سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

از قمار "جنگ و صلح" تا جایزه بزرگ "ملاله" - اردشیر زارعی قنواتی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : اردشیر زارعی قنواتی

عنوان : جنگ و سیاست تفکیک ناپذیرند
با سلام به جناب کنجکاو عزیز
سوال های شما در حینی که بار حقوقی و تعاریف در حوزه علوم سیاسی دارد اما به نوعی همگی در قالب یک سوال می گنجد و آن رابطه سیاست با جنگ است. اصولا بحث جنگ از مباحثی است که از یک طرف در عرصه عمومی مفهوم استفاده از زور (مشروع یا نامشروع) در حل و فصل مناقشات دوجانبه یا چندجانبه و به مفهوم وسیع تر بین المللی را می رساند و از طرف دیگر در عرصه سیاسی مرحله عبور از دیپلماسی به سمت استفاده از زور برای رسیدن به هدف را نشان می دهد. در حوزه ذهنی سیاست و عرصه عملی نظام حقوق بین الملل برای کنترل و تعیین حدود این موضوع به ابتکار رهبران سیاسی جهان، بعد از جنگ جهانی دوم مکانیزمی ابداع گردید که مشروعیت اقدام نظامی را در دو فاز "دفاع از خود" و الزام صدور قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد مشروع شمرد و دیگر اشکال دخالت نظامی را در چارچوب "تجاوز نظامی" یک نیروی ثالث به یک کشور دارای حق "حاکمیت مستقل" دسته بندی کرد. در طول یک دهه گذشته و به خصوص بعد از حمله کشورهای غربی به لیبی بار دیگر برای توجیه اقدامات یکجانبه بحث "دخالت بشردوستانه" از سوی بعضی از الیت های سیاسی – اجتماعی و رهبران جهانی مطرح شد که به نوعی دور زدن و نقض قوانین بین المللی به بهانه های مختلف بود. اما اگر برگردیم به اصل سوال که آیا سیاست مقدم بر جنگ است یا اینکه جنگ تعیین کننده سیاست می باشد باید بر طبق واقعیات موجود، عرف سیاسی و حقوق بین المللی اولویت را به سیاست داد. جنگ و صلح هم چون دیگر مولفه های زیست اجتماعی و روابط جهانی یک بعد از ابعاد متنوع در حوزه سیاست است که هم زمان می تواند در یک مقطع خاص البته با درک ذات سیستم و مناسبات قدرت، حوزه سیاسی را به صورت عینی تحت تاثیر خود قرار دهد. در چنین وضعیتی در حالی که جنگ محصول یک سیاست می باشد ولی همین محصول قادر است شکل دهنده سیاست نیز باشد. به همین دلیل سیاستی که مبتنی بر مشروعیت جنگ سازمان یافته باشد در ذات خود قابل منفک از جنگ به عنوان محصول خویش نخواهد بود و در اینجا مرز بین حاصل و محصول تا به آن اندازه خاکستری است که نمی توان این دو را جدا از هم به حساب آورد. این در هم تنیدگی دو مفهوم سیاست و جنگ حتی فراتر از موضوع به ذات منافع و ماهیت نظام اقتصادی حاکم بر کشورها و جامعه بین المللی جهت تعیین و چینش های ژئوپلتیک برمی گردد که در نوع خود برای روند سیاسیتگذاری و اقدام به جنگ نقش تعیین کننده یی خواهد داشت. چنانچه وقتی یک نظام و ساختار سیاسی مبتنی بر گرایش امپریالیستی تنظیم شده باشد جنگ در حینی که یک ابزار برای رسیدن به مقصود است خود می تواند ذاتا مسیر سیاست را هم دستخوش سوگیری جنگی نیز کند. جناب کنکاو عزیز شاید پاسخ به سوالت شما در بطن خود سوالات نهفته باشد و تفکیک این دو موضوع چندان عقلایی نبوده و اگر درست متوجه شده باشم همگی پاسخ ها در درون سوالات به صورت عینی و واقعی وجود دارد.
با سپاس بیکران
اردشیر
۵۷۴۱٣ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣۹۲       

    از : کنجکاو کنجکاو

عنوان : جنگ ادامه ی سیاست، یا سیاست ادامه ی جنگ؟
آیا خلاصه ای این مقاله بدان معنا نیست که جنگ در نتیجه ی سیاست جنگی بوجود می آید و این سیاست، خود محصول "وضعیت" جنگی است؟

آیا نباید در این ادعا تردید کرد که : "جنگ ادامه ی سیاست است بشکلی دیگر؟"

وقتی سیاستی خود مبتنی بر براه انداختن جنگ باشد، چه نامی باید بر آن نهاد؟

آیا می توان چنین سیاستی را کلا و اساسا از جنگ جدا کرد؟
۵۷٣۹۴ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست