از : کیا
عنوان : دانیالی به دریا رسید!
ماهی طلایی کوچک
کلت طلایی کوچکش را به من نشان داد و گفت:
گر چه ماهی خواران بیشمارند ،
من به دریا خواهم رسید! و رفت:
من هنوز ، در برکه قدیمی ،
در زیر جلبرگهای تاریک ،
از ترس ماهی خوار ،پنهانم!
۶۲٣۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : کیا
عنوان : پیکار خوش شانسی داشته که بقدرت نرسید!
اگر پیکار ...به قدرت میرسید چه میشد ؟
در بدترین حالتش پلپوتی به وجود میآمد که با هزینه یی خیلی کمتر میتوانستیم از شرّش رها شویم،ولی حکومت ولایی هم پلپوتی است و هم نماینده خدا! که پیکار کم میاورد!
۶۲۱٨۲ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : حیرت اما
عنوان : درد
مسلما مرگ هر انسانی تاسف بار است اما سوال من این است این افرادی که اینچنین اشک می ریزند بر گذشته بازنگشتنی ایا واقعا از خود پرسیده اند اگر تفکری نظیر سازمان پیکار فرصت به قدرت رسیدن را می یافت چه جهنمی از ایران می ساخت؟
۶۲۱۷۲ - تاریخ انتشار : ۷ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : بیژن
عنوان : بستن دانشگاه کوبیدن میخ اختناق واستبداد در جامعه بود
قضای سبز اطراف دانشکده علوم مملو از جوانان (دانشجویان و هوادارن گروههای سیاسی)بود، همه مشغول بحث و گفتگو بودند، ماندن یا رفتن. در اطراف دانشکده کشاورزی اما تدارک حمله از سوی حزب الله در جریان بود آنها به کمک رسانه ها از چند روز قبل جو را آماده سرکوب "کفار" میکردند.از میان هواداران خط سه تیری شلیک شد وباران سنگ و تکه هاب بتون از سمت دانشکده کشاورزی شروع شد،در آن فضای زیبای اطراف دانشکده ها، بودن آن همه سنگ و تکه های بتون خیرت آور بود،جو سازی رادیو، تیری که شلیک شد و مهیا کردن آن همه سنگ، نشان از برنامه قبلی داشت، رژیم عزمش را جزم کرده بود که از شر دگر اندیشان خلاص شود، در اهواز تدارک این فاجعه به وسیله جنتی امام جمعه وقت که نماینده خمینی هم بود و کمیته و سپاه و اوباش تحت امرش صورت گرفت. فردی با لباس شخصی که صورتش را با دستمال تا سرحد چشمان پوشانده بود با رولرور پاسبانی هر از گاهی از پشت یکی از دیوارها تیری به سمت ما شلیک میکرد در یکی از این شلیکها دختری که کنارم بود به زمین افتاد او را بغل کردم و رقتم به سمت دقتر پیشگام، در راهرو تعداد زخمیها زیاد بود، وقتی او را زمین گذاشتم متوجه زخمش در ناحیه شکم شدم که خون کمی از آن بیرون زده بود. همه به سمت بیمارستان رانده شدند. در آنجا چند نفری خمله میکردند و یکی را از جمع جدا کرده به داحل راهرو می انداختند و اقرادی که دو طرق راهرو بودند او را تا سوار شدن به اتوبوس یا مینی بوس با مشت ولگد مشایعت میکردند.یک مینیبوس پر و فشرده به هم از دحترها و دیگری به همان صورت از پسرها ما را به سمت غرب اهواز در پادگان نظامی جاگیر کردند وقتی به آنجا رسیدیم هوا تاریک شده بود.روز دوم مسئولین پادگان با درحواست ما برای ملاقات رفقای دحتر موافقت کردند در ملاقات آنها متوجه شدیم که آنها هم فشار زیادی آورده بودند تا با رفقای پسر ملاقات داشته باشند که نسبت به هم بی اطلاع نباشند.بعد سه روز همه را به دادگاه انقلاب در کیانپارس بردند.در آنجا تعداد آنقدر زیاد بود که بسیاری در حیاط نشسته بودند. در بیرون دادگاه خانواده ها جمع شده و سر و صدایشان به گوش می رسید، در روزهای بعد کم کم به جز تعدادی همه آزاد شدند.بیشتر این جوانان بعدن اخراج شدند و اگر دانش آموز بودند دیگر نتوانستند وارد دانشگاه شوند و برای کار هم از گزینشها رد می شدند.
۶۲۱۵۹ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : فرهنگ رومی
عنوان : تصحیح یک نکته
با درود، آقای خدادادی در این نوشته اشاره کرده اند که:
"پاسخ رسمی ما به پاسداران ساده و قانونی بود حد نصاب مجاز پس از دستگیری تا بازجویی با توجه به قانون اساسی جمهوری اسلامی زمان اش سپری شده و شما باید ما را آزاد کنید."
اگر آقای خدادادی آنزمان جزء فداییان خلق بوده، این ادعا از سوی ایشان نمیتواند درست باشد. فداییان خلق و پیشگام در آنموقع هنوز به انحرافات توده ایها آلوده نشده بودند و سیاستشان سرنگونی ج ا بود. آرزوی اجرای قانون اساسی ج ا بعد از حوادث دانشگاه و قبل از شروع جنگ با عراق به سیاست محوری سازمان اکثریت تبدیل شد. خود من هم یکی از شاهدان این جنایت جمهوری اسیلامی در اهواز بودم.
۶۲۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : روزبه
عنوان : اطلاعاتی درباره عکس صفحه اول
با سلام
این عکس در تظاهرات عصر روز دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۶۰، گرفته شد. در این واقعه تظاهرات دانشجویان و دانش آموزان هوادار سازمان پیکار در راه آزادی طبقهی کارگر (دال- دال) به خاک و خون کشیده شد. این تظاهرات به مناسبت نخستین سالگرد تعطیل خشونتآمیز دانشگاههای کشور به دست حکومتگران و گرامیداشت جانباختگان، شبیخونی انجام گرفت که بر آن انقلاب فرهنگی* نام نهاده بودند. در این عکس رفیق شهید حمید رضایی دستانش را در خون رفقا زده بود و به مردم نشان می داد.
رفیق حمید رضایی
برادر کوچکتر رفیق شهید فریده رضایی که در آن زمان دیپلمه بود و با کمیته محلات س.پ همکاری داشت. او نیز مانند فریده بسیار پرشور و فعال بود. در تظاهراتی که س.پ به مناسبت اول اردیبهشت در سال ۱۳۶۰ در تهران برگزار کرد( و در آن رفقا آذر مهرعلیان و ایرج ترابی شهید شدند) رفیق حمید مثل همیشه حضوری فعال داشت. در عکسی که چاپ شده بود، او بر روی دوش رفیقی دستان خون آلودش را نشان می داد. متأسفانه بعد از این تظاهرات رفیق حمید به خانه برنگشت . خانواده تا مدتها فکر میکردند به دلیل اینکه حزب اللهی های محل اورا شناسایی کرده اند ، متواری شده و ممکن است روزی به خانه برگردد، ولی افسوس که هرگز چنین نشدو خبری از او به دست نیامد.!
کامل تر این عکس در پیکار شماره ۱۰۳، دوشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۶۰ در صفحه ۱۱، چاپ شده است.
سپاس
۶۲۱۵۶ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : روزبه
عنوان : اشتباه اطلاعاتی
با سلام
فردی به نام منوچهر جعفری از شهدای سازمان پیکار در واقعه کشتار دانشجویان دانشگاه اهواز در اردیبهشت ۱۳۵۹، نیست و در لیست شهدای این سازمان هم وجود ندارد. عکس هم متعلق به این فرد نیست. در شماره ۷۰، نشریه پیکار در این باره آمده است:
پوزش و تصحیح و تذکری لازم (پیکار شماره ۷۰- دوشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۵۹)
در پیکار شماره ۶۱ همراه با نام چند تن از رفقای شهید که در اهواز محکوم به اعدام شدند، نام شخصی بنام منوچهر جعفری نیز آمده است. ما بر اساس اطلاعی که از رفقای محل بدستمان رسیده بود از او تجلیل کردیم ولی اطلاعات موثق بعدی نشان داد که اطلاع اولی درست نبوده و منوچهر شایسته آن نبوده است که از او به عنوان رفیق و شهید نام برده شود. همچنین همان طوریکه در شماره قبل نوشتیم عکس شخص دیگری بجای منوچهر جعفری در شماره ۶۱ چاپ شده است. ما ضمن پوزش و تصحیح از رفقا و هواداران مصرانه می خواهیم که در صحت اطلاعاتی که برای ما می فرستند نهایت دقت را به عمل آورن چون ما به اعتماد گزارش آنان به کار تبلیغی خود دست می زنیم و بدیهی است خطائی از این نوع که پیش آمده، هم به حیثیت سازمان انقلابی و کمونیستی مان لطمه می زند و هم مورد سوء استفاده ضد انقلاب قرار می گیرد.
از سازمان پیکار در رابطه با واقعه کشتار دانشجویان دانشگاه اهواز این رفقا به شهادت رسیدند:
۱- مهناز معتمدی
۲- مهدی علوی شوشتری
۳- احمد موذن
۴- مسعود دانیالی
یادشان گرامی باد.
۶۲۱۵۴ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : کیا
عنوان : من هم انجا بودم
یاد و راه رفقا و دوستان گرامی باد!
بچههای دانشجو جلوی درب ورودی دانشکده علوم جمع شده بودند مثل هر روز با کتابها و اعلامیههایشان و دارای برنامه یی مشخصی نبودند با هم بحث میکرند که چه باید کرد ،در مقابل بین دانشکده کامپیوتر و علوم حزب الهیها جمع شده و به سخنرانی مشغول بودند .
که ناکهان به دانشجویان حمله ور شدند ،از طرفی رادیو اهواز از مردم به نفع حزب الهیهاپیام فرستاد که به کمک احتیاج دارند .
این باعث شد که عدهای با چوب و چماق ،قمه و دشنه به دانشگاه هجوم بیاورند و خلاصه فاجعه یی دیگر در تاریخ این مملکت رقم خورد.
روز بعد هم من و دوستی به دانشگاه رفتیم ،هیچ کس آنجا نبود ولی آثار خون
پشت ساختمان دانشکده علوم را فراموش نکردهام و فراموش نخواهم کرد.
۶۲۱۴۴ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : بازدید کننده ی سایت
عنوان : اطلاعات صحیح راوی
راوی اطلاعات نسبتا دقیقی ارائه داده اما ایکاش شاهدان دیگری از آن روزها پیدا شده و این اطلاعات را هرچه کاملتر کنند.
کوروش پیروزی در هنگام اعدام تنها ۱۷ سال سن داشت. پس از اعدام مهدی علوی شوشتری، خانواده سرشناس او و بخصوص پدرش که از پزشکان مشهور و خوشنام شهر بود از آزار عوامل رژیم در امان نبودند.
۶۲۱۴۱ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : ارژنگ سپاسی
عنوان : مجموعه ای از اسناد مربوط به انقلاب فرهنگی
مجموعه ای از اسناد انقلاب فرهنگی سال ۵۹ در سایت زیر گردآوری شده است. این اسناد شامل ویدیو ، نشریه و نوشتارهای مختلف می باشد:
http://engelabfarhangi.wordpress.com/
۶۲۱۴۰ - تاریخ انتشار : ۴ ارديبهشت ۱٣۹٣
|