسم و فاشیسم، به نمونه های اروپای شرقی و شوروی که همه از میان رفتند، چرا؟ نگاه کنید به نمونه های دیگری که هنوز هستند که یکی پس از دیگری در حال زوال هستنند.
۸- فرض سخنان من تمامن نادرست، شما لطف کنید و از "حکومت مترقی مردمی" خود یک مثال بیاورید و یا آنرا تشریح نمائید تا من متوجه شوم که شما چگونه ساختار حکومتی را مد نظر دارید. هر حکومتی خودش را "مترقی و مردمی" می نامد. آیا طالبان خود را چنین نمی نامد، ولایت فقیه چه، نازیسم و فاشیسم یا استالینیسم چه؟ هرکدام از آنها "هنر" را آنچنان تعریف کردند که حکومتگران آنرا درست ترین می دانستند. نتیجه؟ سترون شدن هنر و هنرمند و فروپاشی نظام.
۹- حکومت باید حق آزادی اندیشه و بیان آن را برای شما تامین و تضمین کند، و شما( یا هرکس دیگر) اندیشه خود را در نظم و نثر، یا نقاشی و مجسمه سازی، یا فیلم و... بیان کنید. اگر شما می خواهید تولید کننده اندیشه(در هر شکل ان) ضد "سرمایه" باشید، حق شما است، بدون آنکه حق دیگری نقض شده باشد. حق و ارزش دو مقوله متفاوتند که حکومت وظیفه تامین و تضمین" حق" را دارد و شما با بهره گیری از آن حق، به نشر اندیشه و ارزشهای خود می پردازید. راه رفته شده در تاریخ، نقض حقوق دیگران و یکسونگری در ارزشها بوده است. و این گژراهه را نباید دوباره پیمود.
۵۱۴۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۱       

    از : آرمان

عنوان : ایدئولوژی
"علاوه بر جدایی دین و مذهب یا هر نوع ایدئولوژی از ساختار حکومت، حکومت باید در ارزشهای جامعه بی طرف،"لیبرال"، باشد."
آقای دستمالچی، گویا از سیاره‌ی دیگر آمده‌اید! امروز همه در غرب لیبرال از "کورپورت مدیا" و لزوم آزاد شدن رسانه‌ها حرف می‌زنند. بعد شما می‌گویید حکومت باید بی‌طرف یعنی لیبرال باشد؟ لیبرالیسم که یگانه وظیفه‌اش توجیه جنایت‌های سرمایه‌داری است چگونه ایدئولوژی نیست و "بی‌طرف" است؟ شاید اصلا "طرف" دیگر را نمی‌شناسید!
اتفاقا ایدئولوژی آنی نیست که شما به راحتی با انگشت اشاره نشان‌اش دهید، ایدئولوژی در واقع به گونه‌ای عمل می‌کند که شما آن را طبیعی و بدیهی بپندارید.
در رابطه با بی‌طرف بودن حکومت راجع به هنر هم موافق نیستم. همان‌طور که سرمایه‌داری با سربازان ایدئولوژیک‌اش (رسانه‌ها) شب و روز در تخریب شعور توده‌ها و تبلیغ پوچی و بی‌کنشی و بی‌دورنمایی می‌کوشد وظیفه‌ی هر حکومت مترقی و مردمی هم آگاه کردن توده‌ها و حمایت از هنر انسان‌دوستانه است.
۵۱۴۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : ویدئو فریدون هویدا نماینده ایران در سازمان ملل
ویدئو بسیار جالبی از فریدون هویدا نماینده ایران در سازمان ملل هنگام تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر.
ایشان میگویند به اسفندیاری ، وزیر امور خارجه گفتم چه جوری به این اعلامیه رای موافق بدهیم در حالی که تمام مواد آن خلاف قوانین ما است. وزیر گفت برو آنجا بنشین و حرفی نزن . هرجور که خانم روزولت رای داد تو هم همانجور رای بده.

http://www.iranianoralhistory.de/cxy۴۳/۴۶۶۲cs/Hovayda-elamieh_hoghooghe_bashar.html

برای دیدن ویدیو باید اعداد فارسی را به لاتین تبدیل کنید
۵۱۴۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣۹۱       

    از : peerooz

عنوان : " حکومت بدون ایدئولوژی " و " سکولاریسم نو "
" تنها معیار و میزان سنجش، اعلامیه جهانی حقوق بشر است، که برای بشر و "هر کس" است، نه برای بشر یا کسانی ویژه، دینی- مذهبی، یا نژادی یا مقام و موقعیت اجتماعی- سیاسی،...".

جناب ایرانی اعلامیه جهانی حقوق بشر در دسامبر ۱۹۴۸ به تصویب رسید. این اعلامیه و منشور جهانی حقوق بشر ساختمان عظیمی ست که حقوق فرد را برسمیت میشناسد و او را در برابر تبعیضات جنسی ، نژادی ، زبانی ، مذهبی و مرامی و مسلکی و بسیار دیگر محدودیت های سیاسی و اقتصادی حفاظت میکند.

«حکومت بدون ایدئولوژی» ۴۲ سال بعد از این منشور و سکولاریسم نو جناب نوری علا سالها بعد از این منشور ظاهر شده و در مقایسه , کلبه های حقیری در برابر آسمان خراش منشور جهانی حقوق بشرند. جناب دستمالچی بدرستی مقاله را با بزرگداشت این منشور به پایان برده و از ذکر معماران کلبه ها پرهیز نموده اند.
۵۱۴۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣۹۱       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست