یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گزارش تکان دهنده اتحادیه اروپا درباره اسرائیل

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ‫البرز

عنوان : منافع ملی و اتحادشان حول منافع ملی
‫گزارشاتی‫ از این دست، گرچه از کارآیی و مشکل گشایی چندانی برخودار نیستند، اما بازگوی گوشه ای از درد بشر میتوانند‫ باشند.‫
‫‫شاید بشود صدها دلیل خوب و مستند برای بدبینی یا نگاه منفی یافت. اما باید توجه داشت قدرتهای عظیم اقتصادی سیاسی جهانی بنگاههای خیریه نبوده، نیستند و نخواهند شد. چه اگر بودند، شکل جهان به گونه دیگری بود، و شاید اجحافات و جنایات در حق بشر به این اندازه نبود.
مشکلات شرق و شرق میانه کره خاک، قبل از هر چیز و عاملی ریشه در خودش دارد. فرهنگ استبدادی حاکم بر اندیشه اکثریت مردمان این بخش از کره خاک نقش محوری را در عدم اتحاد مردم حول منافع ملی اشان داشته و دارد.‫ ‫مردم متفرق را هم،‫ هرکسی میتواند بزند توی سرش و نان و زندگیش را به تاراج ببرد.
‫مردم در غرب کره خاک، از جایی که به منافع ملی و اتحادشان حول منافع ملی توجه دارند،‫ تلاش میکنند با تولید نظریات و راه حلهای جدید مشکلات خود را اعم از سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حل کنند.
‫‫اما در اکثر نقاط شرق کره خاک، قرنهاست میخواهیم اثبات کنیم،‫ که میتوانیم مشکلات خود را‫ با توسل به قوانینی که کارآیی خود را از دست داده حل کنیم.
۵۲۱٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۱       

    از : محمد رضا

عنوان : شق القمر!!!؟؟؟
بنظر میرسد که دوزاری اتحادیه اروپا دیر به دیر!!؟... میافتد و احتیاج به "تون آپ" دارد یا شاید هم از آن زیرکی ها و زبلی هاست"سیاست!!؟" که امروزه روز آخوندها بسیار بهتر از ایشان از این نوع "آرتیست" بازیها و نقش ها در روح و ذهن خود دارند و آنرا نه تنها در نقش های جهانی بکار میگیرند بلکه در داخل میهن و بر علیه مردم حق خواه و شرافتمند اعمال میکنند...در همین اروپا بیش از ۱۰۰ نفر از آخوند گریخته ها بقتل و داد ِبیدادشان دچار شدند و آقای اروپا نه تنها اقدامی نکرد و ککش هم نگزید بلکه گاهی هم دسخوش بایشان داد... سیاستهای جهانی بغیر از باسارت در آوردن انسانها نیست و "انسانیت" و حقوق بشری! را هیچ خریداری نیست و همه دروغ است و شرارت و نان را بنرخ روز خوردن
۵۲۱۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۱       

    از : الف باران

عنوان : در خطه حکمرانی اسراییل...
از : بهروز افراشته

حکومت اسراییل را همه آنطور می‌شناسند که تبلیغ شده است.بدون مقدّمه به مقدمه کتابی از "‌بهروز افراشته" با نام "در خطه حکمرانی اسراییل" اشاره‌ای داشته باشیم
می خواستم یاداشتهایی را که در صفحات بعد میخوانید،ابتدا برای خودم بنویسم،با خودم درد دلم کنم.حوصله پر چانگی نداشتم..کسی‌ که از دوزخ بر میگردد،حوصله پر چانگی ندارد.از کجایش بگوید ؟ از کجایش شروع کند ؟ بسی‌ گفتنی هست،که عمر کفاف نمیدهد همه‌اش را بگویم.عمر شنونده،دست کم حوصله‌اش نیز وفا نمی کند، همه‌اش را بشنود. پس چرا صفحات را سیاه کنم ؟ چرا دل‌ خواننده را بیازارم ؟ چرا ؟ شاید میخواستم به وعده‌ای که دادم وفا کنم...
سیمای آن زن فلسطینی در ذهنم دور میزند که از خانه‌اش بیرون آمد تا جلویش را جاروب کند ، وقتی‌ پرسیدم آیا برایش از ما کاری ساخته است،پاسخ داد:"بروید به مملکت خودتان و هر چه در این جا دیدید تعریف کنید ، نه‌ یک کلمه کمتر و نه‌ یک کلمه بیشتر".و حالا که این صفحه‌ها را سیاه می‌کنم می‌‌بینم که نهه تنها یک کلمه، که هزار کلمه کمتر مینویسم و دینم را به آن زن فلسطینی ادا نمیکنم و از این ناتوانی گرفتار کابوسی هستم که در آنجا شروع شد و هنوز بر آن پایانی نیست. همه‌اش با خود دردل می‌کنم و با طعنه میگویم که این جنایت نه‌ در یک رژیم
" تمامیت خواه" بلکه در "تنها رژیم دموکراتیک منطقه"صورت می‌پذیرد و زیر لب بدون اینکه بگوش آدمی‌ زادی برسد زمزمه می‌کنم "اگر دموکراسی این است پس..."

من در اینجا صفحاتی سیاه کردم،اما نتوانستم همه‌اش را بگویم،صد کلمه کمتر گفتم و دین خود را به او ادا نکردم،که جلوی خانه را جارو میکرد و مرحبایی گفت.و من در شگفتی‌ام که آن مردمان می توانند هنوز لبخند بزنند و "مرحبا" گویند.
کسی‌ مرا به عنوان آدمی‌ غمگین و افسرده نمی شناسد.اما وقتی‌ آنجا را دیدم،با خودم گفتم که اگر مرا به چنین روزگاری گرفتار کنند ، بیدرنگ به زندگی‌ ام پایان می‌‌بخشم. خودم سرم را زیر آب می‌کنم.شاید آن "بزرگوانی" که مردم آن دیار را به چنین روزگاری گرفتار ساخته اند،از آن مردم همین انتظار را دارند.چقدر به گوشمان فرو کرده اند که اعراب آدمهای زمختی هستند،با آدم دوستانه رفتار نمی کنند،آدم میکشند،تروریست اند،تمدن ندارند... بیشتر ما ایرانیان حتی مسلمانهای دو آتشه،از اسلام و رژیم اسلامی دلم، چرکین و خونینی داریم. اما گناهش را بگردن اعراب می‌اندازیم.چرا آنگاه که یک "پاسدار انقلاب" و یا یک "بسیجی‌" با چاقو و چماق و شلاق... به جانمان افتاد،به خانه میاییم و ادعا می‌کنیم "عرب بود"،"لبنانی"،"حزب الهی بود" ! چنانکه اگر کسی‌ شکم همسایه را سفره کرد،بی‌ درنگ می گوییم "افغانی" بود!
امروز اگر کم آبی‌، کم نانی و بینوایی و گرانی هست،می‌گویند برای این است که پولش را به فلسطینی‌ها میدهند.کم کم حق است تمام کاسه کوزه همه نابسامانی‌ ها را بر سر فلسطینی‌ها شکست،کم باوران نیز باورت میکنند.جهان خواران آن سر دنیا چنین به گوشمان فرو میکنند،چرا خودمان به گوشمان فرو نکنیم ؟

می‌گویند فرهنگ بالایی‌ها به پایینی‌‌ها سرایت می‌کند،آنها میدانند چرا به گوشمان فرو میکنند،و ما نمی دانیم چرا پذیرایش هستیم.خصومت ایرانی‌ و عرب و ترک برای آنان سودمند است.مگر نگفتند که اگر آب را گًل آلود کنی‌، آسانتر ماهی‌ میگیری ؟ عرب ستیزی، عرب هراسی نشانه‌‌ای از واماندگی است .آدم وامانده گناه واماندگی را به گردن دیگران می‌‌اندازد. در این کنج جهانی که هستیم سرنوشت ما به سر نوشت اعراب گره خورده،هم ما بوی نفت میدهیم،هم آنان.بیاییم این حقیقت را بپذیریم و بکوشیم با آنان این گره کور را بگشاییم،دشمنی و خصومت میان آنان و ما کدام گره را می‌‌گشاید ؟ این نفاق بسود کیست ؟
روزی بود روزگاری بود،دین اسلام ظهور کرد و بما یورش برد.برایمان گران تمام شد و برایش قربانی‌ها دادیم.اما این اسلام در بخشی از شبهه جزیره‌ عربستان ظهور یافت نه‌ از ده‌ها مملکت عربی‌ امروزی که در آن روزگار "عرب" نبودند و مانند ما قربانی شدند و همان بهای سنگین را پرداختند . اما امروز کار بجایی رسیده که ما تمام این ممالک عربی‌ را در سرنوشت اسلامی خود گناهکار می‌دانیم. از سوی دیگر ارثی دانستن گناه از خواص دین خوئی بنیادگران و عقل بختگان است.چرا باید افغانی‌ها را در کنار محمود ، ازبک‌ها را در کنار تیمور ، مغولها را در کنار چنگیز و عرب را در کنار حجاج ابن یوسف شریک بدانیم و از سوی دیگر از زیر بار گناهانی که حکام عزیز خودمان به ملیّت‌های دیگر روا داشته اند شانه خالی‌ کنیم .

کینه به مردم عرب در تناقض با آرمانهای میهن پرستانه نیز هست ، پاشیندن تخم نفاق میان ملت ایران نیز هست . بخشی از هم وطنان ما در جنوب و جنوب غربی عرب هستند و بقیه نیز از کجا می‌دانید چه خونی در عروقشان جاریست ، عربی‌ ؟ ترکی‌ ؟ هندی ؟ پارسی‌ ؟ پس چگونه بخود اجازه میدهند دیگران را دشمن و خود را از بستگان آریایی فرنگی بشمارند،آیا خون هایی که تا کنون به هدر رفته بس نیست؟

آری اشراف "مرزبانان" ما اسلام را پذیرفتند ، شاید بدین جهت که برای‌‌شان سودی داشت ، چنانچه اشراف عرب هم همان را برگزیدند،اگر آسیبی رسید به توده‌‌های مردم رسید ، از اسلام رسید ، نه‌ از عرب،چه به ایرانی‌،و چه به عرب.
از عرب نحراسیم ، ممکن است در بازار مصر و مراکش یک عرب اخمو و بد عنق ببینی‌ ، در بازار تهران و تبریز هم می‌‌بینی‌.عرب در ذات خود اخمو و بد عنق نیست، چنانچه ایرانی‌ هم نیست.ما را از یک رشته بافته اند،آنها خواهران و برادران خودمانند ، از ما بدشان نمیآید،ماهم از آنان بدمان نیاید. آنانکه به گوشمان فرو میکنند ،عرب تروریست و آدمکش است،پشت سر ما به همین گونه "غیبت" میکنند..سر نوشت اعراب را به اراذل و اجامری مانند ملک عبد الله و مبارک‌ها ...داده اند.عرب را با اینان عوضی‌ نگیریم ، تا دیگران ما را با اراذل و اجامر خودمان عوضی‌ نگیرند.بیاییم کمی‌ در غم آنان شریک باشیم که آنان نیز در غم ما شریک بمانند...
۵۲۱۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۱       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست