یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

«انتخابات» زیر سایه ی ترس، تهدید و ارعاب!

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : محمد براتی

عنوان : حالا برای برنامه ریزی خیلی دیرشده است!
ازآنجائیکه به مقصودرسیدن بایدباصبروحوصله باشد ومردم ایران هم برای رسیدن به مقصودکه همان آزادی است وانتخابات آزاد، فقط یک راه مانده وآنهــم اگرآقای هاشمی رفسنجانی کاندیدشود به او رای دهنــد چون آقای هاشمی ازنظرشخصیتی چنان است که رهبری زیاد ازاو خرده نخواهد گرفت ونه او آدمی است که کسی بتواند برایش شاخ وشانه بکشــد، ضمن آنکه ایشــان هنـوز درهمان جناح اصولگرا هواداران گردن کلفتی دارد، با رئیس جمهورشدن ایشان آزادیخواهان۴سال تمام وقت دارند که برنامــه ریزی کننــد بطوریقین این۴سال ریاست آقای هاشمی به سختی دوران ریاست این تهفـه آرادان نخواهد بود، دراینجا علیرغم اینکه آقای خاتمی به مراتب از آقای هاشمی دموکرات تراست،لیکن آقای خاتمی دراین دوره هرگز برای آینده ایران مفیدترنخواهــد بود،.
۵٣۵۹٣ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹۲       

    از : امیر آمویی

عنوان : باز هم پراکندگی، باز بی برنامگی، باز هم فرصت سوزی
با درود

این چیزی بود که از مدتها پیش پیدا بود. چند نکته را باید دریافت: ایجاد آزادی و اصلاحات زمانی از طریق صندوق رأی ممکن می‌شود که اولا قدرت حاکم به حداقلی از آراء مردم باور و نیاز داشته باشد و ثانیا دارای حداقل وجاهت قانونی باشد و ثالثا تمام پلها را در پشت سر خویش خراب نکرده باشد. هیچکدام از اینها برای این رژیم واجد ارزش و اهمیت نیست!

طرز رفتار حاکمیت، حتی از همان روزهای نخست انقلاب، مکانیزم مستبدانه ی مطلق خود را نشان داد و اگر در سالهای نخست پس از انقلاب صندوق رأی برایش بند انگشتکی اهمیت داشت تنها به واسطه ی فشار توده ها و فضای باز ایجاد شده بود و این چیزی بود و هست که اصلاح طلبان و "دیگران!" ظاهرا در نمی یابند. رژیم با شدت هرچه بیش تر مترصد و مشغول قلع و قمع این نیروهای آزادیخواه بود تا به تمامی قدرت را در دست خود قبضه کند. جنگ فرصت کافی را در اختیار او گذاشت و پس از پایان جنگ نیز آنچه ماند یک دلقکبازی مسخره بود در مورد اهمیت رأی مردم که قرار بود میزان باشد. این رأی برای رژیم پشیزی ارزش نداشت و ندارد. این نکته‌ها را اگر آقای بنی صدر و بازرگان و توده ای ها و "آن دیگران" نمی دانستند، دست کم هم آقای خاتمی می دانست و هم آقای هاشمی. چندی بعد هم مردم کم کم از توهم خارج شدند. اما پس از انتخابات سال هشتاد و هشت رژیم دیگر آن نقاب مسخره را هم انداخت. این می بایست پایان کار باشد، اما باز هم عده ای متوجه نشدند. اکنون رزیم شمشیر را که خیر، توپ و تانک و مسلسل را از رو بسته و با رهنمودهای رهبری و مدیریت مصباح و حضرات آیات ملکوتی نظام و سران سپاه از زمان باطل کردن رأی مردم در سال هشتاد و هشت و نیز به اذعان صریح کنونی هاشمی و خاتمی آماده می شود که نقطه ی پایانی بگذارد بر تمامی خوش خیالی های باقی مانده.

در ایم میان دو چیز می ماند: تأسفی که درخور حال اصلاح طلبانی است که سرها را زیر برف کرده اند با خیالات خوشی که دارند و تلخی و ماتمی که ناشی از پراکندگی نیروهای "ترقیخواه" است و این آخری هم از جمله ی عواملی است که ممکن است ایران را برای چند ده سال دیگر در ظلمتی سیاه تر از آنچه هست فرو برد. این نیروها مقصرند. تنها رژیم نیست که مسبب سیه روزی ماست. اپوزیسیون یک بار دیگر فرصت را از دست داده است. اپوزیسیون هم در خارج و هم در داخل در پراکندگی خود و با حرافی همچنان در تفرقه و دادن فرصتها از دست است.

ظاهرا این دیگر ویژگی تاریخی-روانشناختی اپوزیسیون ایران شده: بیدار نشدن حتی پس از شکستن سرش با سنگ ارتجاع!
۵٣۵۶٣ - تاریخ انتشار : ۲ ارديبهشت ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست