یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انگلستان قطعنامه دخالت نظامی
در سوریه را به شورای امنیت می‌دهد

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : م حمیدی

عنوان : ترفند آشنا
این ترفند جدید نیست . حمله به عراق بدون داشتن سلاح اتمی نیز به بهانه ای این چنینی صورت گرفت . درحالیکه حمله شیمیائی عراق به مردم بی سلاح حلبچه نادیده گرفته شد. باید نگران یافتن بهانه برای حمله به ایران بود
۵۶٨۴۴ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۲       

    از : احمد احمدی

عنوان : من واقعا احساس خوشبختی می کنم!
چه خوب!
من واقعا احساس خوشبختی می کنم.

کی فکر می کرد که روزی برسه که همه چی بصورت زند پخش بشه؟
خبرنگارا...گوینده ها...فیلمبردارها...مترجم ها...

تازه، تابخواهی دکتر و پروفسور و متخصص دعوت می شن...فرقی هم نمی کنه دیگه کی کجا باشه...از اینجا و اونجا، چه شب باشه چه روز...

همه یکدفعه میان روی صفحه ی تلویزیون...از طریق ماهواره...هر لحظه یک کارشناس میاد و منو روشن می کنه.
من دیگر هیچ نگرانی ای ندارم. آنها دقیقا می گن که چی می شه...

به ه ه ه...چه خوب.
مثلا می گن آقای دکتر پروفسور مُحِبتّی، رئیس ستاد برگزاری و پیشروی و استاد دانشگاه تحقیقات استراتژیک و مسئول درجه یک مسائل پیچیده و مدیر عامل فاجعه کاوی و کارشناس ارشد ریشه کنی و براندازی موسسه ی صلاحیت مشروع...

و اونا همه چی رو توضیح می دن...لحظه به لحظه، حتی گاهی ثانیه به ثانیه هم خبرها تازه می شن...
گوینده ها با اصرار و پرشور می پرسن:
"بنظر شما بالاخره امروز پروازی هست؟ کی شروع می شه؟ شما چی فکر می کنین؟ فکر می کنین که امروز پیشرفتی صورت بگیره؟"

چه خوب...از این بهتر نمی شه...چی بود اون دوره ها...سالهای بین ۱۹۱۴ و ۱۹۱۸...یا مثلا ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵...

اون موقع ها هیچکی خبردار نمی شد...خب، امکانات نبود که همه چی رو زنده نشون بدن...
البته اولش رادیو و بعدها حتی تلویزیون هم بود، ولی حکومتها اون موقع ها مردمی و دموکراتیک نبودن...
بدون اطلاع مردم تصمیم می گرفتن و پیشروی می کردن...
اما حالا بطور مستقیم همه چی رو نشون می دن...توی تلویزیون...برای پیشوری و پرواز حتی توی پارلمان رای گیری هم می شه و رای گیری هم زنده پخش می شه...
درست مثل اینکه آدم ماهی رو زنده زنده از آب بگیره و کباب کنه...
مزه ش فرق داره...

گوینده ها هم خیلی با محبت هستن و هی می گن با ما بمانید...تا چند لحظه ی دیگر...و می گن ممنون که تابحال با ما بوده اید...حتی برای اونائی که همین چند لحظه پیش پیچ تلویزیون را روشن کردن، یک خلاصه ای رو تکرار می کنن...
یعنی، آدم هیچی رو از دست نمی ده...دائما اخبار رو خلاصه می کنن.

من هیچوقت اینقدر خبرنگار و اطلاع رسان رو ندیده بودم...ولوله ای راه می افته... گاهی خبرها اونقدر زیاد هستن که گوینده ها از سر عجله لکنت زبان می گیرن...

انگار عید نوروز شده...یا مثلا میلاد مسیح...انگار بشریت داره نجات پیدا می کنه و اونها دارن همه چی رو زنده...زنده ی زنده...پخش می کنن...همه شون اضافه کاری می کنن...البته حقوقش رو هم می گیرن...
چه دنیای زیبائی!
من واقعا احساس خوشبختی می کنم، که اینقدر به من اهمیت می دن و مرا در جریان همه چی می زارن...
حقوق من بعنوان بشر کاملا رعایت می شه...آخه، من حق دارم بدونم که در کجای جهان چه می گذره...اونهم بصورت زنده...
وه ه ه....چقدر فیلم بردار! آدم رو حشری می کنن!

من حتی می تونم پیتزا سفارش بدم...پای راستم را روی پای چپ بیندازم و ضمن اینکه منتظر پیتزا هستم، و یا مثلا ضمن خوردن آن، همه ی اونهائی رو که من با رای خودم به یک مجلس فرستاده بودم، تماشا کنم...

چقدر با حرارت حرف می زنن و سخنرانی می کنن...از پیتزای من هم داغ ترن...

واقعا چقدر بشریت متمدن شده...دیگه مثل قدیم نیس که فقط یک نفر تصمیم بگیره...دسته جمعی و رای گیری...تقلب هم نمی شه...

بعد...من می تونم به مبل تکیه بدم و با آرامش پیشروی رو تماشا کنم...پروازها رو تماشا کنم...زنده ی زنده!

وای...من چقدر خوشبخت هستم!
۵۶٨۴۲ - تاریخ انتشار : ۶ شهريور ۱٣۹۲       

    از : خواننده

عنوان : کنجکاو - خیلی جالب بود.
خانم / آقای کنجکاو: عالی بود. خیلی خوب نوشته بودید.
۵۶٨٣۴ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۲       

    از : کنجکاو کنجکاو

عنوان : شاید زمانی...
شاید زمانی برسد، که دوباره با اهداف خاص دیگری، همین تبهکاران اعلام نمایند که اصلا خودشان دست به بمباران شیمائی اطراف دمشق زده بودند، زیرا آنها صلاح بشریت را در این بمباران می دیدند...
شاید زمانی فرا برسد، و "علم" روانشناسی به "سطحی" برسد و روانشناسان جر و بزه ی آنرا پیدا کنند، که اعلام نمایند علت این توحش دموکراتها، بیماری "حشری شدن" برای جنگ می باشد...
شاید زمانی فرا برسد، که این تبهکاران دموکرات دیگر نیازی به "پیش غذا"، همان بمباران شیمیائی مردم جهت تدارک غذای اصلی خود، جنگهای خانمانسوز نداشته باشند و این امکان را بیابند که مستقیما سراغ "دسر" غذای خود بروند...
شاید زمانی فرا برسد...
زمانی، که دیگر این تبهکاران هیچ نیازی نداشته باشند... آزادی بیان...حقوق بشر...نفت...بمباران...جنگ و جنگ و جنگ!
شاید زمانی...
۵۶٨۱۹ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۲       

    از : خاطر خواه

عنوان : نظر ژان لوک ملانشون
دبیر جبهه چپ فرانسه نسبت به عواقب چنین حمله ایکه به نظر او دامنه ای بسیار وسیع را در بر خواهد گرفت هشدار داد. پرسید آیا وضع ما بعد از حمله به لیبی بهترشده است؟
نظرات او را روی لو فیگارو در انترنت میتوانید بخوانید
۵۶٨۱۶ - تاریخ انتشار : ۵ شهريور ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست