از : بهروز
عنوان : دروغ پردازی های گنجی. ادامه
به گزارش تعداد زیادی از زندانیان آن دوران، نیروهای سازمان از قبل در جریان قرار داشته و خود را برای این امر آماده کرده بودند. آنان که خود را پیروز فرض می کردند، در زندان های سراسر کشور دیگر اتهام خود را "منافقین" اعلام نمی کردند، بلکه قهرمانانه می گفتند:"مجاهدین". حتی نقشه جغرافیایی تهیه کرده و مسیرهای پیروزی را گام به گام تعقیب می کردند. (در مقاله گنجی)
طبق تجربه شخصی اینجانب و تمامی خاطرات منتشر شده به محض حمله مجاهدین تمامی امکانات ارتباطی از روزنامه و تلویزیون گرفته تا ملاقاتی ها قطع شد و زندانیان در بیخبری مطلق قرار گرفتند به طوری که ما تا ماهها بعد از وقایع پیش آمده و سرنوشت دیگر زندانیان بی اطلاع بودیم.
همان طور که گفتم قدم اول برای گنجی و دار و دسته اصلاح طلبان نادم آن است که صادقانه حقیقت خود را عریان کنند و برای مشارکت در جنایت توجیه تئوریک نبافند. اما به قول لنین اگر منافع افراد با قضایای بدیهی هندسی نیز در تناقض قرار گیرد آن ها منافع را انتخاب می کنند.
۵٨۵۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : توضیح به سوال آقای بی بیان
آقای فریدون بی بیان سوالی از من کردید که بیانش از نوشتنش راحتتر است ٬ نوشته ای از من آوردید :
بله آقای نیکفر همانطور که گفتید اصلاح طلبان جزو یکی از نیروهائی بودند که در سرنگونی سیستم قبلی سهیم بودند و هر کدامشان بنوعی آزادی و برابری را در افکار آرمانگرایانه میجستند و دیدشان محدود و همه چیز را با خیر و شر یا حق و باطل یا دوست و دشمن میسنجیدند و عمل میکردند. بعد از من پرسیدید :
سئوال : ممکن است توضیح دهید کی و کجا آقای نیکفر چنین گفتند؟
من اگر نوشته ای از کسی نقل کنم همیشه دو نقطه و بعد در پارانتز جا میدهم ٬ این پاراگراف نوشته من است در توضیح به پاراگرافی که در نوشته قبلی از آقای نیکفر نقل کردم :
( مشهور است که منتقدان دارای تبار اصلاحطلبی، رژیم را از زمانی قابل انتقاد میدانند که با آنان درافتاد. اکبر گنجی هم از این قاعده مستثنی نیست )
آقای بی بیان ٬ بیان من هیچوقت رسا نبوده ٬ ام اگر بشکل زیرمینوشتم بدفرم میشد .
[بله آقای نیکفر همانطور که گفتید :همین اصلاح طلبان ( مشهور است که منتقدان دارای تبار اصلاحطلبی، رژیم را از زمانی قابل انتقاد میدانند که با آنان درافتاد. اکبر گنجی هم از این قاعده مستثنی نیست ) جزو یکی از نیروهائی بودند که در سرنگونی سیستم قبلی سهیم بودند و هر کدامشان بنوعی آزادی و برابری را در افکار آرمانگرایانه میجستند و دیدشان محدود و همه چیز را با خیر و شر یا حق و باطل یا دوست و دشمن میسنجیدند و عمل میکردند.]
سوال دیگر شما از من : ( منظور شما از "نسل ۵۷" و "نسل امروز " چیست؟ )
حق با شماست در هر مقطع تاریخی تنوع انسانها وسطح آگاهی و ... یکسان نیست ٬ منظور من در مجموع احزاب سیاسی آرمانگرا و سطح رشد فرهنگی ٬ اجتماعی و سیاسی جامعه و در کل بستر اجتماعی در دهه ۵۰ با امروز یکسان نیست . از مشارکت زنان در امور اجتماعی گرفته تا گفتمان و بینش . اگر سازمانهای سیاسی را مثال بزنیم که امروز بخشی بدنبال جبهه واحدی حول جمهوری خواهی میروند در مقطع انقلاب حول سرنگونی رژیم متحد میشدند نه محتوای سیستم جایگزین . البته منطقأ نمیشود کلمه اشتباه را بکار برد ٬ در مجموع سطح آگاهی و گفتمان رایج و بستر اجتماعی در همان سطح بود مانند هر مقطع تاریخی دیگر. حالا برخی بجای اشتباه مدال خیانت را هم اهدا میکنند . اگر واقعبینانه بنگریم از مصدق در حصر داشتیم تا منتظری و طالقانی در حبس تا جزنی و احمد زاده .
اصلاح طلب ها هم تافته جدا بافته نیستند منتظری دهه چهل با منتظری دهه هشتاد یکی نبود ٫ گنجی دهه پنجاه با گنجی دهه نود یکی نیست ٬ نگهدار دهه چهل نگهدار دهه نود نیست.
موسوی دهه پنجاه موسوی دهه نود نیست. راههای مختلفی طی شده و تجربیات گوناگون بازنگری و امروز * تفاوت در اندیشه * در جامعه نهادینه شده و راهکار انتقال قدرت بشکل دموکراتیک پذیرفته شده. درست بهمین دلیل بخش تمامیتخواه اسلحه را از رو بسته و حتی ابائی از علنی شدن رفتارهای خشن و تجاوز جنسی هم ندارد چون بخوبی میداند که جامعه کجا ایستاده و در صورت تحویل قدرت دیگر هیچ راه ممکن برای بازپس گرفتن قدرت را ندارد یعنی شعار احمدی بای بای یکی از پر محتوی ترین شعارهای سیاسی تاریخ ایران بشمار خواهد رفت. اگر جناح های تمامیتخواه همچون بخش بزرگی از بیت رهبری امکان بازپس گرفتن مجدد نهادهای مجلس و دولت را داشت زیر بار وقایع ۸۸ نمیرفت .
مبارزات اجتماعی این نسل ( جامعه امروز در مجموع ) بیسابقه ترین مبارزات تاریخ ایران بشمار خواهد رفت.
۵٨۵۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣۹۲
|
از : فریدون بی بیان
عنوان : ۲ سئوال از masoud memar
۱. masoud memar :
بله آقای نیکفر همانطور که گفتید اصلاح طلبان جزو یکی از نیروهائی بودند که در سرنگونی سیستم قبلی سهیم بودند و هر کدامشان بنوعی آزادی و برابری را در افکار آرمانگرایانه میجستند و دیدشان محدود و همه چیز را با خیر و شر یا حق و باطل یا دوست و دشمن میسنجیدند و عمل میکردند
سئوال : ممکن است توضیح دهید کی و کجا آقای نیکفر چنین گفتند؟
۲. masoud memar :
مشاهده میشود که نسل امروز کاملأ با نسل ۵۷ متفاوت فکر و عمل میکند چون رفتار و اندیشه ارتباط مستقیم با هم دارند . داده ها میگوید که نسل ۵۷ بر نخواستن یک سیستم متشکل شد و عمل کرد و این روش در فرهنگ و افکار نسل امروز جائی ندارد و تشکیل جبهه های مقاومت یا ملی یا شوراهای مختلف خریداری ندارد بدین معنی که بحث اجتماعی بر سر نخواستن یک سیستم نیست بلکه بحث بر سر خواستن سیستمی است و بدست آوردنش را با حفاظت آن یکی میداند و اشتباه نسل ۵۷ را که لاجرم هر فروپاشی دستآورد بهتری را تظمین میکند را نمیکند.
سئوال : منظور شما از "نسل ۵۷" و "نسل امروز " چیست؟
بنظر نگارنده بهتر است در باره ء "اکثریت" جامعه ایرانی با ترکیب سال ۵۷ که رهبری و اتوریته مذهبی و مرجعیت خمینی را قبول داشتند صحبت کنیم. شامل ۲ نسل بود. ( بروایتی ۹۸،۲ درصد در رفراندوم آری گفتند) و "اقلیت" جامعه که عمدتا نسل جوان تر بودند در رفراندوم شرکت نکردند و بعدا هم با حکومت جدید مخالفت کردند و سرکوب شدند.
امروز دیگر "اکثریت " جامعه و نسل های موجود، رهبری مذهبی را بر نمی تابند که این حاکی از تغییری بنیادی اجتماعی می باشد .
این واقعیتی است که در تمام سطوح اجتماعی رخ داده و چون نسل جوان تر "اکثریت" جامعه را تشکیل می باشند . نقش آنها ملموس تر و برجسته تر می باشد. ولی نسل قبلی نیز مانند سال ۵۷ نمی باشد. شکافهای حکومت نمود این تغییرات می باشد.
۵٨۵۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣۹۲
|
از : کامی
عنوان : ثقیل
نوشته ثقیلی بود، از همان آغتز. با همان تیتر غیر قابل فهم و نیازمند به اسطرلاب. اینست که حدس زدم چه میخواهید بگویید ولی نفهمیدم. مقالات ساده نوشته شده تر، منظور نویسنده را بهتر آظکار میکند تا نوشته های پیچ پیچ و پر از گسل
۵٨۵۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣۹۲
|
از : بهروز
عنوان : اصلاح طلبان بندناف نبریده
اصلاح طلبان چه در متن چه در حاشیه رژیم قدرت بریدن بند ناف خود را از رژیم ندارند از گنجی و نامدار حقیقی و مسیح علی نژاد و علیجانی و رحمانی و.... آن ها با گستاخی واقعیت هایی که همه ما از سال ۵۷ شاهدش بودیم را انکار می کنند. در سال ۵۷ در روز ورود خمینی در یکی از شهرهای جنوبی جمعی از هواداران چپ تظاهرات کوچک ضد رژیمی برگزار کردند که اتفاقا یکی از شعارها خوشامدگویی به خمینی بود اما همین تظاهرات کوچک مورد حمله فالانژها قرار گرفت. یادمان نرفته که رفیق ونداد ایمانی از هواداران فدایی در مازندران در همان ۵۷ مورد حمله فالانژها قرار گرفت و شهید شد. هر آدمی که به اندازه ارزنی عقل دارد می داند که سازمان چپ و مجاهدین هر یک به شکلی مشغول سازماندهی آرام خود بودند. این که آن ها مانند هر نبروی سیاسی دیگری حق برپایی اجتماع و نشر نظرات خود و حق استفاده از رسانه های عمومی را داشتند و کیست که نداند که همه این ها در همان گام اول مورد تهاجم قرار گرفت. در کردستان و ترکمن صحرا نیز این سازمان های چپ نبودند که ارگان های برآمده از انقلاب بودند که مورد تهاجم قرار گرفتند. گنجی این ها را کتمان می کند چون خود از آن ها بوده و شهامت اعتراف ندارد. آن ها با بیشرمی و به دروغ ادعا می کنند که احتمالا نیروهای اپوزیسیون قانون شکنی کردند و رژیم هم قدری "سختگیری" کرد. گنجی و امثال آن ها باید بداند که اولین قدم برای نقد اجتماعی نقد گذشته خود آن هاست، و هر چه امروز فوکویاما، و هابرماس و جمهوریخواهی بلغور کنند با یادآوری قداره بندی های آنان دود می شود به هوا می رود.
۵٨۴۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣۹۲
|
از : سهراب
ماجرای گنجی درس بزرگ برای مخالفین حکومت جهل و جنایت دارد. عکس های این آقا در حال اعتصاب غذای ۷۰ روزه از درون سلول انفرادی به خارج ارسال میشد و هیچکس هم سئوال نکرد که عکسها چگونه گرفته و ارسال میشد. اگرجواب این سئوال را یافتید، به مواضع و زیگزاگهای این جناب پی خواهید برد.
۵٨۴۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣۹۲
|
از : فاطمه شفیع
عنوان : خالی از اطف نیست
متاسفانه لینک مقاله همه با من که قبلا ارسال کرده بودم باز نمیشود و من را مجبور کرد که خوانندگان را به لینک دیگری از مقاله اعتصاب سه روزه در نیویورک رجوع دهم
http://www.jamali.info/kaveh/?page=۲۵۰۸۰۹_M۱
در ضمن بد نیست که نظر آقای نیکفر را در مورد شخصی که اینک از او خرده میگیرد را جویا شوید:
"عبدی کلانتری پیام محمدرضا نیکفر خطاب به اکبر گنجی و دوستان اعتصاب کننده را خواند که از آلمان فرستاده بود. او نوشته بود: همه ی ما سوگوار نداها و سهراب ها هستیم و نگران دوستان زندانی ولی نشاط این جنبش از نیرویی (دارودسته گنجی) برمی خیزد که حقارت نیروی مقابل را می بیند که بقایش را در سرکوب می داند. حس می کنیم که ما از آنان نمی ترسیم آنان از ما می ترسند اما باید جدی بگیریمشان." شهروند/پنج شنبه ۳۰ جولای ش ۱۲۴۰
آنوقت به گفته یک از نظردهنده های محترم این مقاله بیشتر پی خواهید برد که نوشته بود "آقای نیکفر، شما از کسانی بودید که در بر پا کردن این کرسی و کرسی ها برای گنجی و گنجی ها نقش داشتید . ایکاش در نوشته به نقش خودتان هم اشاره می کردید و مختصر انتقادی به خودتان روا می د اشتید."
۵٨۴۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣۹۲
|
از : کمال حسینی
عنوان : چالش خشونت در ایران
۱-از نظر من جمهوری اسلامی نمی تواند کشتار ۶۷ را با دستاویز قرار دادن خشونت مخالفان توجیه کند و اگر اکبر گنجی هم بر این نظر باشد اشتباه است ، با منطق مشابه مخالفان هم نمی توانند اقدامات حکومت را دستاویز و بهانه خشونت خود قرار دهند .
۲-به باور من خشونت های دهه ۶۰ و قبل از آن بسیار فراتر از مبارزه مردم با حکومت بود ، ما درآن سالها با نوعی از جنگ داخلی روبرو بودیم ، چیزی شبیه آنچه امروز در سوریه می گذرد منتها نه به آن شدت .دلیل من بر این مدعا این است که در تمامی در گیریها در خیابان های تهران ، شهرهای کردستان ، ترکمن صحرا ، آمل و دیگر شهر ها ۲ طرف از درون همان مردم عادی بودند ، بخشی از آنها با باور های دینی به حکومت بر آمده از انقلاب عمیقا باور داشتند و بخش دیگربطور عمده سکولار بودند و شدیدا مخالف حکومت دینی ، دقیقا شرایطی مشابه آنچه امروز ما در مصر شاهد آن هستیم ، جامعه تقسیم شده ای که نفرت یک بخش از بخش دیگر کار را به حمایت آشکار از کودتا چیان می کشاند ،حمایت تقریبا تمام سکولار های ایران از کودتا گران در مصر خود دلیل محکمی بر شباهت بافت سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی ایران و مصر است .
۳-واژه "مخالف " ، "دگر اندیش " و "اپوزوسیون " به شکل ولنگارانه ای مورد استفاده قرار می گیرد بدون این که به ماهیت این مخالفان پرداخته شود ، به راستی چند در صد از مخالفان حکومت خودشان به دموکراسی باور دارند ؟ و دعوای چند درصد آنها با حکومت بر سر لحاف ملاست ؟ جریانی که هنوز نه سر پیاز است و نه ته پیاز ، نمی تواند با یک فراخوان ۵۰ نفر را به خیابان بکشاند ، پس از سالها زندگی در خارج چماقداران خود را برای سرکوب مخالفان خود آن هم در محیط آزاد خارج از کشور گسیل میکند ، جریانی که بدون هیچ پشوانه ای خود را آلترناتیو رژیم می نامد و رییس جمهور و رهبر برای مردم تجویز می کند آیا در صورت به قدرت رسیدن کارنامه بهتری از آقای خامنه ای خواهد داشت ؟
۴-همه قبول داریم که تلاش برای دادخواهی قربانیان کشتار ۶۷ برای انتقام گیری نیست ، کشتار ۶۷ مصداق بارز خشونت حکومتی در ایران بود ولی نباید در همین محدوده خشونت حکومتی در جا بزنیم ، اگر به مقوله خشونت به عنوان یک چالش فرهنگی و اجتماعی برخورد نکنیم راه را برای تکرار کشتار های دیگر از طرف دیگران باز خواهیم گذشت ، نکته کلیدی در برخورد با خشونت های حکومتی دهه ۶۰ این است که آیا مخالفان قادر بودند که با اتخاذ سیاست مسولانه جان بخشی از قربانیان را نجات دهند یا نه ؟ مصوبات اخیر فداییان اکثریت به باور من تا یید می کند که سازمان می توانست با اتخاذ سیاست درست رقم اعدام شدگان را کاهش دهد ، صحبت بر سر توجیه پذیر بودن و یا نبودن خشونت حکومت نیست ، صحبت بر سر نجات جان انسانهاست .
۵-با چالش جامعه تقسیم شده چه باید کرد ؟ جامعه مصر هنوز نتوانسته برای این سوال جوابی پیدا کند ، آیا ایران ما قادر خواهد بود که جوابی برای چالش جامعه تقسیم شده ما پیدا کند ؟ من جوابی برای این پرسش ندارم ، شاید کوتاه آمدن از ایده آل ها و واقع نگری یک راه برای نزدیکی این ۲ پاره ای باشد که ما نام آن را ایران گذشته ایم ، بدون کوتاه آمدن هر ۲ طرف از آرمان های خود به منظور ایجاد تفاهم مشگل بتوان آینده صلح آمیز و شکوفایی را برای ایران تصور کرد .
۵٨۴٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : گفتمان حق و باطل در جامعه وجود خارجی ندارد
ٱقای نیکفر شما بدرستی اشاره کردید :
( مشهور است که منتقدان دارای تبار اصلاحطلبی، رژیم را از زمانی قابل انتقاد میدانند که با آنان درافتاد. اکبر گنجی هم از این قاعده مستثنی نیست )
براستی فکر کرده اید که فلسفه وقوع چنین مناسبات ناشی از چیست ؟
در سال ۵۷ جامعه ایران فاقد احزاب سیاسی آزاد بود . جامعه ایران با فرهنگ انتخاب کاملأ بیگانه بود چه مجلس چه تعیین دولت . احزاب و سازمانهای سیاسی مخالف سلطنت پهلوی اکثرأ آرمانخواه و با انتخابات و دموکراسی فاصله زیادی داشتند چه احزاب چپ از جمله با شعار : * تمام ایران را سیاهکل میکنیم * یا * نه سازش نه تسلیم نبرد تا رهائی * و حتی چپ موافق فعالیت در چهار چوب نظام هم با تحلیل آرمانگرایانه و طبقاتی علیه دولت موقت بعنوان دولت لیبرال و جاده صاف کن امپریالیسم و در چهار چوب بینش اردوگاه سوسیالیسم راه را برای یکه تازی صاف کرد. مجاهدین هم در اول سهم داشتند اما رهبری در جهت سازماندهی مستقل میلیشیا اقدام کرد و بیش از دو سال درگیری خیابانی و زیر بار نرفتن به انتخابات مجلس موسسان برای قانون اساسی که در نشریه مجاهد انتخابات را باید تا پایان اعدامهای انقلابی و ریشه کن شدن تمامی افکار امپریالیستی در تک تک افراد به تأخیر انداخت که ایران شانس آورد رهبری سازمان نتوانست قدرت را قبضه کند که حالا ما ایرانی داشتیم درست مانند پاگاه اشرف منتها بزرگتر و پولدارتر و تنوع پوشش ایرانیها و پاسخگوئی رهبری را میتوان صد در صد نه حدس بلکه دید و لمس کرد ٬ هر چند مخالف ولایت فقیه بودند و با رژیم جنگیدند اما اینها دلیلی برای دموکرات بودن و حقانیت نیست مثل لاجوردیها که اسیر زندان پهلوی بودند.
آقای نیکفر به هم پاشیده شدن یک سیستمی ٬ جایگزینی میخواهد . آیا براندازان سیستم در ۵۷ روی سیستم جدید توافق کرده بودند ؟ اگر هم جناحی توافق کرده بودند آیا ابزار اجتماعی برای حفظ آن را داشتند ؟
مشاهده میشود که نسل امروز کاملأ با نسل ۵۷ متفاوت فکر و عمل میکند چون رفتار و اندیشه ارتباط مستقیم با هم دارند . داده ها میگوید که نسل ۵۷ بر نخواستن یک سیستم متشکل شد و عمل کرد و این روش در فرهنگ و افکار نسل امروز جائی ندارد و تشکیل جبهه های مقاومت یا ملی یا شوراهای مختلف خریداری ندارد بدین معنی که بحث اجتماعی بر سر نخواستن یک سیستم نیست بلکه بحث بر سر خواستن سیستمی است و بدست آوردنش را با حفاظت آن یکی میداند و اشتباه نسل ۵۷ را که لاجرم هر فروپاشی دستآورد بهتری را تظمین میکند را نمیکند.
بخصوص وضعیت افغانستان عراق سوریه لیبی مصر را رصد میکند
بله آقای نیکفر همانطور که گفتید اصلاح طلبان جزو یکی از نیروهائی بودند که در سرنگونی سیستم قبلی سهیم بودند و هر کدامشان بنوعی آزادی و برابری را در افکار آرمانگرایانه میجستند و دیدشان محدود و همه چیز را با خیر و شر یا حق و باطل یا دوست و دشمن میسنجیدند و عمل میکردند . زمان جلو رفته تجربه سه دهه ٬ مطالعه و بازنگری در جامعه بطور وسیعی صورت گرفته و چه بهتر که وزنه اجتماعی بسوی دموکراسی خواهان سنگینی میکند باور کنید جامعه در مجموع دنبال مقصر و تصفیه حساب سه دهه قبل نیست. رفتار جامعه نشان میدهد که هر شخصی با هر سابقه ای اگر در جهت خواستشان اقدامی کند مورد حمایت قرار میگیرد . در واکنش به رفتار هاشمی یا کروبی یا منتظری دیدیم در انتخابات ۹۲ هم دیدیم .در تحلیل شما که به نقش ارتجاعی روحانیت بطور کلی در مقابل مدرنیته اشاره کردید هم با واقعیات تاریخی از جمله امثال شیخ محمد خیابانی ها مطابقت ندارد هم در جامعه عکس العمل مردم در مقابل کروبی ها و جنتی ها یکسان نیست.
روند سیاسی و اجتماعی در ایران امروز بدنبال گشایش در جهت رفاه اجتماعی است و آرایش نیروهای سیاسی در ایران امروز بدنبال تشنج زدائی است و تثبیت حقوق شهروندی است و دنبال مقوله هائی که هم در حال حاضر یا قابل تحقق نیست یا باعث ریزش تحول خواهان که مترادف است با تقویت اقتدارگرایان نمیرود از جمله محاکمه عاملان کشتار ۶۷ یا عاملان تثبیت ولایت فقیه . گفتمان حق و باطل در جامعه وجود خارجی ندارد
۵٨۴٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣۹۲
|
از : جواد قریشی
عنوان : شما از حامیان آقای گنجی بودید.
آقای نیکفر، شما از کسانی بودید که در بر پا کردن این کرسی و کرسی ها برای گنجی و گنجی ها نقش داشتید . ایکاش در نوشته به نقش خودتان هم اشاره می کردید و مختصر انتقادی به خودتان روا می د اشتید.
۵٨۴٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۲
|