از : احمد
عنوان : جوابی عصبی
جناب بروجردی مفهوم کامنت یعنی اظهار نظر شما به خلوص من چه کار دارید. شما که گویا کشته مرده کلوپ نوستالژی هستید می توانستید برای نمونه بنویسید حزب در این گروه های اجتماعی با نفوذ است شما در مورد یک حزب ۴۳ ساله صحبت می کنید
دوست عزیز فدائی بیش از سی سال است که درون ایران نیست یعنی سه چهارم دوران حیاتش ایران نبوده است. نسل جدید تا ۴۵ ساله نمی داند در مورد چه صحبت می کنید احساس این نسل با این کلمه همان احساس بالای ۵۴ ساله ها نیست.بنابراین نه مفهوم سیاسی دارد و نه احساسی در واقع امروز اثر منفی هم دارد چرا آنچه که مانده سی و خرده ای سال است که خیلی مصون تر از ۹۵ در صد ایرانیان زندگی کرده اند.
دوست من این حزب می خواهد نماینده تکنوکرات ها شود اما اسمشان تکنوکرات ها را می ترساند. من فقط یک بدیهی را گوشزد شدم چرا اینقدر متعصبید
۵٣۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ فروردين ۱٣۹۲
|
از : حسین بروجردی
عنوان : بجای دلسوزی بد نیست استاد برنامه ای فدائیان خلق ایران اکثریت را بخوانید!
سلام خدمت آقای احمد
در رابطه با دلسوزی و پیشنهادات شما چند نکته را متذکر می شوم:
اگر شما برنامه سازمان مربوطه را بخوانید در آن آماده است که سمتگیری اجتماعی این سازمان چه می باشد! معمولا چون عادت داریم نخوانده انتقاد، پیشنهاد، توصیه و دلسوزی کنیم یادمان گاه می رود مواضع دیگران را بخوانیم. البته من هم از روی خوشبینی اینجور فکر می کنم که شما نخواندید و برای ارائه دلسوزی خود یک بار هم که شده برنامه سازمان مربوطه را بخوانید و متوجه قضایا شوید!
در ضمن اگر شما کمی فقط نگاهتان را در واقعیت زندگی در ایران و نیروهای سیاسی این کشور قرار دهید حتما کمی با خودتان صمیمی تر خواهید شد و در این بین هم حتما با این نوع برخورد با سازمان اکثریت صحبت نخواهید کرد. زیرا چه شما خوشتان بیاید یا نیاید نیروهای سیاسی ایران همین جریاناتی که نام بردید هستند و اتفاقا سازمان مورد مواخذه شما پایگاه اجتماعی خودش را نیز دارد و بر فرض محال اگر هم کسی بخیال شما به آن نپیوندد براستی چه مشکلی را در شما درمان می کند؟ جالب است کسی شما را نمی شناسد و معلوم نیست که پشت چی و کی پنهان شدید اما برای دیگران به خودتان اجازه می دهید و نسخه هم می پیجید. بجای این جور توصیه ها و دلسوزی ها بروید و مطالب دیگران و از جمله سازمان فدائیان اکثریت را بخوانید و بعد از روی آگاهی و اطلاع مخالفت کنید. اینجوری به حرف شما بعنوان یک دگر اندیش می شود توجه نشان داد. اما با این لحن موجب هیچ تاثیری نمی شوید.
معلوم نیست شاید شما با نام های مختلف و این بار به فدائیان و بار دیگر به جبهه ملی و ... بند کنید و حتما در این بین در نوشته خود مات و مبهوت از ندانستن جایگاه دیگران پیش خود حرف خواهید زد و به خاطر این موضوع شب و روز نخواهید داشت و در رنج و عذاب نسبت به ندانستن جایگاه سازمانی چون اکثریت بسر خواهید برد.
شما توجه داشته باشید اینجور فضاسازی ها با نام های مستعار باری ندارد و کسی از آن چیزی یاد نمی گیرد و به نظرم جز ملال چیزی عاید دیگران نمی کند. البته حق هر آدمی است که مخالف این مشی یا آن مشی باشد اما نه با این زبان و این رفتار!
در آخر اگر واقعا این سازمان نفعی برای مردم ایران نداشته چرا وقت خود را تلف می کنید و به آن توجه نشان می دهید؟ بهتر است سراغ آن نیرویی بروید که برای شما موجب فکر نمی شود! شما را با فدائیان چیکار باد؟!
روز و شبتان خوش باد
۵٣۱۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ فروردين ۱٣۹۲
|
از : احمد
عنوان : سازمان اکثریت چیست
حزب سوسیالیست فرانسه یک ائتلاف اجتماعی طبقاتی گسترده را نمایندگی می کند. سازمان اکثریت چیست ؟ سابق بر این می شد ادعا کرد که نماینده خورده بورژوازی مدرن انقلابی است. امروز این سازمان چه ائتلافی را نمایندگی می کند.
تصور کنید اوضاع عوض شده است آنهم با ماچ و بوسه . و همه بر گشته ایم ایران آزاد. ما یا اتحادیه کارگری سرخ خواهیم داشت یا زرد. زرد همچنان که رهبر سندیکائی پناهنده نشان داد سریعأ می رود زیر جل امثال جهانشاهی سرمایه دار وابسته ،سرخ ها هم که اطراف سازمان اکثریت آفتابی نخواهند شد. تهدیدستان دنبال احزاب پوپولیست مثل مجاهدین و فدائیان سابق راه خواهند افتاد. تکنوکرات ها هم حزب خودشان را خواهند ساخت که قطعأ از دیدن یک فدائی سابق در آنجا تن و بدنشان می لرزد. من هر چه فکر می کنم نمی فهمم جای سازمان فدائیان اکثریت کجاست . این تشکیلات نه قادر به پر کردن خلأ حماسی و احساسی است و نه تکیه گاهی در ساختمان اقتصادی - اجتماعی دارد.
این سازمان سالهای طولانی تلاش دارد عرفی شود اما فاقد هر خلاقیتی است و آنقدر از این شاخ به آن شاخ می پرد که آدم را یاد یک ملوان مست می اندازد. اگر سازمان اکثریت می خواهد عرفی شود باید یاد بگیرد که بدون داشتن اولویت نمی توان چیزی شد. اگر جواب این سوال را یافتد که چرا کسی باید به شما ملحق شود این شاید ابتدای گام های استوار آینده باشد.
نکته آخر ،دوستان شما هیچ حماسه ای در ۳۴ سال گذشته نیافریده اید. شما در گوشه ای امن تر از اکثر ایرانیان در ۳۱ سال اخیر زیسته اید روی لفظ فدائی زیاد حساب عاطفی باز نکنید این برای شما دیگر همچون روزهای پیش و پس انقلاب خیل عاشقان را نخواهد آورد. باید صادقانه با خودتان برخورد انتقادی کنید شاید بهتر است خودتان را جبهه ملی ادغام کنید. یا شاید در جبهه دموکراتیک متین دفتری . حفظ انجمن فدائیان بازنشسته و تبدیل آن به حزبی عرفی تخیلی است غیر واقع بینانه . بر پیکره این جهان نشانم دهید یک حزب عرفی که خودش را بی مسما فدائی اکثریت می خواند . اسم حزبتان را مدتی چیزی مثل " دموکرات های چپ" کنید شاید اقبال مردم بیشتر شد حد اقل امتحان کنید.
۵٣۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ فروردين ۱٣۹۲
|
از : اژدر بهنام
عنوان : پیشنهاداتی برای برنامه
سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) برنامه خود را که برای تصویب در کنگره سیزدهم تهیه شده، پیش از تصویب، در معرض قضاوت همگان قرار داده است تا مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
باید این اقدام سازمان اکثریت را گامی در راه نهادینه کردن دمکراسی در میان اپوزیسیون در نظر گرفت و از آن قدردانی کرد و امیدوار بود که این اقدام به صورت یک سنت نیک در میان نیروهای سیاسی جا بیفتد.
متاسفانه این برنامه بقدری طولانی است که هم خواندن آن را برای خواننده دشوار میکند و هم اینکه اگر کسی بخواهد به نقد آن بپردازد، لازمهاش نوشتن یک کتاب است.
من در حد یک کامنت میخواهم تنها به سه نکته از برنامه اشاره کنم و نظر خودم را در باره آنها ارائه دهم:
۱- در کشور ما تبعیض در همه عرصههای زندگی اجتماعی و سیاسی حاکم است که برنامه به مهمترین آنها اشاره کرده است ولی جای یک مساله مهم در این بخش خالیست و آنهم تبعیض و ستم بر همجنسگرایان و دوجنسههاست.
جا دارد که این مساله مهم نیز در برنامه گنجانیده شود.
۲- مساله ملی – قومی:
در بخش چهارم برنامه (تحولات بعد از انقلاب بهمن و سیمای ایران) تحت عنوان "پویش ملی – قومی"، به درستی آمده است:
"از انقلاب به اینسو و به ویژه در دو دهه گذشته حرکت ملی ـ قومی در مناطق مختلف کشور وسعت گرفته و در مواقعی به حرکت گسترده تبدیل شده است. در این حرکت هم گرایش های افراطی تجزیه طلبانه وجود دارد و هم گرایش حق طلبانه و معقول که برای تامین حقوق ملی ـ قومی مبارزه می کند. این گرایش در چارچوب ملت ایران بر ساختار غیرمتمرکز اداره کشور تاکید دارد و می تواند در پیوند با سازمان های سیاسی سراسری و جنبش دمکراسی خواهی کشور، در تامین حقوق ملی ـ قومی ملیت های ایران و استقرار دمکراسی در کشور نقش سازنده داشته باشد."
متاسفانه در ادامه برنامه، در هیچ جایی نمیبینیم که سازمان اکثریت سیاست خود را در قبال بخشی که آن را گرایش حق طلبانه و معقول میداند، چیست. آیا سازمان اکثریت نمیخواهد با این بخش، باب گفتگو و دیالوگ و نزدیکی و همکاری را باز کند؟
در بخش ششم (برنامه ما برای نوسازی دمکراتیک...) در بند ۶ ماده "برنامه اجتماعی" تحت عنوان (غلبه بر تبعیض ملی- قومی) به درستی بر رفع تبعیض تاکید شده است اما در ادامه بر یک تبعیض بزرگ حقانیت داده میشود.
در این ماده آمده است:
" ـ در ایران زبان مشترکی وجود دارد که از دیر باز عامل ارتباطی مردم این سرزمین بوده و شکوفایی آن مدیون خلاقیت همه فرهیختگان این سرزمین از هر قوم و زبان بوده است. فارسی به مثابه زبان مشترک، زبان همه ارگانهای دولت، زبان مکاتبات اداری بین ایالات با مرکز و با یکدیگر خواهد بود......"
به نظر من اصطلاح "زبان مشترک" در اینجا نادرست است. فارسی، به دلایل متعدد، اکنون زبان "ارتباطی" ایرانیان است و نه زبان "مشترک". این زبان ارتباطی میتواند در شرایط دیگری تغییر کند و مثلا ترکی، کردی، بلوچی، اسپرانتو، انکلیسی و یا هر زبان دیگری جای آن را بگیرد. اینکه زبان فارسی باید زبان ارتباطی ما باشد، وحی منزل نیست. برنامه سازمان اکثریت این امر را به وحی منزل تنزل داده است.
اگر سازمان اکثریت میخواهد ایرانی نو و دمکراتیک بسازد و تدوین قانون اساسی آن را در اختیار مجلس موسسان میداند، نباید از پیش، زبانی را به عنوان زبان رابط تعیین کند (می تواند پیشنهاد دهد) و اگر به دمکراسی معتقد و پایبند است، باید آن را به این عرصه نیز گسترش دهد و تعیین زبان رابط را به عهده مردمان ایران و در شکل حقوقی آن به عهده مجلس موسسان یا رفراندوم بگذارد. در چنین رفراندومی من شخصا در شرایط فعلی به زبان فارسی به عنوان زبان ارتباطی رای میدهم و در شرایطی بهتر به زبان انگلیسی.
برنامه در همینجا "زبان همه ارگانهای دولت" را زبان فارسی تعیین میکند. یعنی زبان ادارات بلوچستان فارسی است. یک کرد در دادگاه باید به فارسی از خود دفاع کند و اگر فارسی نمیداند باید که ستم و تبعیض ناشی از این امر را به جان بخرد!
پیشنهاد من به جای این بخش:
"زبان فارسی از دیرباز تا کنون عامل ارتباطی مردمان ایران بوده و شکوفایی آن مدیون خلاقیت همه فرهیختگان این سرزمین از هر قوم و زبان بوده است ولی تعیین زبان ارتباطی در ایران به عهده مجلس موسسان خواهد بود. زبان تعیین شده به مثابه زبان ارتباطی، زبان همه ارگانهای دولت مرکزی، زبان مکاتبات اداری بین ایالات با مرکز و با یکدیگر خواهد بود......"
۳- در بخش "محیط زیست" برنامه اقتصادی یک مساله مهم نادیده گرفته شده است و آن هم فاجعه خشکیدن دریاچهها و رودخانهها و از بین رفتن منابع آبی و نتایج ناشی از آن است. به نظر من باید این مهم نیز به این بخش افزوده شود. متنی مانند:
"در سالهای اخیر، بر اثر بیکفایتی و سیاستهای نادرست و غیرکارشناسانه دولت و برای تامین منافع بنیادهای گوناگون دولتی، و بخشا بر اثر عوامل جوی، بخشی از منابع آبی کشور شامل دریاچهها و رودخانهها خشک شدهاند. باید با به کارگیری شیوههای علمی و کارشناسانه و اختصاص بوجه لازم و با کسب کمک از موسسات زیستمحیطی بینالمللی بطور جدی برای احیای این ضایعات تلاش شود."
۵٣۰٣۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣۹۲
|
از : البرز
عنوان : روحیه نقد، راز پیدایی، ماندگاری و پویائی«فدایی خلق» است
زیباترین جمله در میان تمامی کلمات و جملات نوشته شده در اسناد ارائه شده کنگره سیزدهم سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت)، نمی تواند جز این جمله باشد، که می گوید، «روحیه نقد، راز پیدایی، ماندگاری و پویائی«فدایی خلق» است.»، به گمان من، شایسته است، که این جمله به عنوان جزیی از پرچم سازمانی، سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت) قلمداد شود.
به گمان من، وقتی سند به اسم، « راهکارهای سیاسی برای برون رفت کشور از وضعیت بحرانی»، نامگذاری میشود. شایسته آن است، که از کلی گویی حذر کرده، و مشخصاً گفته شود چه طرحی برای رفع این یا آن مشکل مورد نظر است. به عنوان مثال در بخش «در عرصه بین المللی»، دقیق و مفید، گره گاه وضعیت کنونی کشور یعنی مسئله هسته ای، تشریح و سپس در هشت بند سیاستهای ضرور بیان میگردد. که در بند هفتم، میشد قدری دقیقتر و شفافتر، کوتاه و مفید نوشت منظور از بحثهای کارشناسی پیرامون سیاست تولید انرژی کشور در دراز مدت چیست.
اما در مبحث«در عرصه داخلی» سخن بسیار کوتاه و نامفهوم است. به عنوان مثال، برای سامان دادن به اقتصاد کشور نوشته شده«گذر از اقتصاد وارداتی به اقتصاد تولیدی»، «اتخاذ تدابیر ضرور برای کاستن از ابعاد فقر، میزان بیکاری و نرخ تورم»، اگر روزنامه های وابسته به رژیم را ورق بزنیم، آنجا هم موج میزند از این قبیل سخنان. به گمان من، امروز وقت آن رسیده، که مردم بتوانند زیر تیترهای زیبا در باره طرحهایی بخوانند که توان دگرگون سازی زندگی آنان در کوتاه یا دراز مدت را داشته باشد
اینکه تمرکز گرایی و عدم توزیع قدرت، تأثیرات منفی بسیاری بر نحوه کشورداری در کشور ما ایران داشته، و نتیجتاً ما را، فرسنگها از مسیر عدالت اجتماعی، رفاه اجتماعی به دور داشته است، شاید بشود گفت، امروز بر اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان آزادیخواه و وطن دوست پوشیده نیست. اما وقتی شما به عمد یا سهو، از فرط اشتیاق به حل عادلانه تبعیضات در حق اقوام مختلف ایرانی، فراموش میکنید، در بخش «پویش ملی−قومی» بر تمامیت ارضی کشور تأکید کنید، به گمان من پایه گذار رسم و روش نامعقولی در ارتباط با موجودیت کشوری به نام ایران، یعنی وطن همه ما ایرانیان، میشوید.
در بخش «نیروهای سیاسی» تعریفی از چرایی عدم تبدیل شدن احزاب سیاسی به کنشگران اصلی صحنه سیاسی کشور ارائه میشود، که به گمان من، زیاد با واقعیات موجود و ملموس پیرامون ما مطابقت عینی ندارد. این درست که تمرکزگرایی در پویشهای قدرت سیاسی وجه غالب داشته و با توزیع قدرت و مشارکت گروه ها دمساز نبوده. اما باید توجه داشت، که این خصلت سیستمهای دیکتاتوری است، بنابراین به گمان من، مضحک خواهد بود، که من به عنوان نیروی اپوزیسیون تقصیر تبدیل نشدن حزب و سازمانم به کنشگر اصلی صحنه سیاسی کشور را به گردن هیئت حاکمه مستبد کشورم بیندازم.
نه دوستان، اگر من و شما نمیتوانیم کنشگر اصلی صحنه سیاسی کشور باشیم، علاوه بر نقش داشتن دیکتاتورهای کشور توسط سانسورها و دیگر اعمال دژخیمانه خود، خود ما نیز در به حاشیه رانده شدن خود، به واسطه پذیرش نقش نقادی محض، در این رابطه نقش داشته ایم. از جایی که جرعت و توان سیاست گذاری را در خود ندیده ایم، قدر قدرت میدان سیاست و سیاست گذاری کشور مستبدین حاکم شده اند، و از جایی که مستبدین هرگز به نیروهای مردمی متکی نبوده و تمام نیروی خود را از مردم نگرفته اند، برای پیشبرد سیاستهای کج و معوج خود دائماً در حال باج دهی به نیروهای غیر مردمی بوده و هستند، این سیاستهای کج و معوج در نهایت خود و در طول تاریخ، زیانهای بسیاری به منافع ملی کشور و هویت ایرانیان رسانده و می رساند.
ایرانیان در طول سده اخیر سابقه تحزب داشته اند، اما این احزاب همگی به شکلی از اشکال منعکس کنندگان تصاویر کپی شده ای از دیگر نقاط کره خاک بوده اند.
اما در دو دهه گذشته با بوقوع پیوستن رشته اتفاقاتی گاهاً میمون و گاهاً نامیمون در سراسر جهان ، و فروپاشی بلوک بندیهای قدیمی، گویی فضای مناسبی برای تنفس آزاد و تفحص در پیرامون همه ما ایجاد شده است. این فضا و تنفس آزاد را در نوشتار و سخنان بسیاری از هموطنانم شاهدم.
به گمان من، اگر سازمان فدائیان خلق ایران(اکثریت) قصد تبدیل شدن به یکی از ارکان اصلی سیاست گذاری در چشم، گوش، تفکر و قلب ایرانیان را دارد، در کنار ادامه متین سیاست نقد به دور از هجو خود، باید که اشتغال به سیاست گذاری را کم بها نداده، خود و یا در اشتراک با دیگر همپیمانانش به طرح و ارائه برنامه هایی در جهت حل مسائلی از قبیل آنچه که ذیلاً آورده شده است بپردازد:
«مسئله آزادی های سیاسی و اجتماعی، مسئله سانسور و خودسانسوری»،
«گذار از اقتصاد وارداتی به اقتصاد تولیدی»،
«کاهش شمار عظیم بیکاران کشور، که گریبان جامعه بسیار جوان ایرانی را میفشارد»،
«مسئله کمبود آب و نتیجتاً افت سریع سفره های آب زیرزمینی»،
«مسئله حفاظت از آثار باستانی و بهینه سازی گردشگری در ایران»،
«مسئله اعتیاد و فروش خروارها مواد افیونی در کشور علیرغم بگیر و ببندها»،
«مسئله اقوام مختلف ایرانی و تبعیضات ناحق و ناروا در حق آنان».
ضمن اهدای درودهای دوستانه فراوان به کنگره، امیدوارم کنگره وقت خود را بیش از هر چیز معطوف به ایجاد پیش زمینه ها برای سیاستگذاری در عرصه های مختلف زندگی ایرانیان و بیرون آمدن از نقش فقط منتقد بودن، کند.
۵٣۰۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹۲
|