عنوان : دیو مظهر پلیدیست و انسان پریشان نمیتواند شاد باشد
انسان پریشان حال در مانده تر ازآنستکه بداند در کجای عالم قرار دارد ،چه رسدبه قطره ای شادی ای دردلش، که دیو این نماد پلیدی آنرا کشف فرماید تا هزاران تحفه بدهد و آن یک گرانبها رااز او بگیرد !! دیو دیو است و مظهر پلیدی، و پریشان حال را به بنا بر بد ذاتی و پلیدی اش به قول معروف به(سر کار میگذارد ) تا بشکندش و خرد اش کند که مبادا پریشانحال روزی از پریشانی کمی بدرآید و جرقه ای از امید دلش را گرم کند و بزندگی بازش گرداند ، پس اورا به لطایف الحیل (هزارانت میدهم و تو فقط یکی به من بده ) در گیجی و گنگی رها میکند تا بدود و بدود بدود و خودرا در هیچستان انگشت بدهان و تنها و سرگردان و لال واگذارد . دیو بقول ما اهالی سرزمینهای کرمانشاهان نه فقط پلید که بسیار و بسیار (نه نه خیز ) هم تشریف دارد و تآسف و درد اینکه نقش اش از ( نزدیکترین همخونان تا باصطلاح عاشقان سرگشته و دیوانه) توان تجلی یافتن را دارد و چه مسخر ه!! و گذشتن از آن به .. .. داستان دیو چو بیرون رود فرشته درآید در۳۵ سال پیش ازین را باز گو نکردن به ،که باصطلاح خود نخبه بینان از اناس و ذکور بدنبال و در پی آشغال ترین نخاله گان ولایات کمر بستند تا دیوی متمدنتر را با دیوی عصر حجری جایگزین فرمایند و امروز شاهد یقه درانیهای شان برای (حصر )زهرا خانمها هستیم !!!!! مرا ببخشید خانم شکوفه تقی قصدم به هیچ عنوان ایراد و اعتراض به حضرتعالی نیست . فقط دل تنگم و دل تنگ و خسته و مرا ببخشید
۵٨۵۶۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣۹۲       

عنوان : مبادله
در عجب هستم...شاعری در اوج...هم بوی جوی مولیان دارد...هم بو نصرِ سامانی...اما این گونه پریشان حال می نویسد....


خاطر پریشانی ...چون من...که نه این دارد و نه آن...چه باید بنویسد...؟...


با احترام.
۵٨۵۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣۹۲