سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آزادی های سیاسی مبنای همه آزادی ها هستند - حمید آقایی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : آمویی

عنوان : آزادی های حقوقی نه سیاسی
آقای آقایی

با درود. من خطاکار موضوع را به گونه ی دیگری می فهمم: به نظر من آنچه که اصل و ریشه و اس اساس آزادی است، آزادی حقوقی است نه سیاسی. در غرب آزادی سیاسی هست ولی آزادی حقوقی نیست و اساسا آزادی سیاسی زیر مجموعه ی آزادی حقوقی است؛ یعنی افراد «حق» دارند که سیاسی باشند. فکرش را بکنید که شما از نظر سیاسی آزاد باشید اعلامیه ای را علیه دولتی منتشر کنید ولی حق نداشته باشید چیزی را تغییر دهید. عبارت که در بالا مقاله شما از روسو نقل شده عینا به «حق» اشاره دارد که درست است. شما خودتان در خلال پاراگرافهای مختلف مرتب به «حق» و «حقوق انسانی»، که باید همان حقوق مدنی و شهروندی باشد، اشاره کرده اید. به نظر من عنوان نوشته‍ی شما باید این باشد «آزادی های حقوقی مبنای همه‍ی آزادی هاست». نکته این جاست که افراد در واقع در دادگاه های حقوقی و جنایی یک نظام است که می‌توانند یقه‍ی دولت یا سازمان یا نهادی را بگیرند و از آن طریق چیزی را عوض کنند. نگاهی به مشکلات امروز دموکراسی غربی بیندازید تا بیش تر متوجه این نکته شوید. در واقع قانون اساسی و اجرای درست قانون اساسی و تضمین اجرای آن برای همه بدون در نظر گرفتن بنیه‍ی مالی افراد و نیز دسترسی بدون استثنا و تضمین شده افراد به قانون و حقوق خویش است که به جایی راه خواهد برد. میلیونها نفر در اروپا آزادی سیاسی دارند و حق تغییر ندارند و به خاطر نداشتن امکانات مادی و مالی لازم نمی توانند در دادگاه ها از حقوق خود دفاع کنند و به خاک سیاه می نشینند.


پیروز باشید
۶۱۹۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣۹٣       

    از : حمید آقایی

عنوان : پاسخ
آقای مهرانی
موضوع این یادداشت فقط پرداختن به نقش روشنگران (مطابق مدلی که در یادداشت به اشاره شده است) در جامعه ایران از زمان مشروطه به بعد بوده است؛ و آگاهانه قصد ورود به نقش سازمانها و احزاب سیاسی نداشته ام. وگرنه می بایست به احزاب و جریانات دیگر از جمله حزب توده، جبهه ملی و ....نیز می پرداختم. بنابراین نپرداختن به سازمان مجاهدین و یا نهضت آزادی بدلیل سکوت اینجانب نبوده است. هدف و خلاصه نظر من را می توانید در پارگراف آخر این یادداشت مطالعه کنید. اگر دقت کرده باشید من در یادداشت فقط به افراد و روشنفکران اشاره کرده بودم.
این نکته را نیز اضافه کنم که قصد من از این یادداشت ساده کردن پروسه بسیار پیچیده و چند وجهی تحولات فکری، اجتماعی و سیاسی ایران در صد سال اخیر نبوده است. پرداختن به یک وجه از این فرایند نیز به مفهوم سکوت (که احتمالا یک بار سیاسی با تمایلات سیاسی خاص از آن منظور می شود) در برابر وجوه دیگر نیست، بلکه به منظور زیر ذره بین بردن بخشی از این تحولات است. همانطور که گفتم هدف تقسیم بندی سه جریان عمده در جنبش روشنفکری ایران، یعنی روشنفکران رادیکال، روشنفکران میانه رو (که اتفاقا بیشتر منظورم نوگرایان مسلمان بود) و کنترا روشنگران که عناصر اصلی آن از قشر روحانیت سنتی و غقب افتاده بودند، بوده است.
۶۱۹۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱٣۹٣       

    از : بابک مهرانی

عنوان : نکاتی در بارهء اسلام سیاسی
بنظر میرسد که آقای حمید آقائی وقتی به ماجراهای قبل و بعداز ۱۵ خرداد ۴۲ میرسند کمی ملاحظه نهضت آزادی را کرده اندو بعد هم از کنار مجاهدین خلق بی صدا گذر کرده اند. شاید توضیحاتی داشته باشند که از خواندن آنها سپاسگزار میشوم
ـ نهضت آزادی
مهندس بازرگان در میهمانی تاسیس نهضت آزادی در سال ۱۳۴۰ هنگام معرفی مرامنامه این سازمان گفت: "ما مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی هستیم. مسلمانیم نه باین معنی که یگانه وظیفه خود را روزه و نماز بدانیم. بلکه ورود ما به سیاست و فعالیت اجتماعی من‌باب وظیفه ملی و فریضه دینی بوده دین را از سیاست جدا نمی‌دانیم و خدمت بخلق و اداره امور ملت را عبادت می‌شماریم".
نهضت آزادی در سال ۱۳۴۱ با اعلامیه ای علیه تغییر قانون انتخابات بنفع شرکت زنان در فعالیت های اجتماعی عملا با خمینی همراه شد و بعدا قائله ۱۵ خرداد صورت گرفت.
ـ مجاهدین خلق
باز نگری مواضع و عملیات تروریستی مجاهدین و گروه طرفدار آن حزب الله و سایر گروههای مذهبی در قبل از انقلاب بیشتر ارتجاعی و ضدمردمی بوده است که مطالعه لیست تهیه شده این موضوع را تائید می کند.
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=۲۹۵۴۴
ـ انفجار بمب زیر خودروی یک مستشار امریکایی بنام «هارولد پرایس» که به قطع دو پای او منجر شد. در این حادثه دو عابر (یک زن جوان و فرزند خردسالش) هم کشته شدند.( فدائیان ترور آمریکائی ها توسط مجاهدین را تائید نمی کردند)
ـ دفتر مجله «این هفته» که عکسهای سکسی منتشر می‌کرد.
ـ همانروز در دفتر شرکت هواپیمایی بریتانیا نیز بمبی منفجر شد.
ـ بمب گذاری در اداره اطلاعات آمریکا، ساختمان انجمن ایران و آمریکا و ساختمان انجمن روابط فرهنگی ایران و انگلیس در تهران.
ـ همچنین انفجار بمب صوتی در مقبره رضا شاه، همزمان با سفر نیکسون به تهران.
ـ بمب گذاری در زیر یک اتوبوس مقابل ساختمان شهربانی اصفهان واقع در میدان چهارباغ، و انفجار بمب در هتل شاه عباس اصفهان که منجر به کشته‌شدن نظافتچی هتل گردید.
ـ به‌ نشانه‌ اعتراض‌ به‌ ورود ملک‌حسین‌، پادشاه‌ اردن‌ به‌ ایران‌ یک‌ بمب‌ در سفارت‌ اردن‌ منفجر شد.
ـ در مراکز سازمان‌ دفاع‌ غیرنظامی‌، نمایشگاه‌ صنایع‌ نظامی‌، کلوپ‌ شاهنشاهی‌، فروشگاههای‌ کوروش‌ و فردوسی‌ و اسلحه‌خانه‌ پلیس‌ قم‌ بمب‌گذاری‌ شد.
در ساختمان هواپیمایی پان آمریکن انفجار صورت گرفت.
در ساختمان سازمان برنامه واقع در حوالی میدان بهارستان هم بمبی منفجر شد که منجر به شکستن پنجره‌ها و درهای ورودی شیشه ای آن گشت.
در ساختمان کمپانی «کالای تجارتی فیروز» واقع در خیابان جیحون هم بمبی منفجر شد که در و پنجره های آن را درهم شکست.
بمب دیگری نیز در ساختمان نمایندگی کمپانی رادیو ـ تـلویزیونی «آر.تی.آی» R.T.I آمریکا، واقع در خیابان جیحون منفجر شد و خساراتی به بار آورد. دو کمپانی فوق ـ متعلق به «ثابت پاسال» بود.
ـ در خیابان بلوار در شرکتهای نفتی شل، لاوان و فلات قاره، بمب‌گذاری شد. همچنین در دفتر شرکت مس سرچشمه انفجار روی داد.
ـ دو بمب آتش‌زا هم در سینماهای پولیدور و رادیوسیتی منفجر شد که منجر به آتش‌سوزی در این سینماها گشت و تعدادی از صندلی های سالن های دو سینما را از بین برد.
در کافه‌تریای هتل انترناسیونال در تهران هم بمبی منفجر شد.
ـ سرهنگ‌ «لویز هاوکینز» مستشار نظامی آمریکایی به‌ قتل‌ رسید.
ـ در لژ مخصوص سینما شهر فرنگ مشهد انفجاری صورت گرفت.
ـ در اعتراض به سفر سلطان قابوس، پادشاه عمان به تهران در ساختمان بانک عمران، دفتر شرکت انگلیسی «گری مه‌کِنزی»، محوطه خارجی سفارت انگلیس و دفتر شرکت پان آمریکن بمب گذاری شد.
ـ در دانشگاه‌ تهران‌ پیچید دفتر گارد منفجر شده‌است.
ـ بمب گذاری در شرکت جنرال موتورز که به کشته شدن سرایدار این شرکت منجر شد.
– بمب گذاری در کارخانه نخ ریسی مشهد
ـ به‌ مناسبت‌ بازدید کیسینجر، وزیر خارجه‌ آمریکا از تهران‌، در دفتر کمپانی چند ملیتی «آی تی تی»، شرکت صنعتی و کشاورزی نراقی و کمپانی تراکتورسازی «جان دیر»، بمب‌ منفجر شد.
ـ انفجار در تأسیسات برق کارخانه ایرانا در کرج و کارخانه جیپ لندرور در کرج.
ـ در دفتر مجله هنر و سینما بمب‌گذاری شد.
– ترور مجید شریف واقفی و ترور نافرجام مرتضی صمدیه لباف
– در سینما کریستال مشهد بمبی منفجر شد.
– ترور دو مستشار آمریکایی بنام های سرهنگ جان ترنر و پل شفرد و یک‌ افسر نیروی‌ هوایی‌ ایران‌ که اسمش را نمی‌دانم.
– تلاش برای ترور کنسول آمریکا در تهران که تنها به کشته شدن حسن حسنان، کارمند ایرانی سفارت آمریکا و مرتبط با جریان تقی شهرام منجر شد.
– انفجار بمب در انجمن ایران و آمریکا و کنسولگری انگلیس در مشهد
– ترور رضا خالقی، راننده وزارت دربار توسط برادر زن وی جمال شریف‌زاده (از جریان تقی شهرام)
– ترور «دونالد جی اسمیت»، «رابرت آر کرون گارد» و «ویلیام سی کاترل» از کارمندان کمپانی آمریکایی راکول اینترنشنال (توسط جریان تقی شهرام)
– ربودن و قتل آیت الله ابوالحسن شمس آبادی توسط گروه سید مهدی هاشمی در اصفهان هم خیلی سر و صدا کرد و تاثیر منفی در افکار عمومی داشت.( نقل از نوشته ء همنشین بهار که لینک آن ارادئه شد)
اسلام سیاسی در اشکال مختلف آن جز تخریب پایه های جامعه مدنی نتیجه ای نداشته است و برخوردش با دگر اندیشان وحشتناک است . حتی اگر دگراندیش "خودی" باشد. ولی وقتی از نتیجه فاجعه بار دخالت اسلام سیاسی صحبت میشود لازم است که کمی دقیق تر و روشن تر در باره چرائی این فاجعه صحبت کنیم.
بهمین دلیل مصاحبه نشریه تاتس بادکتر حامد عبدالصمد بخاطر انتشار کتاب این استاد دانشگاه بسیار صریح در مورد مبتلابه نیروهای سیاسی صحبت می کند.
اخوان المسلمین کعبه آمال شریعتی و اسلامگرایان ایرانی بوده است باید ببینیم یک متفکر سابق اخوان المسلمین چگونه بخاطر نوشته کتابش به "مرتد" متهم شده است.
وقتی دکتر حامد عبدالصمد می گوید:"من برای اسلام دو سویه قائلم: یک سویه عرفانی و اجتماعی و یک سویه قضایی و سیاسی. به نظر من سویه قضایی و سیاسی اسلام رویکردهای فاشیستی دارد و جز این هم نمی‌تواند طور دیگری عمل کند. زیرا وقتی یک اسلام‌گرا به عرصه سیاست وارد می‌شود، هدفی دارد و هدف او جز این نیست که به حاکمیت اسلام در جامعه تحقق بخشد و تلاش کند احکام شریعت را در جامعه اجرا کند. هدف بعدی او تسلط بر جهان است ."

آیا تجربه ۳۵ سال حکومت مذهبی این موضوع را تائید نمی کند؟
آیا فعالان سیاسی ایران می توانند بدینگونه با نیروهای ملی مذهبی و نواندیشان دینی برخورد کنند؟
مصاحبه را در سایت رسانه می توان مطالعه کرد.
http://www.radiozamaneh.com/۱۳۴۶۶۲
۶۱۹۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست