یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

به صاحب زَبور: محمّدرضا شجریان - علیرضا بزرگ قلاتی (عرفان)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ناصر بهبودی

عنوان : تنقید و تحسین!
آقای بهبودی گرامی!
با نظر شما در مورد صحیح نبودنِ «سیاه و سفید» نگریستن به آدمها و پدیده ها کاملاً موافقم.
پیداست که این شعر در تحسین آقای شجریان است، اما شعر قبلی عرفان که در تنقیدِ آقای لطفی بود [و در همین اخبار روز درآمده]، به نظر من، اینطور نبود که شما نوشته اید. شاعر ضمن برسمردنِ حسنهای هنری و نکات مثبت آقای لطفی، کردار و گفتار ایشان را در چند سال پیش مورد نقد قرار داده است. به نظر من خیلی هم تند نبود، اگرچه برخوردهای تند ویژگی جوانان است... ما هم که جوان بودیم زود جوش میآوردیم... اتفاقاً دیروز با حضور شاعر، دوستی همین بحث را مطرح کرد که آیا صحیح است یک کارِ نادرست را فقط در نظر بگیریم و همه‍ی حسنها و هنرهای کسی را نادیده بینگاریم؟ دوست شاعر جوانمان عرفان ضمن توضیح که هم شناخت کاملی از هنر و کارهای اقای لطفی دارد و هم به آنها در آن شعر کوتاه اشاره کرده، مصرعِ حافظ را خواند که: «کارِ بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم!»
البته بشر بطورکلی جائزالخطاست... با اینهمه، فکر میکنم باید بکوشیم [همانطور که شما نوشته اید] قضایا و ادمها را سیاه و سفید نبینیم و البته ابائی هم نداشته باشیم از نقد... منتها نقدِ منصفانه...
مرید باشید.
۵۶۰۹٣ - تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : سیاه و یا سپید
در زیبائی صوری این شعر شاعر حرفی نیست.
عمرشان درازباد.
در مصراع «پَرده‌ دَری از جَرگه‍ی بیدادگَرانی »، خرگه درست باید باشد.
ظاهرا شاعر عمدا خرگهی نوشته اند تا خواننده به پیوند خرگه و بیدادگران توجه کند.

این دومین شعر از شاعر است که ما خواندیم.
در شعر قبلی آقای لطفی به چارمیخ انتقاد کشیده شده بود و از هر حسن و هنری مسلوب شده بود.
در این شعر، شجریان به مثابه لعلی بی همتا تجلیل می شود و از هر عیب و اشتباه و نقصی تطهیر.
بی اعتنائی به دیالک تیک عینی هستی، آدمی را (و نه فقط شعرا را) به همین مسلخ بینشی رهنمون می شود:
به زبان ساده، یکی از دو چشم آدمی قوه بصارت خود را از دست می دهد و به مرض یکسونگری دچار می شود:
یا سفید می بیند و می ستاید و یا سیاه می بیند و می کوبد.
با پوزش
۵۶۰۲۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست