یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چرا گفتمان چپ شرمگین از انقلاب
با گفتمان حکومت درباره ی انقلاب یکی می شود؟!
- ف. تابان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : ‫البرز

عنوان : حال شما غیر رندانه‫ بگوئید
‫آقای دبیری، به بیان مرقومه شما، من، «...خیلی رندانه مسئولیت ۵۸ ساله تمامیت خواهان پهلوی و ۳۵ سال رهبران مذهبی را با سایر نیروها که علیه این تمامیت خواهان مبارزه کردند با یک چوب زده ام...»
‫حال شما غیر رندانه‫ بگوئید، پس از گذشت ۵۸+۳۵=۹۳ سال وجود تمامیت خواهان در کشور و مبارزات صورت گرفته، آیا مردم ایران به آزادی بیان، احزاب و اجتماعات رسیده اند.

‫دوست گرامی، قصدم نادید انگاشتن مبارزات انجام یافته نبوده، بل خواستم نشان دهم، بعد از صد و هفت سال تلاش هنوز هم همانجایی هستیم که آغاز کردیم.
‫هنوز هم، بعد صد و هفت سال مبارزه، عده ای با توسل به قوه مجریه و قضائیه و مقننه متصل بخود، و نه متصل به منافع ملی کشور، توی روز روشن، توی دهن هرکسی که مخالف نظر آنها حرف و سخنی گفته یا نوشته باشد، می زنند، درست همانگونه که رضاخان می زد، درست همانگونه که محمد رضا شاه میزد و درست همانگونه که آقای خمینی میزد.

‫مرقوم فرموده ای، «....در ایران آینده مردم نمی خواهند.....» این نخواستنها را همه سال، در همه این صد و هفت سال گذشته به گواهی تاریخ ایران شاهدش بوده ایم، اما تاریخ ایران در همه این صد و هفت سال گذشته گواهی بر حکومت مستبدین بر کشور دارد.

‫آقای دبیری، آیا این همه نمی تواند، باعث به فکر واداشتن شما شود، که چرا پس از صد و هفت سال تلاش و جانفشانی هنوز تقریبا همانجایی هستیم که پیشینیان ما آغاز کردند.

‫به گمان من، وجود حکومتهای استبدادی و انحصار طلب یکی از عوامل تکرار مکرر استبداد در کشورمان بوده است، و عامل دیگر، که کم اهمیت تر از عامل اول نیست، عدم وجود یک اپوزیسیون متحد حول برنامه ای مدون برای آینده ایران است.

‫حال چرا اپوزیسیون نمیتواند حول برنامه ای مدون و با تکیه بر منافع ملی کشور گرد هم آید، معلول عوامل متعددی است، اما مهمترین آن عبارت است از شیوع افکار استبدادی در بین اکثر نیروهای اپوزیسیون
۶۱۶۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ اسفند ۱٣۹۲       

    از : هومن دبیری

عنوان : بیعانه به البرز
چون این مقاله ء جاندار آقای تابان که شما هم از آن خیلی استفاده کردید در صفحه اول اخبار روز نیست و خوانندگان از کامنت های جدید شما و بنده احتملا بی خبر می مانند. علی الحساب با درود به شما میگویم که شما خیلی رندانه یا ناخود آگاه مسئولیت ۵۸ ساله تمامیت خواهان پهلوی و ۳۵ سال رهبران مذهبی را با سایر نیروها که علیه این تمامیت خواهان مبارزه کردند با یک چوب زده اید.
در ایران آینده مردم نمی خواهد مانند دوران و توسط این قبیل تمامیت خواهان اداره شود مسئله اینست. حق حاکمیت مردم باید تامین شود و همه در برابر قانون مساوی الحقوق باشند. پاسخ کامل شما را در کامنت های آینده ببینید.
۶۱۵۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹۲       

    از : رضا بهرامی

عنوان : تفاوت میان انقلاب و شبه انقلاب
درود دوباره به هموطنان عزیز
جناب بهبودیجناب بهبودی، مواردی که شما برشمرده اید و آنها را «انقلاب» انگاشته اید، خسرو ناقد در مقاله اش آنها را جزو انقلاب های کلاسیک نمی داند. آنچه در شیلی و در زمان آلنده و در ایران دوران مصدق، و همچنین در «انقلاب های رنگانگ» در بسیاری از جمهوری های سابق شوروی، وقوع پیوست انقلاب نبودند؛ تلاش برای اصلاح امور بود که برخی با دخالت های خارجی به شکست انجامید و برخی مانند لهستان و چکسلواکی و غیره، بدون خشونت و خونریزی با موفقیت همراه بود. وگرنه آلنده نه پینوشه را که از ژنرال های سابق بود به فرمانده کل قوا منصوب می کرد و نه مصدق زاهدی را و نه بعد از اصلاحات گورباچف، کسانی مانند یلسین و پوتین که از سرکردگان حزب کمونیست و روسای کا گ ب بودند به قدرت می رسیدند. بلکه مانند انقلاب فرانسه، انقلاب بلشویکی اکتبر، انقلاب چین، انقلاب کوبا و انقلاب ایران، خاندان سلطنتی و خانواده تزار و حاکمان و وزیران و سرکردگان نظامی همه سر به نیست می شدند. و درست همین تفاوت میان انقلاب و شبه انقلاب است.
برخلاف نظر بسیاری از نیروهای چپ، بپذیریم که در سال ۱۳۵۷ در ایران انقلابی به معنای کلاسیک آن بوقوع پیوست؛ درست مانند ۱۹۱۷ در روسیه. در پی «سارقان انقلاب» و «انحراف انقلاب» نگردیم؛ جست‌وجویی بی نتیجه است.
شما ظاهراً مقاله ناقد را دقیق مطالعه نکرده اید که می گوید: "بعد از هر انقلاب، در همه‌جا، گیوتین و جوخه اعدام و طناب دار است که حکم می‌راند". کجا در شیلی زمان آلنده حمام خون به راه افتاد؟ ساندینیست ها و یا بولیواریست ها که به مخالفان خود کم و بیش امکان فعالیت دادند و حتی برخی احزاب مخالف بعدها حتی به قدرت رسیدند.
رفتن و سرنگونی یک دیکتاتور که به معنای وقوع انقلاب نیست! توصیه می کنم کتاب «انقلاب» هانا آرنت را بخوانید تا تعریفی جامع از انقلاب های کلاسیک به دست بیاورید و تفاوت آنها را با «انقلاب های رنگی» و «بهار عربی» و تلاش برای اصلاحات دریابید.
شاید هم از دو نقل قولی که از مارکس در توجیه و تبلیغ خشونت در مقاله آمده برآشفته شده اید! بله مارکس می گوید: "خشونت قابله هر جامعه کهنه‌ای است که باردار جامعه‌ای نو است". و بعد هم در توجیه آن می گوید: "سلاح نقد، البته نمی‌تواند جایگزین نقد سلاح شود، خشونت مادی باید با خشونت مادی ساقط شود؛ و تئوری، تنها زمانی به خشونت مادی تبدیل می‌شود که توده‌ها را در برگیرد".
حال شما به این پرسش خسرو ناقد جواب بدهید: "پرسش اساسی این است که آیا جامعه نویی که با کمک قابله خشونت پا به عرصه وجود می‌گذارد و "قدرت سیاسی را از لوله تفنگ" کسب می‌کند، می‌تواند پس از تولد، بدون خشونت و با سلاح نقد در راه دمکراسی و جامعه‌ای عاری از خشونت گام بردارد و رشد کند؟"
تعریفی از انقلاب می خواهید؟ بفرمایید؛ به شرطی که از نظریه های نخ نمای قرن هیجدهمی و تکرار مدام اینکه «انقلاب می تواند مثلا بورژوائی باشد، اگر جامعه در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی باشد و...» دست بکشید و فرایند و نتیجه انقلاب های کلاسیک قرن بیستم (از روسیه تا ایران) را بررسی کنید و بر اساس مشترکات این انقلاب ها و واقعیت های تاریخی، به ارزیابی آنها بپردازید. برای مثال این نقاط اشتراک که خود می تواند تعریفی جامعه شناختی از انقلاب باشند:
- "بر ذهنیتِ انقلابی همواره این اصل حاکم است که "انقلاب رهایی‌بخش" یا باید مطلق و کامل و "جهانی" باشد و یا "رهایی" نیست؛ یا همه چیز یا هیچ چیز، راه میانه‌ای وجود ندارد."
- " انقلاب‌ها نه تنها با خشونتی گسترده پا می‌گیرند، بلکه با توجیه، تکرار و تکثیر خشونت، ادامه حیات می‌دهند. توجیه خشونت و تأکید بر بکارگیری آن در مقابل مخالفان و معترضان، اغلب با این بهانه صورت می‌گیرد که انقلاب در خطر است و تا گسترش آن به تمام سطوح و ارکان و اعضای جامعه باید تداوم یابد".
- حاکمیت و نظام پاگرفته از انقلاب تا آنجا که توان دارد، نه تنها سران و کارگزاران نظام پیشین را از میان برمی‌دارد، بلکه می‌کوشد تمام تشکیلات و نهادهای موجود را منهدم کند و بنیاد همه چیز را به کل تغییر دهد و با کوبیدن مُهر انقلاب بر همه چیز، دورانِ جدیدی را آغاز کند."
بحث درباره خشونت سیاسی و فرایند انقلاب ها را که از مباحث کلیدی جامعه ماست، جدی بگیریم! باز هم مطالعه دقیق مقاله خسرو ناقد را توصیه می کنم:
http://naghed.net/Maghale_ha/revolution_democracy_Khosro_Naghed_andishepooya.htm
۶۱۵۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : مشکلات را چگونه می خواهیم بر طرف کنیم
‫آقای تابان، از نوشتار خوب شما نهایت استفاده را بردم. این نوشتار در زمره معدود نوشته هایی است، که به معرفی رویداد بهمن ۵۷ آنگونه که بود، پرداخته است.

‫با نگاهی به ایران در می یابیم که:
‫خمینی و طرفداران او، ‫نیروهای مختلف چپ و طرفداران آنان، و سلطنت طلبان واقعیتهای دنیای سیاست ایران از قدیم تا به امروز بوده اند. ‫در طول زمان حداقل در عرض صد و هفت سالی که از تصویب اولین قانون اساسی کشور در اولین مجلس ملی کشور گذشته، همواره‫ یکی از این نیروها بر ‫حسبِ شرایطی بر نیروهای دیگر در مقاطعی کوتاه یا بلند تفوق یا برتری داشته است.
‫و همیشه چنین انگاشته شده، که وجود مشکلات، نارسایی ها، امراض و بدیها بواسطه آن بوده که فلان نیرو در قدرت بوده، و یا فلان نیرو در قدرت نبوده است.
‫واقعیتهای زندگی هر یک از طیفهای سیاسی ایران،‫ مملو است از نقاط ضعف و قوت بسیار، و تمامی طیفهای سیاسی ایران اهم تلاش خود را معطوف نقد(بخوان سرکوفت و تشر زدن) به دیگر نیروها کرده است.

‫در دنیای واقعیت، در‫ کشوری به نام ایران:
‫بیش از صد سال از تدوین و ‫تصویب اولین قانون اساسی کشور گذشته، ‫اما هنوز هم مبارزه برای رعایت قانون، عدالت، آزادی بیان، احزاب و اجتماعات در سر ‫لوحه برنامه تمامی نیروهای سیاسی کشور قرار دارد،
‫سیاست خارجی منطبق با منافع ملی مردم ایران وجود ندارد،
سیاست درستی در جهت حفظ، رشد و شکوفایی محیط زیست و طبیعت وجود نداشته است،
‫‫مشکل بیکاری بخصوص در میان جوانان کشور مشکلی شناخته شده، اما هرگز سیاستی اساسی برای استفاده خلاق و بهینه از نیروی جوان کشور وجود نداشته است،
‫‫سیستم آموزشی کشور، از آغاز پیدایش خود در خدمت ضروریات اجتماع قرار نداشته، و همه سال تعداد کثیری، بر تعداد کثیر مدرک به دستان بیکار کشور می افزاید، ‫
‫وجود فقر، بیکاری، بیسوادی و یا کم سوادی، نبود امکانات تفریحی و.... علل خوبی برای جذب جوانان کشور به لشگر بزرگ معتادان و فروشندگان مواد مخدر است،

حال بیایید فرض را بر این بگیریم، دیگر نیرویی به نام ج.ا در کشور حاکم نیست، مشکلات فوق الذکر را چگونه می خواهیم بر طرف کنیم.
۶۱۵۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : حضرت رضا و تئوری انقلاب شان
سعدی علیه الرحمه به تیرانداز جماعت توصیه می کرد که تیر و کمان بدست گیرند، حول خود بچرخند و در همه جهات کورکورانه تیراندازی کنند، شاید یکی از تیرهای شان به هدفی اصابت کند.
حالا قضیه نویسنده این مطلب نقل شده از حضرت رضا بهرامی است.
انقلاب را اول باید تعریف کرد و بعد داد سخن سر داد:
انقلاب اجتماعی مثل هر چیز دیگر، دیالک تیکی از فرم و محتوا ست:
محتوای انقلاب می تواند مثلا بورژوائی باشد، اگر جامعه در فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی باشد.
مثل انقلاب فرانسه.
فرم انقلاب اما می تواند قیام مسلحانه توده ای باشد.
جنگ چریکی باشد.
انتخابات پارلمانی باشد.
مگر سالوادور النده با تکرار و تکثیر خشونت و خون و «بلعیدن فرزندان خود» و غیره زمام امور را بدست گرفت؟
مگر ساندینیست ها و یا بولیواریست ها پس از قبضه قدرت سیاسی به تکرار و تکثیر خشونت و خون و بلعیدن و سرقت و غیره پرداختند؟
اینکه ارتجاع داخلی و خارجی تصمیم به توطئه می گیرد و بمب گذاری و ترور و تجاوز نظامی و غیره را سازمان می دهد، چه ربطی به خود انقلاب دارد؟
۶۱۵٣٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : رضا بهرامی

عنوان : مقاله ای بحث انگیز درباره انقلاب
رفقا به نظرم این مقاله خسرو ناقد خیلی مناسب بحثی است که درباره انقلاب در گرفته. ظاهراً پیشتر هم در مجله "اندیشه پویا" منتشر شده.
حالا هم در سایت گویانیوز منتشر شده و هم در سایت ناقد.
خواندش را شدایداً توصیه می کنم:
http://naghed.net/Maghale_ha/revolution_democracy_Khosro_Naghed_andishepooya.htm
http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۱۴/۰۳/۱۷۶۸۳۶.php
فعلاً این چند سطر را داشته باشید:
"ما معمولاً نه از سرانجام انقلاب‌ها تصوری روشن داریم و نه از دمکراسی برداشتی درست. تصور می‌کنیم انقلاب، آغاز برقراری آزادی و در نهایت زمینه‌ساز استقرار دمکراسی است. طرفداران انقلاب، آنگاه نیز که در عرصه عمل می‌بینند، انقلاب با خشم و خشونت و خرابی همراه است و آزادی و عدالت اجتماعی و برقراری دمکراسی را در پی ندارد، باز از تصویر رویایی و تصورِ آرمانی خود از انقلاب دست نمی‌کشند. آنان بجای درک این واقعیت که خشونت در ذات و همزاد انقلاب است و در واقع انقلاب با تکرار و تکثیر خشونت و با "بلعیدن فرزندان خود"، ادامه حیات می‌دهد و استبداد می‌زاید، بیش‌تر در پی یافتن "سارقان انقلاب" و دلایل "انحراف انقلاب از مسیر اصلی خود" برمی‌آیند و با تئوری‌های گوناگون می‌کوشند توجیهی برای ناکارآمدی انقلاب در استقرار دمکراسی بیابند و دامن انقلاب را از ناپاکی‌های بزدایند؛ تا همچنان دورِ باطل " انقلاب - استبداد - انقلاب" را تکرار کنند".
۶۱۵٣۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : پا پوزش
در کامنت پایینی منظور رفیق سواد کوهی میباشد و در کامنت ماقبل آن" سنگ مفت است و گنجشگ مفت ....".صحیح است
۶۱۵۲٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : رفیق سرکوهی سنگ تمام گذاشت!
در یک کلام تحلیلی ، از تاریخ نوین ایران مختصر ،کوتا و قانع کننده.
۶۱۵۲۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ اسفند ۱٣۹۲       

    از : هرمز سواد کوهی

عنوان : برای خانم میترا ف و آقای بامدادان
هموطن نادیده و ارجمند سرکار خانم میترا ف دست شما را می فشارم ، نظر شما درست است و ده ها گزینه دیگر را می توان از آگاهان شنید. نوشته های محققان و نویسندگان مستقل همه از وابستگی های سیستم حکومتی حکایت می کنند. ما از تمام فعل و انفعالات پشت پرده هنوز خبر نداریم که تبدیل به تصمیمات رسمی می شد. بنظر میرسید که سردمداران مانند شطرنج بازان ناشی سرنوشت مردم و کشور را به بازی گرفته بودند از مجلس و قانون هم بعداز کودتای ۲۸ مرداد خبری نبود مگر قوانین ظالمانه استعماری مثل تصویب قرار داد کنسرسیوم و کاپیتولاسیون که آنقدر ننگین بود که حکومت جرات نمی کرد از قوانین دیگر مثل تغییر قانون انتخابات بنفع شرکت زنان در انتخابات در مقابل خمینی و بازرگان از خود دفاع نماید. آنها نیز از این ضعف حکومت نهایت سوء استفاده را کردند.
نوک بحران و گسست سیستم با کنارگیری یا بر کناری امیر عباس هویدا نخست وزیر ۱۳ ساله ظاهر شد. حکومت با توصیه "از ما بهتران" دست به خیلی ترفند ها زد که وانمود کند آب از آسیاب تکان نخورده است. نگارنده فاقد آن معلومات است . شما میدانید که تمام جهان غرب و در راس آن عمو سام بشدت به تکاپو افتاده بودند.

اما آقای مزدک بامدادان کاش به این نکات توجه می کرد و سیستم حکومتی را با تمام اجزاء آن در نظر میگرفت. از درونش جریانی منقد حتی هنوز ظهور نکرده است.
نکته ای که بیشتر ِشکست خوردگان در انقلاب ۵۷ و کسانی که بعدا علنا و شرمگینانه به آنها پیوستند علیه شرکت کنندگان و مدافعان انقلاب مطرح می کنند بسیار خنده دار است. گفته اند: " واسه کسی بمیر که برات تب کنه " پس تمام مغضوب شدگان، خان نشین شدگان و زندانیان دلیلی نداشتند که برای حکومت جبار در حال زوال دلسوزی کنند.که چی بشه ؟ آقای بامدادان ناراحت نشوید.

آنها ادعا می کنند که مدافعان انقلاب دموکرات نبودند و از آزادی و حقوق بشر بوئی نبرده بودند و با توسل به انواع معایب علیه مخالفان حکومت گذشته اعلام جرم می کنند
آقای مزدک بامدادان و تمام کسانی که سوراخ دعا را گم کرده اند و به بهانه دموکرات نبودن نیروهای چپ و رادیکال و یا سایر ادعا های خود علیه نیروهای ملی و مذهبی وقوع انقلاب را نادرست ارزیابی می کنند به عرض میرساند:

مردم ایران در فاصله ۱۳۲۰ و ۱۳۳۲ تجربه بی نظیر فعالیت پارلمانی مشروطه و چند حزبی را دارد. بر خلاف ادعای مزدک بامدادان و تمام کسانی که تاکتیکی سنگ دموکراسی را بسینه میزنند و قدائیان و چپ را بخصوص واجد آن صفات نمی شناسند.

باید گفت تجربه ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ ایران و تجربیات تمام کشورهای جهان که دموکراسی و پارلمانتاریسم در آن نهادینه شده است. نشان میدهد: در چارچوب قواعد و سنت های مشروطه Constitutional Rules تمام احزاب ، نحله های فکری و شخصیت های سیاسی و مذهبی که در بین مردم پایگاه نسبی و واجد شرائط مندرج در قانون اساسی آن کشور هستند می توانند در در انتخابات و رقابت ها شرکت کنند. پس دموکراسی فقط برای دموکرات ها نیست. شاه تا آخرین روزها قیم مردم باقی ماند.

مطابق تمام تجربیات از انقلاب فرانسه تا امروز شرطی برای عدم شرکت احزاب و شخصیت هائی که بزعم آقای مزدک بامدادان دموکرات نیستند وجود ندارد.

در همین آلمان ، احزاب مسیحی محافظه کار همیشه بعداز جنگ جهانی دوم هژمونی داشته اند. در ایالات متحده حزب جمهوریخواهان ، در انگلستان حزب محافظه و همینطور سایر کشورها که امروزه حتی احزاب نئو نازیست و بیگانه ستیز نیز در پارلمانها و دولت ها حضور دارند.

پس اگر حکومت تمامیت خواه پادشاهی مطلقه ، بعداز کودتای ۲۸ مرداد حق موجودیت و فعالیت تمام نحله های فکری و شخصیت های مدعی را انکار کرد. حکومت را تک حزبی کرد . انتظار داشتید آزادیخواهان و دموکراتهای ایران در سال ۵۶ و ۵۷ از کره ماه نازل شوند تا شما آنها را واجد شرائط مبارزه علیه حکومت تمامیت خواه پهلوی بدانید ؟

نه دوست عزیز همانطور که در سالهای قبل از کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۳۲ ، آیت الله کاشانی با رای مردم مذهبی و سنتی به مجلس آمده بود و تا ریاست مجلس بالا رفته بود. ده ها عامل انگلیس و دربار در زیر یک سقف با نیروهای ملی و چپ و منفردین و مستقل رقابت میکردند که صورت جلسه های مجلس شاید هنوز در کتابخانه مجلس موجود باشد. در همان مجلس قوانین مفیدی تصویب شد. فقط استعمار و عوامل آن را قبول نداشتند. پس دموکراسی به معنی فعالیت سیاسی آزادیخواهان نیست. دموکراسی مثل یک اساسنامه برای همکاری نحله های مختلف سیاسی در یک کشور است که مورد قبول اکثریت جامعه می باشد.

در سال ۵۷ در میان بسیاری از نیروهای غیر مذهبی این باور وجود داشت که بعداز سقوط حکومت پادشاهی با تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی جدید
قطار انقلاب در ادامه مسیر نهضت ملی شدن نفت برای پیشرفت و استقلال و عدالت اجتماعی خواهد رفت . خمینی بار ها بخاطر ۲۸ مرداد شاید حفظ ظاهر کرده بود.

بهمین دلیل ما از مردم خواستیم که در فراندوم جمهوری اسلامی آری یا نه شرکت نکنند. چون قانون اساسی هنوز تدوین نشده بود . بعد هم "خدعه " کردند و مجلس موسسان را مصادره کردند. ما امیدوار بودیم که علیرغم قانون اساسی ارتجاعی مجلس خبرگان ، نمایندگان مردم از سراسر ایران در اولین مجلس شورای ملی می توانند در قانون گزاری شرکت فعال نمایند.
حضور نیروهای ملی و ملی مذهبی در اولین دور ه مجلس نشان میداد که علیرغم تمام بگیر به بند ها و تقلب ها علاوه بر نمایندگان نهضت آزادی ، دکتر قاسملو ، خسرو قشقائی و تیمسار دکتر احمد مدنی به مجلس راه یافتند. پس نیروهای ملی و دموکرات تلاش خود را کردند و حرفهای شما فقط احساسات جریحه دار شده شما را نشان میدهد . تعقیب و دستگیری نمایندگان مردم ثابت نمود که حکومت بعداز انقلاب مانند سلف خود تمامیت خواه و با دست های خونین خود فقط خون میگیرد. مردم نیز با این جنایات بلاواسطه آشنا شدند.

حکومت مذهبی نشان داد که هیچ دگراندیشی را تحمل نمی کند.تمام تلاش نیروهای ملی ، ملی مذهبی و چپ و دموکرات برای تفهیم حکومت به پای بندی به صیانت انتخابات و مشارکت تمام نیروها نتیجه نداد. بیشتر کسانی که با انقلاب همراهی کردند پیش بینی چنین شکستی را نمی کردند. به زندانهای حکومت نگاه کن که پر از حزب الهی های سابق می باشد که در زندان شاه نیز مهمان بودند.

آقای مزدک بامدادان شما بجای بنیان گذاران جمهوری اسلامی که به انقلاب مردم خیانت کردند و با انحصار طلبی جا در پای رستاخیزی ها گذاشتند و چماقدارن خود را مانند سومکائی های قبل از ۲۸ مرداد به جان نیروهای ملی و دموکرات و چپ و مذهبی انداختند و قربانیان جنایات حکومت را نشانه گرفته اید.

آقای مزدک بامدادان ، مخالفت و انتقاد شما از فدائیان اکثریت این حق را بشما نمی دهد که وضعیت بعداز جنگ تحمیلی و جنگ داخلی بعداز ۳۰ خرداد را را انکار کنید.

علیرغم تمام سرکوب ها و کشتار و اعدام و حذف تمام نیروهای شرکت کننده در انقلاب . جنبش آزادیخواهانه مردم ایران و در راس آنها جوانان و زنان بی انقطاع ادامه داشته است. شرکت بی سابقه ۸۰ درصدی واجدین شرائط در انتخابات در سال ۷۶ تائید نضج جنبش آزادیخواهانه می باشد. مردم هیچوقت قبلا بیش از ۵۵ در صدر در انتخابات شرکت نکرده بودند.

شما را چه میشود؟ وقایع سال ۸۸ در داخل و خارج از کشور و شکست کاندیداهای اقتدار گرایان در انتخابات اخیر همه و همه در تائید خواست آگاهانه مردم برای رسیدن به حق حاکمیت خود می باشد. حرفهای شما در بین مبارزان امروز و نسل بالنده و ترقیخواه در ایران تاثیری ندارد. این پروسه ادامه دارد تا رسیدن به قانون اساسی مورد قبول اکثریت مردم مبتنی بر انتخاب آزادانه کاندیداهای مردم بدون آقا بالا سر !
در چنین شرائطی اراده مردم در مشارکت نمایندگان واقعی آنها تبلور خواهد یافت.

شما چه بخواهید و چه نخواهید مردم این راه تا پیروزی نهائی دنبال خواهند کرد.
تکرار غصه های شما از پیامدهای انقلاب ۵۷ در اراده ءمردم تاثیر نخواهد گذاشت.
موفق باشید.
۶۱۵۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۲       

    از : ضد شاه

عنوان : به خدا شاه خیلی دیکتاتور بود
من نمیخواستم کامنتی بگذارم اما وقتی توصیف برخی از کامنت گذاران محترم را می خوانم به نظرم می رسد که این دوستان یا خیلی کم سن و سالند یا دوره انقلاب اصلا در حال و هوای دیگری بوده اند. چنان از رژیم پهلوی می گویند که انگار یک دیکتاتور مامانی و ناناز بوده است. من که فراموش نمی کنم حداقل به اندازه سن و سال خودم که از سال ۵۶ در دانشگاه مدام نیروهای رنجر مستقر بودند. مدام ضرب و شتم و کتک. حمله چماق داران به دانشجویان کوهنورد و خرد و خونین کردن آنها. استفاده از ارتش برای مقابله با تظاهرات آرام دانشجویان. مگر فراموش کرده اید که دانشجویان دانشگاه تهران بدون شعار و در سکوت تا سینما کاپری (بهمن) راهپیمایی کردند و در پیاده رو نشستند و ارتش حمله کرد و وحشیانه سرکوب کرد. مگر فراموش کرده اید حمله به خوابگاه دانشگاه را. حالا قتل عام مردم کردستان و اذربایجان و... ۲۸ مرداد و... بماند. اما شاه که با امریکا سر این که کمی ازادی بدهد داشت می جنگید و نمی پذیرفت اصلا جای این تصور را نمی گذاشت که ممکن است کمی هم فضا را باز کند و وقتی شروع به کوتاه آمدن کرد که دیگر سیل راه افتاده بود. اما دوستان چنان می گویند انگار یک شاه بداخلاق داشتیم درکش نکردیم و خواستیم شلوغ بازی راه بیاندازیم. این یک مغلطه است برای آن که نتوانیم امروزمان را درست ترسیم کنیم و برایش راه حل پیدا کنیم.
۶۱۵۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱٣۹۲       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۴۹)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست