یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

نشست باکو، خشم تهران - محمدحسین یحیایی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : رامسس

عنوان : جناب یحیایی
دان در زبان ترکی به معنای پگاه است نه سهیل که چیز به‌کلی دیگری است.
۵٣٣۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : تساوی حقوق برای همه شهروندان ایرانی و با حفظ تمامیت ارضی
هموطن عزیز جناب جهانفر، سپاسگذار توضیحات انساندوستانه و وطن دوستانه شما هستم.
در تأیید گفتار شما، باید بگویم، که به گمان من،‫ ‫‫فردای روشن برای ایران از مجرای همین گفتگوها و نوشته های دوستانه گذشته و تأمین خواهد شد.
‫سی و اندی سال پیش اکثریت قریب به اتفاق ما ایرانیان می دانستیم‫ که چه نمی خواهیم‫، اما شکل ‫و مختصات آنچه را هم که می خواستیم‫، برایمان نا آشنا و ناملموس بود.
‫گفتگوها و احیاناً بگومگوهای دوستانه امروزی، میتواند آغازی باشد، برای دور هم نشستنها برای تفکر جمعی برای رسیدن به شکلها و مختصات ایران فردا، که قرار است به سمت تساوی حقوق برای همه شهروندان ایرانی و با حفظ تمامیت ارضی کشور‫ پیش برود.
۵٣۲٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱٣۹۲       

    از : امیر جهانفر

عنوان : توضیح و پوزش
سلام آقای البرز

بسیار متأسفم که نوشته من، این معنی را به ذهن آورد، که من از ایرانی بودن خود شرمسارم. هرگز چنین مباد.

برای اینکه بدانید من تا چه اندازه به ایرانی بودن خود پای بند بوده و به آن می بالم، پیشنهاد می کنم، دو تا از نوشته های مرا، در لینک های زیر مطالعه کنید.

صمیمانه از شما و دیگر خوانندگان اخبار روز، پوزش می خواهم، که نارسایی نوشته ام، موجب رنجشتان شده است. تذکر بجای شما، هشداری بود برای من، که در نوشته های خود، دقت بیشتری به خرج دهم. از شما ممنونم.

من براین باورم که زبان دیالوگ، باید منطقی و به دور از توهین و افترا، و مسالمت جویانه باشد، حتا اگر طرف مقابل، غیر از آن عمل کند. لذا تحت هیچ شرایطی حاضر نیستم، ناسزا را با ناسزا، پاسخ گویم. به نظر میرسد که شما هم این چنین، می اندیشید.

به امید فرارسیدن فردایی روشن، برای همه هموطنانمان. فردایی با تساوی حقوق فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، ... برای کلیه شهروندان کشور عزیزمان ایران.

امیر جهانفر

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۴۶۴۴۸

http://www.shahrvand.com/?p=۵۲۴۴
۵٣۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱٣۹۲       

    از : البرز

عنوان : درمان دردها و آلام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور‫ ما
‫جناب جهانفر، در خاتمه مطالب‫ مسالمت جویانه، عدالت خواهانه، آزادیخواهانه و روشنفکرانه خود، مرقوم می فرمایید «فعلاً ایرانی هستیم، مگر آنکه بخواهیم ‫داوطلبانه، از تابعیت آن خارج شویم».
از این جمله شما، استنباط من این است، که شما‫ از ایرانی بودن خود احساس شرم‫ میکنید، باید به عرض برسانم، اگر ترک تابعیت هم کنید، محل تولد شما باز هم ایران خواهد بود، مگر آنکه دست در درست آقای دربندری و همفکران ایشان تیشه به ریشه موجودیت کشوری به نام ایران زده، و نام این کشور را از صفحه گیتی پاک کنید.
‫جناب جهانفر، آیا درمان دردها و آلام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور‫ ما، خود ویرانگری، است.
۵٣۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣۹۲       

    از : امیر جهانفر

عنوان : توضیح تکمیلی
سلام آقای دربندی

قبل از هرچیز، توجه شما را به چند سطر پایانی نوشته ام، جلب می کنم. توجه داشته باشید که، این بخش از نوشته نظر من است، نه نظر آقای یحیایی: « اضافه برآن، عموم افراد کشور، با هر گرایش عقیدتی و قومی، با برخورداری از حق برابر در همه امور کشور، و در رأس آن آموزش به زبان مادری، فرهنگ و سنن خود، موجب اعتلای همبستگی ملی، خواهند شد». پیشنهاد می کنم، یکبار دیگر، نوشته ایشان و من را بخوانید.

توجه دارید که هیچ نظر دیگری، درباره زبان مادری، در نظرات نویسندگان، درج نشده است. بسیار متأسف شدم، که شما پشتیبانی مرا، از حق آموزش همه شهروندان کشور، به زبان مادری، فرهنگ و سنن خود، با بی مهری پاسخ دادید. تا آنجا که می دانم، شمار افرادی که چون من می اندیشند، فراوانند. این را به فال نیک بگیرید، و از آن استقبال کنید.

به باور من، هر کشوری که توسط سازمان ملل متحد، به رسمیت شناخته شود، فارغ از چگونگی شکل گیری آن، دارای اعتبار بین المللی است. بنابراین، اعتبار نام هر کشور و یا منطقه را، منوط به وجود آن نام و منطقه، در نقشه های معتبر جهانی، می دانم.

تا حدود چهل سال پیش، ادعا می شد که بحرین، متعلق به کشور ایران است. ولی طی یک رفراندوم ( کاری به درستی یا نادرستی آن ندارم)، بحرین به عنوان کشوری جدید، به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. لذا لازم است به موجودیت این کشور، احترام گذاشته شود.

به همین جهت در نوشته ام، من هم مانند آقای یحیایی، سخن پراکنی های وابستگان جمهوری اسلامی، در باره جمهوری آذربایجان، و درخواست رفراندوم را، بی پایه و واهی دانستم.

نام گزاری های داخلی کشورها، در اختیار قانونگزاران آن کشورهاست. در کشورهایی مانند ایران، و به دلیل مردمی نبودن حکومت آن، قطعن این نام گزاری ها، توافق عمومی را به همراه ندارد. متأسفانه، در کشور پیشرفته ای مانند کانادا (دست کم در استان انتاریو) هم از این نمونه ها دیده شده است. امیدوارم ترتیباتی به وجود آید، که نام گزاری شهرها و مناطق، با رأی آزاد ساکنان آنها، صورت گیرد.

بدیهیست تا انجام چنین اقداماتی، هیچ شخص، گروه و یا حزبی، اجازه ندارد به تشخیص و یا سلیقه خود، و بدون مراجعه به آرای عمومی، به نام گزاری بپردازد. این کار، مشابه عملکردهای جمهوری اسلامی، بدعتی نامیمون را پایه گزاری خواهد کرد. من به نام گزاری با توافق عمومی (هر نام که می خواهد باشد) حساسیتی ندارم، ولی منتقد جدی بدعت گزاری های غیر مصوب عموم هستم.

به نظر میرسد، اگر حساسیتی در به کار بردن نام غیر مصوب «آذربایجان جنوبی»، وجود داشته باشد، متعلق به عده ای از هموطنان آذری/ترک می باشد. آن چنان که، در استفاده از این نام، یا ذکری از کشور ایران، نمی کنند، و یا آن را داخل پرانتز، و پس از آذربایجان جنوبی می نویسند.

به یقین، می دانید که هیچ حکومتی، و تحت هیچ شرایطی، نمی تواند تابعیت ساکنان آن کشور را لغو کند. پس چه بخواهیم و چه نخواهیم، فعلن ایرانی هستیم، مگر آنکه بخواهیم داوطلبانه، از تابعیت آن خارج شویم.

توضیحی را لازم میدانم. بعضی از دوستان من، می گویند که ما آذری هستیم، ولی زبانمان ترکیست. عده ای دیگر می گویند که ما ترک و ترک زبان هستیم. لذا در بالا، هر دو واژه آذری و ترک استفاده کرده ام.

امیر جهانفر
۵٣۲۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : ‫‫برای استمرار و نهادینه شدن آزادی های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی
جناب مهران دربندری، دموکراسی نه در خلاء زاده شده و نه خواهد شد، در قوطی هیچ عطاری و یا بقالی هم یافت نمیشود که ‫بشود آن را در ازاء‌ پرداخت واحدی چند‫ خرید‫، آن را ‫از هیچکسی به هدیه هم نمیتوان گرفت، هر چند هدیه دهندگانش‫ «مشاوران خاندان ‫علی اف» باشند.
‫حکومت مستبد حاکم بر ایران‫ هم چه بخواهد و چه نخواهد، سرانجام در برابر فشارها و مقاومتهای مردم آزادیخواه ایران اجبار به تسلیم خواهد داشت.
جناب مهران بندری، اما ‫‫برای استمرار و نهادینه شدن آزادی های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی..... در ایران فردا چه باید کرد.
‫‫از خلال نوشته کوتاه شما، استنباط من این است، که برای شما موجودیت کشوری به نام ایران، ارزشی برابر صفر داشته‫‫، و ‫‫معتقدید که ما باید اسم سرزمین خودمان را عوض کرده‫ و دست «مشاوران خاندان علی اف» را برای سیاستگذاری برای ما ایرانیان باز و مطیع اوامر ایشان باشیم.
‫اما با کمال احترام به احساسات و عقاید‫‫ شما، باید به عرض برسانم، که اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان در اقصی نقاط ایران‫، خود را ایرانی دانسته، و به وطنشان ایران، با تمام بدی ها و خوبی هایش‫ عشق می ورزند. تاریخ نزدیک ایران، یعنی آنچه را که خود شاهدش بوده ایم،‫ شاهد این ‫مدعاست که، ایرانیان تمامیت ارضی سرزمین خود را مقدس دانسته، چنانکه فریب صدام را نخورده و شهر و‫ کشور خود را تقدیم ایشان ‫نکردند، فریب «مشاوران خاندان علی اف» را هم نخواهند خورد.
۵٣۲۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : آذربایجان " ایران " نه آذربایجان " روس "
" موارد و مقولات ذکر شده در این نظر ها به اندازه ای تکزاری هستند که انگار صد ها بار این نوشته هار را خواندام ".

جناب دربندی،
با خواندن کامنت شما بنده هم همان احساس را دارم. حاشیه نویسی من بر مقاله جناب یحیایی برای آن بود که به ایشان عرض کنم که " ترکهای " ایرانی از ایالت آذربایجان " ایران " نه آذربایجان " روس " , در ۵۰۰ سال پیش امپراتوری ترکان آذربایجانی ایران را بوجود آوردند که با امپراتوری ترکان عثمانی پهلو میزد. در این امپراتوری فارس و ترک و کرد و عرب بجان و دل خدمتگزار بودند. کسی بر ضد " ترکها " قیام نکرد و امپراتوری آنها را پشتو های افغانستان ساقط کردند.

این امپراتوری بتدریج در دوران ترکان و یا ترکمنان قاجار ضعیف و ضعیف تر شد تا آنکه پس از ۴۰۰ سال جذر و مد حوادث، گروه دیگری از ایرانی ها را سر کار آورد.

اگر امروز شما در جمهوری آذربایجان و باکو و استانبول خود را بیگانه نمیبینید و در تهران و مشهد و اصفهان بیگانه اید احساس و انتخاب شماست. صفویه و قاجار چنین احساسی نمیکردند. روزگاری شما ماهی بزرگ در حوضی بزرگ بودید و امروز در نتیجه تغییرات جهانی و تبلیغات خودی و بیگانه خود را به حوضی کوچک قانع می بینید.

این سرزمین یعنی ایران و آذربایجان در طول تاریخ صد ها شکل بخود دیده است و خواهد دید. بنظر این حقیر جدا دیدن آذربایجان از ایران برای ایرانیان نا مطبوع و برای آذربایجانی ها یک شکست تاریخی است. ایران از یک امپراتوری نیم دنیایی تا امروز پایین و بالا زیاد دیده است و این آخر دنیا نخواهد بود و شاید پایان سندرم کبوتر دو برجی چیز بدی هم نباشد. اقلا ایرانی ها دیگر مسئول ناکامی ها نخوهند بود. دعا و
آرزوی من اینست که هرچه اتفاق میافتد بدون خونریزی و لیبیایی و سوریه ای شدن باشد. و این منظور اصلی من از نوشتن این کامنت ها بود.
۵٣۲۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱٣۹۲       

    از : مهران دربندی

عنوان : چرا آذربایجان جنوبی
بعضی از دوستان حساسیت خاصی به اسم آذربایجان جنوبی نشان می دهند. این حساسیت از کجا ناشی می شود. وقتی برای اولین بار ایالت آذربایجان به واحد های کوچکتری چون آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی تقسیم شد این حساسیت در نوشته ها و مطبوعات ایران منعکس نشد؟

استفاده از اسم " آذربایجان جنوبی" در واقع حرکتی در جهت مقابل با اسامی سابق یعنی تجزیهء این واحد مشخص جغرافیایی سیاسی و فرهنگی است. آیا به غیر این است که اسم آذربایجان جنوبی برای آنانکه خواهان تضعیف آذربایجان هستند حساس است؟ سوال من از این دوستان حساس این است: شما چه اسمی را می پسندید برای منطقه ایکه به طور پیوسته مسکن ترکهای آذربایجان در داخل مرزهای ایران است؟

اسم آذربایجان جنوبی چه به خواهید و چه نخواهید با مسمی و مصطلح است. این اسم به واحد جغرافیایی اطلاق می شود که از لحاظ سیاسی جدا از آذربایجان شمالی است ولی در عین حال فرهنگ و زبان مشترک با آن واحد سیاسی دارد و مهمتر آنکه در طول قرن ها اسم آذربایجان به این منطقه اطلاق شده.
۵٣۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣۹۲       

    از : مهران دربندی

عنوان : روشنفکران ما و مسایل ما
با نگاهی به نظرات و انتقادهایی که به این مقاله شده و با توجه به اینکه سایت اخبار روز ییشتر مورد پسند خاصی از به اصطلاح روشنفکران چپ است می توان این نظر ها را مشتی از خروار گرفته و نتیجه ای بگیریم. موارد و مقولات ذکر شده در این نظر ها به اندازه ای تکزاری هستند که انگار صد ها بار این نوشته هار را خواندام.

متاسفانه صاحبان این اظهارات از مقوله دمکراسی انگار بویی نبرده اند و ملی گرایی افراطی راه را به هر دلیل و منطقی بسته است. انگار دمکراسی در خلا به وجود می آید. معتقدند که نباید به زبانها و ملیت های مختلف در ایران پرداخت و مشکلات این گروه با بر پایی دمکراسی حل خواهد شد. همین را می توان به برابری زنان و مردان و یا احقاق حقوق کارگران و غیره هم تعمیم داد ! انگار دمکراسی در خلا به وجود می آید نه از طریق فعالیت برای برقراری این حقوق.

میلیونها نفر در ایران به دلیل داشتن زبان و فرهنگی متفاوت با آنچه حاکم است شهروندان درجه پائین محسوب می شوند. حقوق قضائی این شهروندان در دادگاه های فارسی پایمال می شود چون برای دفاع از خود باید از زبانی بیگانه استفاده کنند.

میلیونها انسان در ایران از آموزش به زبان مادری خود محزوم هستند. زبانی که خواندن و نوشتن آن را بسیار راحت تر یاد خواهند گرفت.

میلیونها انسان در ایران با میلیونها انسان هم زبان در کشورهای همجوار احساس برادری و نزدیکی دارند. در مواردی در آن کشور قوم خویش دارند و مرزهای سیاسی خط های فرضی به نظر می آیند.

آیا روشنفکران ما قادر خواهند بود این مسائل را درک کنند؟

برای من ترک جمهوری آذربایجان و باکو یک کشور بیگانه نیست. من طعنه راننده تاکسی را به لهجه ام را نه در باکو که در تهران و اصفهان می شنوم. در استانبول خودم را بیگانه حس نمی کنم. اگر تهران به من اجاره صحبت در باره آیندام را ندهد چرا در باکو و یا اربیل و یا هر شهر دیگر کنفرانسم را تشکیل ندهم. چرا با دوستان همزبانم در این کنفراس مسایل خود را در میان نگذارم؟
۵٣۲٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : آذربایجان
جناب یحیایی،
با عر ض معذرت از زشتی مثال ، گوسفندی از جوی پرید و بز فریاد زد که دیدم دیدم. گوسفند گفت قربانت گردم من یک عمر دیدم و چیزی نگفتم.

من معمولا روزنامه های ایران و روزنامه های هواداران رژیم سابق را نمیخوانم و نمیدانم در باره نشست باکو چه گفته اند و از جریان این نشست هم جز تیترآن خبری ندارم ولی میدانم انصاف و صداقت باید چیز خوبی باشد.

ازقیافه شما و فارسی نوشتنتان گمان میبرم که باید ایرانی باشید حتی اگر اهل آذربایجان " جنوبی "! باشید. در پانصد سال گذشته که چهار صد سال آنرا ترک ها بر ایران حکومت کردند و در دوران آنها قفقاز از کشور " جنوبی " ترکها جدا شد و اصفهان نصف جهان پایتخت آنها بود، حرفی از نژاد پرستی و " زندانیان سیاسی معترض به اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی " و " دفاع از زبان مادری" نبود - و حتی سلاطین عثمانی هم شعر فارسی میگفتند و فارسی احتمالا زبان درباری آنها بود - و" شاه بابا های " ایرانی فارسی را با لهجه ترکی صحبت میکردند و حرفی از آذربایجان " جنوبی " نبود.

اکنون که به حساب بعضی از آذربایجانی های " جنوبی " ، ۸۸ سال است که سلسله های نیمه ترک - میگویند پدر رضا شاه اهل بادکوبه بوده و همسر پهلوی دوم ترک است - بر ایران جور و جفا میکنند، شما در دفاع از " جمهوری آذربایجان " نقل قول میفرمائید که :
" سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری آذربایجان با دفاع از مواضع کشور خود و احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر و پیشبرد حسن همجواری، برگزاری کنفرانس را با قوانین داخلی خود مغایر ندانسته و شرکت اندیشمندان، دانشگاهیان و دیپلومات های پیشین را در کنفرانس آزاد، داوطلبانه و در همبستگی با مردم آذربایجان دانسته است.".

یعنی " شرکت اندیشمندان، دانشگاهیان و دیپلومات های پیشین ... در کنفرانس آزاد، داوطلبانه و در همبستگی با مردم آذربایجان" دخالت در امور کشور دیگر نیست و تصادفا چنین اتفاق افتاده است که مثلا این کنفرانس آزاد بجای واشنگتن در باکو برگذار شده است و " در این میان اضطراب، نگرانی، ترس همراه با خشم در تهران تا هذیان گویی، دروغپراکنی و تهدید ادامه یافت" و این از کسی که احتمالا خود را ایرانی میداند!؟

اگر گزارش را معکوس کنیم که گروهی از " اندیشمندان، دانشگاهیان و دیپلومات های پیشین " جمهوری آذربایجان در کنفرانس آزادی در تبریز و یا در تهران از فساد و بردگی سلسله علی اف ها و " و چشم انداز آن، راه های برون رفت را با مردم آذربایجان " جنوبی " در میان " گذارده بودند هم همینقدر عصبانی میشدید؟

قربانت گردم ، نقشه جغرافیایی دنیا همیشه اینطور نبوده و همیشه اینطور نخواهد ماند. صد سال دیگر دنیا چنان عوض خواهد شد که برای ما قابل باور نیست و اکنون را دم غنیمت است. تمام گفته های من و شما و دیگران در سرنوشت آینده که بدست اربابان قدرت است تاثیری نخواهد داشت. وظیفه من و شما نفرت پراکنی نیست. مردم جمهوری آذربایجان و آذربایجان " جنوبی " و ایران همنژاد و هم مذهب و هم تاریخ و هم فرهنگ بوده و خواهند بود. تنها اختلاف , زبان آنهاست. اینها چه باهم و چه جدا از هم باشند همسرنوشت و همسایه بوده و خواهند ماند. ضرب المثلی میگوید در دوستی جای دشمنی و در دشمنی جای دوستی را باید در نظر داشت مگر آنکه منظور دیگری در بین باشد.

یوگسلاوی تجزیه شد و " ملتها " من جمله امریکا به آرزوی خود رسیدند ولی زخم این نفرت ها هنوز دهان باز میکند. دیروز در صربستان مرد شصت ساله ای ابتدا پسر چهل و چند ساله و مادر خود را کشت و سپس همسایگان من جمله کودک دوساله ای را به دیار عدم فرستاد و عاقبت خود و همسرش ، جمعا ۱۳ نفر را نابود کرد. برادرشصت و سه ساله اش گفت که این بینوا در جنگ صرب و کراوات جنایت هایی دیده بود که گفتنی نبود و عاقبت چنین سر باز کرد.http://www.newstimes.com/news/crime/article/Man-kills-۱۳-people-in-Serbian-shooting-spree-۴۴۱۹۶۳۷.php
بد نیست به عواقب گفتار و کردار خود بیندیشیم. عراق و افغانستان و سوریه و لیبی شواهد زنده اند.
۵٣۲۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست