از : البرز
عنوان : با شما صد در صد موافقم که با شعار دادن تنها نمی توان فرهنگ استبدادی را از جامعه ایرانی زدود
آقای گولشن، با شما صد در صد موافقم، وقتی مرقوم می کنی، «..کلمات معنی دارند...»،
و ممنون از سئوالات شما.
قبل از پاسخ به سئوالات شما، باید یادآور شوم، شما هنوز هم معنای دو کلمه آذربایجانی و ایرانی را که در جمله موردِ بحث آورده ای، دقیقا برایم ننوشته ای.
سئوال شما، سیاست های تبعیض آمیز بیشتر چی است؟
پاسخ: این روزها به طرز غریبی سیاست یک بام و دو هوا رایج است. افرادی که اصطلاحا خود را طرفدار حقوق اقلیتهای ملی میدانند، خیلی واضح و آشکار دور هم جمع شده، مجلس نمایندگان در تبعید راه انداخته و حدود و ثغور کشور مورد ادعای خودشان را تعیین میکنند. سخن اینجاست اگر ما رژیم پهلوی و ج.ا را بواسطه نقض حقوق مردم محکوم می کنیم، چرا در برابر نقض حقوق مردم از طرف چنین اشخاصی واکنشی نشان نمی دهیم.
اگر به واقع معثقدیم، حقوق اقلیتهای قومی و ملی کشور بواسطه حکومت استبداد و فرهنگ استبدادی حاکم بر کشور نقض شده و میشود، چرا در برابر عناصری که وجود تبعیضات را زائیده دستِ قوم فارس قلمداد می کنند، موضع روشن و مشخصی نمی گیریم.
ولی خوشحالیم از اینکه شما در برابر سخنان معوج و نابجای جناب زیبا کلام موضع گرفته و سخنان شایسته ای نوشتی.
سئوال شما، منظور از «مردم خوب ایرانی» کیانند؟
پاسخ: گرچه اگر بیش از شما از عمله استبداد ناراحت، غمگین و گاها متنفر نباشم، کمتر هم نیستم. اما از جایی که خواهان توقف دور باطل استبداد در میهنمان ایران بوده، و باخود گفته ام، مردم ایران علاوه بر داشتن ضرب المثل قدیمی خود که می گوید، [خون با خون شسته نمیشود]، شاهدِ عملکرد خوب مرحوم نلسون ماندلا هم بوده اند. بنابر تمامی دلایل فوق، مبنا را بر این گذاشته ام، که همه هموطنانم را انسانهایی خوب بدانم، مگر آنکه عکسش در دادگاهی صالح و با حضور هیئت منصفه ای صالح ثابت شود. و هر محکومی باید همانقدری تحمل کیفر کند، که دادگاه حکمش را صادر کرده و نه بیش از آن
و با شما صد در صد موافقم که با شعار دادن تنها نمی توان فرهنگ استبدادی را از جامعه ایرانی، که من و شما هم جزئی از آن هستیم، زدود.
۶۲۴۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : یاشار گولشن
عنوان : البته می شود یک سری شعار بدهیم!
جناب البرز،
من مفهوم این حرف شما را درک نمیکنم: “تبعیضات موجود در جامعه ایرانی را هم با سیاستهای تبعیض آمیز بیشتر نمی توان درمان کرد.”
این "سیاستهای تبعیض آمیز بیشتر" چی است؟ در نوشته من کدام سیاست پیشنهاد شده که شما آنرا تبعیض آمیز میبینید؟ این که من برگزاری شب شعر ترکی را بصورت "مشکل" دیدن برخورد کرده ام و یا دیگر تعابیر زیباکلام را باز کرده ام؟
در مورد این حرفتان هم که "شکی در این نیست، که یکی از هزاران بلا و مصیبتی که استبداد و فرهنگ استبدادی نصیب مردم خوبِ ایرانی در اقصی نقاطش گردانیده، وجود تبعیضات، ناروایی ها و بی عدالتی های وسیع و بیشمار است.” ابهام دارم.
منظور از "مردم خوب ایرانی" کیانند؟ همه مردم ایران منظورتان است یا جمع خاصی؟ منظور از خوب چیست؟ مثلا آیا عمله استبداد و سرکوب و قتل هم جزو همین مردم خوب ایرانی است؟ آیا مردم نژاد پرست که داد صادق زیباکلام را هم در آورده جزو همین دسته به حساب میاید؟ ودیگر اینکه آن نیروهائی که این "تبعیضات، ناروایی ها و بی عدالتی های وسیع و بیشمار " را اعمال میکنند و مانع طرح آنها میشوند بخشی از همان مردم خوب نیستند؟
کلمات معنی دارند و الا اگر برای تعارف و از سر باز کردن چیزی میگوئید من شما را به این نقل قول از صادق زیباکلام که موضوع نوشته من هم هست ارجاع میدهم.
“البته می شود یک سری شعار بدهیم مثل اینکه"بنی آدم اعضای یکدیگرند که در یک آفرینش ز یک گوهرند"، "ما همه مسلمانیم"، "ما همه از یک نژادیم"، " اسلام می گوید همه برابر هستیم"، و... . صبح تا شب، این حرف ها را می زنیم ولی شب که می رسد می بینیم که از صبح شعارهای برابری و مساوات و همه مثل هم هستیم و .. دادیم ولی در حقیقت تمام مدت برعلیه این شعارها عمل کرده ایم. نمی توان با این شعارها، از واقعیت های جامعه فرار کرد. “
درضمن لینک صحیح مصاحبه سه سال پیش زیباکلام این است:
http://www.alarabiya.net/articles/۲۰۱۱/۱۰/۰۶/۱۷۰۵۰۲.html
۶۲٣۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : تبعیضات موجود در جامعه ایرانی
آقای گولشن با تشکر از توضیحات شما، همانگونه که در یادداشت قبلی هم اشاره داشتم، استنباط یکی از خوانندگان نوشتار شما(اینجانب) از مطلب مورد اشاره در نوشتار، که حال شما آن را «روح کلی مصاحبه» می نامی، این بوده و هست، که برخی از علاقمندان مسائل ملی، وقتی قلم به دست میگیرند، تا در باره مشکلات بنویسند، از همان آغاز و به علت وجود مشکلات، چنان کلمات را کنار هم می چینند، که از جملات بویی جز، جدا کردنِ سفره به مشام نمی رسد.
و درست به دلیل مشروحه فوق خواستم بدون پرده ای از ریا و لاپوشانی با نویسنده عزیز نوشتار، سخنی در حدِ توانِ ادراکم و در حدِ عشقم به سرزمین همه ما ایرانیان، ایران گفته باشم.
شکی در این نیست، که یکی از هزاران بلا و مصیبتی که استبداد و فرهنگ استبدادی نصیب مردم خوبِ ایرانی در اقصی نقاطش گردانیده، وجود تبعیضات، ناروایی ها و بی عدالتی های وسیع و بیشمار است.
اما همانگونه که خشونت را نمی توان با خشونتِ بیشتر درمان کرد، تبعیضات موجود در جامعه ایرانی را هم با سیاستهای تبعیض آمیز بیشتر نمی توان درمان کرد.
آنچه در باره خواستهای دموکراتیک ملی ایرانیان در سده اخیر به ثمر نرسیده، نه به خاطر آن بوده است، که الباقی مطالبات دموکراتیک ایرانیان به نتیجه رسیده باشد. این چرخ سر درگم، این دور باطلی که ایرانیان اسیر آن گردیده، و در پس هر جنبش ضد استبدادی، به استبدادی خشن تر فرا روئیده اند، با جدا کردن سفره از بین نخواهد رفت.
۶۲٣۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : یاشار گولشن
عنوان : فرق سیاست ایرانی با شهروندی ایرانی
جناب البرز،
با تشکر از توجه شما باید یادآوری کنم نکته ای که مورد اشاره شماست روح کلی مصاحبه ای است که من به آن پرداخته ام و در ضمن سئوالی است که تا همین اواخر در جریان تحرکات موسوم به جنبش سبز بارها مطرح بوده و اینکه چرا آذربایجان ساکت است و چرا آذربایجان قیام نمیکند. به علاوه در اینجا نه از شهروندی ایران صحبت میشود و نه از اینکه کسی خود را ایرانی احساس بکند یا آذربایجانی. من در این نوشته از "سیاست روز ایرانی" نام برده ام. شما اگر لفظ "سیاست" را در جمله مورد نقل حذف نکنید تصور نمیکنم آن را "بیت" و مرا "شاعر آن بیت" بخوانید.
۶۲٣۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : ضمن ورق زدن حوادث تاریخی سده اخیر
نویسنده نوشتار سعی دارد نقدی منصفانه از سخنان زیبا کلام ارائه دهد، حال چه اندازه در این کارش موفق بوده، مطلبی است بین نویسنده محترم نقد و آقای زیباکلام که دائم خودش را بیش از پیش در سخنان ضد و نقیض خویش محبوس و منزوی تر میکند.
بنابراین مناقشه بین آقای زیباکلام و ناقدش مورد بحث اینجانب نیست. مورد کنکاش و بحث، تنها یک بیت از این نوشتار جذاب است، نویسنده می نویسد، «... صحبتهای وی[زیباکلام] این ارزش را دارد که با نگاه به آن، الگوی فکری و عملی روشن ترین نخبگان سیاسیون ایرانی شناخته شود تا بر آن اساس، حقانیت بی اعتنایی آذربایجان به سیاست روز ایرانی ارزیابی شود...»
این بیت کوتاه میگوید، آذربایجان یک موجود، و ایران موجودیتی دیگر است، به عبارتی واضحتر، بر اساس معنای تحت الفظی این بیت، وقتی آذربایجانی بودی، ایرانی نیستی، وقتی ایرانی بودی آذربایجانی محسوب نمی شوی.
بیایید چند لحظه همراه با شاعر بیت فوق، ضمن ورق زدن حوادث تاریخی سده اخیر ایران در ذهن، با دقتی تا حدِ ممکن دقیق بیندیشیم، آیا آذربایجانی واقعا «...بی اعتنا...» به ایران است، آیا آذربایجانی واقعا خودش را ایرانی احساس نمی کند
۶۲٣۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣۹٣
|