یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

دانش – قدرت – خشونت:
اندر حکایت پان‌فارس‌ها و پان‌ترک‌ها

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : Samad Talebpour

عنوان : رابطه نژادپرستی و تحصیلات آکادمیک
من به تجربه آموخته‌ام که نژاد پرستی‌ در ایران ویژگی اختصاصی افراد دانشگاه رفته و، به اصطلاح، روشنفکر است. ایدئولوژی آریایی/ اسلامی همانند ویروسی دانشگاهیان ما را آلوده کرده است. مطرح کردن اصطلاحاتی مانند پان ترک فقط برای پوشاندن علائم عفونت است. جالب آن که پان‌فارس‌ها اصطلاح پان کرد را بندرت استفاده می‌کنند؛ ظاهراً کردها بی‌ آنکه خود بدانند آریایی های کوهستانی هستند.
۵۵۹٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣۹۲       

    از : امیر جهانفر

عنوان : توضیحی در مورد نظرات آقای اصغرزاده
سلام آقای اصغر زاده:

نوشته اید:

... نژادپرست ترک ما نیز چندان تفاوتی با همگون و همزاد ایرانی/آریایی خود ندارد، اگرچه در ظاهر او را رقیب و دشمن خونی خود می‌پندارد. او نیز مثل راسیست‌های آریایی ید طولایی در شیطان سازی، لقب بافی و شجره‌نامه نویسی دارد... او همانی است که می‌خواهد انسان خالص ترک، آذربایجان خالصاً ترک، قهرمان تاریخی خالصاً ترک، انجمن قلم خالصاً ترک، نویسنده خالص ترک و توران بزرگ خالصاً ترک داشته باشد ... همچنان که طالبان در بامیان افغانستان مجسمه‌های تاریخی بودا را منفجر می‌کردند تا جامعه مسلمین را از آثار غیراسلامی پاکسازی کنند؛ "پان ترک" ما نیز می‌خواهد تاریخ آذربایجان را از علایم و نشانه‌های غیرترک پاکسازی کند. او حتی نام تاریخی «آذربایجان» را نیز برنمی‌تابد و برای آن هم نام خالص ترک ابداع کرده است: مثلاً ائل ـ تورک ...

... جناب دکتر سید جواد طباطبایی در کجای این معادله قرار می‌گیرد؟ او ادعا می‌کند که یادگیری زبان فارسی "اجبار سیاسی" نبوده است! آیا انتخاب زبان فارسی به عنوان تنها زبان رسمی مملکت از طرف حکومت‌های پهلوی و جمهوری اسلامی امری "سیاسی" نبوده است و یکی از عمده‌ترین مقولات سیاسی تاریخ ایران محسوب نمی‌شود؟ ...

این نوشته، قدری متفاوت با پاره ای از نظرات گذشته شما، از جمله محکوم کردن یکسان افراط گرایی و دیگر ستیزی از جانب هرگروه زبانی، قومی و نژادی بوده، و تحولی مثبت و سازنده می باشد.

از آنجا که همه ما، با هر پیشینه زبانی و نژادی، ایرانی هستیم، پیشنهاد می کنم، در ردیف سطر ۳ بالا، "همزاد آریایی" جایگرین "همزاد ایرانی/آریایی" شود.

در باره "اجبار سیاسی یادگیری زبان فارسی"، ابتدا به بخشی از مقاله آقای مزدک بامدادان، در باره اهمیت زبان مادری، اشاره کرده و در ادامه نظرم را می نویسم.

"زبان مادری تنها یک ابزار میانجی میان گویشوران آن نیست. اگر این سخن را بپذیریم که آدمی با آموختنِ هر زبانی، از یک جهان بینی نوین برخوردار می‌شود، زبان مادری را باید آن ابزاری بدانیم، که نخستین جهان بینیِ هر کسی را در ناخودآگاه او جای می‌دهد، چرا که آموزش زبان- و این سخن را تنها و تنها درباره زبان مادری می‌توان نوشت - از همان زمانی آغاز می‌شود که فرد هنوز زاده نشده است، و در زهدان مادر صداهای برون را می‌شنود و رفته رفته با آنها خو می‌گیرد، نخستین صدا، صدای مادر است. همه آن صداهایی که از دهان مادر بدر می‌آیند، بویژه سخن گفتن و آوازخواندن در ناخودآگاه کودک جای می‌گیرند و پس از زاده شدن نیز او را بیاد آرامش درون زهدان مادر می‌اندازند. پس نه تنها جهان بینی، که "کیستی" آدمی نیز از درون زهدان مادر شکل می‌گیرد". این حق، مانند برابری زن و مرد در همه زمینه‌ها، برخورداری از بهداشت و آموزش و پرورش و کار، و آزادیِ اندیشه از آن دسته حقوق شهروندی است که بر سر آن بگومگو و چون و چرا نمی‌توان کرد و آنرا به رأی نیز نمی‌توان گذاشت. جلوگیری از آموزش زبان مادری و آفرینش فرهنگی به آن زبان به همان اندازه بیخردانه و ناشدنی است، که به یک شهروند بگوئیم حق ندارد با پولی که از مادرش به او رسیده خانه‌ای بخرد و یا آنرا سرمایه کند و با کار و تلاش خود از آن سود ببرد" (۱).

من نمی خواهم به سابقه دراز مدت زبان فارسی، در کشورمان ایران بپردازم. یادآور می شوم که، قانون اساسی سال ۱۲۸۵ شمسی مشروطه سلطنتی، و متمّم سال ۱۲۸۶ آن، به زبان فارسی است. عده ای از هموطنان ایراد میگیرند که، درست است که قانون اساسی به زبان فارسی است، ولی در این قانون اساسی، زبان فارسی، به عنوان زبان رسمیِ کشور ذکر نشده است. این راست است که چنین بندی در قانون اساسی وجود ندارد، ولی هیچ سندی هم وجود ندارد که نشان دهد در زمان طرح قانون اساسی و تصویب آن، زبان دیگری هم بدین منظور مطرح شده باشد. توجه به این واقعیت ضروریست که بند بند اصول قانون اساسی و به طور کلی همه قوانین، حاصل بحث های طولانی نمایندگان مجلس بوده و چکیده آن بحث ها، به عنوان قانون، تصویب و منتشر شده است. تمام مذاکرات نمایدگانِ مجلس موسسان، به زبان فارسی طرح و ثبت شده، و کوچک ترین اشاره ای به زبان های دیگر کشور نشده است. در همین قانون اساسی، خطابه افتتاحیّه مجلس توسط پادشاه (اصل ۱۰)، قَسَم نامه پادشاه جدید و یا نایب السلطنه (اصل ۳۹ متمم قانون اساسی)، قَسَم نامه نمایندگان جدید (اصل ۱۱)، به زبان فارسی است.

ماده ۹ فصل اول قانون انجمن های ایالتی و ولایتی، چنین می گوید: "شرایط‌ انتخاب‌ شدن‌ همان‌ شرایط‌ انتخاب‌ کردن‌ است‌ بعلاوه‌ باید انتخاب‌ شدگان‌ سواد فارسی‌ کامل‌ داشته‌ باشند و سنشان‌ کمتر از سی‌ سال‌ نباشد و داخل‌ خدمت‌ دولتی‌ نباشند". این قانون مصوب ربیع الثانی سال ۱۳۲۵ هجریِ قمری برابر با اردیبهشت ۱۲۸۶ هجری شمسی (سلطنت محمد علی شاه) است.

لازم به یادآوری است که عدم درج زبان رسمی در قانون اساسی کشورها، ویژه کشور ایران نبوده، و در اصول قانون اساسی هیچیک از کشورهایی که دارای یک زبان رسمی هستند، مانند آمریکا، آلمان، ایتالیا، فرانسه ... (به جز کشور تک زبانی ترکیه، و کشورهای چند زبانه کنونی)، هیچ ماده ای برای زبان رسمی کشور، منظور نشده است.

نکتهِ قابل توجه آن که، همه این وقایع، حدود ۱۴ سال قبل از کودتای رضا خان، و ۱۹ سال پیش از سلطنت رضاشاه، اتفاق افتاده، و سوگمندانه در این فاصله، قانون انجمن های ایالتی و ولایتی اجرا نشده است. رضا شاه پهلوی و مجموعه حکومتی او هم، این راه را ادامه داده اند.

بد نیست در ختم مقال از بخشی از نوشته ی آقای "محمد جلالی چیمه" وام بگیرم: امیدوار و کوشنده در فراهم ساختن شرایط و موقعیتی برای کشور خود باشیم که زبان ها و گویش ها به رُشد و خلاقیت آزاد ادبی و ذوقی خود توانا گردند و شُعب و شاخه های گوناگون هنر و فولکلور و آداب و آئین های زیبای ملی و مردمی در سراسر ایران، بی مانع و رادعی به بیان و بازتولید و تعالی خود قادر شوند و داد و ستد جلوه های متنوع فرهنگ در ایران، به آفرینش جمال و آزادی بیانجامد و بدین گونه دشمنان وحدت و سعادت سرزمین ما ایران برای همیشه نومید گردند. با این وجود، می باید تأکید کنم که: این خواسته های مشروع و برحق به شرطی تحقق پذیرند که خواستاران و مطالبه کنندگان، استیفای آنها را مقدم بر استقرار آزادی و دموکراسی در ایران نیانگارند، چراکه تحقق چنین حقی، تنها در جامعه ای آزاد و دموکراتیک میسر خواهد بود».

با احترام: امیر جهانفر

(۱) - سلسله مقالات آقای مزدک بامدادان. زبان مادری و کیستی ملی، بخش سوم.
۵۵٨۷۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲       

    از : البرز

عنوان : پیوند منطقی و انسانی مردم ایران
‫آقای اصغرزاده گرامی، شرح مبسوط شما در نقد جناب طباطبائی در نوع خود مطلبی وزین و آموزنده است. باشد تولیدات فکری از این دست سبب استحکام هرچه بیشتر‫ پیوند منطقی و انسانی مردم ایران در اقصی نقاط ایران شده، و متضمن حرکت پویای آنان در جهت ایرانی برای همه ایرانیان گردد.

۵۵٨۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست