سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حیرانی - خسرو باقرپور

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : نصرت کمالوند

عنوان : سلام بر شما
آقای باقر پور عزیز زیبا سروده ید. شما به اقسام شعری واردید. دوستتان داریم. جاندار و خوب و قشنگ شعر میگویید. کاش می توانستیم زنده شعرخوانی تان را گوش بکنیم
۶۱۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ اسفند ۱٣۹۲       

    از : نیلوفر سماواتی

عنوان : سلام
زیبا و روان. مرسی شاعر عزیز ما. خوش می سرایید. اما چرا اینقدر با وقفه؟ این جا شعر های زیادی چاپ می شود و می خوانیم. خوب هم هستند. شعرهای شما از دل برامده است بر دل می نشیند. خواننده عمق صداقت و انسانیت را در شعر های شما احساس می کند.
۶۱۲۲۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : عادل خواه

عنوان : با تشکر
با عرض سلام مجدد
ممنون از پاسختان بویژه اینکه می دانم که پیمان شکنی شاعر را گران آید.
اما میماند مسئله ای که دلیل فرستادن پیامم بود. و ان اینکه اگر کوچکترین حدسی در رابطه با غیر فارسی بودن واژه زده بودم ، شاید به خود اجاز مزاحمت نمیدادم ، اما مشکل دقیقا اینست که زبان نوشتاری ما ا امکان تفکیک میان واژه ها ونیز نام های فارسی و غیر فارسی را نمی دهد که این معضل بزرگی است برای همه فارسی نویسان، که شخصا با گذاشتن گیومه تلاش در حل موقتی ان کرده ام. و نیز امیدوارم که به لطف حیرانی شاعر بشود برای این موضوع راه حلی با دوام تر یافت مثلا با طرح ان خدمت استاد اسماعیل خوئی که از مقاله سودمندشان اخیرا تحت عنوان اندیشیدن به زبان فارسی ، بسیار آموختم ، و یا دیگر بزرگورانی که با ستون ادبیات اخبار روز همکاری دارند.
با مهر/عادل خواه
۶۱۰٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۲       

    از : خسرو باقرپور

عنوان : خانم عادل خواه
خانم عادلخواه عزیز درود بر شما. با خودم شرط کرده بودم دیگر ذیل نوشته ها و به ویژه اشعارم به توضیحِ نام ها و واژگان آورده شده در متونم نپردازم. اما پرسش مهربانانه ی شما را نمی توانم بی پاسخ بگذارم.
میتولوژی ی یونانی هماره از دغدغه های فکری من بوده است. واژه ی پُزیدون نیز برآمده از همین سرچشمه است.
پوزئیدون (به یونانی: Ποσειδων ,Poseidôn)، در اساطیر یونان خدای نام‌های بسیاری از جمله دریاها، رودخانه‌ها، سیل، خشکسالی، زمین لرزه و اسب‌ها بود اما او به خدای دریاها شهرت دارد و محافظ تمامی آب‌ها است. او قابل قیاس با نپتون در اساطیر رم باستان است ولی نباید این دو را با هم اشتباه گرفت. پوزئیدون فرزند کرونوس و رئا، یکی از دوازده ایزد المپ‌نشین و در بین آن‌ها یکی از شش فرزندی بود که بالاخره توانست قدرت‌های دنیا را تقسیم کند. برادران و خواهران او عبارتند از: هستیا، دیمیتر، هرا، هادس و زئوس. تقسیم بندی جهان بین او و برادرانش زئوس و هادس رخ داد. پوزئیدون فرمانروای دریاها شد، زئوس فرمانروای آسمان و دنیای زیرین هم نصیب هادس شد.
دریانوردان برای داشتن سفری مطمئن به او متکی بودند و او را پرستش می‌کردند و بسیاری از مردم اسب‌های خود را به نشانهٔ قدردانی و احترام به او با غرق کردن آن‌ها قربانی می‌کردند. او در اعماق اقیانوس‌ها در قصری ساخته شده از مرجان و جواهرات زندگی می‌کرد و سوار بر ارابه‌ای می‌شد که توسط اسب‌ها کشیده می‌شدند. اما پوزئیدون بسیار بد خلق بود و خلق و خوی او گاهی اوقات منجر به خشونت‌هایی می‌گردید. هنگامی که از روحیه خوبی برخوردار بود، سرزمین‌های جدیدی در آب‌های آرام خلق می‌کرد و در مقابل وقتی خلق و خوی بدی داشت، نیزه سه‌شاخ خود را به طرف زمین پرتاب می‌کرد که باعث ایجاد زمین لرزه، چشمه‌های متلاطم، خسارت به کشتی‌ها و غرق شدن انسان‌ها می‌گردید.
۶۱۰۵۰ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : عادل خواه

عنوان : در دام حیرانی شاعر!
اقای باقرپور عزیز
هر چند برای حس کردن شعرلطیف شما نیاز به طرح سوالی که برایش خدمتتان می رسم نباشد،اما این کلمه پزیدونا با علامت استفهام خواننده بی دغدغه را دردام حیرانی دیگری انداخته که بدون شک با حیرانی شاعر که در عالم غیر است بسیار فاصله دارد ! اما چکنم که این تنها حیرانی است که نصیبم شده! و با کمی سوءاستفاده از حوصله این صفحه به خود اجازه بیانش را می دهم
با این امید اما که با چنین سوالی که از عالم ناسوت مخابره می شود شاعر بزگوار را آزرده خاطر و نا امید نکرده باشم.
با مهر. عادل خواه
۶۱۰۴۰ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۲       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست