سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

زبان مادری در کشورهای چند ملیتی - مجید حقی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : مازیار ایرانی

عنوان : اشاره به چند مورد درباره آموزش به زبان مادری
جناب حقی گرامی ابتدا تشکر از زحمت شما برای گردآوری و ارائه ی این مطالب
من مطلب شما رو کامل خوندم و امیدوارم متن بنده رو هم در ادامه قرار بدهید.
اول اینکه از گفتن ملت برای اقوام مختلف ایرانشهر جدا خودداری کنید چون بار علمی و تخصصی متون شما را کاهش میدهد به این دلیل که اصولا طبق تعاریف جامعه شناسی و مردم شناسی:
« مفهوم «ملت» ترجمه ای است از واژه ی Nation که در زبان های اروپایی از ریشه لاتین Natio و Nascere به معنی «زایش» و «تولد» می آید » (برتون ،۱۳۸۰، ص ۲۴۲) . « ملت را میتوان یک مجموعه بزرگ انسانی تعریف کرد که در یک پهنه جغرافیایی با تاریخ مدون تحت یک مدیریت سیاسی اداره می شود. ج۲ ،۱۳۸۰،ص۷۱).
«قوم» گروهی از انسان‌هاست که اعضای آن دارای ویژگی‌های نیایی و اصل و نسبی یکسان یا مشترک هستند (اسمیت، ۱۹۸۶). هم‌چنین گروه‌های قومی اغلب دارای مشترکات فرهنگی، زبانی، رفتاری و مذهبی هستند که ممکن است به آبا و اجدادشان برگردد و یا بر اساس عوامل دیگری به وجود آمده‌باشد. بنابراین یک گروه قومی می‌تواند یک جامعه فرهنگی نیز باشد.
پس ابتدا بحث قومیت و ملت رو باهم قاطی نکنیم
به طور اخذ آذربایجان طبق تاریخ موجود و مکتوب جزعی از کشور ایران بوده و قاعدتا مردمانش ملت جداگانه ای از ایرانشهر محسوب نمیشن و حتی تا حدود دویست سیصدسال قبل زبان فعلی که در آذربایجان فعلی تکلم میشه استفاده نمیشده.حال اینکه بطور کلی زبان ملیت ساز نیست بلکه سرزمین اولین و مهمترین اصل مورد استناد هستش
ضمن اینکه به عنوان مثال منطقه قزوین به لحاظ تاریخی سرزمینی بنام کاسپین بوده و بعداز ورود اسلام بدلیل بحث تلفظ اسمش تغییر میکنه و اصولا میدونیم زبان این قوم چی بوده و خب در طی تاریخ این زبان مادری تغییر کرده و قاعدتا این منطقه به لحاظ قومیت کاملا از آذربایجان جدا هستش و یا میدونیم منطقه آذربایجان غربی بسیاری از ساکنینش کرد هستن که عملا میتوان تناقض دید و البته نمونه های مختلف دیگر
حال در مورد زبان مادری اینکه بنده هم مثل خیلی دیگر از ایرانیان موافق حفظ زبان و فرهنگ و سنت اقوام هستیم زیرا غنای فرهنگی ایران برگرفته از همین موارد است ولی متاسفانه همه فقط در طرح موضوع استادیم بدون در نظر گرفتن مشکلاتش
بنظرم تدریس زبان های اقوام ایران در کنار زبان رسمی معقول هستش ولی بنده شخصا عقیده دارم زبان انگلیسی بصورت جدی تر اگر آموزش داده شود حتی مفیدتر هم خواهد بود ولی باید زبانهای اقوام هم در همان مناطق تدریس شود.
البته....
فرض بر این بگیرید تا کلاس ششم به فرزندانمان در آذربایجان مثلا ترکی آموزش دهیم چون زبان مادری آنها میباشد.خب به این فکر نکردید کل این جمعیت نمیتوانند با دیگر مناطق ایران ارتباط بگیرند.چون هر منطقه از اقوام مختلف و هرکدام یک زبان
بعد کلیه جشنواره ها و آزمونهای ملی و .... چه علمی و چه ورزشی و چه .... را باید چگونه برگزار کرد و البته خیلی مشکلات دیگر
زبان فارسی به دلیل اشتراکات فراوان با زبان های دیگر اقوام و سطح گسترش خیلی بالاتر با دیگر زبانهای اقوام میتواند زبان مشترک باشد.
هندوستان اکنون زبان انگلیسی همین حالت را دارا میباشد که دلیلشم استعمار ناخاسته بوده
اینم بگم در بین خیلی از اقوام ایران گویش های مختلف پارسی استفاده میشود.
برادر من در تمام کشورها اگر غنای زبانی داشتند زبان رسمی وجود دارد و اگر هم نداشتند یا به دلایلی از بین رفته غالبا انگلیسی استفاده میشه.در برخی کشورها هم که مهاجرتی هستند مجبور شدن دو زبان داشته باشند مثل کانادا.
اینو مد نظر داشته باشین خیلی از کشورها درست یا غلط خودشون زبان رسمیشونو عوض کردن و حتی خط خودشونم تغییر دادن.مثال ساده ترکیه.خط فعلی ترکیه به تازگی از کوفی به استفاده از حروف لاتین تغییر کرد که دلیلش خیلی چیزا میتونه باشه.
من واقعا تعجب میکنم بدون حتی کمی تفکر از اینگونه تفاسیر و کارشناسی ها صورت میگیره.بنده خودم با نودو پنج درصد رفتار این سیستم حکومتی مخالفم ولی اعتقاد دارم تحریف تاریخ و واقعیت و تغییر معانی کلمات و حتی بازی کردن باهاشون بسیار مخرب تر از این سیستم نالایقه.
دیدم فیلیپین مثال زده شده و سیستم آموزشیش.واقعا متاسفم که بدون حتی کمی مطالعه اینچنین مقایسه ای انجام میشه.بدون در نظر گرفتن فرهنگ تاریخ و موقعیت دو کشور و امکانات آموزشی و شرایط زیرساختی آموزشی دو کشور.والبته باز متعجبم که چرا در زمان اشاره به کثرت زبان در فلیپین اشاره نمیشود که همه ی این زبانها جزء یک خانواده ی زبانی به نام آسترونزیایی و اینکه باز هم یک زبان بنام فلیپینو بعنوان زبان رسمی در کنار انگلیسی انتخاب شده.البته بازم میگم خوبه حتما به زبانهای اقوام ایران بها داده بشه و من کاملا مخالف سیاست فعلی هستم ولی معتقدم باید اطلاعات صحیح و مطالعه شده رو نشر داد.
امیدوارم همه مطالعه داشته باشیم چون شرط موفقیعت علم و دانش هستش و راه کسب علم مطالعه هست
ممنون و ببخشید طولانی شد
۷٣۰٣۹ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣۹۴       

    از : ‫البرز

عنوان : از مزایا و شاید مضرات ‫بلند قدی باشد
‫جویبار عزیز، سر در آوردن از یادداشت کوتاهت چندان راحت و ساده نبود. و از جایی که نوشتی، «...همون سالهایی که شما میگید در ایران معلم بودم...» ، هر کلمه ای از کلمات یادداشتت را هم به شیوه خاص خودت هجا کرده و نوشته ای. نوآوری !!! را باید بهرحال از جایی شروع ‫کرد.

‫کاش در دوران دبستان شما معلمم بودی، چه در آن صورت مطمئنن به خاطر اغلاط املائی و انشایی، آن همه کف دستی و کتک از خانم معلم و آقا معلم نمی خوردم.

‫ نه عزیز، شما نگران البرز نباش، اون قرنهاست، اون وسط، ته اتاق درس‫، نزدیک خزر مهربان ایستاده،‫ و غالب اوقات خاموش، ‫اما گاها نگران و همزمان خوشحال از بازی گوشیهای جاری در دور و بر خود، به پیرامون خود می نگرد، که این هم از مزایا و شاید مضرات ‫بلند قدی باشد، و گرنه زاگرس مهربان بسیار هوشمندتر از البرز است.

‫‫و اگر ‫هر از گاهی‫ شاهد دُرفشانی هایش هستیم، علتش همان چیزی است، که شما از آن خیلی راحت، با عنوان «جدا شدن» ‫‫نام برده ای.
جدا کردن اعضای یک پیکر هرگز راحت و بدون درد نبوده، هر چند امروزه مدام از هر طرف و جانبی بر این پیکر داروهای ‫بی حسی و بیهوشی تزریق میشود.

‫البرز سالها که نه، بل قرنهاست در پیوند با رشته کوههای بزرگ اطرافش بوده، اگر گذارت به دامنه های مهربان البرز افتاده باشد، هنوز هم میشود، بوضوح شنید‫ صدای ناله هایش را در فراغ دوری از بخشهایی از دامنه های سبلان، هزار مسجد و....
۶۲۷۵۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹٣       

    از : Juybar

عنوان : Iran
آقای حقی‌ گرامی‌، من مقالهٔ شما رو هنوز نخواندم و از این بابت پوزش می‌خوام، ولی‌ میخواستم یک نکته رو به عرض برسانم و اعن هم اینکه اشاره می‌کنید در دوم راهنمایی معلمی شما رو چنانن خطاب کرد (که البته من هم اگر بودم عصبانی میشدم)، اون معلم احتمالا فرد بی‌تربیتی بوده که ممکن است هر گونه ملیتی هم داشته (البته من به چن ملیتی بودن ایران باور ندارم). شما در این رابطه چن چیز رو در نظر بگیرید، یکی‌ اینکه این معلم احتمالاً وابستهٔ رجیم بوده، من خودم حدود همون سالهایی که شما میگید در ایران معلم بودم و با جوّ اون مجق مدارس آشنام.... معلم شما احتمالا یک هزللهی دو رگهٔ بوده،،،، و در وهله دوم این رو در نظر بگیرید که اون موقع چندین جنگ بین نیروهای سپاه و در ترکمنستان و کردستان درگرفته بوده، منظورم ایکهه جوّ اجتمایی‌ هم یک جوّ اررام نبود.... وگرنه سیاست دولت‌ها در ایران این نبوده که به قول شما مللیتتی رو بخوان تحقیر کنند..... شما در نظر بگیرید که ما در چه منطقهیای هستیم... و به هر حال در بسیاری وقت‌ها هم این بر میگرده به بی‌تربیتی خود اون فرد. ما در ایران ستم زبانی‌ و غیره داریم ولی‌ در مقایس با ستمی که همهٔ مردم میکشند بسیار ناچیز است. و بعد دیگر این مساله این است که ما میخواهیم که ایده‌آل خود را از دل جنگ و خون ریزی به کاف بیاوریم؟ اگر از من می‌پرسی‌ من میگویم نه. همان بهتر که جدا شویم با دوستی‌، ولی‌ آیا فکر می‌کنید در عمل چنین خواهد شد؟ به هر حال، امیدوارم بحث خوب البرز کهن رو خراب نکرده باشم. پیروز باشید آقای حقی‌ گرامی‌.
۶۲۷۴۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ خرداد ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : ‫در باره استفاده از واژه آپارتاید لازم است که، وسواس بیشتر‫ی داشته باشیم
‫آقای حقی عزیز، من هم ممنونم از شما به خاطر شرکت در بحثی، ‫که خود با نوشتار خوبت در باب مسائل ملی کشورمان آغازگرش بوده ای.
و همواره بسیار خوشحال میشوم، وقتی می بینم، که نویسنده مقاله در بخش نظرات مقاله اش همپا و هم نفس با دیگر نظرگذاران در بحث شرکت می کند.

‫همانگونه که در یادداشت قبلیم نیز آورده ام، زحمات شما و دیگر هموطنانمان در راه کمک به حل معضلات ملی ‫ را همواره ارج گذاشته و معتقد بوده و هستم،
که مردم کشورمان در اقصی نقاطش هرگز کینه و عداوتی نسبت به هم نداشته و دیوار به دیوار هم قرنهاست که با هم در روستاها، شهرها و استانهای مختلف کشور‫ همسایگی، دوستی و خویشاوندی داشته و دارند،‫‫
اما با این همه شیوه های غلطی از روابط بر ارتباطات و نقش مردم کشورمان در اداره کشور، بر کشور حاکم بوده و هست.

‫ و تا زمانی که فرهنگ استبدادی بر افکار کشور حاکم باشد، دربِ اداره امورات کشور و از جمله معضلات ملی کشور، بر پاشنه اجحافات و ستمهای روزافزون خواهد چرخید.

‫برای ستردن فرهنگ استبدادی از کشور، چاره ای جز یافتِ فرهنگی جایگزین نیست،‫ که غالب مردم ایران در اقصی نقاطش به تجربه دریافته اند، فرهنگ مردمسالاری(دموکراسی) میتواند آن فرهنگ جایگزین باشد.‫
‫و چنین فرهنگی در جامعه ایرانی نهادینه نخواهد شد، مگر ‫آنکه مردم ایران، روشنفکران و پیشروان ایشان با حفظ متانت به گفتگو با یکدیگر روی آورند.

‫اجحافاتی که در حق شما و بسیاری دیگر در طول دوران تحصیل شده و میشود، بخشی از فرهنگ استبدادی غالب بر کشور است،

اما یقین دارم، در کنار کسانی که نام معلم بر خود گذاشته و در واقع بویی از معلمی نبرده اند،‫ شما و بسیاری دیگر از ‫محصلین کشور در تماس با انسانهای معلمی از جنس زنده یادان صمد بهرنگی، فرزاد کمانگر و....نیز بوده و هستند. و با تکیه بر شیوه های انسانهای معلمی از این دست است، که میتوان و باید مسئله آموزش به زبان مادری و پذیرش رسمی چند زبانه بودن کشور با حفظ زبان فارسی به عنوان زبان رابط، را به شکلی انسانی و متمدنانه حل کرد.

گمان می کنم، ‫در باره واژه آپارتاید و استفاده از این واژه در بحثهای مربوط به معضلات ملی کشورمان، لازم است که، وسواس بیشتر‫ی داشته باشیم.
۶۲۷۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹٣       

    از : مجید حقی

عنوان : واقعیات را انگونه که هست ببینیم
جناب البرز ممنون از انتقادات و دخالت شما در نوشتار بنده. طبعی است به خاطر تجربیات و موقعیتمان نسبت به ستمی که از طرف رژیم جمهوری اسلامی علیه مردم ایران عموما و ملیتهای تحت ستم بویژه تحمیل میشود، نوع نگاه مان و تفسیرمان از قوانین این رژیم متفاوت باشد. اینکه کسانی چون صمد بهرنگ و فرزاد کمانگر و صدها معلم مبارز و عدالت طلب دیگر در مبارزه علیه ستمگری رژیمهای حاکم بر ایران فداکاری کردهاند، متاسفانه چیزی از این واقعیت کم نمیکند که تحقیر دانش اموزان و بچههای غیر فارس زبان و تحقیر و تمسخر زبانشان در مدارس یک امر عادی و عمومی است. وقتی سال ۱۳۵۶ تازه پا به مدرسه گذاشتم، برای اولین بار زبان فارسی شنیدم. در اولین روز مدرسه معلم سئوالی از من کرد و بدلیل اینکه سئوالش را نفهمیدم، ساکت به معلم نگاه کردم. معلم کشیده محکمی به من زد، که هنوز هم که هنوز هست برایم جای سئوال است که چرا من کتک خوردم و سئوال معلم چی بود؟ دوم راهنمایی بودم که وقتی با سهتن از دوستانم در دقایق آزاد کلاس کردی صحبت میکردم، دبیر علوم تجربی برای تحقیر و تهدیدمان از ما پرسید: "شما چهار کرد، اونجا دمکرات تشکیل دادهاید یا کومله؟" اینها تنها دو نمونه از دهها تجربهای که در دوران دبستان، راهنمایی و دبیرستان داشتهام. گاهی تنها به دلیل اینکه با دوستان کردم در کلاس کردی صحبت کردهایم از کلاس اخراج شده و به ضد انقلاب و کمونیست متهم شدهایم. آپارتاید را باید از دید کسی درک کرد که خود تجربه کردهاست.
شخصا عمیقا معتقدم که باید همه کسانی که مخالف و موافق اموزش به زبان مادری، حل مسئله ملی در ایران، تغییر سیستم سیاسی ایران به شیوهای که همه آن را نماینده خود بدانند به درک مشترک کلی جامعه کمک خواهد کرد. مغز انسان مثل چتر نجات است، زمانی کار میکند که باز است. شرط به توافق رسیدن عمومی و درک مشترک پذیرش همدیگر همانگونه که هستیم و احترام به اعتقادات و نظرات مقابل است.
موفق باشید
۶۲۷٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : گشودن معضلات ملی کشور از ره کلمات و جملات گزنده نه تنها ممکن نیست
آقای آطهرانی گرامی، نمیدانم برای ‫وجود خودت ارزشی قائل هستی یانه، در هر صورت و حال حضور کلمات و جملات شیرین شما‌ !!!‫ در اینجا‫‫، بر خلاف تصور حضرتعالی، حکایت از تنها نبودن اینجانب در صحنه دارد.‫

‫مینویسی، «...هیچ جوان و نوجوانی قادر به خواندن و نوشتن به زبان مادری خویش نیست...» در این مقاله، در یادداشت اینجانب و در تعلیمات فرهیخته گانی چون صمد بهرنگی و.... هم همین مطلب مورد بحث است، که آموزش به زبان مادری سبب پیشرفت بیشتر در جامعه میگردد و نه پسرفت و احیانا تجزیه و تَلاشی آن.

‫‫قبلا هم برایت نوشته بودم، با پهن کردن بساط نفرت، کینه و دشمنی چیزی جز نفرت و آوار‫ برداشت نخواهیم کرد‫. هم از این رو بود، که نوشتم، گشودن معضلات ملی کشور از ره کلمات و جملات گزنده نه تنها ممکن نیست، بل همه را‫ به آشفته گی و سراسیمه گی بیشتر دچار کرده و خواهد کرد.

‫و دیگر آنکه قرار من و شما این بود، که شما قبل از نوشتن نقد، اول از هر کاری، مطلب مورد نقدت را بخوانی.
اما شما باز هم مثل همیشه خُلف وعده کرده، و بدون توجه به آنچه در یادداشت قبلیم نوشته ام‫، با چکمه هایی گل آلود به میان مجلس ‫دویده، و با هواری غَرا‫ مرا متهم میکنی‫ به اینکه «...غیر از شما ‫کسی به مخالفت با این مقاله مطلبی در اینجا درج نکرده است.»
برای صرفه جویی در وقت، شما را دعوت میکنم به اینکه یادداشت قبلیم را که چند سانتیمتر پائین تر آمده است را مطالعه کنی، تا دستگیرت شود، که اینجانب مخالفتی با خطوط کلی نوشتار خوب آقای حقی ندارم.
۶۲۷۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣۹٣       

    از : آ طهرانی

عنوان : همیشه درصحنه
خدمت البرز همیشه درصحنه ! شما واقعأ با حضور همیشگی و دایمی خود همچنان هر محفلی را
گرم نگه می دارید .آخه شما ازکدام نسل پرورش یافته صحبت می کنید که در مناطق ملی خودشان
از این دو فرهیخته استفاده فرهنگی برده باشند . به برکت رسمی شدن زبان فارسی، امروز دیگر
در آزربایجا ن هیچ جوان و نو جوانی قادر به خواندن ونوشتن به زبان مادری خویش نیست .حال شما
به نویسند محترم انتقاد می گیرید ،که چرا ازکلمات گزنده استفاده می کنید ،که سروران فارس زبان
ما ناراحت شوند ،غیر ازشما کسی به مخالفت با این مقاله مطلبی در این جا درج نکرده است.!!! ׳
۶۲۷۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : هر طرحی میتواند به طرحی کارآ و موثر تبدیل شود
‫آقای حقی گرامی، به نوبه خود از زحماتی که، برای نشان دادن اهمیت و ارزش آموزش به زبان مادری در رشد فکری کودکان و نوباوگان کشورمان می کشی، ممنون و سپاسگزارم.

‫و بسیار خوب است، که برای راه برد به عملی کردن آموزش به زبان مادری در کشورمان‫،‫ از تجربیات دیگر کشورهای جهان که در وضعیتی مشابه وضعیت کشور ما بسر میبرند، بیاموزیم‫.
اما در هر حال و صورت به لحاظ تفاوتهای فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی و.... با کشورهای مورد اشاره،ناچار از آن هستیم که، خود طرحی برای این مهم، ‫در کشورمان داشته باشیم.
و بدیهی است که،‫ هیچ طرحی پیش از طرح و بررسی،‫ مهر طرحی خوب و مورد تأیید احاد جامعه را‫ نخواهد داشت‫، اما با وسعت دید ‫و روحیه مردمسالارانه ارائه دهندگان طرح‫ در پذیرش انتقادات و پیشنهادات، هر طرحی میتواند به طرحی کارآ و موثر تبدیل شود

‫اما آنچه که بیش از هر چیز و قبل هر چیز میتواند در این راه موثر واقع شود، بکارگیری ادبیاتی غیر گزنده در چنین طرحهایی‫ است،
چه وجود الفاظ و جملات گزنده، بجای نشاندن افراد در کنار هم برای همفکری و‫ تشریک مساعی جهت حل معضل یا معضلات، مشتهاشان‫ را به هوا برده و آنها ‫را به تقابل و جدل لفظی و احیانا فیزیکی با یکدیگر خواهد کشاند

‫ذیلا به چند نمونه از ادبیات گزنده اشاره میکنم
وقتی مینویسی، «...قانون اساسی ایران ... زبان فارسی ... را زبان رسمی و مادرزاد همه مردم ایران [میداند]...» در اینکه تمامی قوانین اساسی ایران از صدر مشروطیت تاکنون زبان فارسی را زبان رسمی کشور دانسته و قوانین را به این زبان نوشته اند، هیچ شک و شبهه ای نیست،
اما اینکه بیاییم و ادعا کنیم که قوانین اساسی ایران زبان فارسی را زبان مادری همه مردم ایران میداند، نه تنها راه اغراق رفته ایم، بل به ترویج مطلبی همت گماشته ایم که در هیچیک از قوانین اساسی کشورمان نیامده است.

‫یا وقتی در باره رفتار معلمین دبستانها و آموزشگاههای سراسر کشور مینویسی، «...معلمان آنگونه با دانش آموزان غیرفارس رفتار میکنند که از حرف زدن به زبان خود شرمنده شده و در مقابل پارسی دانان احساس حقارت کنند...» اما خود بهتر از هر کسی ‫میدانی که نسل معلمین فداکار و هوشمندی چون زنده یادان صمد بهرنگی و فرزاد گمانگر از مدارس کشور بر نیفتاده است.
و علیرغم تلاشهای فراوان جبهه استبداد برای راندن دلیرانی از این دست از مجموعه های آموزشی کشور، این دلیران‫ فرهنگی علیرغم تمامی کاستی ها به نحوی شگرف و ستودنی به پرورش فکری کودکان، نوجوانان و جوانان کشور یاری میرسانند.
۶۲۶۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ خرداد ۱٣۹٣       

  

 
چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست