دلتنگی
-
خسرو باقرپور
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : پروین کرد
عنوان : دلتنگی ظریفانه اتان را ،جناب گیلراد بنهایت زیبایی و لطافت توصیف کرده اند و دیگر من کی ام که بیش گویم ! اما
(آوازت دادم در چهار گاه و آه و صبوحی ،، نیامده بودی) : مرا بسالهایی میبرد که هنوز نوجوانی بودم که آرام آرام بسوی جوانی ره میسپردم و بس شیفته ی آواز و موسیقی ایرانی و درآنزمان سخت مدهوش ترانه ی (سفر کرده )با صدای بانو دلکش و شعر همولایتی استادمعینی کرمانشاهی درچهار گاهی فرازمند و ظریف از علی تجویدی گردیدم ،بی آنکه هنوز خود یار سفر کرده ای داشته باشم تا هجرش را در نوایی فرازمند ونه مویه وار سردهم !اگر چه خود چند سال پس از آن (سفرکرده) شدم و نمیدانم آیاکسی پس ازمن آواز کرد (کجا سفر رفتی ،، که بیخبر رفتی ،، اشکم را چرا ندیدی ،، از من دل چرا بریدی ، پا از من چرا کشیدی ، که پیش چشمم بر دگر رفتی؟ اما و اما واما ،،،، و بهتر ست که حناق بگیرم و بس ... وقتیکه در فرودی به ناچار و محکوم اما پر آهنگ و در عین حال هم پرسند ه هم گله مند میسراید و آواز میکند (رفتی و صبر و قرار مرا بردی ،،، بردی ،طاقت این دل زار مرا بردی ،،،،، ) مرا به آنجا میبرد که ناصر رزازی آوازخوان مشهور کرد ترانه ی بس قدیمی کردی را در چهار گاه به میل خود ساز میکند ( ل او که له دنگی ساز تی هلهله و زمزمه دنگی ( خوش آواز) تی ل او باخ و چمه زلفی چین چین او لی وی آلینه ، نازکه ،، خو ل یم گر ته وه ((شو له سر سینه ممکی روژم کر ده وه ))!! حتی و نهایتآ این نشیگی در خیال راکه ناصر رزازی (قمر ناز) را از سرشمشیر کروژی غیرتمندانه به (خوش آواز) تغیر جنسیت میدهد : خشی در بانگ رسای معشوق آواز کردن نمیآندارد ،،،،، شعر دلتنگی اتان بسیار زیباست و بدور از مویه و زاری های معمول . فرود چهارگاه فرازی دیگر را میزاید که از آن جمله است آواز رزازی ، دستتان مریزاد تندرست و طولانی روزگار باشید .. سپاس
۶۱۹۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣۹٣
|
از : یوسف صدیق (گیلراد)
عنوان : سوسن به لهجه ی باران، شاعر به لهجه ی نور
چه دلتنگی رنگینی !
چه اندوه شفافی !
چه بی قراری بلورینی !
" سلام میدهم به غروب
و سیگاری روشن میکنم "
از دور برایت دست میزنم خسرو .
۶۱۹۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱٣۹٣
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۲)
نظر شما
اصل مطلب
|