یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

«دمکراسی و صنعت کیچ سازی» - علی عبدالرضایی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : احمد احمدی

عنوان : مقایسه در دو سطح
آقای عبدالرضایی،
اگر مقاله شما را در یک سطح low level مورد ارزیابی قرار بدهم، واقعا در وفور این همه مقالات "کیچ سیاسی" در سایت های فارسی، باید به شما تبریک بگویم.
کمتر کسانی چون شما، یک لایه عمیق تر وارد جریانات و حوادث می شوند و با عینکی متفاوت، حرکات کیچ سیاست زدگان را نقد می کنند.
اما اگر بخواهم در یک سطح high level به آنچه که شما در نقد کیچ نوشته اید بپردازم، متاسفانه خود شما نیز هنوز از کیچ فرا نرفته اید و جالب است که بلافاصله پس از جمه "آری و نه فلسفه بازند،فلسفه ساز نیستند"، خود در مقام "آری و نه" گفته اید:
"علم را همیشه تردید تولید کرده"!

آیا شما "یقین" دارید که علم را همیشه "تردید" تولید کرده است؟

آیا شما خود یکبار هم شده "گرفتار" تردید نشده اید که این جمله دکارتی را مورد بازبینی قرار دهید؟

بیائید و حداقل برای یکبار هم که شده، کمی "خطیر" تر این بیان خود را گسترش بدهید که گفته اید: "من در این حلقه ها شخصیت نمی بینم".
چه خوب!
در پس و در درون آنچه که امروز "دموکراسی" نامیده شده و آزادی را مانند سوسیالیسم، عدالت، سعادت و و به ابتذال ِ "آری، نه" نشانده، یک "سیستم" کیچ ساخته شده، "برآمده"، ساختار یافته و دینامیکی خودیافته پیدا کرده که حاملین آنها، آنچه که شما بدرستی گفته اید : "دمکراتها این کشیشان مدرن" بانیان و بویژه »جانیان« آن هستند!
آیا طرح سوالات کیچ، توان به زیر سوال بردن یک سیستم کیچ شده را دارد:

"آزادی اولین شرط رشد فردی ست و عدالت و برابری آن را بیمه می کند."

من تردید دارم که این نگاه برون یافته از سیستمی کیچ شده، توان برون رفت از خود سیستم را داشته باشد.
تلاش بشریت برای برقراری یک "تعادل" بین عدالت و آزادی سالهاست که فاتحه خود را خوانده است و به یک کیچ تبدیل شده است. تمام احزاب "سوسیالیست" و "سوسیال دموکراتیک" و "دمکرات سوسیالیست" ساکن حوزه کشورهای "دموکراسی"، خود به مافیاهای عظیم الجثه ای تبدیل شده اند که رهبران و "کنشگران" خود را بیمه ی "اوج آزدای و عدالت کرده است. و مگر در اردوگاه فروپاشیده حوزه "عدالت"، عدالت به بیمه کردن "آزادی" مردم روی نیاورده بود؟

شما نگاهی گیچ زده به آزادی و عدالت دارید:
" امروزه در کشورهای غربی آزادی به طرز فجیعی وجود دارد اما تنها طبقه ی کوچکی آزاد است چون همه نمی توانند آن را بخرند. حالا قلاده از دور گردن برده ها باز شده جای آن ظاهرن کراوات بسته شده با این وجود برده ی قبلی هنوز کارگر و کارمندی ست که ازعهده خرید آزادی دلخواهش برنمی آید"

شما آشکارا نگاهی کیچ زده، آنهم از نوع غربی اش، نگاه کیچ زده غربی، به این مقوله ها دارید. کدام انسان غربی توان خرید آزادی را دارد؟ مخاطب من در اینجا شما و فقط شما هستید و نه آن "روشنفکر" ایرانی که در واکنش به یک حکومت مذهبی، آنهم از نوع آخوندهای بسیار سنتی و لب ِ گور، برای این "آزادی" غرب - شب و روز - گریه و زاری می کند.
کدام انسان غربی توان خرید آزادی را دارد؟ و مگر کل بنیاد "اردوگاه سوسیالیسم واقعا موجود" همین نگاه نبود، که با عدالت می توان آزادی را "بیمه" کرد؟ که می توان آزادی را "خرید"؟
متاسفانه با پس رفتن به پانصد سال پیش و چنگ انداختن به اندیشه هائی که خود زایشگر این آزادی کیچ شده هستند، نمی توان به نقد ِ آزاد ِ این کیچ رسید:

"تنها تردید است که به آدمی فردیت می دهد"؟ واقعا؟

من از این نگاه دکارتی عبور کرده ام، بی آنکه در آن "تردید" کرده باشم!
۵۴۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۶ خرداد ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست