یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ادای دین به مجید شریف واقفی یا دسته گل به تقی شهرام

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : سعید شاهسوندی

عنوان : توضیحی برای نظرها
برای دوستانی که به صورت سئوال و یا نقد نظراتی را مطرح کرده اند ، قسمت هایی از یک مصاحبه اخیر را ارسال می کنم . بدین امید که روشنگر بعضی سئوالات باشد. با احترام شاهسوندی
سوال: آیا ربط تصفیه‌های فیزیکی درونی به تغییر ایدئولوژی درست است؟
من می‌خواهم از زاویه ای که به نظرم مهم تر از مارکسیست یا مذهبی‌ بودن یک فرد یا یک سازمان است، بپردازم.
وقتی کسی خودرا سازمان و حزب خود را حق مطلق و معیار حقیقت دانست، تمام آنچه را که پیش ازاین گفتم، کم و بیش انجام خواهد داد. منتها شاید با نام و عنوانی دیگر؛ نمونه ها فراوانند.
شهرام همه این کارها را نه به نام منافع خود، بلکه به نام «منافع طبقه کارگر» و «جهت اعتلای مبارزه و تکامل مبارزه اجتماعی» انجام داد. او خود را نماینده منحصر به فرد پرولتاریا می‌دانست. اقتدار تشکیلاتی خود را ضرورت تاریخ و مبارزه توجیه می کند و تشخیص خود را درک آن ضرورت تاریخی می‌داند.
او در این مقطع نقش واضع شریعت، مفسر و مجری احکام را توأمان برعهده می‌گیرد. همچنان‌که در دادگاه‌های خلقی که بعدها غیابی تشکیل می‌دهد، نقش دادستان، قاضی و دستور دهنده اجرای حکم را یک‌جا ایفا می‌کند.
چنین است که رهبری سازمان و به‌طور مشخص، تقی شهرام به قدرتی مطلق‌العنان وغیر پاسخگو که پرچمداری نبردی جهانی علیه دشمنان تکامل اجتماعی را به‌دست دارد، تبدیل می‌شود.
در نبردی چنین شکوهمند و با اهدافی چنان والا البته که هر شیوه و وسیله‌ای از دروغ و ریا گرفته تا قتل مجاز است و چه باک که خون‌های «خائنینی» حقیر از نوک خون‌چکان پیکان تکاملی که او پرچمدار آن است بریزد.
---------------------------------------------------------
می دانیم که تعامل اجتماعی و دموکراسی از زمانی آغاز می شود که «قدرت» از تمرکز در دست یک فرد، یک سازمان، یک حزب، یک صنف یا یک طبقه خارج شده و توزیع شده باشد. به نظر من در صورت متلاشی و بی اعتبار نشدن مجاهدین توسط شهرام، هم احتمال این که مجاهدین از یک گروه بسته و در خود، به حزبی علنی و شفاف تغییر می کردند و هم احتمال مشارکت شان در قدرت سیاسی وجود داشت که در نتیجه، امکان تعامل اجتماعی و حرکت مدنی را تقویت می کرد.
با فرارسیدن امواج اعتراضات اجتماعی و سرانجام انقلاب، پرچمدار از یکسو و باقیمانده مجاهدین از سوی دیگر، تنها به صورت تماشاگر باقی ماندند.
………………………………………………
سخن آخر :محمد تقی شهرام که پرچمدار تغییر ایدئولوژی در مجاهدین بود ، اکنون بیش از چند دهه است که در خاک آرمیده. از تحول و تکامل مطلوب او هم اثری برجای نمانده،دیواربهشت توهمات او نیز مدتهاست که فروپاشیده.
آنها که رفتند، رفتند. انهایی هم که مانده اند در هردوسوی. دیگر،آن که بودند ، نیستند. برابرو روی هر کدام برف زمان وتجربه نشسته وهرکدام به فراخور تغییراتی کردند .
با این همه بازبینی و بازگویی آن حوادث نه چوب زدن بر مرده است ونه نبش قبر تاریخی ، نه" خون بها" طلبیدن شخصی وخانوادگی برای شریف واقفی و صمدیه لباف و محمد یقینی است و نه حتی برای "خانواده سیاسی" آنها،اگر خانواده سیاسی- تشکیلاتی مانده باشد.
انگیزه ، "غبارروبی از آئینه واقعیت " درورای همه ی "نفرین" ها و "آفرین" هاست . آن هم نه صرفا برای "ثبت درتاریخ" که برای درس آموزی نسل های کنونی و آینده میهنم . کسانی که "آینده" درآنان هم چون جَنین در بطن مادر زنده است. تابدانند درستی ها و نادرستی ها،قوت وضعف ها واشتباهات وخطاهای ما چه بود. وبرما،چه رفت. باشد که شجاعتشان از درد ما کمتر نباشد.
سعید شاهسوندی
۶۵٣۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹٣       

    از : کلاغ

عنوان : پوزش خواهی و اظهار تاسف
وفتی نظر خودم را دوباره خواندم, به نظرم رسید که اعتراضم به اقدام شهرام بیش از اینکه نفس کار به غایت زشت او را هدف داشته باشد از پس-آسیب های آن شکایت می کند. از این رو این نظر را فرصت طلبانه/سود جویانه می بینم و از اظهار آن به اینگونه بسیار متاسفم. کار شهرام در نفس خود لگد مال کردن ساده ترین ارزشهای خوب انسانهاست, صحبت از سود و ضرر رسیده از این کار حتی اگر در مورد فجایع پیرامون انقلاب بهمن باشد به گمانم اما از دلسوزی برای یک ارزش پایمال شده بسیار,بسیار دور است, اصلن اینها دو موضوع با دو طبیعت جداگانه اند.
۶۲٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹٣       

    از : کیان

عنوان : و نتیجه خدمت یا خیانت مچاهدین اسلامیست به چه انجامید.
قصد اهانت و کندکاوی در گذشته را ندارم، فقظ از سر کنچکاوی سئوال میکنیم. بالاخره وضعیت مجاهدین مسلمان ضد امپریالیسم به کچا انچامید و چه احمقانه است که بخواهیم خودمان را گول بزنیم و سیر انحطاط مچاهدین مسلمان را از مبارزین ضد امپریالیسم (در زمان شاه خائن) و اکنون که برای جلب امپریالیسم حاضر به هرگونه خیانتی به خلق هستند نادیده بگیرم و اتفاقات افتاده در زمان اقامتشان در اشرف چشم نادیده بگیریم و بخواهیم در مورد کسانی صجبت کنیم که در زمانشان به نفی تئوریشان رسیدند و حاضر به دگرگونیهائی شدند که خوب بعدها به ضد خود تبدیل شد.
در اخر از سعید خان با ایدئولوژی قوی اسلامی سئوال میکنم تا حالا کجا تشریف داشتید چرا تا حالا سکوت پیشه کردید و منتظر تراب شدید که چیزی از گذشته را بخاطرتون بیاورد و شما اضهار نظر کنید.
۶۲٣۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹٣       

    از : البرز

عنوان : اردوگاههای مجاهدین
‫نمی دانم کودکان خردسال روستاها و شهرستانهای ایران هنوز هم با پلخمانهای خود سنگی نثار کلاغهای نشسته بر سیم برق می کنند، یا نه.
در دورانی که کودک خردسالی بیش نبودم با اینکه هم ساکن روستا بوده و هم مجهز به پلخمون، هرگز سنگی نثار کلاغهای نشسته بر روی سیمهای برق یا درختان نکردم، با اینکه صدای آوازشان را نپسندیده ام‫،
شاید به لحاظ آنکه شجاعتشان را تحسین می کردم، آخر از خواهرم که چند سالی بزرگتر از من بود شنیده بودم که آن سیمها ‫برق داشته و خطرناکند.

‫باری به هر جهت، در ذَم حرکات مرحوم تقی شهرام و همدستانش آنگونه که تاکنون تصویر شده، هر چه بگوییم کم گفته ایم، اما نکته ای در اینجاست که گویا قصد دارد، همه ما مردم فکور ایران را به کجراهه سوق دهد.

طبق اسناد و شواهد موجود در ‫‫اینکه مرحوم تقی شهرام، پس از ضربات سنگین ساواک آریامهری به قسمی‫ سکاندار سازمان نوبنیاد مذهبی مجاهدین شده، و از روی فهم و ‫درک و یا از سر لج با پیشینیان این سازمان، قصد کج کردنِ ‫راه این سازمان به سوی مارکسیسم را داشت، تقریبا هیچ شک و تردیدی وجود ندارد.

با اینکه به موجودیت انسانهای شریفی چون مرحومان مرتضی صمدیه لباف و مجید شریف واقفی و یارانشان ‫که سر بر راه آرمانهای خویش نهادند، احترام و ارزش ویژه ای قائلم، ‫اما این مرثیه سرایی در باره ایشان را چندان نمی پسندم،
چرا، چون می بینم علیرغم حرکات نارفیقانه تقی شهرام و همکارانش، انسانهایی چون سعید شاهسوندی، مسعود رجوی، زنده یاد موسی خیابانی و... پا جای پای شهرام نگذاشته، و مسیر ترسیم شده توسط، محمد حنیف نژاد و دو یار دیگرش را سرمشق طی طریق خود کردند.

‫و آقای سعید شاهسوندی خود شاهد است، که چه بر اردوگاهیان مجاهد می گذرد. در اردوگاههایی که بر آنها نص صریح مجاهدین خلق حکم می راند‫، موثق میشنویم، نظراتِ مخالف رهبری نه تنها اجازه شنیده شدن نمی یابد، بل افراد صاحب نظر، بواسطه داشتن نظر، مورد آزار قرار میگیرند.

‫با توجه به شواهد عملکرد مجاهدین در اردوگاههای خود، اگر هم مجاهدین میتوانستند پس از واقعه بهمن ۵۷ حرف اول و آخر را ‫در کشور بزنند، بر ایران بهتر از آنچه که امروز‫ بر اردوگاههای مجاهدین می رود، نمی رفت.
۶۲٣۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹٣       

    از : hadi shahab

عنوان : چگونه ممکن است کسی مثل شما که در عملیات فروغ جاودان در سال ۱۳۶۷ بطور مسلحانه دستیگر شد
آقای شاهسوندی ,

چگونه ممکن است کسی مثل شما که در عملیات فروغ جاودان در سال ۱۳۶۷ بطور مسلحانه دستیگر شد در کوتاه مدت زمانی بعد از آن سر و کله اش در خارج کشور پیدا شد؟ تاریخ دستگیری , آزادی و مسافرت به خارج کشور باید در خاطر شما بهتر باشد.

این اولین بر نیست که تاریخ نویسان به سفسطه بر خواسته اند و آخرین بار نیز نخواهد بود.

سرنگون با د نظام شکنجه جمهوری اسلامی با تمامی مزدورانش

هادی شهاب
۶۲٣۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣۹٣       

    از : کلاغ

عنوان : پیر - مردی
من هم مثل تراب پیر شده ام. من هرگز نه مجاهد بودم و نه هرگز پیکاری شدم. اما در زمان شاه بسیار مجاهد دوست بودم. هر چند که بی خدا و چپ بودم. ترابی را که هنوز وفادار به جوانی می بینم, چرا در جوانی به ناجوانمردی چون شهرام پیوست نمی فهم. شهرام و یاران بی معرفتش به نام چپ, درست در روزهای پیش از درو, بازوی پرتوان چپ آرمان خواه نسل ما را زخم زدند تا شغالان تاریکی پرست , مزرعه ی انقلاب را مصادره کرده خوشه های خشم آن را را خرمن و خوراک خویش کنند. آسیب تکبر آمیخته به جنایت گروه شهرام به هویت چپ آرمان خواه ایرانی,آنهم درست به هنگامی که فرزندان زحمت کشان ایران مجذوب انقلاب می شدند, خارج از توصیف است. این را تراب می داند. چون تراب گرچه پیر است, به جوانیش اما وفادار است.
امروز گویا در نسل جوان ایرانی, هستند دختران و پسرانی که خود را چپ دانسته و شهرام به شدت نادان را قهرمان خود می خوانند. من اما با پاره ای از ایشان گفتگو کرده و می دانم که عشق ایشان به شهرام, نه اینکه ریشه در اندیشه ی آرمان خواهانه چب داشته باشد, بلکه بیشتر سبب آن کینه اشان به آخوند و از این رو ارادت جاهلانه اشان به مسلمان ستیزی/مسلمان کشی می باشد. اغلب این جوانان که فلسطین ستیز و اسراییل دوست هستند, در جهان خارج از ایران بی تردید اما, حتی به یک دوست چپ غیر ایرانی دست نخواهند یافت. من خوشحالم از اینکه می بینم تراب که حق شناست به پاس شناختش از حق, امروز پیر-مردی کرده تا زخم همرایی درد ناک خود در حرکتی ناجوانمردانه در جوانی را کمی هم که شده تسکین دهد. جانش آرام باشد.
۶۲٣۱۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست