از : البرز
عنوان : عاروقهای بدبوی جناب احمدی نژاد
جناب پرچی زاده، من مانده ام حیران، اگر قصد و هدف شما دفاع از منافع ملی ایران است، این همه هوار کشیدن، برای تخطئه هر فکر دیگری با عناوینی چون، «تا خرخره ناسیونالیست» «آخوندها خوب رگ خواب ملت را بلدند» برای چیست.
اگر گمان شما بر این است، که تنها با اجازه نطق یک شیوه، یک دست و یک سخنور میتوان، آینده ای، بر پایه دموکراسی برای کشور رقم زد، اگر فراموش شده، باید گفت که، جناب خدایگان، شاه آریامهر، محمدرضا پهلوی و بعد از ایشان آقای خمینی آزموده اند، و تجربه روز به کرات نشان داده و میدهد، که با یک صدا، نه، میشود جامعه را عادلانه اداره کرد، و نه، به حکومتی دموکرات یا مردم سالار رسید.
خوب احسن بر شما، حالا می گویی، نه، پرچی زاده، اعتقادی به جامعه تک صدایی ندارد. بنابراین نتیجه نمیتواند جز این باشد که، من و شما پذیرفته ایم، جامعه ما، هم پرچی زاده دارد، هم آخوند، هم مهاجرانی، هم البرز و هم خیلی های دیگر. و همه اینها در مکانی به نام کشور ایران زندگی میکنند، یا در آرزوی بازگشت و زندگی مجدد در آن بسر میبرند.
خلاصه اینکه پذیرفتیم، تمامی این صداهای گوناگون که، خواهان زندگی در یک مکان به نام ایران هستند، یکی از نقاط اشتراکشان میتواند، حفظ و حراست از مکانی باشد که، قصد زندگی در آن را دارند، و صد البته هر یک از این صداهای گوناگون، قصد داشته و دارند که، به شیوه خود به حفظ سرزمین بپردازند، یا به بیانی دیگر، «سازشان» را مطابق نتهای خود بنوازند.
در عالم موسیقی و طرب، پدیده ای است، به نام سازگان یا ارکستر سمفونی، در این مجموعه علیرغم نقش داشتن آلات موسیقی عدیده، نتیجه همواره نوایی است، روحبخش، دلنواز، موثر و زیبا. این همه زیبایی در اثر ممارست و تمرین و سرانجام حس اعتماد بوجود آمده است. ایران نیز به مانند هر نقطه دیگری از این کره خاک، مجموعه ای است از صداهای گوناگون، که میتواند به مانند هر «سازگان» «اهلی شده» دیگری، نوایی شادیبخش و زیبا برای خود و جهان پیرامون خود بیافریند.
گمان من بر این است، علیرغم بدآموزیهای بسیار، در این سال سی، مردم ایران به کرات، در عمل نشان داده اند که، عاشق زیبایی های خاص کشور خود بوده و هستند، و سرانجام جمله اینکه، علیرغم بدآموزیهای بسیار، به جرعت میتوان گفت، عامه مردم ایران، از کلمه ای به نام آزادی مفهومی عام استنتاج کرده اند، یا به بیانی دیگر با مفهومی به نام آزادی، برخوردی قبیله ای، قومی، گروهی و خانواده گی ندارند. گرچه در این زمینه هنوز هم میشود، چشمان هر کسی، به جمال ناپسند استثناعاتی روشن شود، اما آزادی خواهی به مفهوم واقعی آن، در نزد قاطبه ایرانیان نهادینه شده، و درست به همین دلیل، انتظاری جدی و واقعی برای تغییرات اساسی گام به گام در کشور وجود دارد.
عاروقهای بدبوی جناب احمدی نژاد در سیاست خارجی ایران، اسباب به اصطلاح آشفته گی فکری جناب بنیامین را فراهم آورده بود، اما تاخت و تازهای جناب بنیامین بر سخنان صلحجویانه منتخبین جدید مردم ایران، نشان میدهد، جناب بنیامین سودای دگری در سر دارند، و عاروقهای بدبوی جناب احمدی نژاد، دستاویزی بیش نبوده اند.
علیاحضرت ملکه میتواند و باید پاسبان منافع کشور خودش باشد، و بر ایشان ایرادی از این بابت نیست.
بدون آنکه بخواهم از جناب مهاجرانی ستایش و یا طرفداری کرده باشم، معتقدم، جناب مهاجرانی در مصاحبه اش، از جایگاه فکری و پنجره دید خود به جهان، از منافع ملی ایران در قبال پرخاشگریها و شیادیهای جناب بنیامین، دفاع خوب و مستدلی به عمل آورد، و قاطعانه در برابر خواست جناب بنیامین، یعنی حمله نظامی به ایران، موضع منفی گرفت.
انرژی هسته ای میتواند همانقدری حق مسلم ایرانیان باشد، که حق مسلم سایر ملل جهان است، اما بسیارند ایرانیانی، که به مانند نگارنده این سطور، با توجه به بودن ایران روی خط زلزله ای که از ترکیه آغاز و به چین ختم میشود، از زندگی کنار تاسیسات هسته ای احساس خوشایندی نمیتوانند داشته باشند، و درست به همین دلیل معتقدند، تأمین کمبود انرژی با استفاده از نیروی خورشید، آب و باد سالم تر و مطلوب تر خواهد بود.
۵۷۹٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣۹۲
|
از : رضا پرچی زاده
عنوان : انرژی هسته ای، حق مسلم ماست!
به نظرم کمتر کسی مثل من با بی بی سی فارسی و اعوان و انصارش درگیری داشته باشد. با این وجود، جنجالی که اخیرا بر سر سخنان مجری بی بی سی با مهاجرانی بر پا شده را در حد اغراق می دانم. بی بی سی بسیار بدتر از اینها کرده و می کند، و کمتر کسی هم صدایش درمی آید؛ اما بر سر این موضوع اخیر کن فیکون شد. این نشان می دهد که ناسیونالیسم - سوای از وضعیت حقوق بشر و دموکراسی در ایران - برای بسیاری ملاک اول قضاوت است. مجری به نظرم بد نگفت، که اکثریت قریب به اتفاق کشورها به هر حال در اثر جنگها و صلح های مداوم در طول تاریخ به وجود آمده اند؛ اما شایسته بود که در آن بین خود انگلیس را هم می انداخت تا امر بر هموطنانِ تا خرخره ناسیونالیست مشتبه نشود که ایشان جانبدارانه برخورد کرده است. این کار را نکرد و تمام سوالهای خوبی که از مهاجرانی پرسید زیر سوال رفت و اصلا فراموش شد، که دقیقا در راستای اهداف جمهوری اسلامی بود. بر بی بی سی حرجی نیست، که بلندگوی علیاحضرت ملکه است؛ افسوس بر هموطنانی باید خورد که واکنشهای احساسی شان همیشه راست و ناراست را با هم سوزانده است. با این وضعیت، انتظار تغییر در ایران نمی توان داشت. آخوندها خوب رگ خواب ملت را بلدند. خودشان پدر گفتمان ملی را درآورده اند، بعد هر وقت که لازم بدانند با ناسیونالیسم غلیظ ملت را تحریک می کنند: انرژی هسته ای، حق مسلم ماست!
۵۷٨٨٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣۹۲
|
از : البرز
عنوان : کاملا نوظهور
با سلام و درود به جناب پرچی زاده، سالار دانشمندان اهل سیاست و جوانمردان. مردی که صبح تا شب، و شب تا صبح دغدغه ای جز تلاش در ره «منافع ملی مردم ایران» نداره. ای بابام هی، اما کو قدردان و قدرشناس!!!!!
چارسوق سیاست ایران زمین را، درست عین داش آکل صادق هدایت قرق کرده، قفس طوطیش را گذاشته تو چش رس و به جد و جهد فراوان در حال وارسی و قلع و قمع کردن کاکا رستمهای زمانه است.
این مرد بزرگ، این راد مرد، درست عین آچار فرانسه، قادره هر پیچی را باز کنه. اصلا گاها نیاز به حضور نیست، تا اسم جناب پرچی زاده بیاد، پیچه خودش خود بخود باز میشه. از این شگفتی، گویا در اصطلاح اهل فن با عنوان «پیچش مو» یاد کرده اند.
از بس که اطلاعات و دانش این بزرگ مرد علم سیاست و فراست باعظمته، خودبخود و بی توقف در حال ترشح لغات و معانی جدید برای رشد و پیشرفت ایران زمین به سمت دروازه های تمدن بزرگ، هستند.
از الهامات و تروشات جدید جناب پرچی زاده، لغتی است کاملا نوظهور، که تاکنون در قفسه های دکان هیچ عطاری یافت نشده، بله درست حدس زدید، لغت زیبای «حزب الله چپ».
برایم اصلا قابل درک نیست، با این همه ابداعات داهیانه جناب پرچی زاده، چطور تا به حال فکر کسی خطور نکرده، که ایشان را کاندید دریافت نشانی، مدالی در بخش ادبیات، تاریخ و یا سیاست بکنه
۵۷٨۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣۹۲
|
از : سینا صدرالعلما
عنوان : جناب صبوری محترم...
حضرتعالی میفرمائید: { نگاه ما به دنیا از زاویه خصومت مان با رژیم اسلامی نمی گذرد نگاه ما انسانی است . ما از کشته شدن نو جوان بسیجی تهیدست شادمان نمی شویم تأسف می خوریم ما عقب نگاه داشته شده ها را تحقیر نمی کنیم که آگاه می کنیم }
بسیار خوب و متین، اما یک مثال بیاورید که آقای پرچی زاده در متون نوشتارهایشان اینچنین کرده اند و از کشته شدن ره گم کردگان بی تقصیر اظهار شادمانی فرموده اند؟
کلاً ، متن نوشتار عجولانه جنابعالی که مملو از اغلاط انشائی است خود نشاندهنده خود گنده بینی شماست. از صفحاتی مثال می آورید ( گاردین ، نیویورک تایمز ) که خود شدیداً مورد پرسشند؟!
نهایت اینکه چنین مینماید که، نوشتار متین و مستدل و کاملاً وارد جناب پرچی زاده بدلیلی که بر من پوشیده است، مورد خشم جنابتان قرار گرفته و با نوشتاری نامفهوم و چندپهلو، قصد نقد ایشان را فرموده اید.
فقط اینرا بدانید، کسی که توصیه به سانسور نوشتارها میکند، « با استفاده از واژه های مورد اشاره جنابتان » نمیتواند دمکرات و لیبرال باشد بلکه روش آخوندی و استالینی در او نهادینه شده است!!!
۵۷۷٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱٣۹۲
|
از : مسعود راد
عنوان : جناب صبوری توصیه به سانسور میفرمایند!
لْب مطلب آقای پرچی زاده این است که اسرائیل ستیزی جمهوری اسلامی نه تنها برای دفاع از منافع ملی ایران نیست، بلکه اصولا مغایر با آن است. آقای پرچی زاده این نظریه را با ارائه دلیلهایشان در یک مقاله متمدنانه نوشته و منتشر کرده اند.
جناب صبوری فارغ از موضوع مقاله، با حمله به شخص نویسنده از مسئولین سایت میخواهند که ایشان را بالکل حذف و سانسور کنند.
به نظر، جناب صبوری معتقدند انتقاد از اسرائیل ستیزی حکومت فاشیستی، خود حرکتی فاشیستی است! این به نظرم خیلی نزدیک به دیدگاه روسیه و حزب توده است و میل دارم بدانم جناب صبوری نظرشان راجع به منافع ملی ایران و ایرانی در مقابل روسیه و حزب توده چیست؟ البته اگر قول بدهند عصبانی نشوند و از برچسب زدن و شعار دادن بپرهیزند.
۵۷۷۷۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣۹۲
|
از : رضا پرچی زاده
عنوان : در ادامه
باز در راستای فرمایشات خانم مهناز، این را هم بیان کنم که موضع شخصی بنده در برابر سیاستهای عمدتا خصمانه دولتهای اسرائیل در قبال فلسطینیان همیشه انتقادی بوده است. بنده در آمریکا زندگی می کنم - که می گویند «مرکز صهیونیسم» است - اما هرگز هراسی از بیان صریح نظراتم در این باره نداشته ام، که حق را باید گفت. با این وجود، آنچه که در این مقاله دغدغه من بوده، جنسش متفاوت است. در این مقاله درگیریِ من با اسرائیل-ستیزیِ سیاسیِ افراطیِ جمهوری اسلامی و تبعات مخرب آن برای ایران و ایرانیان بوده است. راست این است که امروز اسرائیل «حقیقتی روی زمین» است؛ و ادعای نابود کردن آن - که به تلویح به معنای نابود و آواره کردن مردم عمدتا رنج-کشیده و به دور از سیاستش هم هست - کم از کاری که خود صهیونیستها با فلسطینیان کردند ندارد. در ثانی، اینکه ما نگران فلسطینیان هستیم نباید باعث شود که میهن خود را نابود کنیم. حالا اینکه این دو مساله چه تضاد و تناقضی با هم دارند، و اینکه چطور دفاع از منافع ملی ما به دشمنی با فلسطینیان تعبیر می شود، برای حقیر جای تعجب دارد. ما اگر جدا نگران فلسطینیان هستیم، باید به راه هایی فکر کنیم که هرچه زودتر آنها را به صلحی برساند که بتواند پس از نزدیک به هفتاد سال، برای هم فلسطین و هم اسرائیل مایه ثبات شود. بدین ترتیب، دیگر جمهوری اسلامی هم نمی تواند دائم در کار آنها موش بدواند و از این قضیه در جهت سرکوب مخالفان خودش سوء استفاده کند. به عبارتی، باید «پیچشِ مو» را دید.
۵۷۷٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۲
|
از : رضا پرچی زاده
عنوان : حزب اللهِ چپ
سپاس از جناب آقای غلامی و سرکار خانم مهناز. اتفاقا در راستای فرمایشات شما، یکی از دوستان عزیز برای بنده پیغامی فرستاده بود، که آن را با پاسخش در همینجا درج می کنم. آن عزیز چنین گفته بود که «دوست گرامی ام رضا، اخبار روز مدتهاست که تریبون چپ های سنتی و بسیار عقب مانده و ارتجاعی شده است. در واقع سایت حزب الله چپ است. چاپ دیدگاه های شما در این سایت بنظر من نادرست است. از اظهار نظرهای خوانندگان این سایت و همچنین چاپ این دیدگاهها از طرف این سایت می توان به این مسئله آگاهی یافت. من اگر جای شما بودم مطالب را به سایت های دیگری که مناسب باشند ارسال می کردم. با احترام.» پاسخ بنده به این دوست عزیز این بود: «... جان، دلیل انتشار مطالب من در اخبار روز تنها علاقه ام به شخص آقای فواد تابان، مدیر مسئول این وبسایت است. ایشان انسان روشنی هستند. در ضمن، درِ تعامل را هم نباید بست. باید گفتگو کرد تا بلکه نتیجه ای مثبت حاصل شود.»
۵۷۷٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۲
|
از : مهناز
عنوان : واکنش عصبی به اسرائیل
بنظر میرسد که برخورد بسیاری از ایرانیان با هر بحثی در مورد اسرائیل اصولاً ربطی به موضوع مطرح شده ندارد و واکنشیست عصبی و عاطفی و از پیش ساخته شده. آنچه از مقاله آقای رضا پرچی زاده دریافت میشود از این قرار است:
۱- آقای مهاجرانی برای غیر مشروع نشان دادن اسرائیل به نظریه خاک و خونی ناسیونالیستی تشبّث جسته که مغایر با هویت و فلسفه جمهوری اسلامیست، و نتیجه گیری شده که جمهوری اسلامی و اعوان و انصارش برای پیشبرد مقاصد خود از هیچ ترفندی از جمله نفی اصول اعتقادی و ایدئولوژیک خود ابایی ندارند.
۲- برخورد جمهوری اسلامی با اسرائیل ایدئولوژیک و راهبردی و صرفاً در راستای حفظ منافع جمهوری اسلامیست و منافع ملی ایران اصلا منظور نیست -- و من اضافه میکنم، نه تنها منافع ایران، بلکه منافع فلسطینیان بخت برگشته نیز کوچکترین اهمیتی برای جمهوری اسلامی ندارد و بطور کلی "مردم"، چه ایرانی چه فلسطینی، فقط بصورت ابزاری برای پیشبرد مقاصد جمهوری اسلامی کاربرد دارند.
۳- مساله ایران و ایرانیان نه انرژی هسته ایست نه اسرائیل نه آمریکا، بلکه رژیم استبدادی و ضدّ ملی جمهوری اسلامیست، و ما نباید زیر پوشش "دفاع از ملت فلسطین" منافع ملی ایران را ندیده بگیریم -- دوباره من اضافه میکنم، اتفاقا منافع مردم ایران و فلسطین در مقابل هم نیستند و منافع ما مشترک است. وجود جمهوری اسلامی و سیاستهای تروریست پرورش سدی بزرگ در مقابل پیشرفت صلح و ثبات برای فلسطینیان است.
من در این مقاله نه دفاع از سیاستهای اسرائیل میبینم نه مطلبی علیه فلسطینیان. این مقاله تحلیلی از سیاستهای جمهوری اسلامی و ارتباطش با منافع ایران در مقابل اسرائیل ارائه میدهد که میتوان با آن مخالف بود و کلیت یا جزییاتش را به نقد کشید. ولی در شگفتم که کجای این مقاله حاوی افکار "فاشیستی و ضدّ انسانیست".
درست است، نگاه ما نباید "صرفاً" از زاویه خصومت با جمهوری اسلامی باشد -- گرچه کاملا طبیعیست که مردمی که تحت ظلم و ستم یک رژیم کمرشان شکسته از زاویه خصومت به آن رژیم به دنیا نگاه کنند. ولی بنظر میرسد که از دید برخی نگاه "صرفاً" اسرائیل ستیزانه به دنیا اشکالی ندارد. آیا راه صحیح برای چپ روشنفکر ما باید این باشد که هرگونه تفکری را که محور اصلیاش خصومت با اسرائیل نیست فاشیست و ضدّ انسانی بخواند و خواستار سانسور آن باشد؟
شخصاً از گردانندگان سایت اخبار روز سپاسگزارم که فضای این سایت را همچنان باز نگاه میدارند تا نظریات مختلف مطرح گردند. اگر این فضا تنگ و بسته گردد دیگر سایتی روشنگر و قابل استفاده برای بسیاری از خوانندگان (از جمله من) نخواهد بود.
۵۷۷۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۲
|
از : بهمن غلامی
عنوان : تا کی فحش و تهمت
آقا یا خانم صبوری!
تهمت و انگ زدن شما "افکارِ فاشیستی"، "ضدِّ انسانی" و غیره دیگر تاثیری ندارد. بلوغ فکری جوانان امروزی را باور کنید. با فحش و توهین نه میشود جلو اندیشه و فکر را گرفت. اگر میتوانید نقد کنید.
۵۷۷۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۲
|
از : رضا پرچی زاده
عنوان : چراغ و خانه و مسجد و...
جناب آقای صبوری، با تمام توهین هایی که به بنده فرمودید هیچ کاری ندارم. فرمودید «چپها همیشه در کنار محرومان دنیا خواهند بود». بسم الله یا شیخ! شما که لالایی بلدید چرا خوابتان نمی برد؟ ایرانی های گرفتار شده در چنگال ولایت فقیه که اصلا جزو محرومان دنیا نیستند؟ پس بفرمایید در کنار این «محرومان» هم قرار بگیرید و کاری برایشان بکنید؛ که چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است. اگر خودتان را ایرانی نمی دانید و «اینطور مسائل» را مطابق قرآنِ انترناسیونالیسمِ رفقای سرخ، ارتجاعی می پندارید، البته حساب شما جداست. خدا روزی تان را جای دیگر حواله کند.
۵۷۷۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۲
|