یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

توطئه و معامله بر سر جان ساکنان لیبرتی موقوف! - عاطفه اقبال

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : اختیاری

عنوان : این آرامش پیش از کشتار در راه دیگری از اسرای لیبرتی در عراق است؛ لطفاً هرچه سریعتر کاری کنید!
پس از اینکه من و چند نفری دیگر خواستار دخالت مجامع و افراد آزادیخواه وصاحب نام ایرانی برای بیرون آوردن اسرای لیبرتی و رهایی آن اوراق زنده حافظه تاریخی معاصر ایران از کشتارگاه عراق شدیم؛ یک شبه کسانی که در رادیو بی بی سی از عملکرد تشکیلاتی و خط و خطوط جنگ طلبانه رجوی در کسوت فرد و افرادی مستقل دفاع میکردند، و در نامه نگاریهایشان با گیلانی و حسیبی افراد زندانی در «تیپف» را رژیمی و آلوده نشان میدادند، ناگهان تبدیل شدند به رهبران جریان افشای زندانها و شکنجه گاه های رجوی! اینگونه اتفاقات پیرامون اردوگاه رجوی، بهمراه شناخت من از آن دارودسته مواردی از دجال بازیهای گذشته رجوی را در ذهن من زنده کرد که می توان درسهای حاصل از بازنگری آن تجارب تاریخی را بکار گرفت.

تجربه تاریخی: در عنفوان «انقلاب ایدئولوزیک» بازی رجوی و آن کالای جنسی وقتی سردمداران گروه سوالی را نمی توانستند جواب بدهند، با وعده سرخرمن پاسخ آنرا به آینده موکول میکردند «ده، پانزده سال دیگه هر سوالی که امروز جواب نداره، بکنید تا با مثال عینی جواب بدیم»! (نبم، ابریشمچی). اما یکی دوسالی بعد از آن ماجرا اگر کسی از آن سوالهای بی جواب یادی میکرد، دارودسته رجوی داد وفریاد میکردند که تو خجالت نمی کشی پس از این همه سالها وخونها وتوضیحات وآثار انقلابی از این سوالها میکنی! و من و ما فکر میکردیم عجب چوپانان دجالی؟! کدام همه سالهایی؟ کدام توضیحاتی؟ و کدام آثار انقلابی یی؟!

درس: حالا فرض کنید بخواهند همین ترفند را با این گروه بروبچه های شکنجه وزندانی شده بکار ببندند. برای اینکار سعی می کنند همه اطلاعات را از کانال یکی دوتا عنصر وتارسراهای نفوذی رجوی، پس از ممیزی تحت عنوان ویراستاری و اضافه کردن چند داستان دروغ و بی پایه پخش کنند. سپس بعد از یک سکوت طولانی وقتی مطمئن شدند اکثر موارد را پوشش داده اند، رجوی در کسوت ناجی، دون کیشوت وار ظاهر شده، پته همه آن داستانهای دروغ خودساخته را روی آب ریخته، مدعی می شود که بقیه داستانها هم از همان سنخ هستند. آنگاه حاتم طایی وار بزرگواری را به عرش رسانیده، وعده سرخرمن میدهد که هر کس پس از این توضیحات مبسوط هنوز سوالی دارد چند سالی دیگر بپرسد! چند وفتی دیگر اما، پس از ایزوله کردن کسانی که ممکن بود موجب دردسر رجوی بشوند؛ اگر کسی سوالی در مورد این وقایع بکند دوباره همان راهکار مسخره کردن و شارلاتان بازی «انقلاب ایدئولوزیک» بازی را تکرار می کنند؛ که تو خجالت نمی کشی پس از این همه سالها وخونهای اسرای لیبرتی وتوضیحات وآثار انقلابی از این سوالها میکنی! آنگاه ما و شما فکر میکنیم عجب چوپانان دجالی؟! کدام همه سالهایی؟ کدام توضیحاتی؟ و کدام آثار انقلابی یی؟!


تجربه تاریخی: گروه رجوی بعدترها ترفند جمشید تفرشی -نفوذی رجوی در کسوت منتقد- را بکار بستند. او مدتی بعنوان منتقد و جدا شده از گروه با سایر منتقدین رجوی عکس و تماس میگرفت. اما یکباره خودزنی کرده در روزی نامه رجوی گزارش نوشت که در تمام این مدت عامل وزارت اطلاعات بوده و بقیه منتقدین هم همچون او عامل وزارت اطلاعات و رژیم هستند و برای اثبات هم مزامین انسانی و عکسهای دو-سه نفره خودش با منتقدین را (بدون وجود عنصری اطلاعاتی در آنها)، به نمایش گذاشت! از آن پس در جواب بسیاری از سوالها، سردمداران گروه باز هم با داد و فریاد می گفتند؛ «مگه اعترافات تفرشی رو ندیدی که اینها همه همکار و عامل وزارت اطلاعات هستند»! (نبم؛ تقریباً تمام گوسفندان هار قلاده دریده رجوی).

درس:حالا فرض کنید همین ترفند را با این گروه بروبچه های زندان وشکنجه شده بکار ببندند و مثلاً درست مثل جمشید تفرشی، مصداقی پس از مدتی خودزنی کرده، بگوید؛ من همکار وزارت اصلاعات وکه وچهِ درون رژیم هستم و باقی کسانی هم که این داستانها را نوشته اند، من در ملاقاتهایم با نمایندگان آن وزارتخانه در سوریه و فلان جا و بهمان مکان دیده ام! نتیجه اینکه همه افراد دوباره ضربه خورده به هیچکس دیگری اعتماد نمی کنند، تارسراهای رجوی نوشته ها را حذف می کنند و پس از آن هم هر کسی جرات کرده و از این ماجراها سوالی بکند، گوسفندان قلاده دریده رجوی داد و فریاد کنان خواهند گفت؛ «مگه اعترافات مصداقی رو ندیدی که اینها همه همکار و عامل وزارت اطلاعات هستند»!


من فکر می کنم هنوز هم راسل های سرزمین ما ایران، مستقل از همه جداشدگان از گروه رجوی (حتی من)، باید نگرانیهای خودشان را با روشنفکران و سازمانهای زیربط در سطح جهانی و در صحنه عمومی در میان بگذارند تا این امکان را به من و امثال من هم بدهند تا به چنان دادخواهیهایی بپیوندیم و اجازه کشتار بیشتر افراد گرفتار آمده میان دو تیغه خونریز ارتجاع جنایتکار حاکم و ارتجاع در تبعید ندهیم. تارسراهایی مثل اخبارروز، روشنگری و امثال اینها نیز همه گزارشهایی را که در چند ماه گذشته در «پژواک ایران»، «دریچه زرد» و امثال آنها منتشرشده در صفحه مخصوص شرایط عراق یا برگهایی از تاریخ معاصر در اختیار افراد هرچه بیشتری قرار بدهند. تا ترفندهای رجوی را بتوان خنثی کرد.

دوستان، رفقا، راسل های سرزمین من، این آرامش پیش از کشتار در راه دیگری از اسرای لیبرتی در عراق است (این آرامش پیش از کشتار در راه دیگری از اسرای لیبرتی در عراق است)، لطفاً هرچه سریعتر کاری کنید! پیش از آنکه تعدادی دیگر از آن زمانی جانهای شیفته آزادی و برابری را برای نجات ارتجاع در تبعید بر نطع جلادان حاکم بنشانند و خونشان را بریزند، لطفاً کاری کنید!
۶۲۵۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست