از : امیر حسین آمویی
عنوان : بر بساط نکته دانان
به خوانندگان ارجمند
با درود. این مطلب را سایت "راه کارگر" هم در صفحه ی خود نمایش داده است؛ البته با یک تفاوت عمده! و آن همین بخش ابراز نظرات است! ممکن است تصور کنید که میتوان نظراتی را، نه اینها را، در آنجا هم به طریقی گنجاند، البته به شرط این که خیالات برتان داشته باشد!
فکر نکنید که بیت زیر را خدای ناکرده خطاب به آقای شالگونی عرض می کنم. این از محالات است. به خودم می گویم تا با دل خونین خاموشی پیشه کنم:
بر بساط نکته دانان خودفروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش
آمویی
۵۴۵۲۰ - تاریخ انتشار : ۵ خرداد ۱٣۹۲
|
از : Mohammad Tabari
عنوان : پرده اول نمایش و نقش رفنسنجانی!
پرده اول نمایش فرو افتاده است و صحنه در حال "تزیین" برای پرده دوم است.
در این فاصله، تنفس کوتاهی که با شوک دنباله روان و محافظه کاران "با سابقه" و "برجسته" و "کودتا زده" روبرو بود نیز بپایان رسیده است.
اگر چه این رژیم "چراغ خاموش!!!!!! جلو می آید" و ما از تحولات "پشت صحنه" در "بی خبری" بسر می بریم، اما یکی از کارگردانان اصلی، که به کمک "نویسنده" سناریو آمده بود، آغاز پرده دوم را چنین اعلام نموده است:
رفسنجانی: "اینک خاضعانه از تمامی شما مردم عزیز ایران اسلامی و همه شخصیتها و بزرگان دینی و علمی و دوستانی که چه قبل از ثبتنام و چه در مدت کوتاه پس از آن، اینجانب را مورد لطف و محبت صمیمانه خود قرار دادند، بهویژه کسانی که در سراسر کشور با برپایی ستادهای خودجوش مردمی، زحماتی را متحمل و متقبل شدهاند، تشکر و قدردانی میکنم و توصیه مینمایم که فرصت تقویت وحدت و همدلی را که در ستادها، میان نیروهای معتدل اصلاحطلب و اصولگرا ایجاد شد، به عنوان حُسن آغازی برای تداوم این حرکت حفظ کنند. اگر اعتلای کشور و عزت و رفاه ملت در سایه نظام اسلامی، هدف اعلا و آرزوی همه ماست، رواست در این راه مشکلات و تلخیها، ما را از ادامه این راه مقدس باز ندارد."
سیاست عرصه ی بیرحمی ست: حال کسانی که امیدشان به رفسنجانی را به اطلاع مردم رسانیده بودند، قدم رنجه کرده و بگویند، چرا چنین امیدی اینچنین مفتضحانه به نا امیدی تبدیل شد.
چرا رفسنجانی و مشائی، اینچنین "غیر منتظرانه" همزمان، تاکید می کنم، همزمان و در آخرین "ثانیه" ها، خود را کاندید کردند؟
اخبار نمایش زنده ای که سناریوی آن نیز بطور "زنده" نوشته می شود، همان "اخبار پشت پرده"، ضرورتا در مراحل پایانی به "ضد و نقیض" شدن "وصله ها و تکه ها" میل می کنند. اما از آنجا که "اخبار" آغازین" از وصله ها "پایانی" بی خبرند، حقایق بیشتری را در خود حمل می کنند:
خامنه ای به رفسنجانی تلفن زده بود و از وی خواسته بود که بسرعت به ستاد انتخابات برود، زیرا که "مشائی نیز در راه است".
مشائی ای، که برای رد گم کردن، نزد آقای انتظامی رفته بود و در "معیّت" وی، »در یک اتوموبیل«، با "قصد" صدور مجوز «بنیاد فرهنگی عزتالله انتظامی» عزیمت نموده بود و بناگهان سر از ستاد انتخابات در آورده بود.
سناریوها را میتوان کمی جابجا کرد و مهره ها را نیز کمی پیچیده تر چید، اما، کسی که به تحلیل های "پلیسی" در اوضاع سیاسی گرفتار شود، فقط یک "کودتا" ممکن است به "ساده تر" شدن نگاهش به اوضاع کمک نماید.
"حالا، چرا این احمدی نژاد افشاگری نمی نماید؟"
چه اوضاع پیچیده ای؟؟؟؟؟؟؟؟
احمدی نژاد در کمال "تعجب" اعلام نموده است : "تازه کار ما آغاز شده است/اندیشه بهار هرگز طعم شکست را نخواهد چشید"!!!!!!!!
آخر این چه حرفی است؟ چرا زیر همه ی "قول و قرارها" زده می شود؟ پس همه اش "بلوف" بود؟
من در کامنت قبلی خود در مورد اقدامات بعدی خطوط کلی را نوشته ام.
باید بازی دوسر برد رفسنجانی را به بازی دو سرباخت تبدیل کرد. آنکه سرش بی کلاه مانده است، هم مشائی است که رد صلاحیتش منجر به "قهرمانی" وی نگردید و زیر "آوار" عدم صلاحیت رفسنجانی گم و گور شد، و هم کسانی که به مردم گفته بودند به رفسنجانی رای بدهید، اوضاع خیلی خراب است و آمریکا می خواهد حمله کند، کشور در حال تجزیه است!
و همین را نیز رفسنجانی در پیام قبلی اش تکرار کرده بود!
کجاست "شکسپیر" تردست، تا "مکبث" اسلامی را بر روی ویرانه های آرزوی روی کار آمدن "رفسنجانی"، روی کاغذ آورده و بدست "جوزپه وردی" بدهد!
۵۴۴۹۱ - تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱٣۹۲
|
از : رضا جوینده
عنوان : juyande@web.de
آقای احمدی،
من مواضع شما را از لابلای کامنت غیر منصفانه آقای هوشنگ فرخجسته خواندم و بنظرم بسیار قابل توجه آمد. علاقه مند به خواندن سایر مواضع شما می باشم. لطفا از طریق ایمیل با من تماس بگیرید:
juyande@web.de
سپاسگزار
جوینده
۵۴۴۵۹ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣۹۲
|
از : امیر حسین آمویی
عنوان : برای دوستی است و احترام
با درود مجدد به همه و به آقای شاگونی
من یادداشت شماره ۴ خواننده ی محترم "آبان" را ندیده بودم. همینجا عرض می کنم که بنده برای آقای شالگونی و تمام مبارزان راه آزادی و سربلندی ایرانیان و ایران احترام فراوان قائلم و نظراتم را برای جلب توجه ایشان و دیگر خوانندگان مطرح کرده ام. اگر نکته ای مطرح شده نه از جهت دشمنی که ایجاد دوستی است و این روح اصلی نوشته من است.
ممنون از توجه
۵۴۴۵۶ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣۹۲
|
از : امیر حسین آمویی
عنوان : چپ ایران باید از توهم در آید!
با درود
اخبار روز چه کار خوبی کرده که نظر افراد را در این زمینه ها می پرسد. ممنون. من فقط در ارتباط با بند آخر اظهارات آقای شالگونی ابراز نظر کرده ام:
آقای شالگونی اصلا مهم نیست که اکنون رژیم کور ولایت دارد چهار نعل به ته جهنم دره سقوط می کند؛ تنها چیزی که مهم است این است که این ولایت کشور را هم دارد همراه خودش به ته این دره می اندازد و به نابودی میکشد. در چنین شرایطی که "مدیریت (؟) سیاسی" کشور عقلش را به طور کامل از دست داده و حاضر نیست برای نجات کشور از بخشی از منافع خود بگذرد، یعنی در واقع قوه ی تعقل دستگاه اداری کشور مغز و آگاهی و وجدانش را از دست داده و به یک دیوانه ی کامل تبدیل شده، تنها اتحاد نیروهای مترقی و خواهان آزادی، که باید تا به حال شکل می گرفت (که نگرفته) و باید تمام طیفهای گوناگون اپوزیسیون فلکزده ی پخش و پلای ایران را، چه در داخل و چه در خارج، متحد میکرد (که نکرده)، اینها باید در یک جبهه ی دموکراتیک (و فعلا نه سیوسیال دموکراتیک) با یک برنامه ی «حد اقل» برای دموکراسی و اجرای قانون و پاسداری از آن قانون، جمع می شدند و مردم و کشورشان را از سقوط و تجزیه و نیستی نجات می دادند. ولی در میان این نیروها نه تنها ائتلافی و اتحادی و یا اصلا همصدائی یی ایجاد نشد، بل که بر عکس حرافی و تحلیلهای عقب مانده و یا ماورای پست مدرن، که از یک طرف معتقد به تبدیل این رژیم سیاه از طریق ناز و نوازش و اصلاح آن به "جمهوری" است و از طرف دیگر ایران را در مرحله ی انقلاب سوسیالیستی می بیند (مرحله ای که به نظر من حتی اروپا هم آمادگی اخلاقی آن را ندارد) چنان وضع آشفته ای ایجاد شده که بعید می نماید حتی سی و چهار سال بعد هم نیروهای به اصطلاح اپوزیسیون به اهمیت این نکته پی ببرند. برخی یا به ایران از زاویه ی حملات خارجی نگاه می کنند و در بغل رژیم می افتند و برخی فقط از زاویه تفلسف و ماتریالیزم تاریخی جزمی و ابتر که راه به جایی نخواهد برد مگر به همانجا که رژیم دارد می کشاندش.
نوشته اید: "بنا براین هر کاری تا آنجا قابل دفاع و قابل توجیه است که به توانمند شدن «مردم ایران» [تأکید از بنده] برای رهایی از چنگال جمهوری اسلامی یاری برساند." اگر شما مفهوم «مردم ایران» را به کار می برید و به آن اعتقاد دارید، پس باید کل این مردم را با تنوع سیاسی – طبقاتی شان در نظر بگیرید! این یعنی این که ما هنوز در مرحلهی انقلاب یا تحولات عمیق دموکراتیک هستیم و این چیزی نیست جز آزادی و اجرای قانون دموکراتیک. به همین دلیل است که همهی نیروهای معتقد به ایجاد و اجرای قانون آزادیبخش و دموکراتیک باید بتوانند در این مرحله متحد شوند. "راه کارگر" در این جهت چه کرده است؟ قاعدتا طبق گفته ی خودتان شما باید از همه فعال تر می بودید در این زمینه!
گفته اید: "نیت خوب ضرورتاً به نتیجه خوب نمی انجامد. اگر قرار است مردم این رژیم را براندازند (که به نظر من، این تنها راه رهایی است) پس باید با هشیاری و خونسردی تمام، با تحلیل دقیق از شرایط مشخص حرکت کنیم تا هر گامی که بر می داریم مشخصاً در جهت توانمند کردن مردم و شکل گیری اقدامات مستقل مردمی باشد." شما کدام "هشیاری" را از خود نشان داده اید تا سازمان هوشمندانه ی واحدی برای حمایت از "مردم ایران شکل بگیرد؟ حتی نام سازمان شما بخش عظیمی از مردم ایران را از کانون توجه خود منها کرده است! کدام تحلیل دقیق از شرایط مضخص را به دست داده اید. سازمان شما از چندین سال پیش از میان دو نیمه شد: این نشانهی عدم تحلیل درست و دقیق شماست. حتی تا به حال نتوانسته اید با هم کناربیایید!
گفته اید: "در فضای بازی های انتخاباتی کنونی و در ماه های آینده، مهم ترین وظیفه جنبش آزادیخواهی مردم ایران و به ویژه جنبش چپ این است که بتوانند به شکل گیری اعتراضات و شورش های مردمی علیه رژیم یاری برسانند." اپوزیسیون ایران و به ویژه چپ در مدت سی و چهار سال گذشته این فرصت را از خود دریغ داشته و بعید است که بتواند چنان کند که شما گفته اید! ریشه اش هم فقط در ددمنشی و دشمنی رژیم با اپوزیسیون نیست! ضمنا، ظاهرا، حزب پیشرو باید بتواند به شکل مغز متفکر جنبش عمل کند نه این که فقط "یاری" برساند. بگذریم!
این حرف درستی است که "استنتاج تاکتیک های مبارزه از اصول" راه به جایی نمی برد (ظاهرا این به طور غیر مستقیم می تواند انتقادی بر تشکیلات راه کارگر شما باشد. اما چرا عبارت "و حتی استراتژی" را بدان اضافه کرده اید؟ اگر استراتژی شما که باید ناشی از تحلیل درست شما باشد، آنگاه تاکتیک باید این استراتژی را در خود منعکس و بازتولید و تأکید کند، و این درست. مسأله این است که راه کارگر شما به نظر نمی رسد تحلیل درستی و لذا استراتزی درستی در این زمینه داشته باشد! در اسناد سازمانی خودتان از سوسیالیزم سخن می گویید، اما در اینجا از مردم حرف میزنید. مطمئن باشید اشتباه نمی کنم. اگر به توده ها می اندیشدید باید خرده بورژواها را هم در نظر بگیرید. این یعنی اساسی ترین اصل تعیین استراتژی! اگر شعارهای ما فقط کارگران را در کانون توجه قرار دهد، بخش عظیمی از نیروهای دموکرات را از حیطه ی اتحاد عمل منفک خواهد کرد و حتی آنان را در برابر کارگران قرار خواهد داد.
در پایان گفتارتان اشاره کرده اید که: "این نکته ای است که جنبش چپ بیش از جریان های سیاسی دیگر باید به آن توجه داشته باشد." متأسفانه چپ به نکتهی مذکور تا کنون آن گونه که باید توجه نکرده است! (از انحراف مطلق حزب توده در نظر بگیرید، تا همین راه کارگر شما و حزب کمونیست و غیره). بله درست است که «چپ تنها نیرویی است که فقط از طریق سازمان یابی و توانمند شدن مردم می تواند پا بگیرد." اما چپ ایران با تحلیلهای نادرست و ندانمکاریهای مکرر و مرتب این فرصت را از خود دریغ کرده است.
راستی منظورتان از اتخاذ سیاست های آئینی و تزئینی چیست؟
به امید روزی که چپ چشمان خودش را باز کند و از توهم به در آید!
آمویی
۵۴۴۵۵ - تاریخ انتشار : ٣ خرداد ۱٣۹۲
|
از : آبان
عنوان : لشگرکشی
به نظر می رسد که یک جور لشگرکشی حساب شده، علیه محمد رضا شالگونی، در این صفحه به راه افتاده باشد.
می توان با پاره ای از نظرات این مبارز شریف و آگاه، در پاره ای زمینه ها موافق بود یا نبود. اما لشگرکشی علیه او، آن هم به این صورت خبلی مبتذل، مطلقاً قابل قبول نیست.
۵۴۴٣۷ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣۹۲
|
از : Mohammad Tabari
عنوان : میدان مبارزه هنوز در انتخابات است!
من به مواضع آقای شالگونی، اگرچه توسط رادیو سپهر بعنوان "یکی از برجسته ترین تحلیل گران ایران و جهان" معرفی می گردد توجهی ندارم. ایشان یکدفعه میدان مبارزه را به خیابان کشانده است (ظاهری انقلابی) تا سر پوشی بر مواضع محافظه کارانه خود در دفاع از هاشمی و فقدان ارائه یک تحلیل منسجم از معادله نیروها در بالا و توان جنبش مبارزاتی مردم بگذارد.
نگاهی به موضع گیری های کسانی که تردید در امکان موفقیت در "انتخابات" داشتند نشان می دهد که مفهوم "مهندسی" کردن انتخابات، نه همان تقلب در پایان و نتیجه گیری آن، بلکه دقیقا همین اتفاقاتی است که همچنان در برابر چشمان همه در حال وقوع است.
میدان مبارزه هنوز هم همین "انتخابات" است. جناح بیت رهبری، تا اینجا طبق "نقشه" جلو آمده است. حتی شرکت رفسنجانی، که اهداف شخصی وی نیز بشدت در آن نقش مهمی داشتند، نتوانست بیت رهبری را دچار مشکل نماید و برخلاف آقای شالگونی، که هیچوقت نتوانست به تحلیل روشنی از رابطه احمدی نژاد و "قدرت در دست کیست" دست یابد (رجوع کنید به مواضع وی در همان رادیو)، حذف مشائی امری بسیار ساده بود.
حالا قدم بعدی بیت رهبری چیست؟ نباید به رفسنجانی و جناج "اصلاح طلب" اجازه ایفای همان نقشی را داد، که خواست نهائی بیت رهبری می باشد. باید ادامه حضور دو کاندیدای باصطلاح "اصلاح طلب" در انتخابات را نقش بر آب کرد.
اینکه در نهایت جلیلی یا ولایتی از صندوق انتخابات خارج خواهند شد، امری بدیهی بنظر می رسد، از اینرو آرزوی بیت رهبری ادامه ی حضور کسانی است، که ممکن است با تشویق مردم به شرکت در انتخابات، "حماسه" سیاسی مورد توجه خامنه ای را متحقق نمایند.
نه فقط آقای شالگونی، بلکه بسیاری از "تحلیلگران برجسته" دیگر نیز که بقول آقای سرکوهی گرفتار مقاله نویسی و ژورنالیسم شده اند، توسط بیت رهبری "هیپنوتیزم" شدند و عدم صلاحیت سیاسی خود را در بررسی اوضاع کنونی و تلاش برای خنثی کردن اقدامات رژیم نشان دادند.
متاسفانه ما هنوز راه درازی در مبارزه با این رژیم داریم، زیرا این رژیم، با کمال تاسف، هنوز در بسیاری جنبه ها، در خود ما جاری است.
ما نیاز به شجاعت در مبارزه با این رژیم داریم؛ شجاعتی، که توان نقد خودمان را به ما بدهد، سر خورده نشویم و بویژه "غرّه" توهم بخود و "سابقه" خود نشویم و به دیگران اجازه انتقاد بدهیم.
به امید آنروز
۵۴۴٣۵ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣۹۲
|
از : هوشنگ فرخجسته
عنوان : کاربر محترم با امضاء «احمد احمدی »
کاربر محترمی که با امضاء «احمد احمدی » می نویسی کمی آهسته بران !
این ها را می نویسم که بگویم : در دنیای مجازی هم جویندگان حقیقت ، پویندگان راه آزادی و عدالت اجتماعی و فعالان سیاسی و حقوق بشر که برای آزادی و آبادی مردم ایران تلاش می کنند تحت تاثیر ادعاهای بی پایه از طرف هیچ محفل بنام راست یا چپ قرار نمی گیرند. نسل جوان و پویا امروز ایران با امکانات رسانه ای و دیجیتالی نیز مسحور دنیای مجازی نمی شوند و با امکاناتی بمراتب وسیعتر از دهه ۴۰ به بعد در حال رشد و تکامل سریع می باشند که خواب از چشمان حکومت مرتجع ایران گرفته است.
محمد رضا شالگونی از دهه ۴۰ در جنبش دانشجوئی حضور داشته است. یک شخصیت حقیقی و مورد احترام نیروهای چپ ایران می باشد. در همان دهه ۴۰ از همه ما بیشتر خوانده بود و متاسفانه از همه ما هم رادیکال تر بود. با این وجود از اولین چپ های زندان شاه بود که از مشی مسلحانه فاصله گرفت که بسیار مثبت بود. بعداز انقلاب با دوستان دیگرش سازمان راه کارگر را برای فعالیت سیاسی چپ مستقل تاسیس نمود در حالیکه سازمان چریکهای فدائی خلق بزرگترین تشکیلات چپ در بعداز انقلاب گردید. در تمام دوران بعداز انقلاب بی وقفه تلاش نموده است و شما می توانید به اشکال مختلف در مورد مواضع ایشان در تمام ۵۰ سال زندگی مبارزاتی او مستقیم و غیر مستقیم انتقادات خود را طرح نمائید ولی برخورد زشت شما در این نوشته بنظر ما به خانوادهء چپ راستی ایران تعلق ندارد. حتی یک نیروهای دموکرات و لیبرال در بحث سیاسی بدینگونه برخورد نمی نماید که شما نوشته اید. بنظر من با هر بینش افراطی اعم از چپ ِ چپ تا راستِ راست یا مذهبی دوآتشه خواهشمند است برای دوستان اخبار روز درد سر ایجاد نکنید تا ما بتوانیم از این امکان که بیش از سایر رسانه ها برای اطلاع رسانی و تبادل نظر وقت و نیرو می گذارد بهره گیری نمائیم.
جنابعالی با لحنی غیر دوستانه ، توهین آمیز ، بدون استدلال و منطق «همه» ء مصاحبه را مورد نوعی « انتقاد سازنده» قرار داده اید. در بعضی موارد با شدت بیشتر کنترل از دستتان خارج و هر چه خواسته از دل تنگت گفته ای . مثلا فرموده ای د :« من گاهگاهی به "موعظه" های "آماتور"(آماتور، بزعم خودتان) و "یک تنه" شما در "رادیو سپهر" گوش می دهم، تا سرنخ بقایای "زندانیان سیاسی" شاه و روند "تکاملی" آنها از دستم خارج نشود. »
بنازم به این همه «مجاهدت» و « کنجکاوی » که با شنیدن حرف های آقای شالگونی تلاش می کنی تا سرنخ بقایای "زندانیان سیاسی" شاه و روند "تکاملی" آنها از دستت خارج نشود. متوجه هستی که چه میگوئی ؟ خب این کار چه فائده ای دارد ؟ آیا جنابعالی محقق هستید؟ یا ...؟ ببخشیدا !
برای اینکه «محقق» ما به این نوع برخورد ها و ادبیات ضد چپ یا ماورای چپ و غیر دوستانه خود ادامه ندهد از ایشان خواهش می کنم در دفعات آینده در مورد ادعاهای مطروحه خود کمی نقل قول یا دلیل منطقی ارائه فرمایند:
احمد احمدی چند تیکه از بحث ها یا پاسخ های آقای شالگونی را طرح و با لحنی سخیف و توهین آمیز با کلمات مسخره و طعنه آمیز مردود شناخته است که «نظر » ایشان به نظر من صد البته «محترم » است ولی نمیدانم خواننده چه خواهد گفت.
ولی احمد احمدی نمی گوید نظر «انقلابی » و «اصولی » خودش چیست . مروری بر ترکتاری های احمد احمدی :
- شما در موعظه اخیر خود، خواهان حمایت از رفسنجانی شدید ( خطاب به آقای شالگونی )
- شما چه "سیاست"مداری هستید که در بدر بدنبال حوادث می دوید و گاهی یا با خلاصه برداری از تحلیل های رادیو های مختلف، یک چیز می گوئید، و گاهی نیز دربدر بدنبال حوادث می دوید، و در تاریکی چیزی عرضه می نمائید؟ قضیه "چراغ خاموش!!! را که می دانید؟ ( خطاب به شالگونی )
- باید بسیار متاسف بود که "پیچیدگی" اوضاع، شما را چنین سردرگم کرده بود که حالا متعقدید که قضایا ساده شده اند!!! ( خطاب یه شالگونی )
- متاسفانه باید بگویم که شما خیلی سطحی و سرسری هستید. همین؟ ( خطاب به شالگونی)
- جالب است که اینجا دیگر اندوخته های سی ساله شما، دیگر کمکی به "حل" مشکلات نمی نمایند. اینجا دیگر نه مارکس، نه انگلس، نه لنین و نه دیگران، هیچکس به شما کمکی نمی نماید و بایستی از خودتان مایه می گذاشتید: کوه، موش زائید! (خطاب یه شالگونی)
-باید به رفسنجانی رای می دادیم؟ چرا؟ ( خطاب به شالگونی)
-واقعا شما نیز معتقدید که رفسنجانی و مشائی می توانستند موی دماغ آقا شوند؟ ( خطاب به شالگونی)
-به کدام "اخبار" درونی و بیرونی رژیم و حتی مخالفانش می توانید اعتماد کنید؟ ( خطاب به شالگونی)
-شما که نمی دانید "در پس پرده" چه می گذرد، و اعلام کرده اید که رژیم "چراغ خاموش" جلو می آید!!! (( خطاب به شالگونی)
- آیا نمی دانستید کسی که چنین "استعاره هائی را بکار می برد، هنوز حتی الفبای سیاست را نفهیمیده است: در جهان کنونی کدام حزب، کدام سیاستمدار "چراغ روشن" جلو می آید؟ ( خطاب به شالگونی)
-بخودتان نگاه کنید، بویژه خود شما: مگر خودتان شب و روز "چراغ خاموش" جلو نمی آئید؟ ( خطاب به شالگونی)
-خب، باید به رفسنجانی رای می دادیم؟ حالا چی؟ همین یکشبه تاکتیک عوض شد و:( خطاب به شالگونی)
-- همین؟ واقعا؟ یکبار دیگر خودتان نگاه کنید که چه گفته اید؟ اینرا که شما سی سال تمام است که دارید "جیغ" می زنید!!! ( خطاب به شالگونی)
-دیگر چی؟ این کلی گوئی ها چی هستند که شما اعلام می کنید؟ ( خطاب به شالگونی)
- آیا نیاز به بررسی بیشتر مواضع خودتان دارید؟ من که نیازی در آن نمی بینم. شما سی سال است که "رفوزه" سیاسی هستید! ( خطاب به شالگونی)
با تشکر از دوستان اخبار روز و توفیق و سلامتی رفیق قدیمی محمد رضا شالگونی.
سبلن
۵۴۴۲۲ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣۹۲
|
از : خسرو صدری
عنوان : امکانی که هنوز باقی است:
می تواند این باشد که رهبر در آخرین دقایق خواهان ابقای رفسنجانی در لیست کاندیداها شود. حسن این امر برایشان این است که از دردسر های تبلیغات و ستاد انتخاباتی اصلاح طلبان خلاص شده و با سورپرایز ،بسیاری از زمینه سازی های مخالفان داخلی و خارجی را هم خنثی می کنند. و همچنین دماغ خیلی از تحلیل ها را هم می سوزانند.
۵۴۴۲۱ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣۹۲
|