از : ا. م. شیری
عنوان : وه چه بزرگواریی!
جناب علیخانی! بنده نه کاری به افکار شما داشتم و نه قصد آن دارم افکار و عقاید شما را ریشه یابی کنم. چرا که بقول مشهور، «مثنوی هفتاد من کاغذ شود». من فقط در مورد مقاله آقای احمد آزاد حرفی داشتم که آن را هم نوشته ام. اما از شما بسیار ممنونم که بزرگواری فرموده « مقوله ی "سوسیالیسم" را به شیفته گانش»، یعنی به بنده (آقای شیری) بخشیده اید.
متاسفانه، غیر تشکر خشک و خالی، «آهی در بساطم» نیست که در مقابل این کَرَم بزرگ به شما تقدیم نمایم. ببخشید!
۵۹٣۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۲
|
از : علیخانی
عنوان : مقوله ای بنام "سوسیالیسم"
آقای آزاد اشکال در این است که شما نیز همچون بعضی دوستان، چپ را مترادف سوسیالیسم می پندارید. در حالیکه میتوان از دمکراسی، آزادی، عدالت اجتماعی و رفاه ملی صحبت کرد بی آنکه خود را درگیر مقوله ای گنگ بنام "سوسیالیسم" نمود.
بیائیم مقوله ی "سوسیالیسم" را به شیفته گانش همچون آقای شیری واگذاریم.
آیا شناخت شما از احزاب اروپائی بازتابی غیر از این دارد که، بدون رفتن به زیر پرچم سرخِ داس و چکش نشان میتوان در جهت کاهش رنج و آلام مردم و رفاه نسبی آنان کوشید و منافع ملی کشور را پاس داشت.
شما از "چپ ایران" بگونه ای سخن به میان می آورید که گویا از این ۲۶ فرقه (۲۳ تا آن طرف و ۳ تا این طرف) البته با اغماض بی خبرید. چرا بجای رویا بافی در جهت "وحدت" نیائیم بر روی زمین و از اتحاد و همکاری سخن نگوئیم؟!
شاید هم تقدیر اینست که یک چند هم بدنبال سراب "یک کاسه ماست و آب دریا" بدویم!!
۵۹٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱٣۹۲
|
از : ا. م. شیری
عنوان : تکرار، تکرار، تکرار مکررات
جناب احمد آزاد! شما مرقوم فرموده اید: «و اگر هم در موقعیتی استثنائی چپ قدرت را بدست گیرد، هرگاه جدائی تفکیک ناپذیر سوسیالیسم و دمکراسی نادیده گرفته شود، جامعه با خطر تکرار تجربه «سوسیالیسم واقعا موجود» روبرو است».هنوز برای شخص بنده معلوم نیست چرا شما و برخی ها اصرار دارند «بنویسند» و به تکرار بنویسند و نوشته و نظرات دیگران را بنام خود ثبت کنند. مجموعه این نوشتار شما چیزی نیست جز تکرار آنچه که که سیاست پردازان و مقامات غرب، بویژه از بیش از بیست سال به این سو نوشته اند، گفته اند، گلو پاره کرده اند، سینه چاک کرده اند و شما و همفکران شما نیز تکرار کرده اید و کرده اند، که «ببینید! ما مقصر نبودیم. بلوک سوسیالیستی چون به دمکراسی پایبند نبود، خود بخود فروپاشید». این ادعا، ببخشید، بصراحت می گویم، یاوه ای بیش نیست. اما از «آقایان جهان» باید پرسید: پس چرا در طول بیش از هفتاد سال دهها تریلیون دلار برای تخریب «سوسیالیسم واقعا موجود» هزینه کردید؟ چرا تمام نیروهای واپس مانده جهانی و داخلی بلوک «شرق» را برعلیه «سوسیالیسم واقعا موجود» بسیج کردید و سازمان دادید؟ پول نفت روزانه ۱۰ میلیون بشکه نفت عربستان سعودی از سال ۱۹۸۵ به بعد به کجا صرف شد؟...و در اثر آن همه، موفق شدید به آنچه که آرایش قوای طبقاتی در مقیاس جهانی مسیر گردانده بود: تخریب سوسیالیسم و تجزیه اتحاد شوروی. «آقایان»، آیا همه اینها بیهوده بود؟ شما دیوانه اید یا ما را بیخرد می پندارید
جناب آزاد! «سوسیالیسم یدکدار»ی را که شما می خواهید بنام کشف جدید خود ثبت کنید، پدیده بسیار کهنه ای است، که خیلی سالها قبل از شما، از اواخر نیمه دوم قرن نوزده میلادی، برنشتاین ها «تئوریزه» کردند و نتایج فاجعه بار این «تئوری» نیز بر کمتر کسی پوشیده است: همراهی و اتحاد با هارترین جناح سرمایه داری و فاشیسم و بتبع آن، شرکت در همه جرایم آنها ــ از کشتار دهها میلیونی خلقهای جهان گرفته تا اشغال، ویرانی و تاراج دهها کشور جهان.
جناب آزاد! شما ایضا مرقوم فرموده اید: «برنامه استراتژیک چپ استقرار سوسیالیسم در جامعه است. بیان این جمله به این معنی است که چپ تلاش میکند تا نظم اجتماعی سوسیالیستی در جامعه مستقر شود، اما این منوط به وجود شرائط لازم است و طبعا در هر وضعیتی امکان استقرار سوسیالیسم وجود ندارد. یکی از شروط لازم برای گذار به سوسیالیسم، وجود حداقلی از دمکراسی است».
اجازه بدهید فرمایش برنشتاینی شما را صحیح فرض کنیم و بپذیزیم که در ایران، نه «شرایط لازم» برای «استقرار سوسیالیسم» وجود دارد و نه «حداقلی از دمکراسی». بنا به نظر شما، ابتدا باید «حداقلی از دمکراسی» (یکی از شروط لازم) را بوجود آورد و سپس، سوسیالیسم را مستقر ساخت. اگر قبول بکنید که منظور شما را درست فهمیده ام، در اینصورت بفرمائید که چرا در کشورهای غربی و حتی روسیه و همه کشورهای بلوک شرق با تجربه زندگی سوسیایستی که هم «شرائط لازم» و هم در سایه تلاشهای واپس مانده ترین قوای جهانی و داخلی «حداقلی از دمکراسی» وجود دارد، سوسیالیسم مستقر نشده و فعلا هم تصمیم ندارد مستقر بشود!؟
جناب آزاد! از نقد بقیه نوشنه تان به این دلیل صرفنظر می کنم که اولا، «مشت نمونه خروار است» و ثانیا، نه طرح این مباحث تکراری راه بجایی می برد و نه نقد آنها.
ولذا، «من آنچه شرط بلاغ است با تو می گویم = خواهی از سخنم پند گیر و خواهی ملال». یعنی، سوسیالیسم یا سوسیالیسم است و بی نیاز از هر یدک و آرایش و پیراش، یا نیست. اگر ممکن است، با کهنگی وداع کنید!
۵۹٣۴٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣۹۲
|
از : سیاوش فدائی
عنوان : چیزی برای یادگیری نبود
با سلامی گرم؛
آقای احمد آزاد، در مطلب شما چیز جدیدی یافت نشد. تکرار آنچه را که تا به حال از چپ نئولیبرالیسم شنیده بودیم.
« هرگاه جدائی تفکیک ناپذیر سوسیالیسم و دمکراسی نادیده گرفته شود، جامعه با خطر تکرار تجربه «سوسیالیسم واقعا موجود» روبرو است.»
این خطر سوسیالیسم واقعآ موجود که دیگر موجود نیست، شما را بدجوری به دامان لیبرالیسم انداخته است. به جای تعریف مبانی چپ، کمی هم اندیشه کنید.
به قول یکی از دوستان متحدتان در حزب چپ تآثیر گذار و دمکرات اگر همه را جمع کنند در یک اتوبوس جای خواهیم گرفت.
شاید این جمله خیلی محترمانه نباشد ولی اگر به عمق آن بیاندیشید خواهید فهمید که باید در این نوع نگاه به چپ و سوسیالیسم تجدید نظر کنید و هرگز فراموش نکنید که:
هویت چپ با طبقه معینی، و آنهم طبقه کارگر گره خورده است.
۵۹٣۴٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ آذر ۱٣۹۲
|