یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

توهمی به نام توهم - برزویه طبیب

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : البرز عزیز ممنونم از دقت و تذکر شما. همین تذکر هاست که کار ساز می شود. اما لازم است این را نیز بنویسم
که در این بیش از یازده سال که در اینترنت می نوسم، عمومن واژه ی خارجی بکار نمی برم. به نوشته های من در داخل و خارج اگر رجوع شود، به ندرت در آن واژه ی خارجی و یا غُلُمبَه - غُلُنبَه -و یا الکی دهان پر کن یافت می شود.* تقریبن می توان گفت وجود ندارد.

* من حتی تلاش می کنم واژه های غلط و یا نسبتن غلطی چون «فرایند» را که جا افتاده، بکار نبرم، و به جایش همان «رَوَند» سابق که به وسیله ی نمی دانم کدام عزیز دلسوز در قبل از انقلاب ساخته شده را بکار می گیرم که خیلی معنایش به «پروسه» نزدیک تر است. «فرایند» واژه ای نا دقیق است اما برای هموطنان عزیز ما بد جوری دهان پر کن شده.

ولی کامنت یک واژه ی بسیار جا افتاده است که من نیز گاهی بکار می برم. چندی پیش بانوی شاعری از تالش رجوع کرد و نوشت نمی دانم در مقابل مصدر عربی «نظر» کدام واژه ی تالشی و یا فارسی را باید بکار ببرم.
که در جا یک واژه ی تالشی - منوات(به سکون اول) - و بر مبنای آن یک واژه ی فارسی ایجاد نمودم و در جواب ایشان در پای وبگاه «وشتن واژه ها» نوشتم.

باری، بجای «نَظَر»، در فارسی، «مَنگُفت» را ساختم.*

مثال، جمله: این مَنگُفتِ من است، خواه تلخ، خواه شیرین.

* ایرانیان تمامی بُندار ها - مصادر - عربی را نه در جای آن بکار می برند؛ از آنها مصدر جعلی درست می کنند و تقریبن نود درسد مردم نمی دانند که آن واژه ها در عربی مصدر یا بُندار است. یعنی مصدر «طلب» عربی می شود طلبیدن، «فهم» می شود فهمیدن، «رقص» می شود رقصیدن و از این دست هزاران است. و یا مصدر عربی را با فعل کمکی بکار می برند مثل «نظر دادن» و ...

در ضمن من اغلب دیدگاه را بجای کامنت و یا نظر بکار می برم.

و اما در مورد نظر یا کامنت شما و جواب ندادن جناب برزویه طبیب، من وارد بحث شما نشده ام. فقط به آن بخش که از شیوایی سخن ایشان گفته اید - چون برای من جالب بود - وارد گشته ام. من به خود اجازه نداده ام بجای ایشان به شما جواب بگویم. فقط با بُنمایه قرار دادن بخش ادبی سخنِ خودِ شما، دیدگاه یا مَنگفتِ و یا کامنت، و یا به قول شما نظر خود را نوشته ام.
اگر ایشان به پرسش شما و یا هر کس دیگری جواب بگوید و یا نگوید، فقط و فقط مربوط به ایشان است.

پس، سخن شما عزیز دو بخش دارد. یکی در باب واژه ی«کامنت» می باشد که تذکر شما خطاب به من نسبتن* بجاست، گرچه «کامنت» مثل «پیتزا» جا افتاده. و بخاطر همین بجا بودن از شما تشکر کردم. ولی از اینکه چرا آن جناب به شما جواب نداده باید از خودشان بپرسید.

*کامنت فقط نظر نیست، بلکه تحلیل و بر رسی یک موضوعی است. ولی اصطلاحن می توان نظر را نیز برایش بکار برد. من فکر می کنم «دیدگاه» به «کامنت» نزدیکتر است و هم واژه ایست سد در سد ایرانی.

برای من شکوفایی هرچه بیشتر زبان های پهنه ی ایران از جمله فارسی دری، زبان آذربایجانی، ترکمنی، گیلکی، مازندرانی، تالشی،کردی، لری، بلوچی، و زبان خلق عرب در ایران، در جای خود، و ... اهمیت خاص دارد،* و به همین خاطر به بخشی از نظر شما نه فقط پرداخته ام، بلکه بخاطر اهمیت آن در وبگاه خود نیز آن را نهاده ام و کمی نیز بر آن افزوده ام. زیرا اعتقاد دارم: گرچه بعضی واژه های خارجی را بخصوص در بخش های تئوریک بناچار باید بکار برد، ولی در موارد زیادی ما تنبل و مصرف کننده شده ایم و بکار بردن واژه های خارجی از سوی ما همیشه منطقی و ضروری نیست.

بیان دیدگاه من، برای سر گرمی نبود، بلکه ضرورتی باعث نوشتن آن گشت.

* اهمیت خاص دارد، زیرا زیبایی ویژه ی ایران در گوناگونی جغرافیایی و فرهنگی آن است. زبان فارسی وقتی خارجی پذیر گشت، دیگر زبان ها نیز آن ها را می پذیرند؛ زیرا استقلال در نوشتن ندارند و تابع فرهنگ فارسی نویسی اند که زبان سرتاسری ایرانیان است.

با این حال از شما عزیز همچنان تشکر می کنم که نگهبان خطه ی قلم هستید و تذکری نسبتن درست داده اید؛ باز از این کار ها بکنید تا بیاموزم و بخاطر بسپارم.
پیروز و شاد باشید!
۶۱٨۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : ‫آیا به این شیوه
‫لیثی گرامی، امیدوار بودم، که برزویه توضیحی در باب مسائلی که طرح کردم بنویسد.
اما در هر صورت و حال، ‫ممنون از نظر لطف شما به نظر اینجانب
‫لیثی عزیز، تارنمای محترم اخبار روز، این بخشی را که من و شما الان در آن مشغول داد و ستد فکری هستیم، «نظر شما» نامیده است. و شما هنگام نوشتن نظر خود، در باره نظر اینجانب، به جای استفاده از کلمه «نظر» از لفظ «کامنت» بهره جسته ای،
‫آیا به این شیوه شما قصد نجات زبان فارسی از ماندگی، درجازدگی و کهنه گی را داری
۶۱٨۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹٣       

    از : mohsen tajfar

عنوان : عامل سلطه گران جهانی
برزویه عزیز تحلیل هایت بسیارشیوا و زیباست لیکن در تظر نگرفتن عامل سلطه گران جهانی معادلایت را ساده وتک محهولی(غیر واقعی) مینماید .... بدرود
۶۱۷۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣۹٣       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : سلام بر برزویه ی طبیب. این روز ها متأسفانه فرصت خواندن مقالات عزیزان و شرکت در بحث ها را ندارم
ولی در باب زبان و واژه گاه شرکت می جویم.
در باره ی کامنت «البرز» عزیز باید بگویم که زبان فارسی مانند همه ی زبان های دیگر دارای ظرفیت های گوناگون و گسترده ای است که باید کشف کرد و بکار بست. می توان هزاران اصطلاح جدید را به زبان فارسی برد؛ می توان مفاهیم را با آفرینشی نوین و شگرف بیان داشت، و زبان را از ماندگی و درجا زدگی، و در نتیجه کهنگی نجات داد.
اهل قلم وظیفه دارد هنگام نوشتن فقط به بیان مفهوم نپردازد، بلکه هم با نو آفرینی بیاراید دلپذیر و شعر آگین. به همین دلیل بعضی نوشته های «به آذین» را نه برای دریافت مفهوم، بلکه برای به شوق آمدن از باده ی قلم می توان چند باره خواند. گاه مرد حتی با حذف عمدی علامت مفعول بی واسطه، نثر را با استادی ی ویژه ای به شعر گونه بدل می سازد، و خواننده در شورا شور سخن به حاصل قلم دل می بازد.
ما باید نو آفرینی کنیم، اما از بلای "هرچه پذیری" نیز باید خود داری کرد.*
به این موضوع در توضیحی که به زودی در وبگاه «وَشتَن واژه ها» - رقص واژه ها - در باب شکل درست نامواژه ی «اوکرایین» خواهم نوشت، می پردازم. متأسفانه ما بسیار گاه با باد می رویم، اما راضی و سر خوش و شاد می رویم!
تا بعد
پیروز و قلم شکفته باشید! یعنی گل وجود را از جمله با شکوفه واژه های نوین گفته - سروده - باشید.(نثر را نیز به نوعی می توان سرود.)

*بسیاری نثر، داستان و رمان می نویسند. و خوب نیز می نویسند. اما توان گریز از کهنگی زبان را ندارند. ولی وقتی حاصل قلم عده ای خاص همچون «اورهان پاموک»، نویسنده ی ترکیه ای را می خوانی، می بینی در هنگام نوشتن، مرد به شعر وجود نیز گوش داده گوشا گوش.

کوتاه سخن: خواندن نثرِ دل نشین، خستگی می ستانَد، زیرا نگاه به زلالِ زنده ی چشمه را می ماند.
۶۱۷٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : در کشور نزدیک به هشتاد میلیونی ایران
‫برزویه طبیب گرامی، بار دیگر مرا مفتون و شیفته خط روان و پرمفهوم فارسی خود کردی.

‫در این روزگار انگشت شمارند، کسانی چون شما، که شیوا و روان به طرح معانی پیچیده پرداخته و حظی بسیط شامل حال خواننده ‫خود گردانند، ممنون از شما.

‫گرچه وجود کلمات لاتین اینجا یا آنجای نوشتارت کمی به شوکت و وجاهت نوشتار لطمه می زند، اما آن چند کلمه ‫لاتین ‫را ‫میتوان به مانند چند کلمه فارسی، یک انگلیسی زبان در نوشتار انگلیسی اش تحمل کرده و جایز دانست.

‫و از جایی که از دید شما، اصلاح طلبان، نقاشان چهره پردازی بیش نبوده، و استمرار سلطه استبداد را موجب شده اند، و بورژوازی(یا سرمایه داری وابسته ایران‫) همواره موجبات برگشت و تثبیت استبداد پس از هر بحرانی را فراهم کرده است، شما از نیروی بالقوه طبقه کارگر، به عنوان برکننده بختک فقر و بندگی یاد می کنی.

‫‫و سپس‫ در نوشتار حاضر به صراحت ‫سخن از «...فقدان طبقه کارگر متشکل...» و نیز گروه سومی میگویی که مشغول «...پایدار کردن شکاف در بین طبقه کارگر است..»، و در جای دیگری بر نبود آلترناتیو مترقی و مردمی تاکید داری.

‫وقتی سخن از طبقه کارگر به عنوان برکننده بختک فقر و بندگی در میان است، موضوعی به نام آلترناتیو مترقی و مردمی چه معنا و مشخصاتی دارد

‫از این همه، که در نوشتار شما آمده،‫ به کجا میخواهیم برسیم، به طبقه متشکل کارگر، در کشور نزدیک به هشتاد میلیونی ایران، چند درصد از مردم ایران شاغل کارخانجات عظیم تولیدی هستند.

‫در نفی تشکل سخن نمیگویم و نباید گفت، ما چه بخواهیم یا نخواهیم تشکلات کارگری حول مسایل صنفی شان دائم در حال رشد بوده و اینجا و آنجا به بعضی از خواستهای صنفی خود رسیده، و با عقب نشینی های موقت همواره خواستار تحقق باقی خواستهای تحقق نیافته خود بوده اند.
۶۱۷۴٣ - تاریخ انتشار : ٨ فروردين ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست