از : البرز
عنوان : صفحه شطرنج
آقای حسن گرامی، جناب برژینسکی را گمان کنم همه تا حدودی میشناسند، در مورد کمربند سبز اسلامی هم نه تنها البرز، گوگل هم اطلاعی ندارد
در کنفرانس گوادالوپ روسای قدرتهای صنعتی و سرمایه جهان در باره وضعیت متزلزل شاه ایران بحث و فحص کردند
اگر مورد نظر شما این است، که اتفاقات واقع شده در ایران مطابق نقشه های از پیش تعیین شده قدرتهای جهانی انجام پذیرفته، باید بگویم، با هم در این زمینه هم نظر نیستیم،
چرا، چون واضح است که قدرتهای جهانی در منطقه خاورمیانه منافعی دارند، و برای داشت و برداشت آن منافع هم مجبورند نقشه های خاص خود را داشته باشند، اما با این همه مردم منطقه، هر قدر هم به لحاظ انسجام ضعیف باشند، اهرمی هستند، که هر روز و هر سال با آشنا شدنِ بیشتر به منافع ملی خود، بیش از پیش مانع از مهره چینی های سهل و ساده قدرتهای جهانی روی صفحه شطرنج خود، که به گستره تمامی منطقه است، میشوند.
۶۲۴۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : Ahmad Hsan
عنوان : لطفا اقای البرز پاسخ دهند
می خواستم بپرسم ایا شما برژینسکی مشاور امنیتی کاخ سفید در زمان جیمی کارتر و یکی از استراتژیست های بلند پایه امریکا را می شناسید ؟ ایا با پروژه کمربند سبز اسلامی اشنایی دارید ؟ ایا اسم کنفرانس گوادالوپ را شنیده اید ؟ اگر بتوانید کمی برای من روشن نمایی که انگیزه و هدف این پروژه و کنفرانس چه بود و توسط چه کسانی راه اندازی شد و ایا اینها پروژهایی انتزاعی بودند ؟
یک توضیح کامل می خواهم
۶۲۴۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : حوادث چند ماه بعد از واقعه بهمن ۵۷ نشان داد
آقای آقایی گرامی، آنچه که مرا برانگیخت تا این یادداشت را جهت ثبت در کنار نوشتار شما بنویسم،
نه جدل فکری شما با آقای علیجانی، بل به مناسبت همفکریم با شما در رابطه با واقعه بهمن ۵۷ است.
شما به زیبایی تمام با نوشتن اینکه، «...تحولات سیاسی سال ۱۳۵۷، بر خلاف انقلاب مشروطیت که در درجه اول بر دوش پیشتازان مترقی و رادیکال آن به پیش رفت، بر دوش توده های مردم ایران که آیت الله خمینی به نمایندگی از سوی کنترا روشنگران......بر موجهای آن سوار بود، حمل گردید....»
اساسا بواسطه اختناق اعمال شده توسط خاندان پهلوی در حدود نزدیک به نیم قرن ارتباطی مستقیم بین توده های مردم و روشن اندیشانشان وجود نداشت.
و از جانبِ دیگر وقوع هیجانات جدید سوسیالیستی یکی پس از دیگری در دهه چهل، و پنجاه شمسی، بسیاری از جوانان آزرده از عملکرد جریانات ملی، سوسیالیستی و کمونیستی کشور در دهه بیست، و سی شمسی را واداشت، به جای تن دادن به کار شاق و سختِ سازماندهی توده های مردم از ره روشنگری علیرغم وجود اختناق در کشور، بسوی برداشتهای سطحی از هیجانات عمومی عدالتخواهانه (و نه آزادیخواهانه) روی آورده، و با کوک کردن اندیشه موتور کوچک از راه ترکاندن چندین و چند ترقه و تیر، سودای آن داشتند، که توده های عظیم میلیونی را به رزم برای عدالتخواهی (و نه آزادیخواهی) بکشانند.
سرانجام توده های عظیم مردم در بهمن ۵۷ به خیابانها ریختند،
تنها دسته منسجم موجود در خیابانهای ایران در اقصی نقاطش، که حتی کتاب حکومت اسلامی خویش را هم نوشته بود، مومنین معمم و غیر معمم آقای خمینی بودند.
و چنین شد که، مردم خسته و خشمگین از ستمها و تبعیضات خاندان پهلوی در خیابانها با تنها «در باغ سبزی» که آقای خمینی نشان می داد روبرو شدند.
اگر کتاب حکومت اسلامی آقای خمینی و اندیشه ها و عملکرد ایشان را مورد مداقه قرار دهیم، بوضوح خواهیم دید، در بهمن ۵۷ نه تحولی صورت گرفت، و نه انقلابی. در بهمن ۵۷ با شرکت توده های وسیعی از مردم خشمگین دفتر و دستگاه حکومتی مستبد برچیده، و تمام قدرت در دستان مستبدین جدید قرار گرفت.
گرچه در ابتدای کار زنده یاد بازرگان و یارانش تصور می کردند، که آقای خمینی محللی بیش نیست، اما حوادث چند ماه بعد از واقعه بهمن ۵۷ نشان داد که، در واقع زنده یاد بازرگان و یارانش نقش محلل را بر عهده داشته اند.
۶۲۴۴۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : نگرش سیاسی
آقای حمید آقایی همانطور که شما نوشتید : « به سخن دیگر بحث ایشان در زمینه تفاوت بین انقلابیگری و پراگماتیسم قبل از اینکه یک بحث فلسفی و عملی باشد یک بحث سیاسی است و ایشان از این منظر به هر دو واژه نگریسته است. »
آقای عیلجانی هم اتفاقأ از همین منظر نگریسته با عنوان "مرز اخلاقی رئال پلیتیک کجا است؟"
مد نظرایشان از پلیتیک ( سیاست ) است ومقاله ایشان بوضوح نشان میدهد که دو واژه انقلابیگری و پراگماتیسم را از منظر سیاسی بعنوان سیاستهای آرمانی دست نیافتنی و سیاست پراکتیکی دست یافتنی منظور کرده و بر این پایه تحلیل کرده است و همینطور نوشته است : « به نظر نگارنده این موضوع حائز اهمیت بسیار زیادی است و باید به تفصیل و بارها و از زوایای گوناگون بدان پرداخت. اندیشمندان جامعه ما میتوانند با ورود و پردازش این بحث افقهای زیادی را در چشم انداز نظری و راهکارهای عملی ما بگشایند.» که شما از منظر دیگری بررسی کردید که منظور نویسنده نبوده است.
حرف ایشان فرمله مثالی است که حدود چند سال پیش زدند با این مضمون : ( سیاست را باید بر اساس واقعیات زندگی برنامه ریزی کرد مثلأ من اگر اعتقاد دارم که پورشه از هر لحاظ بهترین ماشین است ولی موقع خرید به جیبم ( واقعیت ) نگاه میکنم و مثلأ رنو میخرم اما خریدن رنو از جانب من هم دلیل بر عدم اعتقاد من به پورشه نیست و همینطور بخاطر اعتقادم ٫ مرا برای امورات زندگی بدون وسیله نقلیه نمیگذارد. )
۶۲۴٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ ارديبهشت ۱٣۹٣
|