آخرین روز در سنگر دانشگاه!
-
ابوالفضل محققی
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : دانشجو بی نام
عنوان : خاطرات
آقای محقق می نویسد: "روزی که خمینی می خواست اکثریت را به تمامیت تبدیل کند!"، این خواسته محقق شد! «اکثریت» نیز به دامن تمامیت برافتاد و چنان در تمامیت ذوب گردید که همان عواملی را که کشتار دانشگاه ها، کارخانه ها، محلات و خیابانها و زندانها را به راه انداخت به برادران انقلابی ملقب نمود. آقای محقق این نیز در قلبمان می خلد که انقلاب و انقلابیون را چگونه در دامن خونین تمامیت رها کردید و در دامن خون چکان جلادان آرام گرفتید، چهره ی من نیز از چنین فروکاهی رفیقان دیروز و بهتی که آن روزها بر من چیره شده بود و غیرقابل باور می نمود، خون باخته بود. یادت می آید هنگامی که در روزهای پیش از انتخابات در همان سنگر آزادی با غرشی بابک وار می گفتی؛ "ما سوسیالیسم را بر روی کله آقای استاندار برقرار میکنیم!"، به چنان حضیضی فرو غلطیدید و سنگ را پای کوه رها کردید که حتی فرصت جبران سیزیف وار محکومیت خود را نخواهید یافت. به خاطرات بپردازید.
۵۹۱۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣۹۲
|
از : بانو صابری
عنوان : با درود
خسته نباشید ابوالفضل عزیز با امید که این خاطرات بیشتر نوشته شود. تا آنجایی که یادم است نام آن گوینده تلویزیون علی حسینی بود!
۵۹۰۶٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ آذر ۱٣۹۲
|
از : ش. ح .
عنوان : ارژنگ رحیم زاده
اگر اشتباه نکنم اسم کامل دانشجوی نماینده پیکار که میگفت "شما چرا تعلل می کنید. ..." ارژنگ رحیم زاده" بود. لیسانس رشته حقوق دانشگاه تهران بود، و بعد ها عضو هیات تحریریه پیکار. در زمستان ۶۰ دستگیر، و در سال ۶۱ اعدام شد. یادش، و یاد همه آنان که در آن روزها سمبل مقاومت در مقابل فاشیسم اسلامی بودند، گرامی باد.
با احترام.
ش. ح .
۵۹۰۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱٣۹۲
|
|
|
چاپ کن
نظرات (٣)
نظر شما
اصل مطلب
|