از : masoud memar
عنوان : تعریف چپ از دموکراسی
کلی گوئی هائی مانند ( دولت مخالف جنبش های کارگری است ) یا ( لنین دشمن طبقه کارگر بود ) نمیتواند با واقعیات تاریخی و جهان امروز مطابقت داشته باشد.
تجربیات و مبارزات انسانها و روند اجتماعی ٫ دستکم یک دستآورد بزرگی داشته و آنهم دموکراسی است و طبق این قاعده میبایست قوه مقننه بطور مستقیم توسط مردم برای مدت زمان معینی تعیین شود و قوانین همسو با خواست اکثریت جامعه را تعیین کند. چه دولت را قوه مقننه تعیین کند چه مستقیمأ از طرف مردم ٫ نهایتأ دولت باید در چهارچوب قوانین کشور عمل کند.
با شعارهای آنارشیستی مانند حذف قوه مقننه از جمله ( مجلس قانونگذاری ) و یا قوه مجریه از جمله ( دولت ) ٫ در قرن حاضر مخالفت با دستآورد بشری است و جدی گرفته نمیشود.
عکس العمل جوامع مختلف در برابر دولت ها و رخدادهای سیاسی ٫ در مجموع نشان میدهد که انسانها نوع رسیدن به هدف و امکان پذیری برنامه را در سیاستورزی مد نظر دارند.
مبارزه کارگران هم در کل با پراکندگی و عدم تمرکز روی خواستهای مشترک ٫ نمیتواند نمایندگانش را به ارگان قانونگذار راهی کند و از منافع آنان حمایت کند و تشکلهای کارگری را به بی برنامگی و یأس و شعارهای دست نیافتنی سوق میدهد.
چپی که در( مانیفست خود ) مفاهیمی مانند دموکراسی از جمله حق تعیین سرنوشت توسط مردم را تئوریزه نکند و در سیاستگذاری ٫ دموکراسی را بشکل کلی گوئی مطرح کرده و به سطح شعاری اکتفا کند بدون نهادینه شدن در آرمان و پایه اساسنامه ای ٫ مانند کارکردهای تاریخی دیگر همچون سلطنت قانونگذار یا استعمار کهنه فقط در کتب تاریخی عمل خواهد کرد.
۵٨۶۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣۹۲
|
از : ایکاروس
عنوان : "فقر فلسفه یا فلسفه فقر" در قرن بیست و یکم
به نظر می رسد می توان معادل "فقر فلسفه" مارکس در پاسخ به "فلسفه فقر" پرودون در قرن نوزدهم، را "آنارشیسم فکری" جناب "ن.تیف" در برابر "فکر آنارشیستی" ایشان در قرن بیست و یکم دانست.
۵٨۶۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣۹۲
|
از : پویان ارس
عنوان : علائم بالیدن
برزویه طبیب
دکتر جان پاسخ موجز و پر معنایی بود. زنده باشی عزیز
۵٨۶۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : بهترین طرز حکومت دنیا
Reagan: Government is not the solution to our problem government IS the problem
http://www.youtube.com/watch?v=۶ixNPplo-SU
" حکومت ( دولت ) نه تنها حلال مشکلات نیست بلکه اشکال، خود دولت است." . این فرمایشات رولند ریگان است که با سیاست های دست راستی خود مسئول قسمت اعظم گرفتاریهای کنونی آمریکاست.
" نمی توان برای برابری و آزادی مبارزه کرد و در عین حال خواستار برپایی نهادی به نام دولت شد که از بیخ و بن ضدبرابری و ضدآزادی ست. از این جاست که می توان گفت که دشمن اصلی جنبش کارگری در هر جای از جهان در یک واژه ی چهار حرفی خلاصه می شود: دولت.". ن. تیف
برای آدم پشت کوهی چون من که هر را از بر تشخیص نمیدهد کشف این موضوع که مرامی وجود دارد که راست افراطی با کمونیسم را در بر میگیرد کشف بزرگیست و " شورا " های کمونیستی را جانشین دولت میداند.
مسلما این شورا ها باید از کمونیست های حقیقی درست شده باشد. کمونیست واقعی تا آنجا که من میدانم آدم وارسته ایست که تمام توانایی خود را صرف خدمت و تولید میکند و درعوض بحد احتیاج خود از شورا پاداش میگیرد. نمیدانم در دنیایی که احتمالا نیم آنرا آدمهای شیاد و دروغگو و کلاه بردار و طماع و حریص و تنبل و بدتر از آنها را تشکیل میدهد چند نفر کمونیست واقعی میتوان پیدا کرد.
بفرض که نیمی از مردم دنیا کمونیست واقعی باشند و " مثلا " شوراها که لابد تعداد آنها میلیون ها خواهد بود برای دفاع از خود در برابر آن نیم دیگر " زرنگ! کلاه بردار" احتیاج به ارتش داشته باشند. این ارتش زیر فرمان کی خواهد بود و چگونه در مواقع ضروری این همه شورا تصمیم میگیرد که چگونه رفتار کند؟ و بسیار مسائل دیگر.
اگر این گونه مسائل حل شود کمونیست شورایی که از پشتیبانی صد در صد راست افراطی بر خوردار است بهترین طرز حکومت دنیا خواهد بود.
۵٨۶۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣۹۲
|
از : برزویه طبیب
عنوان : حال چه کسی دوست کارگران وچه کسی دشمن کارگران است
نویسنده از یک طرف مینویسد :دو علّت اساسی برای وضعیت موجود هست. یکم این که طبقه ی سرمایه داری همچنان با استفاده از منابع عظیم مالی که دارد فقط با جنگ، کودتا، توطئه یا در بهترین حالت برگزاری انتخابات خودش را حفظ نکرده است. این طبقه دارای ارتشی بزرگ از روشنفکران، فیلسوفان، روزنامه نگاران، انواع و اقسام خبرگان، متخصصان و استادان، نهادها، تشکلات و سندیکاها ست و با استفاده از رسانه ها، کتاب ها، فیلم ها و هزاران ابزار دیگر جلوی شکل گیری هرگونه آلترناتیو انقلابی را می گیرد و برضد آن عمل می کند و اگر لازم ببیند آن را به خاک و خون می کشد. از آن جایی که این علّت موضوع نوشته ی پیشرو نیست، از بسط بیش تر آن اجتناب می کنیم.
از طرف دیگر از کارگران میخواهد که [مبادا ] ارتشی بزرگ از روشنفکران، فیلسوفان، روزنامه نگاران، انواع و اقسام خبرگان، متخصصان و استادان، نهادها، تشکلات و سندیکاها بوجود اورند [یعنی همان حزب ] داشته باشند و با استفاده از رسانه ها، کتاب ها، فیلم ها و هزاران ابزار دیگر جلوی شکل گیری هرگونه آلترناتیو[ضد] انقلابی را بگیرد و برضد آن عمل کند و اگر لازم ببیند آن را به خاک و خون کشد .
حال چه کسی دوست کارگران وچه کسی دشمن کارگران است ومیخواهد آنها را خلع سلاح کند تا بیدفاع به مسلخ برده شوند
اما در مورد خاک و خون : از نظر من اگر بخش اول درست کار کند ، این به خاک و خون کشیدن هرگز لازم نیست .همچنانکه در سوئد بخش اول و البته به نفع سرمایه داران ، درست کار میکند و به خاک وخون کشیدن لازم نمیشود ودرایران درست کارنمیکند و به خاک و خون کشیدن البته کارگران ،لازم است
اما در مورد لجنزار و فحش دادن به لنین و استالین و نواختن مارکس : این که دیگر نقل ونبات شده و هرکس با دوست دخترش دعوا میکند ، دق دلی اش را سر استالین خالی میکند . آقای محترم لجنزار یا بوستان ، استالین کبیر ، یا چنگیز خان ثانی ،هرچه بوده مال شما که نبوده ، مردم شوروی با بیست میلیون کشته و و اس اس ها دم دروازه مسکو ، از این لجنزار دفاع کردند وازرهبری که مثل انقلابیون دو قورت و نیم باقی ساخت وطن ما ، در نرفت ، حمایت کردند ، و هنوز پس از سالها از فروپاشی ، این حزب مورد مزمت شما درصد بالایی ازرای این مردم را دارد .کارنامه شما چیست ؟ برزویه طبیب
۵٨۶٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣۹۲
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : فقر فلسفه
مشتی به عنوان نمونه از خرواری:
سوسیالیسم همان برابری و آزادی است. (تیف)
جل الخالق!
تعریف مفهوم سوسیالیسم با توسل به دو مفهوم انتزاعی «برابری» و «آزادی»
اتفاقا گروهی هم به همین نام وجود داشته و دارد.
اکنون آدمی از خود می پرسد که نکند زیر کاسه این گروه هم نیمکاسه ای آنارشیستی پنهان شده است.
خوب آزادی به چه معنی است؟
در زمینه مقوله آزادی دره عمیقی از اختلاف نظر میان مارکسیسم ـ لنینیسم و آنارشیسم از زمان تدوین «فقر فلسفه» بوسیله مارکس حفر شده است که «فلسفه فقر» پرودون آنارشیست را به طنزی مستدل، علمی و تجربی به نقد می کشد، بطلان علمی و تجربی اش را اثبات و یاوه های پرودون را افشا و رسوا می سازد.
آزادی در قاموس هگل و مارکس و انگلس و لنین و هر دیالک تیکی اندیشی فقط در داربست دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) معنی دارد و نه در خارج از آن.
حتی خواجه شیراز به این دیالک تیک وقوف داشته است:
رضا به داده بده وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.
خواجه درست بر خلاف آنارشیسم که در این دیالک تیک، آزادی (اختیار) را مطلق می کند و جبر را نادیده می گیرد، جبر را مطلق می کند و منکر اختیار می شود.
انسان در جامعه و جهان مختار مطلق نیست.
بلکه در لابه لای دیوار های جبر حرکت، زندگی، کار و پیکار می کند.
انسان، جامعه و یا تاریخ خود را نه به دلخواه، بلکه در تبعیت از قوانین و قانونمندی های عینی هستی می سازد:
مثال
آب در صد درجه سانتیگراد با فشار جو می جوشد.
این یک قانون عینی جبری است و بنی بشر چاره ای جز تمکین بدان ندارد.
بر خلاف توهمات آنارشیسم، انسان در این زمینه مختار و آزاد نیست تا با اعمال اراده و زور آب را در ۱۰ درجه با فشار جو بجوشاند.
آزادی بنی بشر به میزان شناخت و شعور او ست:
انسان پس از تعیین فاکتورهای عینی دخیل در دمای جوش آب، یعنی پس از بررسی عینی و تشخیص و تعیین درجه گرما و فشار می تواند با تغییر فشار همان آب را در ۱۰ درجه و یا حتی در منهای ۱۰ درجه سانتیگراد بجوشاند.
عینیت جبر به جای خود می ماند:
آب در دیالک تیکی از حرارت و فشار می جوشد و یا یخ می زند و یا حتی اتمیزه می شود.
آزدی و اختیار انسانی تنها و تنها در دیالک تیک جبر و اختیار رقم می خورد.
هستی طبیعی و اجتماعی شهر هرت نیست تا هر دیوانه ای بتواند اراده خود را بدان دیکته کند.
تفاوت و تضاد مارکسیسم ـ لنینیسم با آنارشیسم و هر نگرش ضدعلمی و خرافی دیگر همین جا ست.
در پرتو همین دیالک تیک می توان به پایگی محتوای این مطلب و مطالب نظیر آن پی برد.
۵٨۶٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ آبان ۱٣۹۲
|