سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

قصیده‌ی روحانیّه - اسماعیل خویی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : مسعود بهبودی

عنوان : ماکوان
دوست عزیز شاعر که در رابطه با قتل های سیاسی اعلامیه صادر نکرده که جنابعالی به از قلم افتاده ها اشاره می کنید.
شاعر شعری را که محصول کار فکری اش بوده، به دوستان مظلومش تقدیم کرده است.
این طبیعی ترین و عادی ترین کاری است که هر مولد مادی و یا هنری انجام می دهد.
این جور کارها دلایل مختلف دارند:
یکی از این دلایل نیروئی است که هنرمند از خاطره یاران خود کسب می کند:
نیروئی عاطفی که در اثر هنری او تجسم (جسمیت، مادیت، شیئیت) می یابد.
این به معنی تداوم نبرد است.
ماکوان هم می تواند اگر دلش خواست، مثلا تندیسی بسازد و به قوم و خویشانش تقدیم کند.
کسی هم نمی تواند اعتراض کند که چرا به پدر بزرگ من تقدیم نکرده ای.
۵۹۰۶۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ آذر ۱٣۹۲       

    از : م ماکوان

عنوان : قتل
از نظر شاعر تنها کشتن فارسها نارواست ، اکر نه نامی هم از شهدای دیکر ملیتهای ایران که در برنامه قتلهای زنجیری ، و به دست اخونداها اتفاق افتاده است می برد
۵۹۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ آذر ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : درود
درود بر اسماعیل خویی که در ناهار بازار حقه بازان و شارلاتان های مجیزگوی باندهای آدمخوار حکومت همچنان زبان گویای خلق است.
۵۹۰۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : توهین به چه معنی است؟
از گفت ات ار چه ساده دلی چند سرخوش اند،
از کردِ توست جانِ دلِ مردمان غمی.

شاعر در این بیت دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دوئالیسم دیر آشنای کرد و گفت (عمل و حرف) بسط و تعمیم می دهد تا از عدم انطباق حرف و عمل روحانی پرده بردارد:
نوعی روشنگری و پرده دری هم از ماهیت طبقه حاکمه و هم نوعی انتقاد از خود.
یعنی انتقاد از ساده لوحی بخشی از بورژوازی و ملت (چند ساده لوح)

مسعود بهبودی که نگفت، اشاره به جمع قلیلی دارد:
او گفت روشنگری و انتقاد اجتماعی هم بی ضرر است و هم ضرور.
ولتر علیه الرحمه کسب و کارش همیشه همین بوده است و قرن مربوطه را قرن ولتر نام داده اند:
یعنی طنز و انتقاد بزعم شما توهین آمیز را ارج نهاده اند.

در ایران نیز انتقاد اجتماعی و روشنگری سنتی درخشان دارد:
بگذارید ترجمه شعر شاعری به نام میرزا علی معجز از دیار آتش ها را برای تان نقل کنیم.
تمام دیوان او وقف همین مسئله روشنگری و انتقاد اجتماعی (بزعم شما توهین) است:

غلط کردم
مرا ملت ببخشاید، که معبد را
اگر میخانه نامیدم، غلط کردم.

مرا ملت ببخشاید، که عاقل را
ـ که سر بر سنگ می کوبید و خونین بود ـ
اگر دیوانه نامیدم، غلط کردم.

*****

ندانستم کلاغ ـ اینجا ـ خوش آواز است!
ندانستم که جغد ـ اینجا ـ به نام جغد نتوان خواند!

گرفته دل، غمین، آشفته سر بودم
و آن مرغک، اگر من جغد نامیدم، غلط کردم.

*****

شبی در خواب خوش دیده، کسی خود را
به جنت همنشین با حوریان ناب

من سرمست از انگورشیره، آن حقیقت را
اگر افسانه نامیدم، غلط کردم.

*****

«رها کن قصه ریش و سبیل»، گاهی اگر گفتم
«طلا دندان را مذموم دانستن»، اگر مذموم دانستم

قوانین و فنون عصر حاضر را
بیاموزید بر نسل نوین، گاهی اگر گفتم، غلط کردم.

*****

اگر گفتم که دیندشمن
پرنده وار می چرخد به بالا سر

اگر تخریب معبد را به لب راندم
اگر خاموشباش چاره اندیشانه بر قارء ندا دادم، غلط کردم.

*****

بدیدن روزنامه در کفم، جعفر به جوش آمد،
پریشان شد

پس آنگه مثل بمبی منفجر گردید.
دهانش را اگر من دود کش خواندم، غلط کردم.

*****

اگر ـ گاهی ـ زیارت رفتن مشدی غلط دانستم و گفتم
که خرج آن سفر را صرف کن از بهر بی چیزان

گناهش پای من، گفتم اگر آن را
عطا کن بهر عریانان و محتاجان، غلط کردم.

*****

به حاجی، من اگر گفتم به جای حج رفتن
خرج حج را صرف کن از بهر مسکینان

اگر گفتم که گر ملت ز کافر وام بستاند،
به کافر نوکر و وابسته می گردد، غلط کردم.

*****

برادر را اگر دیدم ز خود راضی
برادر را اگر در چرت دیدم هر زمان، هر جا
برادر را اگر غلیان نامیدم، غلط کردم.

*****

به خنجر ـ بر کمر ـ دستی زد و بر خاست
به ضرب و شتم من پرداخت.

ندانستم که بد کاری است
اگر هشیاری آمختم، غلط کردم.

*****

اگر پنداشتم با دوست باید عیب او را گفت.
اگر بر رفع عیب دوستان اندیشه ها پختم

اگر معجز
ـ بسان دشمن دین و وطن ـ
بیگانه نامیدم، غلط کردم.
۵۹۰۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۲       

    از : علی امیری

عنوان : حصرت بهبودی
حصرا بهبودی به این مصرع توجه فرمایید "از گفت ات ار چه ساده دلی چند سرخوش اند،" که اشاره به جمعی کثیری از ایرانیان دارد.!!! به جای اینکه چشم بسته مدافع باشید سعی کنید بزرگان را هم قابل انتقاد بدانید !! و از طعنه و کنایه بپرهیزید که دیگران هم این تواناییها را دارند.
۵۹۰۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : تحلیل واره شتابزده ابیاتی
کردارِ تو، چو آتشِ سوزان بُوَد صریح
گفتارت ار چه دود نماید به مُبهمی.

معنی تحت اللفظی بیت:
عمل تو بسان آتش سوزان صریح و روشن است، اگر چه حرفت شنونده را دچار ابهام می سازد.

شاعر در این بیت برای توضیح چند و چون روحانی، دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دوئالیسم کردار و گفتار بسط و تعمیم می دهد و از عوامفریبی روحانی پرده برمی دارد.
دیالک تیک پراتیک و تئوری یکی از شناخت افزارهای مهم در گنجینه اسلوبی مارکسیسم ـ لنینیسم است.
این دیالک تیک از دیرباز در فلسفه قرون وسطی به شکل دیالک تیک عمل و حرف و یا به شکل دوئالیسم عمل و حرف بسط و تعمیم یافته است.
وقتی سعدی می گوید:

به عمل کار بر آید، به سخندانی نیست

دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دیالک تیک عمل و سخندانی بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن پراتیک (عمل) می داند.
اگر حرف کسی با عمل او جور در نیاید، می توان گفت که در دیالک تیک پراتیک و تئوری (عمل و حرف) وحدت میان دو قطب دیالک تیکی از بین رفته و تضاد یکه تاز میدان شده است.
این به معنی پایان دیالک تیکیت (دیالک تیک وارگی) و برقراری دوئالیسم است.
بزعم شاعر در دیالک تیک عمل روحانی و ادعای او نیز همین اتفاق رخ داده است:
حرفش با عملش نمی خواند.
البته باید حرف روحانی را بشنویم و بعد ببینیم که قضیه از چه قرار است.
چون ممکن است که برداشت شاعر درست نباشد.

۵
«قانون» شعارِ تو ست، ولی چیست، در دلت،
آن هر چه ای که «قانون» بشناسی اش همی؟!

معنی تحت اللفظی بیت:
تو زیر علم « قانون» سینه می زنی.
ولی معلوم نیست که منظور تو از قانون چیست؟

شاعر در این بیت از دوئالیسم مفهوم و واژه پرده برمی دارد:
اصولا مفهوم و واژه با هم، دیالک تیکی را تشکیل می دهند:
میان مفهوم «درخت» و درخت عینی ـ واقعی رابطه دیالک تیکی که در واژه درخت تبیین می یابد، برقرار است:
یعنی رابطه مبتنی بر وحدت و تضاد همزمان برقرار است.

ولی وقتی وحدت آندو از میان برداشته شود و تضاد یکه تاز میدان گردد، آنگاه مفهوم مخدوش می شود و شنونده منظور صاحب سخن را نمی فهمد.
این بدان می ماند که کسی منظورش درخت باشد، ولی از واژه کرگدن استفاده کند و یا درخت بگوید و منظورش کرگدن باشد.
البته این مسئله باید وسیعتر مورد بحث قرار گیرد.
چون طبقات اجتماعی مختلف واژه های بظاهر مشابه و یکسان را با مفاهیم متضاد پر می کنند:
یعنی فرم های مشابه و یکسان را با محتواهای متضاد پر می کنند:
مثلا در پیاله ای که قاعدتا باید شراب باشد، ترشی و یا حتی زهر مهلک عرضه می کنند.

بر سر واژه انقلاب به عنوان مثال هم همین بلا آمده است:
خمینی وقتی فتوای قتل عام هر اسیری را صادر می کند، می گوید:
«ما باید انقلابی عمل کنیم.»
منظور او از انقلاب کشتار کورکورانه هر نفسکشی و اشاعه وحشت و ترور در تار و پود جامعه بوده است.
۵۹۰۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : از توهین (عیبگوئی) تا انتقاد اجتماعی (روشنگری)
حضرت علی
در این شعر توهینی به کسی نشده است.
شاعر میان خودش و مشتی ساده لوح که در بهترین حالت، توان خوداندیشی (استقلال فکری) ندارند مرزبندی کرده است:
معنی این جور کارها انتقاد اجتماعی و یا روشنگری است.
حضرت علی اگر خواست می تواند از ولتر و روسو و غیره بپرسد.
۵۹۰۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣۹۲       

    از : علی امیری

عنوان : انتظار
جناب آقای خویی : از شما و شعرتان انتظار ندارم بوی توهین به مردم ایران ببینم که آنان را ساده لوح دانسته اید !!!اگرچه توهین به هرکس نشان از پختگی استدلال نمی دهد که هیچ نشان از ضعف آن است.من انتظار ندارم که شاعری در خد شما شهری در خد آقای خرسندی بسراید!!!
۵٨۹٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ آذر ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست