سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

معمای خانم عبادی و حقوق بشر اسلامی - پرتو نوری علا

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : peerooz

عنوان : بوفه حقوق بشر !
جناب البرز,
متاسفانه منظور را درک نکردم. حقوق بشر, بوفه ( سفره اغذیه ) نیست که دلبخواه نمونه هایی را برداشته در بشقاب بگذارند و آنرا حقوق بشر بنامند. حقوق بشر یک بسته بندی ست . انسان یا آنرا آنطور که هست قبول میکند و بنام حقوق بشر بیاد میآورد و یا اجزاء آنرا بهمان نام که هست مینامد. سکولاریسم و دمکراسی و جامعه رنگارنگ و زیر فشار بودن دیگرانِ دگر اندیش, اجزاء کوچکی از حقوق بشرند. امید که منظور را ادا کرده باشم.
۵۹۴۲٣ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : بساطِ طرح علامت سئوال
جناب پیروز، همیشه گفته اند، شک کردن، انسان کنجکاو را به جستجو وامیدارد، و در عصر کامپیوتر و فوق مدرن امروزی، مبحث «نفس سرد» جا و مکانی در افکار مخاطبان ندارد.

‫خیلی قدیما اربابی بود و رعیتی، گاهاً مرادی و مریدی. امروزه،‫ گرچه هنوز بساط تقلید، مرجع و مُقلد، حتی در کلان شهرها برپاست، ‫اما بساطِ طرح علامت سئوال هم، رو به فزونی گرفته است.

‫امروزه کمتر کسی را میتوان یافت، وقتی چیزی شنید، نپرسد، چرا.
۵۹۴۱۶ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب - تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
جناب البرز,
منظور گله گی از شما نبود. منظور گله گی از نفس سرد خودم بود که در کس نمیگیرد. در جوانی بیاد محبوب ( محبوبه ) بخواب میرفتیم و بیاد او بیدار میشدیم - کی رفته ای ز دل که تمنا کنم ترا ؟ با اینحال خیلی ها به وصال نرسیدیم گرچه فکر و ذکر ما " او " بود. و وای اگر چنین نبود.

منظور من همیشه این بوده که حقوق بشر در (بر) هر مرام و مسلکی باید ارجحیت داشته باشد - چون که صد آمد نود هم پیش ماست . هیچ مرام و مسلکی بدون مراعات این مقصود ارزش فکر کردن در باره آنرا هم ندارد. و باید شب و روز پاسبان حرم دل شد - تا در این پرده جز اندیشه او نگذاریم.

در خاتمه ممنون از سرکار خانم نوری علا که اقلا بحث حقوق بشر را زنده نگاه داشتند, گرچه ظاهرا محبوب ایشان سکولاریسم و دموکراسی ست.
۵۹۴۱٣ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : قطار توسعه معقول کشور
‫پیروز عزیز، وقتی در نظر قبلیم مینویسم، جامعه ایرانی جامعه ای است رنگارنگ، و انتقاد میکنم از زیر فشار بودن دیگرانِ دگر اندیش، این کلمات و جملات در دفاع از حقوق بشر، و در باره حقوق بشر نیست؟

‫آقای ارجمند عزیز، فراموش نکنیم، پنجاه و اندی سال حکومت پهلوی، یک شب نبود، بل حدوداً نوزده هزار و سیصد و چهل و پنج شب تمام تار بود. ‫تمامی اسناد و مدارک منتشره گواه بر آن است، که سال سی و دو، شاه جوان میتوانست و باید در کنار نخست ‫وزیر منتخب و محبوب کشورش می ایستاد‫، و به توسعه سیاسی کشور یاری میرساند‫، اما ایشان انتخاب دیگری کرد. و کشور را در سایه این انتخاب شوم، بار دیگر دچار سیاهی استبداد ‫، و قطار توسعه معقول کشور را از حرکت باز ایستاند.

‫آقای کبیری عزیز، اتفاقاً گمان شما صحیح است، مذهبیون متعصبی که، سیستم مطلقه پادشاهی میدانی خالی از رقیب برایشان فراهم آورده بود، ‫با فراغ خاطر در دوران حکومت محمد رضا شاه پهلوی، با انواع نشریات رنگارنگ و مجالس در مساجد سراسر کشور،‫ با مستمسک قرار دادن احساسات دینی مردم کوچه و بازار، کارِ روان گردانی ایشان را بدانجا رساندند که،‫ حتی ‫قاپ برخی از روشنفکران بنام کشوری را تحت لوای بازگشت به خویشتن ربوده، سخن و قلم آنان را وسیله دست افکار متعصبانه مذهبی خود قرار دادند،‫ که تا به امروز ادامه دارد. بنابراین میدان یافتن مذهبیون غیر متعصبِ تجدد خواه و انساندوست، میتواند معبری باشد، برای دسترسی ‫به جمع کثیری از ‫هموطنانمان که به ناحق در جبهه متعصبین دینی قرار گرفته اند.

در این سی و اندی سال گذشته، سلطنت طلبان بسیار عزیز و محترم، به تدریج و با سود جستن از چهره و اعمال به غایت‫ زشت ج.ا.ا، ‫دست به تطهیر چهره رژیم پهلوی یازیده اند.
سلطنت طلب ‫عزیزِ، ‫نزدیک به پنجاه سال، مردم ایران، به اجبار و یا به رضا، تن به پرستش حکومت مطلقه پادشاهی دادند، و‫ ‫‫نتیجه ‫حکومت سرشار از بی عدالتی حکومت پهلوی ختم به این شد، که شاه مملکت فرمود، «مردم صدای انقلابتان را شنیدم» و سوار بر هواپیمایش آسمان کشور را که قریب به ‫بیش از‫ پنجاه سال در تسخیر کامل خود، خانواده و انصار پرقدرتش داشت، به یکباره و برای همیشه ترک کرد.

امروز، سلطنت طلبان عزیز، درست به مانند هر ایرانی دیگر،‫ ‫معترض وجود استبداد، زندان، شلاق، اعدام، تجاوز، به باد رفتن منابع ملی کشور و .... در ج.ا.ا هستند.
‫اما مطالبی هست که، ‫دوستداران حکومت پهلویها میخواهند به دست‫ فراموشی سپرده شوند، نگارنده این سطور نیز قصد گرو کشی نداشته، اما مخالفم با اینکه، قطعه مهمی از تاریخ کشور را، که هنوز هم اثراتِ سیاستهای مخربش در سرتاسر کشور لمس میشود‫، در محاق تاریکی قرار داده و فراموش کنیم. چرا که این فراموشی، نه تنها کمکی به توسعه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور نمی کند، بل سبب برگشت دُور باطل دیگری نیز خواهد شد، لذا ‫ به گمان من، اگر حکومت پهلوی:

ترک اِفاده میکرد‫، و در طول تاریخش به جای یکه تازی، ایرانیان دلسوز را، در امور مملکت ‫مشارکت میداد،

به جای افزودن قلدر مآبانه متمماتی به قانون اساسی مشروطه و تبدیل آن به مدافع حکومت مطلقه سلطنتی، ‫‫قانون مشروطه را به ‫کمال و بی خدشه،‫ مورد حمایت قرار داده، و خود را موظف و دخیل مستقیم در حکومت نمیکرد.

‫در زمانی که به قول تمامی کارشناسان و تاریخ نویسان بی طرف و دلسوز ایران زمین، شاه پهلوی میتوانست به صورتی کاملاً آبرومندانه از حکومت مطلقه سلطنتی به حکومت مشروطه سلطنتی گذر کرده، و طبق قانون مشروطه فقط سلطنت کرده، و حکومت را به دست نمایندگان واقعی مردم می سپرد.

‫با لجاجت و اِفاده تمام، از پشت تریبونی که هزینه هایش از جیب ملت تأمین میشد، با تهدید ملت، ایشان را امر به مشارکت در حزب رستاخیزش نمیکرد.

‫خود، خانواده و انصار پر قدرتش، با دخالت مستقیم در انتخابات مجلس شورای ملی ایران، مرجع قانونگذاری کشور را تبدیل به عروسکی بازیچه دستانش قرار نمیداد.

‫با دخالتهای مستقیم و امر و نهی هایش استقلال قوه قضائیه را خدشه دار نمی کرد.

‫به جای مفتخر کردن کشور به ژاندارمی منطقه و انباشت کین در همسایگان ایران، دست از دخالت در سیاستهای خارجی کشور شسته، و اجازه میداد نمایندگان واقعی مردم در مجلس شورای ملی ایران، در معیت دولتی ملی، پی ریز سیاستهای خارجی کشور در انطباق با منافع ملی کشور باشند.

‫شاید ‫امروز، ‫طرفداران مشروعه، فرزندان خلف شیخ فضل الله نوری‫ نمی توانستند سوار بر‫ افکار عمومی مردم کشور‫، منافع ملی کشور را بازیچه هوسها و آمالی سازند، که ‫نه ریشه در زمین دارد و نه انسانیت

‫و شاید امروز، ایران، بعد از حدود نود سال تلاش مستمر و بی گسست، ‫ از نظر توسعه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در ردیف کشورهای اسکاندیناوی بود.

اما هنوز هم دیر نیست، میگویند، هر وقت ماهی گرفته شود، تازه است. به بیانی دیگر، باید یاد بگیریم، ایران کشوری است رنگارنگ، و هیچ رنگی برتر از دیگری نیست، به آراء اکثریت احترام و از حقوق اقلیت دفاع کنیم.
‫اگر جز این کنیم، هرگز نخواهیم توانست در پی بنیان همزیستی مسالمت آمیز‫، ایرانی آزاد، آباد و برای همه ایرانیان داشته باشیم. و دائم در دُوری باطل، در پسِ هر جنبشی، خود را از یک استبداد به استبدادی دیگر خواهیم رساند.
۵۹۴۰۹ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : شناخت عبادی ها
خانم نوری علا نوشته شما را خواندم و متوجه شدم که شما خانم عبادی را نمیشناسید که در مجموع ناشی ازنوع دید شما به تاریخ اجتماعی است و گویا مدل دلخواه سکولار دموکراسی مد نظر شما یکمرتبه جایگزین حکومت میشود و خیلیها از جمله خانم عبادی طوری به دوام این رژیم یاری میرسانند که نوشتید :
( مشکل خانم عبادی، بطور مشخص، مشکل تمام کسانی است که، با توجه به اهمیت رعایت حقوق بشر در جوامع انسانی، از یکسو فعالانه در افشای موارد نقض حقوق بشر در ایران تلاش می کنند و، از سوی دیگر، خواهان حفظ نظام اسلامی و اصلاح قانون اساسی آن هستند. اصلاح طلبان، و بخشی از فعالان چپ ما در ایران و خارج از ایران، سال هاست که دچار این مشکل بدخیم شده اند. )
بعد ادامه دادید :
( رژیم اسلامی ایران، پیش از مذاکره بر سر توقف غنی سازی اتمی با کشورهای ۱+۵، کاملن در معرض سقوط بود. و اگرچه تحریم های غرب زندگی توده کم درآمد و طبقهء متوسط ایرانی داخل کشور را شدیداً تحت تأثیر قرار داده است اما، بیش از آن، حکومت آخوندی را دچار تزلزل و وحشت از فروپاشی کرده بود.) در ادامه نوشتید : ( ای کاش، لااقل خانم عبادی و سایر فعالان، بعد از سال ها تلاش قابل تحسین برای افشای نقض حقوق بشر در ایران، از لحظهء توقف یاوه گوئی ها و قلدر بازی های رژیم و عجز آشکارش در نشستن با غربی ها بر سر میز مذاکره، استفاده بهینه کرده و از مسئولان سازمان ملل و حقوق بشر درخواست می کردند تا، موضوع "رعایت حقوق بشر" در ایران را نیز جزو موارد رفع تحریم ها از سوی غرب، به رژیم اسلامی حقنه می کردند.)
ا. تاریخ اجتماعی نشانگر اینست که تمامی کنشگران اجتماعی در روند بسوی دموکراسی سهیمند از حاج حسن رشدیه تا فروغ فرخزاد از شیخ محمد خیابانی تا امیرکبیر از مصدق تا مجتهد شبستری ...
۲. دموکراسی یکشبه با سقوط یک حکومت دیکتاتور حاصل نمیشود بلکه یک جامعه مدنی قدرتمند میتواند هم به دموکراسی نائل شود و هم تحققش را تضمین کند.
۳.هر کنشگروظیفه خود را خودش تعیین میکند و غیر از انتقاد از اعمال دیگران لطفأ توصیه و وظیفه برای دگراندیشان تعیین نکنید
۴. حیطه فعالیت هر کنشگر اگر مشخص باشد هم کمتر آسیب پذیر میشود و هم میتواند موثر واقع شود ٫ همانطور که خودتان نوشتید :
( ایشان متذکر شد که "کار حقوق بشری، نگاه به قدرت سیاسی ندارد، [بلکه] فقط منتقد سیاست است...) دقیقأ خانم عبادی شایسته ترین کار را انجام میدهد و حیطه کار خانم عبادی دفاع از حقوق ضایع شده انسانهاست بدون تبعیض ٫ خانم عبادی غیر از موکلانی که همه میشناسند وکیل یک بسیجی که حقش ضایع شده هم بوده یعنی ایشان کار یک حزب سیاسی را که برای رسیدن به قدرت فعالیت میکند را بعهده ندارد بلکه پشت سر میایند و از حقوق ضایع شده انسانها دفاع میکنند در هر حکومتی چه دیکتاتوری چه حکومت دموکراتیک. ولی متأسفانه احزاب سیاسی ما فعالیتهای روشنفکری و حقوق بشری و زنان و کودکان را انجام میدهند و بعضأ سعی میکنند هژمونی خود را روی این تشکلها اعمال کنند که اتفاقأ بقاء و فلسفه وجودی این تشکلها در مستقل بودن آنهاست و در عوض برخی روشنفکران کار احزاب سیاسی را انجام میدهند و بدنبال تشکیل دولت در تبعید یا اقدام به نوشتن پلاتفرم سیاسی میکنند ٫ مطمئن باشید اگر احمد شاملو ها ٫ شجریان ها ٫ رئیس داناها و ...توانستند روابط ارگانیک خود را با جامعه حفظ کنند همان فعالیت در حیطه مشخص خودشان بود و هست.
۵. کجا خانم عبادی گفته که من خواستار حفظ نظام هستم . اگر خواستار براندازی نیست دلیل بر حفظ نظام نیست بلکه ایشان و خیلی کسان دیگری که اشاره کردید به گذار دیگری باور دارند و تلاش میکنند ٫ اگرسرف براندازی دموکراسی می آورد ما باید خیلی پیش از این دموکراسی داشتیم .
در آخر مقاله نوشتید :
( بجای آویختن به تعبیر و تفسیر صحیح از قرآن، شایسته است که در جهت رساندن جامعهء ایرانی به حکومتی سکولار و دمکرات، فعال و کوشا باشد.)
اولأ دوباره به ایشان توصیه و احتمالأ تکلیف میکنید یعنی اول از کارهای کرده اش تمجید کردید بعد به کارهای نکرده اش ایراد گرفتید در آخر هم در خوشبینانه ترین حالت توصیه میکنید که چه چیز شایسته است. دومأ خانم عبادی هیچوقت خودش تفسیری از قران نکرده بلکه مثال آورده از دگراندیشانی همچون آقای اشکوری که تفسیر دیگری از امثال آقای مصباح یزدی ها از قران دارند . سومأ حق شهروندی خودش است که چه تفسیری بکند شما اگر ایرادی میبینید آن تفسیر مشخص را نقد کنید نه تفتیش عقاید .
در تمامی نوشته خود به حکومت اسلامی و رژیم آخوندی اشاره کردید و بعد نوشتید :
( دیدیم که وعدهء آقای روحانی برای آزادی زندانیان سیاسی، با آزادی خانم ستوده، همراه ۱۵ زندانی دیگر، به پایان رسید و در عوض میزان اعدام ها در ۱۰۰ روز اول ریاست ایشان سه برابر گذشته شد. )
در باره این اظهار نظر شما میتوان کتاب نوشت اما مجبورم فقط به دو نکته اشاره کنم .
۱. ساختار قدرت از بدو جمهوری اسلامی تا امروز یکدست نبوده یعنی یک اتاق فرمان دائی جان ناپلئونی که متأسفانه برخی سیاسیون به آن اعتقاد راسخ دارند نبوده در عوض مردم بدلیل بودن در بطن جامعه همیشه تا جائی که از دستشان برآمده دگراندیشان حتی حکومتی را تقویت میکنند.
۲. و به تبع آن ساختار مختلف دقیقأ تشخیص میدهند که قوه قضائیه و وزارت اطلاعات نه تنها در دست دولت نیست بلکه مخالف سرسخت دولت است و درست به همین دلیل تعداد اعدامها را افزایش داده تا کارنامه ردی برای دولت تهیه کند و شما این اعدامها را آگاهانه یا ناآگاهانه بحساب ۱۰۰ روز اول ریاست آقای روحانی ثبت کنید و بعنوان ثمره ریاست ایشان فاکت کنید .
شما در مورد کنشگران دگراندیش به واژه بد خیم اشاره کردید ( دچار مشکل بد خیم شده اند ) که عملأ بنوعی مریض خطاب کنید ٫ اما من معتقدم اگر بعد از سه دهه برخی واقعیات جامعه را نمیبینند ٫ یا تاریخ اجتماعی ایران را نخوانده اند یا نگاه ایدئولژیک و آمرانه دارند یا خود را بازتعریف نکردند یا فاقد پایگاه اجتماعی هستند و یا سودهای کلانی از تحریم ها میبرند
۵۹۴۰٨ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : حقوق بشر در سکولار دمکراسی
۲۰ دسامبر۲۰۱۳,
یک بانوی آمریکایی اهل نیو مکزیکو به دولت فدرال امریکا از مسئولین مرزی و پزشکی شکایت کرده است. این بانو در حال عبور از مرز توسط سگهای یابنده مواد مخدر شناسایی شده بود. این بانو را - علیرغم اعتراضات او و درخواست برای وکیل مدافع - در مرز لخت کردند و هردو نواحی تحتانی او را با انگشت جستجو کردند.

سپس اورا به بیمارستان منتقل کرده و در بیمارستان همان اعمال را با وسائل طبی تکرار نمودند. سپس با دادن مسهل حضورا مدفوع او را جستجو کردند و هیچگونه مواد مخدر یافت نشد. مسئولین جهت این اقدامات هیچگونه مجوز قانونی ( Warrant ) نداشتند. پس از این ماجرا این بانو احتمالا بعلت وضع حالت اضطراری و گریه شدید از امضای فرم اجازه طبی خود داری کرد و بدین جهت ۵,۰۰۰ دلار هم برای معاینه طبی ! جریمه شد. مقامات مرزی هم به درستی و امانت و بی عیبی و احترام و عزت و عفت نجابت ماموران خود تاکید نمودند. البته دولت فدرال رسیدگی کرده و در دادگاه مثل همیشه سبیل مامورین را دود خواهد داد. انشاالله.

Woman Endures Six Hours of Multiple, Pointless, Redundant, Increasingly Invasive Body Searches

http://www.commondreams.org/further/۲۰۱۳/۱۲/۲۰-۰
۵۹۴۰۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۲       

    از : علی کبیری

عنوان : اشکال روشنفکران ما اینست که "اسلام" را دین میدانند!
با تشکر از مقاله ی وزین خانم نوری علاء، مایل بذکر چند نکته ام.

۱- تلقی روشنفکری از اسلام نباید بمنزله ی یک دین باشد. طبق شواهد تاریخی از تاریخ نویسان مسلمان و غیر مسلمان وحتی با بررسی سوره های اسماً مدنی قرآن، ملاحظه میشود که این جریان از همان ابتداء بضرب شمشیر و قتل وکشت وکشتار و یورش به کاروانیان و شهرهای عربستان با شعار رسیدن مردان عرب بادیه نشین به مال و ثروت به امر "الله" شروع شده است. درمقابل به آن مردان وعده داده شده بود که اگر دراین یورشها کشته شوند، در دنیای دیگر به بهشت خواهند رفت که در جویهایش شیر وعسل روانست و برروی تختهای زرینش، درجوار حوریانی درشت چشم با بدنهائی چون عاج، از لذت جنسی طولانی مدت همبستری باآنان برخوردار شده و به شرابخواری پرداخته و غیره... اصولاً جز با این شعار، محمد قادر نبود نقشه ی فتوحات خود را عملی کند.

۲- بعداز مرگ محمد، خلفای جانشینش با همین شعار اقدام به حمله به شهرهای تحت قلمرو امپراتوری روم شرقی و ساسانیان و کشورگشائی نمودند. تاریخ شهادت میدهد که قتل عام وخونریزیها و ویرانگریهای آنان چیزی از کشت وکشتارمغولان کم نداشت. درحالیکه آن مردمی که درمعرض حملات اعراب قرارگرفته بودند، جز مسیحی و یهودی وزرتشتی نبودند و همگی آنان یکتاپرست و خدا پرست بودند.

۳- تاریخ بیادندارد که پیغمبری بضرب شمشیر به ترویج دین دست زده باشد. براین اساس، اینکه آن جماعت اعراب بدون جهت و بدون آنکه درمعرض تهدید قرارگرفته باشند، به مردمی متدین حمله کرده و باگرفتن شمشیر بالای سرشان، به آنها امر کنند که یا "قولو لا اله الا الله تفلحو" یا با این شمشیر سر از تنت جدا خواهم کرد. مسلم است که آن فرد از ترس جانش دستور طرف مقابل را اجابت میکند.

۴- پس در این میان، ما شاهد بوجود آمدن یک امپراتوری میشویم بنام "امپراتوری اسلامی" که عده ای خونخوار و چپاولگر در رأس آن نشسته و با بکارگرفتن عده ای نان به نرخ روز خوار بنام "علماء" و عمله اکره هایشان از بام تا شام حرفهای صدتا یک غاز سرِ هم کرده و مردم ناآگاه را در ادامه ی خدمت به این دستگاه شتشوی مغزی میدهند. اکنون این بازی حدود ۱۴۰۰ سال است که ادامه دارد.

بهمین خاطراست که من اسلام را بعنوان یک دین بشمار نمیآورم و هرکسی را هم که بعنوان نماینده ی الله برمسند فرمانروائی برمردم نشسته باشد، نماینده ی خدا نمیدانم. برهمین روال، کسانی که میخواهند این جمع زالوهای دستاربند و مفتخور و بیکاره را بر سر عقل آورده و به اصطلاح به اصلاح آنان بپردازند، یا همدست وهمکار این چپاولگران هستند و یا آب در هاون میکوبند. والسلام.
۵۹۴۰۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۲       

    از : حمید ارجمند

عنوان : اظهار نظرهای غرض و مرض دار !
من نمیدانم چرا هر گاه یک انسان آزاده واقعیاتی و حقیقتی را در مورد دو سره بار زدن اصلاح طلبان حکومتی چه در داخل و چه در خارج با بیانی منطقی و مستدل با خوانندگان ایرانی در میان میگذارد فورا عده ای با نوشتن انشا های زیبا ولی در اصل بی ربط با روح بیان نویسنده سعی در ایجاد انحراف تفکر نسبت به عمق نوشته نویسنده مینمایند و البته با بیانی ناشیانه یا از روی نخواندن کامل تاریخ معاصر سعی در تطهیر رژیم فاشیست شیعه آنهم بصورتی که با ردیف کردن یک مشت کلمات کلیشه ای بسیار عادی این دو رژیم گذشته و فعلی را در یک سطح آورده تا با این ترفند در ضمیر ناخودآگاه خواننده القا کنند که این رژیم هم عین قبلی است و لذا در اصل قضیه ما چیزی را از دست نداده ایم لذا باید با همین اصلاح طلبان حکومتی مدام و بلکه نسل اندر نسل لاس و چک و چانه بزنیم !! که البته این یا خود فریبی است یا دیگران را کور و کر و... دانستن است . خیر آقا اگر در قیاس ایندو نگاه کنیم میتوان صدها پله رژیم پهلویها را بالاتر از نکبت ولایت قرار داد . چه ما خوشمان بیاید یا بدمان بیاید این یک واقعیت تاریخی است خصوصا در زمینه حقوق زنان و فعالیتهای مدنی که مثنوی هفتاد من خواهد شد اگر آنها را بر شماریم . انتقادات و کمبودها در گذشته بسیار بود ولی یکشبه نمیتوانستیم فرانسه شویم ! ولی از فرانسه سفیر مرگ و نابودی در تمام زمینه ها برایمان به پرواز در آوردند و..... در پایان از خانم پرتو نوری علا بخاطر نوشته موشکافانه اشان کمال تشکر را دارم .
۵۹۴۰۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : فریاد میزنم, فریاد میزنم
بفرما, بعد از اینهمه فریاد زدن ها, در کامنت جناب البرز همه چیز هست جز یک کلمه در باره حقوق بشر.
۵۹٣۹۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : پلورالیزم، دموکراسی و فراگیری علمِ زندگی مسالمت آمیز در ‫کنار یکدیگر
خانم پرتو‫ نوری علا گرامی، شما در نوشتار حاضر مرقوم کرده اید، «...خانم عبادی از یکسو به وجود حکومت مذهبی با [تعبیر صحیح از قرآن]‫، ‫باور دارد، و از سوی دیگر، حکومتگران را ملزم به رعایت [حقوق بشر] میداند.....»

گمان من این است، اگر من، شما و جمع کثیری از ایرانیان به پلورالیزم و دموکراسی معتقدیم، باید‫ از وجود افرادی چون خانم شیرین عبادی، که قصد دارند، مانند افرادی‫ چون مارتین لوتر که در عمق سیاهی های کاتولیکها، افکار و برداشتهای نو از مسیحیت را بنیاد نهادند، نگرش جدیدی از اسلام به مردم خود هدیه کنند، در جمع خود استقبال کنیم.

‫ما چه بخواهیم و یا نخواهیم جامعه ایرانی درست به مانند هر جامعه دیگری روی کره خاک، جامعه ای است، رنگارنگ. اما سالها، بل قرنهاست، در هر مقطعی از زمان، تنها یک فکر، یک گروه و یک فرد‫ امکان علنی و آزادِ ابراز عقیده و عمل را داشته است‫، و دیگرانِ دگراندیش،‫ همواره زیر فشارِ گروه در قدرت، یا در زیر خرواری از خاک غنوده اند، ‫و یا به اجبار در زندانهای قرون وسطایی، مجبور به اسارت شده اند.

‫در حدوداً دویست سال گذشته، قجر را، به امید دیدن روزهای خوشی از پهلوی، به کناری نهادیم، و از جایی که پهلوی به جای ‫روزهای خوشِ با هم بودن و با هم زندگی کردن، جز رنج، حقارت، اسارت ‫و افاده های به جا و نا بجای بیشتر، ‫چیز دیگری نصیبمان نکرد،‫‫ در قیامی بس عظیم، پهلوی را با خمینی و حواریونش طاق زدیم. ‫اما چه شد، بعض چیزها درمان یافت، در پاره ای از موارد به قرون وسطا رجعت داده شدیم، ولی ‫در مجموع دردها و رنجهای ایرانیان تسکین و بهبود نیافته، و بر آنها بسی مشکلات و زخمهای تازه نیز افزون گشت.

گمان من و شاید جمع کثیری از ایرانیان بر این است که، ‫برای حل این معادله چند مجهوله نامتعادل، و رسیدن به جامعه ای باثبات و منطقی، ‫ما ایرانیان،‫ چاره ای جز‫ پلورالیزم، دموکراسی و فراگیری علمِ زندگی مسالمت آمیز در ‫کنار یکدیگر نداریم.
۵۹٣٨۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست