از : بابک مهرانی
عنوان : محمد قوچانی فقط یک روزنامه نگار نیست
سرمقاله شماره ۳۰ مهرنامه : برخاستن چپ از دنده راست، نوشته محمد قوچانی را از جنبه های مختلف می توان به بحث و نقد کشید.
آقای حمید آقائی در باره ء تعویض ایدئولوژی فرموده اند :" در نزد آقای قوچانی اکنون امنیت ملی جانشین اتحاد اسلام شده است. اما همانطور که اتحاد اسلام هدف اولیه این نظام بود، اکنون نیز هدف این نظام از نظر آقای قوچانی "امنیت ملی" است. آن امنیت ملی که اکنون تبدیل به یک ایدئولوژی جدید برای راست مدرن حاکم بر ایران شده است و به پای آن قرار است همه چیز حتی اصول حقوق بشر و یا اصول بدیهی دیگر قربانی گردند"
بنظر نگارنده نمی شود از این نوشته محمد قوچانی به این زودی چنین نتیجه گیری کرد. نیاز به جابجائی های مهره ها و تجدید سازمان امور داخلی و خارجی و سیاستگزاریهای جدید می باشد . جنگ سوریه ، حزب الله لبنان ، حکومت شیعه عراق و.و.و. نقش تعیین کنند دارد.
قوچانی با این سرمقاله ء بلند بالا که مروری بر اندیشه های متفکران اسلامی از جمال الدین اسدآبادی تا مهندس بازرگان و دکتر شریعتی نموده ، تاثیر آنها را در عملکرد مقامات و حناحهای حاکمیت، مرده و زنده ، با روش"گزینشی" و "حذفی" توصیف نموده است. موضوع را نباید فقط با محور "امنیت ملی " و ایدئولوژی جدید راست مدرن حاکم بر ایران خلاصه کرد. در این مقاله بسیاری از مقاطع اصلی پروسه ء انقلاب تا امروز دیده نمیشود. از مردم آماجهای انقلاب ،تصمیم سازیها و جلسات قبل و بعداز انقلاب ، جریانهای اصلی شرکت کننده در انقلاب ، دولت موقت ، شورای انقلاب ، اولین رئیس جمهور و سرکوب ها ، کشتار و..و.. صحبت نمیشود.، توگوئی از اسدآبادی تا خامنه ای آقایان آمده اند که در آغاز مسلمانان ، بعداز یک قرن شیعیان و امروز ایرانیان را به "رستگاری" هدایت کنند. آیا واقعا فعالان و مسئولان حول اتحاد اسلام و صدور انقلاب بجان هم افتادند که قوچانی تصویر کرده است ؟ آیا کسی از درون و برون حاکیمت به این قضاوتهای قوچانی اعتراضی ندارد یا دوباره خود او هم سر از زندان در خواهد آورد؟
اما می توان گفت قوچانی در این سرمقاله تلاش کرده تا عملا به تیلیغ و دفاع جانانه از کل روحانیون ، آیت الله خمینی ، دکترمطهری ، دکتر بهشتی ، حجهی الاسلام رفسنجانی ،دکتر حسن روحانی و همفکران و همراهان آنها بر آید. طبق معمول و به انحای مختلف به تصفیه حساب با رقبای فکری "جناح چپ"در حاکمیت و بیرون از آن پرداخته است. در بارهء رهبر تقریبا چیزی نگفته است به چند مورد از بحث های قوچانی می پردازم:
ایدئولوژی: اتحاد اسلام در اول انقلاب را متعلق به روشنفکر دینی و غیر روحانیون " اسدآبادی وشریعتی " میداند. که بتدریج در حاکمیت بوسیله روحانیت راست مدرن تصحیح می گردد. ( مشخص توسط حسن روحانی)
سیاست : در سالهای ۶۰ ـ ۶۸ {جناح چپ سنتی } مدافع عدالت اجتماعی ، اقتصاد دولتی و ضد غرب در مجلس اکثریت داشت. مخالف لیبرالیسم اقتصادی بود این جناح از نظر فرهنگی البته به {روشنفکران مذهبی و روحانیان نوگرا} نزدیکتر بود و به نوعی دموکراسیخواه بهشمار میرفت.
{جناح اپوزیسیون} درون حاکمیت شکل گرفت که به نام {راست سنتی} شناخته می باشد.
ـ ـ { جناح راست سنتی} مدافع اقتصاد بازار و اسلامسنتی بود و از موضع تجاری به بهبود روابط با غرب فکر میکرد هرچند از نظر فرهنگی ضدغرب به شمار میرفت و{ روحانیان سنتی} را به{ روشنفکران جدید} ترجیح میداد.
قوچانی می نویسد :در بین این دو جناح راست و چپ سنتی گروهی قرار داشتند که نه چپ بودند و نه راست. رئیس وقت مجلس قدرتمندترین فرد این {جناح سوم} بود که بعدا خود را {معتدل و اعتدالی } خواند که حسن روحانی همیشه با او بود . آنها هر دو از {جناح راست} برخاسته بودند، با انقلاب اسلامی "رادیکالیزه " شدند و در دولت اسلامی { مدرنیزه} شدند. ( اشاره ای جداگانه هم به رئیس جمهور خامنه ای می کند که به مدرنیزه نچسبد )
قوچانی تاکید می کند که : "گرچه خطبههای{ عدالت اجتماعی} هاشمی در دههی ۶۰ معروف بود و مشهور اما او هرگز {چپ} نبود
بازهم برای اثبات "چپ " نبودن رفسنجانی می نویسد:" دفاع او از نقش نهاد دولت بهویژه در دوره جنگ دفاعی ذاتی نبود،دفاعی تاکتیکی بود
{ تناقض بزرگ ! چپ اسلامی طرفدار دولت بود}
در اینجا قوچانی به بهانه ء اینکه : « هاشمی از موضع " مدرنیسم" از دولت دفاع میکرد نه از نگاه { سوسیالیسم} ..» بحث مبسوطی در باره تعریف دولت مارکسیستی و لنینی می کند و میگوید دولت جمهوری اسلامی "لنینی" بوده است.
دولت :
قوچانی تشریح می کند که :" روحانیت سنتی شیعه در تاریخ هزار سالهی خود ضد{نهاد دولت} بود و تأسیس {دولت اسلامی} اتفاقی نادر به حساب میآمد. هاشمیرفسنجانی همانند امام خمینی نظریه «لویاتانی» {دولت مدرن} را میپذیرفت و آن را یکی از نشانههای {تجدد} و{ تجدید حیات شیعه} میدانست."
این دیگر از چپ ستیزی و دشمنی قوچانی با کمونیزم فرار تر میرود . نمی دانم او را جاعل بنامم یا دروغگو؟ در باره لویاتان اثر توماس هابز صحبت می کند .اصلا تصادفی نیست . قوچانی خودش در میان تمام مراجع عصر روشنگری این را انتخات کرده است.
ریچارد تاک نویسنده دستگاه نظری هابز معتقد است: لویاتان اثر توماس هابز بزرگترین و نخستین اثر فلسفی سیاسی به زبان انگلیسی است و نیز اولین شرح جامع درباره دولت مدرن و ویژگی ها و کارکردهای آن. بویژه جدایی سیاست و دولت از کلیسا و مذهب به عنوان یکی از مهمترین ویژگی های دولت مدرن یکی از محورهای اساسی تحلیل هابز در سراسر لویاتان است.
حال چگونه در حاکمیت اسلامی که برهبری خمینی دین و مذهب و شریعت دولت را قبضه کرده است می توان از جدائی و دولت از مسجد و مذهب سخن گفت؟ اینست "لیبرالیسم " محمد قوچانی:
« ـ {جناح چپ} از اقتدار مرکزی نهاد دولت برای پیشبرد انقلاب، جنگ و سپس توسعه کشور دفاع میکردند و در {فقه سیاسی }از {ولایت مطلقه فقیه} با قرائت امامخمینی برای عبور از {فقه سنتی} جانبداری میکردند.»
بدین ترتیب قوچانی ولایت مطلقه فقیه خمینی در غلبه بر قفی سنتی را تاکید می کند ولی چه ربطی به لویاتانی دارد؟ چه ربطی به موضع"مدرنیسم " هاشمی رفسنجانی از دولت مدرن دارد؟
راست مدرن:
قوچانی برای نشان دارن تولد اندیشه راست مدرن به ۳ مرکز آموزشی اشاره می کند:
ـ اول- مدرسهی فکری دکتر عبدالکریم سروش که به اصلاح فکر دینی و تحول در معرفت دینی پرداخت و نظریه قبض و بسط شریعت در آن شکل گرفت. حلقهکیان مرکز این مدرسه بود.
دوم- مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری که در آن افرادی مانند دکتر سعید حجاریان به اصلاح اندیشه سیاسی و تحول در چپ اسلامی روی آوردند و پروژه توسعه سیاسی را طراحی کردند
سوم- موسسه عالی پژوهش در برنامهریزی و توسعه که چهرههایی چون دکتر محمد طبیبیان به اصلاح فکر اقتصادی و طرح تئوری تعدیل اقتصادی پرداختند.
ـ مدرسه اول { روشنفکران دینی }از مدرسهی دوم {سیاستمداران اصلاحطلب} و از مدرسهی سوم { اقتصاددانان آزادیخواه} برخاستند
نگاه امنیتی و وحشت او از نزدیکی روشنفکران دینی به دگراندیشان در این قسمت از نوشته نیز سئوال بر انگیز است:
" {روشنفکران دینی} البته با {تجدیدنظرطلبی} گسترده در مفاهیم مذهبی به سرعت به{ دگراندیشان} پیوستند، اما دو گروه دیگر هر یک با تأخیر به حاکمیت رسیدند."
رهبری :
قوچانی فقط در باره رهبری آیت الله خمینی و حمایت او از جناح چپ سنتی / حاکمیت بعداز انقلاب در ارتباط با دولت و سیاست و احکام فقهی نوشته ولی از آقای خامنه ای فقط با اشاره ای به زمان ریاست جمهوری او می پردازد که به هیچ کدام از جناح های چپ و راست تعلق نداشت ولی به راست سنتی نزدیک تر بود.
جوهر اصلی نوشته تجلیلی ست از نقش روحاینون در اعتلای حاکمیت ولایت مطلقه فقیه.
بایک مهرانی
جمهوریخواه
۵۷۱٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱٣۹۲
|
از : سعیده خانمی
عنوان : حاکم بر ایران
آقای حمید آقایی،
خیلی ممنون از پاسختان. شما در مقاله خود که من هم بخشی از آن را عینا نقل کرده ام از "راست مدرن حاکم بر ایران" سخن گفته اید. در توضیحتان در اینجا میگویید که راست مدرن جریانی قوی در ایران نیست، ولی در مقاله خود این جریان را "حاکم بر ایران" نامیده اید. اگر ممکن است بیشتر موضوع را بشکافید، شاید روشن شوم. با سپاس و مهر فراوان
۵۷۱۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣۹۲
|
از : حمید آقایی
عنوان : حقوق بشر و راست مدرن
بهزاد گرامی و دوست عزیزم ممنون از لطف و توجه شما، باعث افتخار من است که این یادداشت مورد توجه شما قرار گرفته است.
اما در پاسخ خانم سعیده خاتمی عرض کنم که اولا "راست مدرن" آنطور که آقای قوچانی تعریف می کند تازه در حال شکلگیری و رشد است. شاید بتوان گفت که نطفه این طبقه خاص از الیت جامعه ایران در دوران رفسنجانی بسته شد و اکنون در هیئت رفسنجانی- روحانی و با حمایت نظریه پردازانی مانند آقای قوچانی مجددا سر بر آورده است. البته "راست مدرنی" که در ایران در حال سر برآوردن است، با نئولیبرالیسمی که در غرب می شناسیم تفاوت های بسیار فاحشی دارد. و بنظر من این نام زورکی توسط قوچانی به این جریان چسبانده شده است و ایشان سعی می کند با استفاده از واژه ها نو و جدید آنرا مدرن جلوه دهد. از همین زاویه بود که بنده سعی کردم تناقض این "راست مدرن" را با اصول و مبانی حقوق بشر که جزئی از مدرنیته هستند نشان دهم.
۵۷۱۰۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣۹۲
|
از : بهزاد کریمی
عنوان : آفرین!
با درود به گرامی دوستم حمید و گفتن اینکه: عزیز، دست مریزاد! در مقطع کنونی،روشنگری پیرامون نظریه پردازی هایی از ایندست توسط قوچانی ها دارای ارزشی خود ویژه و تاریخی است. دستت را به گرمی میفشارم.
۵۷۰۹۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣۹۲
|
از : سعیده خانمی
عنوان : قربانی
"آن امنیت ملی که اکنون تبدیل به یک ایدئولوژی جدید برای راست مدرن حاکم بر ایران شده است و به پای آن قرار است همه چیز حتی اصول حقوق بشر و یا اصول بدیهی دیگر قربانی گردند ..."
نمیدانستم که "راست مدرن حاکم بر ایران" تا کنون به اصول حقوق بشر پایبند بوده. چقدر خوب شد مقاله شما را خواندم و متوجه ناآگاهی خود شدم.
۵۷۰۹۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣۹۲
|