سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سکولاردموکراسی تولید انبوه جهل نیست - امیرحسین آمویی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر حسین آمویی

عنوان : برقرار باد آزادی، برابری و سکولار دموکراسی
دوست عزیز آقای بهروز حق

خیلی متأسفم که نوشته‍ی من باعث سوء تفاهم شده. پوزش من را بپذیرید. مع هذا لازم می دانم این نکته را خاطر نشان کنم که در امر سیاست معمولا شکل و محتوا یکدیگر را بازتاب و تحکیم می‌کنند. این موضوع در ایران مصداق کامل دارد، چون که ما در ایران هرگز پادشاهی یا سلطنت دموکراتیک نداشته ایم! داستان اروپا متفاوت است، هرچند که در ارروپا هم اندک اندک سر و صداها بلند شده. مثلا بد نیست بدانید که اخیرا اعلام شد که امسال مقرری خانواده سلطنتی دولت فدرال بلژیک در مجموع حدود ۳۸،۷۰۰۰،۰۰۰ یورو بوده است! که از جیب مردم و مالیاتهای آنان پرداخت می‌شود. باورتان می شود؟

https://www.tribunezamaneh.com/archives/۳۶۹۴۹

امیدوارم که این همان چیزی نباشد که شما می خواهید؟

به هر حال به نظر من ایرانیان در جریان انقلاب و رفراندوم تکلیف سلطنت را در ایران معین کردند و اگر ما به رأی آنان احترام می‌گذاریم باید آن را بپذیریم. دیگر این که به هر حال ایرانیان هم استحقاق ترقی دارند و چرا باید همیشه مملکتشان به صورت قدیمی سلطنتی اداره شود. چرا مثلا نظام سیاسی در ایران نباید شبیه به جمهوری فنلاند باشد که اکنون آزادترین مملکت دنیاست! قبلاً آمارش را داده ام.

اما از اینها که بگذریم برای نظر شما احترام قائلم ، چون سکولار دموکراسی یعنی احترام به آراء و آزادی دیگران و ایجاد زمینه ی لازم برای طرح آن آراء و آزادی.

پیروز باشید.

آمویی
۵٨۹۴۵ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹۲       

    از : حق

عنوان : آقای آمویی محترم
با سلام خدمت آقای آمویی محترم، اگر قدرت نویسندگی من خوب بود شما با قدرت نویسندگی قوی ای که دارید دچار سوء تفاهم نمی شدید. من بقدرت نویسندگی شما واقعا ارج می نهم منتها به برخی نکات آن ایراد دارم، همین! من نگفته و نمی گویم که شما یا کس دیگری تا آزادی ایران سکوت کند بلکه می گویم بحث پادشاهی و جمهوری و علم کردن پرچم "یا جمهوری یا هیچ" یا "یا پادشاهی یا هیچ" بحثهایی انحرافی هستند و نمی توان در غیاب ملت ایران این یکی یا آن یکی را به مردم تحمیل کرد و یا بدین واسطه اپوزیسیون را گروگان گرفت. گفتم اینها نام هستند و نه محتوا و بهترست که به محتوای یک نظام که بخش عظیمی از آن موضعش در برابر منشور جهانی حقوق بشرست بپردازیم که در رابطه مستقیم با حقوق حقه ذاتی و طبیعی تک تک ماست که هیچ رای و قانون و سنت و مرام و مسلکی با رای و بی رای حق از بین بردنشان را که ندارد هیچ بلکه حتی حق به مذاکره گذاشتنش را هم ندارد. حال اگر ملتی رای به پادشاهی یا جمهوری داد چیزی بجز سلیقه نیست مثل انتخاب بین قیمه یا قرمه سبزی. در نهایت همانطور که نمی توان کسی را که یکی از این دو خوراک را دوست دارد ترغیب یا مجبور کرد که دیگری را بیشتر دوست بدارد در میان جمهوریخواهان و پادشاهی خواهان هم کسانی هستند که نام یکی از ایندو نظام را دوست دارند و ممکنست هیچ دلیلی بجز طعم خوش آن نداشته باشند.

منظور من این بوده که بحث در مورد نام نظام آینده به نکته مرکزی و مهمترین نکته در میان اپوزیسیون قرار نگیرد چون انحرافی و چیزی بجز نامی خالی نیست. بجایش نکاتی که آثار ملموس برای بهبود اوضاع ایران و ایرانی در منشور جهانی است بوسیله اپوزیسیون مطرح شود و این منشور پرچمی شود که کل اپوزیسیون ایرانخواه و آزادیخواه بزیرش جمع شوند. نه آنکه از دلش چنان تعبیری ارائه دهند که سازمان ملل و بانیان این منشور در نظر نداشتند. اصل مطلب حق و حقوق آحاد یک ملت ودر حدود مرزهای جغرافیایی نقشه جغرافیایی جهان است.

منهم در این جا بحثم را تمام می کنم. این مقاله شما را حتما در سایت حزب مشروطه ایران برای مطالعه و احتمالا بحث در ستون نظراتشان پیشنهاد می کنم. در ضمن من نویسنده نبوده و نیستم بلکه یک فرد عادی هستم که نظراتم را در ستون نظرات می گذارم. همه که نمی توانند نویسنده باشند یا بشوند. این هنر در درصد کمی از هر جامعه ای دیده می شود. تندرست و پیروز باشید.
۵٨۹٣۶ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹۲       

    از : امیر حسین آمویی

عنوان : نباید دهان کسی را که می خواهد حرفش را بزند بست!
به خواننده‍ی محترم: آقای بهروز

در نوشته‍ی قبلی شما هم نکته هایی بود که از پاسخ دادنش صرف نظر کردم، چون بیش از حد به موضوع نامربوط بودند، با این امید که خودتان دریابید.

اما نوشته‍ی این بار شما از جنم دیگری است. مثلا می‌گویید: "شما ... نقطه نظرهایتان در مورد پادشاهی یا جمهوری را وقتی ایران آزاد شد در پیشگاه ملت ایران ارائه دهید!" اولا من فکر می‌کنم ایران بدون نقطه نظرات همه، از جمله نقطه نظرات جنابعالی، آزاد نخواهد شد، ثانیا، شما گویا به مملکت فرنگ نرفته اید ، یا تازه اون ور آب رفته اید یا آمده اید که این عقیده‍ی شگفت را دارید. بد نیست بدانید که در نظامهای اروپایی کسی حق ندارد به دیگری بگوید "اظهار نظر نکن!" و "وقتی ایران آزاد شد، در پیشگاه ملت ایران نظرت را ارائه" بده. این حرف شما از جنس استبداد است و حکایت از روحیه‌ای دارد که متعلق به قرون وسطی است. ضمنا به رأی مردم هم چندان اعتمادی در هیچ جا نمی‌توان کرد و حرف اصلی ما هم در مقاله‍ی اصلی این است که گاهی مردم در زمان رأی گیری اشتباه می‌کنند! دیگر: گفتم اگر میل دارید نظرات مطرح شده را به چالش بکشید، آستین را بالا بزنید و خودتان مطلبی بنویسد. نباید با این نثر باشکوهی و متینی که دارید برایتان دشوار باشد.
میل ندارم وقت خوانندگان، شما و خودم را با این مطالب که از نظر شما «مغلطه» و از این قبیل چیزهاست بگیرم. این شما و این هم گوی و میدان: مقاله‌ای بنویسید در رد آنچه من گفته ام و منتشر کنید. اخبار روز هم یکی از عرصه ها یا بخشی از پیشگاه ملت ایران است! می‌توانید به سایت زیر که به انگلیسی ساده هم هست رجوع کنید و هرچه نباشد سر در بیاورید که منشور حقوق بشر چیست.

با امید توفیق شما

آمویی
۵٨۹٣۴ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣۹۲       

    از : حق

عنوان : آقای آمویی محترم
با سلام خدمت آقای آمویی محترم، شما و مخالفان تان نقطه نظرهایتان در مورد پادشاهی یا جمهوری را وقتی ایران آزاد شد در پیشگاه ملت ایران ارائه دهید و انقدر اعتماد به رای ملت داشته باشید که بهترین تصمیم را مردم خواهند گرفت. شرائط باید مناسب باشد یعنی این بحث در داخل ایرانی آزاد با گردش آزاد اطلاعات، بدور از شور انقلابی و هیجان و دروغ پردازی ها، و در حضور ملت ایران باشد. تصمیم درباره این بحث انحرافی جایش در خارج از ایران به قیمومیت از ملت ایران بدون آگاهی و اظهار نظرشان غیردمکراتیک و در نقض حقوق بشر ملت ایران است.

دغدغه ایران هرگز جمهوری یا پادشاهی که فقط نامند نبوده و نیست بلکه محتوای ایندوست. سالهای زیادی تلف شد تا ایندو را یکی جلوه دهند و عده ای با پرچم "یا جمهوی یا هیچ" و "یا پادشاهی یا هیچ" باعث تفرقه بین اپوزیسیون و تضعیف آن شوند که تنها به طول عمر رژیم توتالیتر فاشیست مذهبی جمهوری اسلامی کمک انجامیده.

ایران تافته جدا بافته ای از بقیه جهان نیست که یک مطلب در همه جای جهان صدق کند ولی در مورد ایران نه. استبداد شرقی هم ساخته و پرداخته کشورهای استعماری و استثماری بود که امروزه مردود بشمار می رود. کره جنوبی بطور مسالمت امیز از دیکتاتوری نظامی به لیبرال دمکراسی تبدیل شد و امروز دختر همان دیکتاتور نظامی با رای ملت به ریاست جمهوری رسیده است. ژاپن هم نمونه دیگری است که از جنگ جهانی دوم تاکنون به یک لیبرال دمکراسی تبدیل شده است. سنگاپور و هند هم را جلوی چشمانمان داریم.

همانطور که قبلا هم گفتم منشور جهانی حقوق بشر قابل رای گیری و مذاکره نیستند چون هیچ اقلیت و اکثریت و فرد و گروهی حق ندارد آنرا با رای و بی رای مردم از بین ببرد. برعکس جمهوری یا پادشاهی بلیطهای یکطرفه نیستند که یکبار برای همیشه آنها را به رای مردم گذاشت. هر نسلی حق دارد در اینگونه موارد برای خود در یک رفراندوم تعیین تکلیف و تعیین سرنوشت کند.

حال شما و همفکرانتان در این شرائط سخت ایران بپردازید به مهمترین دغدغه تان که همانا "یا جمهوری یا هیچ" است و منهم مثل همفکرانم می پردازیم به محتوای یک نظام صرفنظر از اینکه جمهوری یا پادشاهی باشد. از یکسو با شما طرف شویم و از سوی دیگر با جمهوری اسلامی کهریزکی و حامیان با نقاب و بی نقابش.

با احترام، حق
۵٨۹۱۷ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣۹۲       

    از : امیر حسین آمویی

عنوان : به تفاوت عمیق پایه‍ی حقوقی سلطنت در ایران و اروپا فکر کنید
با سلام حضور محترم آقای بهروز حق:

پاسخ پرسش در متن داده شده و مقایسه‌ میان دو نظام فئودالی مثلا انگلیسی و آن نظامی که در ایران وجود داشته، نشان می‌دهد که سلطنت در غرب و در شرق از دو جنس متفاوت بودند. تفاوت بین این دو از قدیم از زمان افلاطون و ارسطو مورد توجه قرار گرفته. در مورد این گونه بحث ها، مخصوصا «پایه‍ی حقوقی» نظام سلطنتی در ایران نگاه کنید به آثار هما کاتوزیان، به مفهوم و مکانیزم نظام "آرید-آیسولاتیک" و مباحثی که در تحت عنوان «نظام تولید آسیایی» و «شیوه‍ی تولید آبی» توسط دیگران صورت گرفته و همه مفید هستند. بر این اساس، بله، سلطنت در ایران از جنس ناهمجنس با سلطنت‌های اروپایی است و زدن گردن چارلز هم، به دلایل خیانت و فرار او از کشور و نیز کودتا علیه پارلمان، خود گواه خوبی بر درستی آن مدعاست، که به حکم و توسط "پارلمان انگلستان" ، یعنی نمایندگان، و پس از محاکمه او صورت گرفت!نه توسط سلطان قدرقدرت شوریده بر سلطان قبلی، که شش هزار مایل مکانی، و دو عصر شگفت فرهنگی و تمدنی با هم تفاوت داشته و دارند! همزمان با شاهی چارلز در انگلستان، صفویان در ایران سلطنت می‌کردند و این دوره‌ای است که در آن اثری از "پارلمان" نیست و قدرت مطلقه‍ی فردی سلاطین صفوی کولاک می‌کند! تنها سیصد سال بعد بود که سر و کله‍ی چیزی به نام مجلس در ایران پیدا شد، آن هم به تقلید از اروپا؛ و شاهان قاجار شروع کردند که به اصطلاح «تمرین مشروطه» کنند و راستش را بخواهید ارزشی هم برای مجلس قائل نبودند! آن هم چه مجلسی! اندکی بعد هم یکی شان "مجلس را به توپ بست"! به تصویر نمایندگان مجلس اول هم در «ویکی» بنگرید تا متوجه چیزها بشوید!

اما آقای حق، سازمان ملل که حزب سیاسی نیست! به کشورخاصی هم تعلق ندارد. «البته چند تا ابرقدرت در آن نفوذ کامل دارند که گاه در آن دیکتاتوری می‌کنند. مثلا حق وتو دارند.» چنین سازمانی که نمی تواند شکل حکومت سیاسی ملل عضو خویش را تعیین و تعریف و لازم‌الاجرا کند! شما ظاهرا به اختلاف این دو مقوله با هم توجه نکرده اید. منشور حقوق بشر سازمان ملل اصولی را تببین و تعریف می‌کند که عدم رعایت آنها نشانه‍ی نقض حقوق بشرست. این منشور نمی‌تواند به دولتی حکم کند که حق ندارد فرم پادشاهی یا جمهوری داشته باشد، اما می‌تواند بگوید که اگر فردی را حتی پیش از تولدش شاه و حاکم بر سرنوشت ملتی یا حتی کسی بدانید، این «نقض برابری حقوق بشر» است، یعنی این که شما و منِ نوعی هرگز حق ادعای سلطنت نداریم، در حالی که مثلا آقای رضا پهلوی دارند! منشور در واقع می‌پرسد این حق را ایشان از کجا آورده‌اند؟ ما هم در مگفتار خودمان نشان دادیم که داشتن فره‍ی ایزدی ادعای بی پایه و اساسی است. آیا باید کاسه‍ی داغ‌تر از آش بود؟

بحث شما هم در مورد «شکل و محتوا»، نه آن گونه شما گفته اید "نام و محتوا"، بحثی است که باز در اصل مقاله مورد توجه قرار گرفته و در بالا نیز گفته شد. شکل حکومت پادشاهی یا سلطانی در ایران تعیین کننده‍ی محتوای آن است، و این محتوا تا پایان سلطنت محمد رضا شاه چیزی نبوده جز استبداد. اکنون هم که اسمش جمهوری شده باز "استبداد خلافتی/ امامتی" است. به نظر من منشاء استبداد هرده هم یکی است. آرزوی شخصی من این بود که چنین نبود و ایران می‌توانست تا قبل از سرنگونی سلطنت نوعی پادشاهی سکولار دموکراتیک داشته باشد و انقلابی هم در ایران راه نمی‌افتاد و ملت به خاک سیاه نمی‌نشست! پیشنهاد می‌کنم بیش‌تر به «مبانی حقوقی سلطنت در ایران و اروپا و تفاوت آنها» فکر و در این زمینه جستجو کنید.

نکته‍ی آخر این که فرض کنید سازمان مللی در کار نیست و آن منشور هم وجود ندارد، آیا ما باید دنباله رو سلطنت استبدادی باشیم؟ آیا ما نباید فکر خودمان را برای ترقی و تعالی مردم و میهنمان به کار گیریم؟ آیا ما باید با دست خودمان قدرتی را به فردی بدهیم که دیگر نتوانیم از او و خاندانش پس بگیریم؟ چرا؟

آمویی
۵٨٨۷٨ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۲       

    از : حق

عنوان : نام یا محتوا؟ منشور جهانی در ضدیت با پادشاهی یا جمهوری است، یا بیطرف نسبت به هر دو!؟
با سلام خدمت آقای آمویی محترم،

آیا فقط تاریخ پادشاهی ایران تافته جدا بافته ای از دیگر کشورهای پادشاهی در تاریخ جهان است؟ به عبارت دیگر بنظر شما فقط تاریخ پادشاهی ایران نشان می دهد که این شکل حکومت فاقد پتانسیلی است که بریتانیا از خود نشان داده است؟ کینگ چارلز در این کشور ۳ قرن پیش معتقد بود سایه خداست و به احدی جز خدا پاسخگو نیست. همین باعث شد که سرش را از تنش جدا کنند و شکل حکومت جمهوری را بر این کشور بنا کنند. بعد از چند سال تجربه تلخ از این جمهوری دوباره پادشاهی را با شکلی مدرنتر بر پا کردند که با گذشت زمان هر روز از روز پیش لیبرال تر و دمکرات تر شد تا به امروز رسید. چگونه شما می توانید بطور مطلقبگویید که در ایران چنین چیزی غیرممکنست وقتی حتما شما می دانید که نه نام یک نظام بلکه محتوای یک نظامست که مهمست!؟ نام یا پادشاهی یا جمهوری است و بس. این هیچ ارتباطی نه با دمکراسی دارد و نه با اعلامیه جهانی حقوق بشر چون ایندو محتوای یک نظام هستند. ارتباط دادن نام یکی از این دو نظام به دمکراسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر خطاست و مغلطه. شما، من یا هرایرانی ای حق داریم که یکی از ایندو نظام را به دیگری ترجیح دهیم یا برایمان بی تفاوت باشند و این حق را برای یکدیگر قائل باشیم که رای خود را به یکی از ایندو در صندوق بیاندازد. البته در جوی که آزادی و آگاهی برای ملت فراهم باشد و عاری از هیجان و شعار بجای شعور. مردم موضع هر دو سو را باید بشنوند، درک کنند و بعد تصمیم بگیرند. اینگونه تصمیمها هر از چند گاهی می توانند عوض شوند. مهم هم نیستند. اما منشور جهانی حقوق بشر را نباید به رای گذاشت چون حتما باعث از بین رفتن حقوق مردم و دمکراسی در یک کشور می شوند. ۳۵ سال جمهوری در ایران نتیجه اش را دیدیم همانطور که نتیجه ۵۷ سال دوران پهلوی را دیدیم. درد ما پادشاهی یا جمهوری نبوده و نیست بلکه درد ما فقدان یک قانون اساسی نوین و لازم الاجرا برای ایران است که بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد. حال مبارزه ما باید برای چنین قانون اساسی ای برای ایران باشد یا حذف کردن و محروم کردن مردم از حق انتخابشان بین پادشاهی و جمهوری!؟ بزیر علم کدامیک از ایندو رفتن ما را به ایرانی آزاد و آباد سوق می دهد، نام یا محتوای یک نظام؟ ربط دادن نام یک نظام به اعلامیه جهانی حقوق بشر چرا؟ وقتیکه همه می دانند اگر اعلامیه جهانی حقوق بشر در تضاد با پادشاهی بود هیچ کشور پادشاهی ای زیر آن امضائش را نمی گذاشت!؟

اعلامیه جهانی حقوق بشر نسبت به پادشاهی و جمهوری بیطرف است و هر دو نام را برسمیت می شناسد. من که باشم که بگویم و یا بخواهم ثابت کنم که این اعلامیه در تضاد با پادشاهی یا جمهوریست چون اگر آنرا اینجوری و آنجوری بپیچانمش می توانم آنرا در ضدیت با پادشاهی یا جمهوری به عوام جلوه دهم!؟

نام یا محتوا؟ منشور جهانی در ضدیت با پادشاهی یا جمهوری است، یا بیطرف نسبت به هر دو!؟

با احترام، حق
۵٨٨۶۹ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣۹۲       

    از : امیر حسین آمویی

عنوان : پاسخ به چند خواننده
به خوانندگان محترم: پیروز، بهروز و منصور

پیروز محترم:
فکر می‍کنم که پیشاپیش در اوایل مطلب و نیز در پاراگراف آخر گفتارم پاسخ شما را داده ام. لطفا دقت فرمایید. ممنون.

خوانندگان محترم بهروز و منصور
بنده مطلبی نوشته‌ام به طول تقریبا دوازده هزار کلمه و هدفم این بوده که ثابت کنم: اولا تاریخ پادشاهی و سلطنت در ایران تاریخ ظلم و زور و قلدری است و ثانیا نظام سلطنتی در ایران به دلایلی که توضیح داده شد نمی‌تواند دموکراتیک باشد. دیگر این که ایرانیان در جریان قیام چه پیش از رفراندوم و چه پس از آن سلطنت را به دور انداختند و نباید دوباره آنها را در برابر پرسش سلطنت یا جمهوری قرار داد. بسیار در شگفتم که شما به این نکات اصلی توجه نکرده‌ به جزئی ترین اجزاء مباحث پرداخته اید؛ به موضعی که در حیطه‍ی مرکزی موضوع اصلی نیست. ضمنا من در نوشته‌ام هیچ اشاره‌ای به انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی نکرده‌ام و از نقض حقوق بشر در این نظام‌ها نیز سخن نگفته‌ام. از کانادا نام برده شده بر پایه‍ی مطلب ارزشمند منتشر شده‌ای در شهروند. همچنین گفته شده که "پذیرش" حق وراثت سلطنت از بدو تولد و بر پایه‍ی انتقال ارثی این حق نقض مفاد مقدمه، اصل اول و اصل دومِ "اعلامیه‍ی جهانی حقوق بشر" است و «بالطبیعه ناقض اعلامیه‍ی جهانی حقوق بشر»، نه «ناقض حقوق فرد یا افرادی از شهروندان انگلیسی " که حالا شما بخواهید رد پرونده‌اش را از من بگیرید. شگفتا!

دیگر این که پرسش شما نگارش مقاله‍ی مستقلی را می‌طلبد که خوبست خودتان آستین را بالا بزنید و ما را از نا آگاهی خارج سازید، البته اگر نظر دیگری دارید؛ یادتان نرود که از منابع زیر نیز برای نظرات متضاد با آراء خود استفاده کنید:
۱) Jacobs, F.G (Francis Geoffrey); White, C.A. (۱۹۹۶). The European Convention on Human Rights. Oxford: Clarendon Press. p. ۴۰۶. ISBN ۹۷۸-۰-۱۹-۸۲۶۲۴۲-۸.
۲) http://www.rsf-persan.org/article۱۷۲۸۹.html
اگر به دموکراسی باور دارید، باید بدانید که دموکراسی به معنای این است که قدرت سیاسی در واقع مستقیم یا غیرمستقیم، در دست مردم باشد و از این قدرت به صورتی استفاده شود که حقوق شهروندی شهروندان به طور مساوی و بدون تبعیض رعایت و محقق گردد. یکی از مصادیق بارز اجرای دقیق دموکراسی در دنیای معاصر ما حمایت از «حق داشتن اطلاعات آزاد» است. آمارها نشان می‌دهد که در جدول رده‌بندی آزادی بیان و مطبوعات ، ترتیب برخی کشورهای دموکراتیک چنین است: فنلاند، در صدر جدول و ردیف اول (از همه بهتر، و در شرایط فعلی نمونه‍ی به ظاهر ایده‌آلِ ممکن)، دانمارک ردیف ششم ، سوئد، دهم ، آلمان هفدهم، بلژیک بیست و یکم ، انگلستان، بیست و نهم، آمریکا سی و دوم، اسپانیا، سی و ششم، فرانسه، سی و هفتم، ایتالیا پنجاه و هفتم و یونان هشتادو چهارم. بد نیست بدانید که ایران هم در ردیف صدو هفتادو چهارم قرار دارد (!) و اریتره در ردیف آخر یعنی صد و هفتاد و نه است.
نگاه کنید به جدول رده بندی آزادی مطبوعات در لینک بالا.
۵٨٨۲۵ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣۹۲       

    از : منصور

عنوان : فقط بریتانیا نیست
در تایید و تکمیل حرف آقای بهروز حق خواستم اشاره کنم که بلژیک، هلند و اسپانیا نیز نظام پادشاهی دارند.
۵٨٨۰۰ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣۹۲       

    از : امیر حسین آمویی

عنوان : تصحیح چند واژه
تصحیح

خوانندگان ارجمند با درخواست پوزش، تقاضا دارم به هنگام خواندن مطلب نارسایی ها و اغلاط زیر را تصحیح فرمایید.

با تشکر آمویی

۱- در زیر عنوان «شاه» و «سلطان» در ایران، سطر نهم "و مناسب" را پس از کلمات ثروت و شغل بهتر است حذف و یا به صورت "و مناصب" تصحیح فرمایید.

۲- در زیر عنوان «صندوق رأی: تحقق آزادی و دموکراسی یا تحقق اسارت و استبداد»

الف) در پاراگراف دوم سطر سوم، نام "الکسی" دو توکوویل اشتباهاً " به صورت "اکسی" تایپ شده.

ب) در پاراگراف بعد نیز در سطر هشتم "هم‌سرشت" صحیح است.

۳- در زیر قسمت «نتیجه» بند ب باید پس از "زیرا" عبارت را بدین شکل تصحیح فرمایید: "زیرا اولا این خرافه‌ است و ثانیا فاقد وجاهت و قابلیت دفاع علمی- حقوقی."

نادرستی های لغوی و جا افتادگی های دیگری هم هست که علی رغم میل بنده به متن راه یافته که بدون خوانندگان خود بدان توجه خواهند فرمود و بر بنده خواهند بخشود.

با سپاس

آمویی
۵٨۷۹٨ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣۹۲       

    از : پیروز پ

عنوان : ممکنه مردم از هول حلیم در دیگ بیفتند؟
اگر بآور میکنیم که آری یا نه برای انتخاب نوع جکومت در ۱۳۵۸ دموکراتیک بوده و مردم در جنک و گریز انقــــــــــــــــــلاب با شعارهای مرگ بر شاه رهائی از سلطنت را طلب کردند و پاسخ مثبت برای انتخاب نوع حکومت مورد نظر شما با توجه به امنیت و رفاه و پرستیژ بین المللی که داشتند ، دادند. حال چه واهمه و هراسی است تا پس از سرنگونی رژیم آخوندی و بازگشت آزادی و امنیت و رفاه ، رای همان مردم را محترم شمرد و برای اینکه تائیدی بر خواسته خود داشته باشند در انتخاباتی آزادی و محیطی دموکرات پاسخ آنها را دریافت کرد.؟
۵٨۷۹۶ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست