سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

افتضاح روزنامه ی شرق - فرج سرکوهی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : امیر

عنوان : مسأله ی اصلی چیز دیگری است
امروز فکر کردم که از کجا معلوم که مصاحبه ی شرق با کیمیایی، یک مصاحبه ی واقعی باشi. شاید شرق زیر فشار یک چیزهایی مطرح کرده و کیمیایی هم نمی تونه حرف بزنه. هم شرق و هم کیمیایی باید به این مطالب و نظرات دسترسی داشته باشند، پس چرا چیزی نمی گند.

اما از این که بگذریم، همه می دونند که احمد شاملو آدمی نبود که با اداره‍ی سانسور و برای سانسور کار کنه. و احیانا اگر هم کارش به اونجا می کشید، برای آزادی مطبوعات کار می کرد نه سانسور و به همین دلیل حتی یک روز هم نمی گذاشتند بمونه. همین آقای عطاءالله مهاجرانی یک نمونه اش. ایشون سعی کرده بود به خیلی از کتابها اجازه ی چاپ بده و داد هم. شاهدش آقای دولت آبادیه. ولی ایشون را چه کار کردند؟ اول اخراج و بعد هم شنیدم که مقابل دانشگاه مورد ضرب و شتم قرار گرفت. حالا هم خارجه.

دیگر این که مگه مسأله اصلی حالا مسأله ی کیمیاییه؟ افشاگری از این نوع به نظر من دورانش به پایان رسیده. اگر جایی برای افشاگری باشه، برای دزدی های میلیاردی و قتل هاست.

انرژی را باید صرف کار دیگری کرد، نه سخنان قلابی کیمیایی و مصاحبه ی شرق.
۶۲۷۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹٣       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای طبری
برای من نوعی غسل دادن یا ندادن کسی یک واقعه تاریخی نیست که تحریف شدنش حیاتی باشد.
شاید هم آقای کیمیائی در این مورد دروغ گفته باشد شاید هم تاریخش را بیاد نیاورده باشد . برای من نوعی هیچ فرقی نمیکند که در باره اش تحقیق هم بکنم . سخن من این است که کجای مصاحبه در جهت سرکوب چپ بوده است ؟ که آقای سرکوهی با عنوان « افتضاح روزنامه شرق» مطلب خود را اینجنین تمام میکند : « برخی روزنامه های ایران در فضای سانسور زده و تهی شده از رسانه های مستقل حرفه ای و در غیبت نقد و انتقاد جدی و برای کوبیدن چپ در مرداب غرق شده اند. » یا ایشان جمله خود را بعد از ۳۵ سال از انقلاب چنین فرمل بندی میکند: « این که آقای مسعود کیمیائی برای توجیه همکاری خود با تلویزیون جمهوری اسلامی، احمد شاملو را متهم کند که قصد همکاری با اداره نگارش (اداره سانسور وزارت ارشاد جمهوری اسلامی) را داشته است ... » اولأ اداره نگارش را ایشان بنحوی توی پارانتز قرار میدهد که انگار همه روشنفکران بخاطر تأسیس آن یعنی (اداره سانسور وزارت ارشاد جمهوری اسلامی) انقلاب کرده بودند ٫ طبیعی است که هر روشنفکری وارد این بحث ها از جمله حیطه عمل بود و اگر قصدی هم داشت یا نداشت و قصدش را عملی کرد یا نکرد به طرز تفکر و زمینه سیاسی و اجتماعی روز برمیگردد. دومأ اکثر فعالین سیاسی چپ کاندیدا برای مجلس موسسان و مجلس شورا داشتند و با این مبهم گوئی که آقای سرکوهی فرمله میکند باید چنین گفت که :( همگی آنان قصد داشتند با مجلس خبرگان رهبری همکاری کنند که یکی از ارکان نظام ولایت فقیهی است) سومأ هر شخصی حیطه فعالیت خود و نحوه آن را خودش تعیین میکند و این که همکاری و فعالیت در تلویزیون جمهوری اسلامی را یکسره ننگ بدانیم و یا محکوم کنیم به نظر من یک نگاه دگم و سیاستورزی بر این پایه آرمانگرایانه و منطبق با واقعیات مبارزت اجتماعی نیست و بخشی از تولیدات آن انعکاس مبارزات اجتماعی است ٫ حتی تولید آقای فرهادی هم در همین نظام انجام گرفته بود که اولین اسکار سینمای ایران است .
۶۲۷٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹٣       

    از : مازیار طبری

عنوان : مقد یا دروغ
آقای معمار عزیز،
با احترام تمام شما اصل مساله را نگرفته اید. تاکید آقای سرکوهی روی دروغهایی است که آقای مسعود کیمیایی گفته است. ملاحظه بفرمایید تاکنون خانم پوران فرخزاد و آقای سپانلو (یکی از شخصیتهای داستان) صحبتها یا به قول شما نقد آقای کیمیایی را دروغ ارزیابی کرده اند. آقای سرکوهی زودتر از دیگران دست به افشاگری زده اند. چرا شما این مساله را "شخصی"تلقی می کنید؟ این مساله چه ارتباطی دارد به اینکه آقای سرکوهی یا کیمیایی کجای جنبش چپ یا راست ایستاده اند. مساله تحریف تاریخ است رفیق! شما دارید به ما توصیه می کنید که جناب کیمیایی حق دارند که دروغ بگویند یا اصلا دروغگویی حقی است که دموکراسی آن را برای شهروندان تضمین کرده است و به آقای سرکویی می گویید: کراهت دارد آقا ، از این حرفها نزنید، حقوق آقای کیمیایی خدشه دار می شود!!! شما فکر نمی کنید که آدم صاحب نامی مثل آقای کیمیایی باید در قبال حرفهای خودش احساس مسئولیت کند. آنچه که ایشان در مورد مرگ زنده یاد فروغ فرخ زاد و مشارکت خود درآن نوشته اند می توانددرونمایه یک فیلمنامه شود. مجسم کنید آقای کیمیایی نوزده ساله (پروتوگانیست) بی گواهینامه رانندگی اتومیبلی را قرض می کند و چه ویراژی می دهد در خیابانهای تهران تا احمدرضا و محمدعلی و علیرضا میبدی را به غسالخانه برساند و فروغ فرخ زاد را غسل میت بدهد. یکی هم عقب اتومبیل نشسته است که صورتش درست دیده نمی شود ولی شباهنی به آقای نوری علا دارد!!!؟؟؟ راستی عجب فیلمی می شود!
درود برشما
۶۲۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹٣       

    از : masoud memar

عنوان : نقد و چالش با شناسنامه مشخص
حضور آقای سرکوهی
مصاحبه آقای کیمیائی تخریب چپ نبوده است ٫ اما یقین دارم که برخی چپ از جمله شما ٫ روزنامه شرق را در راستای تخریب چپ ارزیابی میکنید ٫ نقد یا بچالش کشیدن وظیفه هر دگراندیشی است اما چپ متعلق به حزب و عقیده واحدی نیست بلکه مدعیان دیگری نیز دارد که مانند شما فکر نمیکنند و اصلاح طلبان را یک ضرورت تاریخی ارزیابی میکنند مانند آقای دولت آبادی یا راه توده ٬ شما آقای کیمیائی را غیرمستقل میدانید و گفتید : « زمانی آقای کیمیاپی هنرمندی خلاق معترض و مستقل بود. در ان روزگار در ادینه با او مصاحبه کردم . چند نقد مثبت نیز در باره کارهای او نوشتم. بعد کیمیاپی فیلم های چون ضیافت و سلطان را ساخت. قهرمانان مثبت این فیلم ها ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی هستند . فیلم ها اثاری تبلیغانی هستند علیه نقد و انتقاد و به سود وزارت اطلاعات. در /ایان بندی یکی از فیلم ها از سعید امامی و... تشکر شده بود .. ان زمان در ایران بودم. ادینه ُ من و دیگران رابطه خود را با او قطع کردیم » شما حقتان بوده که قطع رابطه کردید اما عللی که نام بردید دلیل بر وابسته بودن ایشان نمیشود . همه یک نوع فکر نمیکنند و به یک روال خاص فعالیت اجتماعی نمیکنند . شما مدعی شدید که : « در این بحث مساله عمده من دروغ گوپی او است و تخریب چهره ساعدی و شاملو .» این برداشت شماست من که هیچ نشانی از تخریب آنها در مصاحبه ندیدم . حتی اگر بقول شما کاملأ دروغ گفته باشد که من شک دارم در اساس دروغ باشد مانند غسل فروغ فرخزاد ٫ ادعای خواهر ایشان را خواندم و متوجه شدم که ایشان کاملأ بیخبر است و ندیده و نشنیده های خود را دروغ مینامد. ایشان اصلأ در آنجا نبوده که قضاوت کند . یا شما از کجا مطمئن هستید که آقایان پویان و کیمیائی همدیگر را ندیده بودند ؟ یا سالهای ۵۷ و اوایل ۵۸ خیلی ها براحتی مثل آب خوردن ویزا گرفتند و حتی با پول و ثروت راهی آمریکا شدند برای دستگیر نشدن برای مصادره نشدن اموال برای زندگی بهتر . متأسفانه خیلی ها صفات خلاق ٬ مستقل ٬ روشنفکر ٬ مبارز و ... را فقط به همفکران خودی سزاوار میدانند . احزاب یا افراد میتوانند وکیل داشته باشند اما چپ وکیلی ندارد که ارزیابی واحدی داشته باشد.
۶۲۷۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹٣       

    از : حمید ارجمند

عنوان : نادر سلیمانی ؟!
شخصی بنام نادر سلیمانی به زعم خود در میان شلوغی کلمات قصد تخریب شخصیت شاملو را کرده که البته با ناشیگری و جعل یک واقعه در بدو قیام ۵۷ به کاهدان زده ! احمد شاملو نه نیازی به تعریف و دفاع من دارد و نه با وز وز کردنهای اشخاصی گمنام نامش از تاریخ ادبیات ایرانزمین پاک خواهد شد . همین کافی است که او حتی در رفراندوم خمینی برای تعین رژیم هم رای نداد و تا آخر عمر و حتی بعد از فوتش هم مورد حمله اوباش و عمله و اکره و تخریب سنگ مزارش آنهم چندین بار شد جمله معروف شاملو از اول پدیده جمهوری اسلامی این بود که با گوشت گندیده این نظام هیچ خورشتی نتوان پخت . باقی مواضع و انزوای او و تهدیدهای ضمنی و پنهان رژیم هم که جای خود دارد . کافی بود شاملو فقط گوشه چشمی نشان دهد تا صد برابر دیگران مورد تکریم قرار گیرد . اگر این داستان ساختگی آقای سلیمانی کمترین واقعیتی درش میبود بسیار جلوتر عمله و اکره رژیم با صد تا شاهد و سند آن را در بوغ و کرنا میدمیدند .
۶۲۷۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹٣       

    از : ز. مینائی

عنوان : برای پ پویان
با هر انگیزه ای که خطاب به آقای سرکوهی نوشتی :"اصلا ارزش داشت این همه هیاهوی بسیار برای هیچ که همیشه راه می‌‌اندازید." از شما میخواهم یکبار دیگر مصاحبه را بخوانید. شما بجای اینکه از سرکوهی بپرسید ، می توانید این سئوال را از "استاد" کیمیائی و روزنامه شرق بکنید. می توانید هم نکیند و حتی مثل سید ابراهیم نبوی بگوئی " ولش کن بابا.. کی یادش میاد .. این حرفها مال سی چهل پنجاه سال پیش بوده .. " ولی این حق هر انسان است که در باره ء نوشته ء روزنامه ء شرق نظر خود را ابراز کند. تا امروز سرکوهی ، خانم پوران فرخزاد و آقای جهانگیر هدایت به اظهارات کیمیائی و روزنامه شرق اعتراض کرده اند.
شما مثل اینکه ضمن اعتراض به نوشته کنونی سرکوهی "همیشه " از برخورد های انتقادی سرکوهی برغم شما "هیاهوی بسیار" دلخور هستید. ممکن است بقرمائید بخاطر کی سرکوهی همیشه ساکت باشد؟ مثل اینکه مشکل شما برخورد سرکوهی با افتضاح امروز روزنامه ء شرق نیست.
۶۲۶۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹٣       

    از : حسن بنا

عنوان : هنرفروشی هزینه دارد
آقای پ پویان
یادتان نرود در همان ماجرای کذایی سفارش تولید فیلم بهرام بیضایی هم تحت فشار بود اما کوتاه نیامد و درست است که سالها در مضیقه و تنگنا بود اما سربلندی خود را حفظ کرد(بجای کلمه سربلندی البته کلمات مناسب تر دیگری هم میتواند جایگزین شود).
به نظر من فرج سرکوهی گرامی که تا حد زیادی با موضوع درد آشناست موضع مناسبی را برای احیای ارزشهای انسانی انتخاب کرده . اصلا دلیل نمی شود که با کمی فشار داشته و نداشته خود را در پای خوکان بریزیم و به بهانه ایجاد فضای باز فرهنگی توسط حاکمان صدها بار امتحان پس داده با حضورمان در کادر حمایت از این موجودات جماعتی را باز برای مدتی ویلان کنیم.
البته هر چیزی بهایی دارد . بهای ازادی رنجهای مبارزه برای کسب آن است . حتما تعدادی ظرفیت طی مسیر آزادیخواهی تا انتها و تحمل رنجهای آزادیخواهی را ندارند. بسیار خوب اما اینها اصلا حق تبرئه خود و برای لاپوشانی ضعف و کاستی خود توسل به دروغ و هم کاسه وانمود کردن دیگران با خود را ندارند. کاری که رویه این نا توانان در پرداخت هزینه آزادی شده است.
هنرمندان و نویسندگانی که اعتبارشان به ارائه چهره ای برقدرت و کسب وجهه اجتماعی از طریق همگام نشان دادن خودشان در مقاطعی از مبارزات اجتماعی مردم بوده باید این را خوب بدانند که به سادگی اعتبارشان نزد مردم با پشت کردن به تلاشهای مردم در خلق جامعه ای انسانی و همگامی با قدرتمندان دود میشود و به هوا میرود. این امر دیر یا زود دارد اما اصلا سوخت و سوز ندارد. پس لطفا فراموش نکنید وقتی مزایای فروش هنر به قدرت را مزه میکنید به فکر هزینه های آن هم باشید.
۶۲۶۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹٣       

    از : پ پویان

عنوان : شب بزگداشت بخارای دهباشی از استاد کیمیایی
سرکوهی عزیز .قید این قضیه که استاد کیمیایی به اشاره و خواست وزارت اطلاعات و شخص سعید امامی فیلم سفارشی ساخته .جایش نه در قسمت ابراز نظر خوانندگان بلکه در سر فصل انتقادتان به مصاحبه ایشان بود، اما آنچه مشخص است این خیانت آشکار از خود هر دو فیلم (ضیافت و سلطان )بر نمی‌‌آید....خودتان با تجربه‌ای که دارید ، بهتر میدانید که زیر فشار جوخه‌های مرگ جمهوری اسلامی به رهبری سعید امامی فعالیت ادبی و هنری به تور اعم و فیلم ساختن بطور اخص یعنی‌ چه ؟ کوچکترین سر پیچی‌ منجر به مرگ و نابودی ودر کمترین حالت عدم فعالیت می‌‌شد ...و خوشبختانه استاد کیمیایی از راه رفتن روی لبه این شمشیر دو دم یعنی‌ فیلم سفارشی نساختن از نظر محتوایی و گریختن از ورطه مرگ و خیانت در انظار نسل‌های آگاه ایران زمین و رو سفید و سر بلند بیرون آمده است.همانطوریکه اشاره کردید در انتهای این وجیزه دو سوال از شما دارم، باهمه احترامی که بهتان دارم و منتظر مطرح کردنش بودم،آقای سرکوهی منتقد ادبی خوب ما البته نه تحلیل گر‌ سیاسی به همان خوبی‌...اگر خودتان با آنها راه نیامده بودید ،منظور من همکاری نیست، حتما شما را سر به نیست می‌‌کردند..دیگران که حمایت‌های بین العملی بیشتری از شما داشتند کشته شدند ، آیا اینطور نیست ؟ اصلا ارزش داشت این همه هیاهوی بسیار برای هیچ که همیشه راه می‌‌اندازید، آیا علت آن تقدیر از او در شب‌های بزرگداشت بخارا که یک جریان با ارزش و مستقل است ،نبود..همین وو همان.
۶۲۶۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹٣       

    از : فرج سرکوهی

عنوان : در باره یک کامنت فیل نشان
دوستان عزیز
روال من نیست که به کامنت ها پاسخ دهم چرا که حرف خود را در متن زده ام اما یکی از کسان در کامنتی که با لحن بی ادبانه و با عنوان فیل هوا کردن نوشته؛ برداشتی مطرح کرده که نشانه بی خبری و بی اطلاعی ایشان از مواضع؛ مصاحبه ها و نوشته ها و... شاملو و ساعدی در ان دوران است. ایشان ذهنیت برحی حزب های هوادار استبداد خط امام را به کسانی نسبت داده اند که در ان روزگار به شدت با این حزب مبارزه می کردند . اطلاعاتی که ایشان نوشته اند نادرست است. من در یادداشتی تازه در فیس بوک این مساپل را نیز توضیح داده ام

https://www.facebook.com/faraj.sarkohi.۷
۶۲۶٨٨ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹٣       

    از : فرج سرکوهی

عنوان : توضیح تکمیلی
دوستان عزیز
من یک یاداشت تکمیلی در باره این متن نوشته ام که در فیس بوک من هست به این ادرس

https://www.facebook.com/faraj.sarkohi.۷
۶۲۶٨۶ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹٣       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست