یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

غزل برای سبا

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : peerooz

عنوان : کس له درد کس خوردار نیه
سرکار پروین خانم,
ممنون از پاسخ. در این دنیای پر جمعیت, که هر روز " پر " تر میشود ظاهرا هرکس بدنبال منافع آنی شخصی و گروهی خود و از درد دیگران بیخبر است.
۵۹۶۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣۹۲       

    از : پرین کرد

عنوان : کلامی چند برای جناب پیروز
میبایست زودتر جواب میدادم اما باداغ ودرد ، سال تازه را باتلخی وغمگینی شروع کردم وباید بآن عادت کنم چاره نیست... . اما این ریشه کن شدن و آوارگی ای که در پی (انقلاب شکوه مند اسلامی ) دامنگیر نزدیک ۷میلیون ایرانی شد. سهمی هر چند قلیل از انواع عوارض اش را شامل حال منهم فرموده است تا که گاه ، اشک و خنده ، عصبیت و آرامش ، ادب و بی ادی، شعور و عواطف و خلاصه همه چیز را، عین چوبی گنم جو ویه (گندم و جو) دست درست یکدیگر بگذارند و مغزم را به هل پر ک ه (پایکوبی)ای پرگردو خاک وادارند ! من تحت تآثیر نوشته ی خانم سبا خو یی و شعر جناب پدرشان و صحبت از(نسل خطاکاره) قرارگرفتم وبدورترها رفتم ودربازگشت به الم شنگه ی حقوق بشر ( طرح کارتر ) و (نشیهگی درخیال نسل) خطا کاره ای که میپنداشت خواب (برابری ،برادری . حکومت کارگری ) در ضد (امپریاس) نمایی یک آخوند ابله که از زیارت نامه خوانی حرم نجف به پاریس پرتاب شده بود را تعبیر فرماید پیاده شدم ! جناب پیروزهم درد و حرف بسیار زیاد و فراوان است و در کامنتی نمیگنجد اما آنچه امروز باچشمان پیرو کم سو و گوشهای هنوز کر نشده (خودم را ) میگویم! می بینیم و میشنویم که حتی یکی اش هم نوید و امیدی جز حرص خوردن نمیدهد ، امثال منی که گاه جزکامنتی نمینویسد ، چگونه میخواهید از دست این منادیان دروغین که از شبکهای مختلف آخوندی تغذیه میشوند تا نقش اوزیسیون و باصطلاح دفاع از حقوق بشر بآنها محول شده تا با لچک و نعلین آنرا برازانند . میدانیم اعلامیه ی حقوق بشر جهانی است ربطی به دی وآیینی ندارد ،اما حضرتای که بقصد رنگ کردن ملتی در خدمت اربابان وطنی و اربانشان تشریف دارند ، بگذار جان از همه جایشان بدرآید چراکه نسل امروز ایران در انقلاب اطلاعات میزید و دین را نه (الهیات رهایی بخش!!!!) که چارچوبی بسته میشناسد، که گذر ازآن ارتداد و ارتدا برابر بامرگ است . و این منادیان دروغین را تجسم توهین میدانم چرا که همگان بسان خود ابله میدارند .. اما حقوق بشر در کشور کی زاده شد تا (چپ چپ) و (راست راست) و بالایی و پایینی و کج و کول وووو به نظاره جان دادن اش بایستند ! در ضمن امروز آخوند حیدر مصلحی حزب توده به حمایت و خط دهنده ی اصلی به علفزار سبز موسوی رهنوردآراست !! اگر چه سایت این رفقا تعطیلاتش تا روز شنبه بعلت عزاداریهای آخوندها اعلم کرده و نه تعطیلات عید کفار ،،،،،
۵۹۶۰۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : " تا جان از ماتحتشان "
" بگذار هواداران حقوق زن و ((بشر) ) در ناندانیهای کافرستان آنقدر( ک س شر ررر )ببافند تا جان اصلح طلبانه ی ولایت فقیهی اشان از ماتحتشان بدرآید.".

سرکار پروین خانم,
هواداران حقوق بشر چه در کافرستان و چه در اسلامستان سالهاست که " جان از ماتحتشان بدر آمده ", نه اینکه مستحق آن بودند بلکه انبوه تماشاچیان " چپ چپ " و " راست راست " و سکولار و دمکرات و مسلمان و غیره همگی به نظاره ایستادند تا ببینند چگونه " جان از ماتحت حقوق بشر " بیرون میآید تا به معبود خود برسند! حقوق بشر از بیکسی مرد.
۵۹۵۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣۹۲       

    از : پروین کردد

عنوان : امیدوارم درسلامت اینقدر بمانید تا پیرشدن این فرزند عزیز و مهربان را با چشمانی هر چند کم سوبازهم ببینید واز بودنش شاد شوید
سبای گرامی ، اگر چه درد کشیده ات را نچشیده ام اما آنرا میفهمم ، وقتیکه پدر بزرگوارتان میگوید ((رویای انقلاب مرا از تو دور کرد...... ای جان! ببخش نسل خطاکاره ی پدر))!! جهانی درد و هم سخن را ابراز کره اند ، و این خاص خانواده ی شما تنها نیست و همدردانتان هزاران و هزارانند ، چرا که آن نسل خطا کاره فقط زبان را به سق دوخته و فقط میدانست چه چیز را نمیخواهدو اما نه قفط آنزمان که امروزوهنوزهم نیمداند چه چیزی رامیخواهدواینست درد!!! .چه زمان بچگی و چه اینروزتان ،مرا بخاطرات عمر رفته که با هر لحظه در گذار ش که در نظر گاهم رژه میرود و داغ و درد را تازه و تازه تر میکند، باز میگرداند و چه کنم که دیگر هیچ و هیچ در پشت سر ندارم . پدرم مرا بسیار دوست میداشت و من (سرکش و پررو) روزی ازاو پرسیدم ، بابا جان راستش را بگو آیا دلت نمیخواست منهم( بجای دختر، یک پسر میبودم )! بیچاره کمی شکه شداما حقیقت را کتمان نکر. او گفت مهم نیست فرزند دختر است یا پسر و من ترا همینطور که میبینی دردانه ترین میدارم، اما( روله گیان ) (دخترک عزیزم)بگذار درگیر این نگرانی ابدی باشم که (تو دختر) به زیر دست و بال چه کسی خواهی افتاد که خدا نکرده بیازادت!! در نردوستی ما کردها هیچ شکی ندارم و (شاید بهمین علت ) باشد که دختر و زن را آسیب پذیرتر میدانند.، بگذار هواداران حقوق زن و ((بشر) ) در ناندانیهای کافرستان آنقدر( ک س شر ررر )ببافند تا جان اصلح طلبانه ی ولایت فقیهی اشان از ماتحتشان بدرآید. من اما ، سبا جان اگر در هییت و نیرو و و توان باروری تو میبودم ، زیبا ترین هدیه را با نام خود ( خویی ) ببه پدری که دوستم دارد و دوست اش دام هدیه میکردم ، شاید که نام آن( نام نگهداررا که دیگر نیست) حفظ میکردم !!۱ نمیدانم شاید مقهور غیرت دراییها از همه رقم شوم !و چه باک ، اما و در همه حال آرزوی سلامت و بسیار زیستن و لذت بردن از وجود یکدیگر ، برای شما و پدر مهربانتان دارم ومرا ببخشید
۵۹۵۲۷ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست