از : امیر ساسان
عنوان : هر کس به قدر اعتبارش
در عجب هستم از کسانی که به جای پرداختن به محتوای درونی این مقاله، آب را به این سمت وس و گل آلود می کنند که چرا جواب آقای حکیمی به جناب آقای دکتر زرافشان در همان ستون وسط سایت اخبار روز منتشر نشده است؟
اگر من در جواب استون هاوکینگ و نظریانتش چیزی بنویسم باید توقع داشته باشم که در همان جائی که مقالات او را منتشر می کنند مقالات مرا هم منتشر کنند؟
راهش این است که برای برخورداری از این میزان توجه و دقت دیگران به گفته ها و افکارم باید زحمت بکشم و کارنامه هماسان با فردی داشته باشم که به جای توجه به افکارش در حال حسد به جایشگاهش هستم. اگر در این میان کارنامه بدی از خود بجای گذاشته باشم هرگز نظراتم مورد توجه قرار نمی گیرد.
۶۴۱۰۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹٣
|
از : ح.م. حمید
عنوان : به اخبارروز
نمیدانم چرااخبارروز دوکلمه پاسخ مرا به مسعودی درج نکرد درحالیکه فحشنامه بحرطویل این آقارابی کم وکاست درج نمود.بابا دستخوش به این ادبیات.
۶۴۰۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٣
|
از : بهرنگ ایرانی
عنوان : تقلیل بحث
خیال می کنم مسئله آنقدر روشن باشد که برای ابراز انزجار و محکوم کردن کشتار بی شرمانهء زنان و کودکان فلسطینی و تهاجم رژیم صهیونیستی اسرائیل به غزه ، علیرغم تمام اشکالاتی که ممکن است در طرف دیگر وجود داشته باشد، آدمی تردید نکند و آن را با اما و اگر،مشروط نکند.
ولی در عین حال نمی توان متاسف نشد از بابت اینکه آدم های سر شناسی مانند ....سطح بحث را تا این حد تقلیل داده اند که یکی بگوید من بیانیه را نخوانده امضاء کرده ام و دیگری بگوید او دروغ می گوید و من ثابت می کنم که او قبلا بیانیه را خوانده بود.بیچاره آنهایی که در این مورد، چشمشان را به دهان آقایان دوخته اند و نمیدانند تکلیفشان چیست؟!
از اینها که بگذریم ،در باره این قسمت از نوشتهء آقای زرافشان برایم سوالی پیش می آید که آیا واقعا همانگونه است که ایشان می فرمایند؟
"در هیچ جامعه ای از دنیای حاضر انسانی وجود ندارد که هیچ جایگاه طبقاتی نداشته باشد پس حقیقت محض و غیرایدئولوژیک هم وجود ندارد."
به گمانم در ادبیات مارکسیستی ،مفهومی به نام "عناصر دکلاسه" که "عناصر بی طبقه" معنی شده ،وجود داشته باشد . یادم می آید که از لمپن ها ،گدایان ،دزدان و.. . تحت این عنوان (عناصر بی طبقه ) شاهد مثال آورده شده بود.اگر اینطور است ،تاکید ایشان مبنی بر اینکه حتی یک انسان هم بدون جایگاه طبقاتی وجود ندارد را چط.ور باید توضیح داد؟ البته درک این نکته که حقیقت محض وجود ندارد ،نباید خیلی دشوار باشد . میشل فوکو هم می گوید به جای صحبت کردن از یک حقیقت بهتر است از "حقیقت"ها صحبت به میان آید ولی فوکو دلیلش را الزاما ایدئولوژیک و طبقاتی نمی داند.به نظر می رسد ادعای فوق یک پارادکس باشد .
۶۴۰۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٣
|
از : اختیاری
عنوان : شب اشغال منهزم میشود، اما روسیاهی به بیماران روانی و موشهای رذل ماراتن رذالت خواهد ماند!
آنگونه که تاکنون من دیده و فهمیده ام در میان ما چندین کس وگروه وسازمانند که اسرائیل را برابر با حماس و حماس را برابر با مقاومت خلق فلسطین در برابر نیروی متجاوز صهیونیستی قرار میدهند. اینها اگر چه از طیفهای سیاسی بسیار پراکنده ای هستند و با اهدافی گاهاً متفاوت اینکار را می کنند اما سمتگیریهایشان در اپثر موارد کاملا ً آگاهانه است.
به خاطر آثار ویرانگر اینگونه موضعگیریهاست که بهیچوجه نمی توان میانه بازانه /«نه سیخ بسوزد نه کباب»ی رفتار کرد! چون پس از فلسطین نوبت آدمسوزی با ناپالم و بمب فسفری در ایران است همانطور که پس از عراق نوبت به سوریه رسید.
از اینان متاسفانه گروهی از طیف چپ ایران در ضدیت با رژیم جنایتکاران حاکم تبدیل به چوب دوسر طلای امپریالیزم وصهیونیزم و نئولیبرالیزم و ... شده اند!
از ایشان دسته ای مثل دار ودسته تقوایی/حکک ناتوان از درک تفاوت میان تجدد/مدرنیته و تجمل/صنعت/مدرنیزاسیون با دستگاهای امپریالیست ساخته نظیر ایکس-مسلم ها نرد عشق می بازند و اسرائیل را کشور دمکرات! منطقه یافته اند، روسپیگری قانونی که همان طرح صیغه رژیم است را بعنوان راه حل روسپیگری، بخورد خلایق میدهند و آروغ متمدنانه زنان، تنبان لی به بر کرده چهارنعل در دفاع از اسرائیل می تازند، تا ثابت کنند که متجددند و مدرن.
از اینها دستجاتی چون رعایای نیم چلبی و مامورین رجوی سفله هم بعنوان بازیگران درجه هزارم تیم استثمار و استعمار امپریالیستها، استفراغ «دمکراسی از دمشق تا تهران» بوش ها و چلغوز خشکیده «دفاع از خودِ اسرائیلِ» اوی-آنها را، به امید حمله آمریکا به ایران و خوردن از گندم بخون آلوده ری، بازنشخوار می کنند.
از اوشان کسان دیگری از سرزمین ما اما, همچون آقای هالو دچار عقده حقارت در برابر بسیاری چیزها و بخصوص زلف بور وجهان غربند. به همین خاطر چون کبابی شمشیری یا نایب داخلی و اخ است، کباب کوبیده مهمانی هایشان را هم از کبابی هارلم! (هارلم! چونان حکایت خاتون شیفته ذَکَر خر در مثنوی)، تهییه می کنند. با حساب آقای(ان) هالو بمب هم که خدائیش حق حقیران جهان سومی است، که باید باشد، نوع مرغوب اسرائیلی-آمریکایی آنرا عشق.
از این جماعت دنی دسته دیگری هم می شناسم که نه تنها از چپ (لائیک و مذهبی)، استعفا داده اند، بلکه در سردابه های کنیسه ها(سردابه های کنیسه ها) ی غرب آموزش مسیحیت-صهیونیستی می بینند و باقی اوقات را کارمندانه یا داوطلبانه به استخدام نیروی تازه در محیط مهاجرین ایرانی می پردازند و هر از چند ماهی، سفری هم فال وهم تماشا برای ارشاد بقیه همزبانان نامهاجر دری وترک و.... زبان به ایران وکشورهای اخ وتخ همسایه میروند.
از اینان دسته ای نیز چپ!های سلطنت طلب هستند که در اینجا و آنجای دنیا نه میزبان، که گارسن میز نیم چلبی هستند، یا برای ننه او فیلم مکش مرگ ما می سازند، یا برای نیای دزدِ انقلاب کُشِ عاملِ کودتایِ انگلیسی، تاریخ مدرنیزاسیون! می نویسند و یا مانند برادرزاده ژنرالِ شاه نصیریِ کودتاچیِ ساواکی، تحت نام چپ نسل نوی ایرانی با بیش از پنج هزار هوادار از پیشقراولان مبارزات فیسبوکی ضد خلق فلسطین هستند.
از اینها گروهی هم بیمار روانی شونیست هستند که بخاطر بیماری خود برتر بینی روانیشان، در افغان، ترک، پاکستانی، هندی و مخصوصاً عرب ستیزی، مانند آندسته از اسرائیلیهایی که از فراز تپه ها برای انفجار زن ومرد وکودک فلسطینی دست می زنند و هورا می کشند و یا همچون آن خبرنگار رذلی که سوختن زن ومرد وکودک عراقی با بمبهای بوش جنایتکار را آتشبازی شب استقلال آمریکا می بیند؛ قلاده دریده و لوله گوارش پتی، از جنایات صهیونیزم وامپریالیزم بر علیه خلق قهرمان فلسطین دفاع می کنند.
و از ایشان باز دسته ای دیگر همچون امانپور ایرانی-آمریکایی و مناشه امیرهای ایرانی-اسرائیلی هستند که برای آتش بیماران روانی حامی جنایات اسرائیل آتشزنه ناپالم با هیمه انسان تهییه می کنند.
اگرچه هنوز می توان دسته و گروههای دیگری از این سنخ را برشمرد اما برای پرهیز از اطاله بیشتر کلام، خلاصه می کنم و میگویم که فاش باید گفت فاش، پیش ار آنکه بیش از این دیر شود! همه آنها و طرفدارانشان که عمداً مقاومت خلق فلسطین را به حماس تقلیل میدهند و حماس را دولتی برابر با اسرائیل، آب در غربال می بیزند! تا شرکتشان در ماراتن رذالت را مخفی کنند! و کمی بعدتر همین نسخه را برای ایران نیز بپیچند!
پراکندگی این جماعت از نیم پهلوی ورعایایش تا حکک وچپ سلطنت طلب ومناشه امیر وبیماران روانی حامی جنایات اسرائیل وپژواک-ایران ودوستان ورفقای جنگ طلب پیدا وپنهانشان بسیار دور ودراز است، وجه اشتراک تمامشان اما سفلگی ورذالت و جایزه آنها: مدال جهانی طلای رذالت!
شب اشغال منهزم میشود، اما روسیاهی به بیماران روانی و موشهای رذل ماراتن رذالت خواهد ماند!
۶۴۰٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٣
|
از : الف باران
عنوان : طرفدار امپریالیسم و صهیونیسم باشید تا ما انسان بودن شما را به رسمیت بشماریم !!؟
هم اکنون در کلیه کشورهای جهان تظاهرات بر علیه جنایات رژیم صهیونیستی اسراییل و حمایت از مبارزات مردم فلسطین وجود داشته و ادامه خواهد داشت . هیچ نوع مبارزهای نمی توانست دستاورد عظیمی در سطح جهانی به این وسعت "تاثیر گزار" باشد.این دستاوردها محصول مبارزات مردم در جبهه مقاومت فلسطین است که سازمان حماس هم یکی از هیجده سازمان و گروههای شرکت کننده در آن میباشد .
آقای زرافشان به تمام "اگر مگر"ها پاسخی کامل و منطقی داده است . این مقاله افتخاری برای جنبش چپ ایران بحساب میآید .
اشخاصی پیدا شده اند که بطور آشکار میگویند: "طرفدار امپریالیسم و صهیونیسم باشید تا ما انسان بودن شما را به رسمیت بشماریم" ! این سیاست، سیاست نتانیاهوها و جرج بوش هاست .
امروز مسلمانان ، نه مسیحیان ، نه یهودیان و در میان مسلمانان از همه بیشتر سازمانهای حماس و حزب الله لبنان در لیست "شیطانی" آنها قرار گرفته اند .
(چه سازمان هایی و یا چه کشورهایی تا کنون با اسراییل تا این وسعت جنگ داشته اند ؟ آیا این نفرت متعلق به صهیونیستها نیست ؟)
اینها با این هیاهو حضور بیش از یک میلیارد مردم مسلمان جهان را در مقابل تجاوز امپریالیسم و صهیونیسم بی دفاع میخواهند.همین گروه ، آدمخواران القاعده در سوریه ، داعش در عراق را که مسلمان هم میباشند نیروهای "آزادیبخش" و یا "انقلابی" میدانند.
آقای زرافشان بیش از آنچه در تصور و انتظار آزادگان و آزادیخواهان بود نوشته اند و من به شهامت و شجاعت ایشان درود میفرستم. مخالفان مقاله آقای زرافشان نه فقط با حماس و حزب الله لبنان، بلکه با حکومتهای سوریه، کره شمالی،کوبا، ونزوئلا، اروگوئه ،نیکاراگوئه،عراق صدام حسین و لیبی قذافی دشمنی داشتند و دارند. وجه مشترک این کشورها علیرغم نوع حکومتی آنها عدم سرسپردگی به امپریالیسم و صهیونیسم بوده و هست .
اگر فاجعه فلسطین و نوار غزه در ایران رخ دهد ، این افراد با این عقاید، بدلیل اسلامی و ارتجاعی دانستن حکومت جمهوری اسلامی، دروازههای ایران را بروی متجاوزین اشغالگر باز خواهند نمود.
در حقیقت تا زمانیکه امپریالیسم و صهیونیسم نفوذ و تبلیغات اینگونه "چپ ها" را در قلمرو منافع سیاسی خود دارند، نیازی به تشکلهای راست افراطی ندارند.
۶۴۰٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٣
|
از : احمد صبوری
عنوان : سوپر مدرنیست های فاشیست
سرمایه داران صهیونیست مالک ۲۵ درصد ثروت جهانند. دربین ۰.۱ ثروتمندترین های جهان ۶۳ یهودی هستند . مجموع ثروت صهیونیست ها بالغ بر ۳۸ تریلیون دلار است. قصدم از آوردن این ارقام قطعأ نه یهودی ستیزی است که یاد آوری این نکته است که با چنین توان مادی چه ها که نمی توان کرد.توضیح آنکه حقیر باوری به آفریدگار ندارم چه آنکه تحت تأثیر خرافه ای به جنون خرافی دیگری بتازم.تعدادی کثیری از عزیزانم هم بدست رژیم اسلامی سلاخی شده اند.
حدس می زنید که با چند میلیون دلار کمک های انترناسیونالیستی صهیونی نمی توان حزب کمونیست کارگری با تقوائی داشت که اهم مبارزه قهرمانه اش شورت دریدن و سینه عریان کردن و باسن سپر کردن باشد و در مبارزه بر علیه بقول رفقای کبیر نئوکانسرواتیو ردولف جولیانی و نیوت کنگریچ "اسلام فاشیست ها" قهرمان یکتاز باشد.
نکته در این است که بعضی از چپ های شناسنامه دار ما غم و درد انسان دارند و مصیبت انسان دیگری را حس می کنند. در هنگامه ای که گروهی زندانی در بزرگترین زندان جهان در بازی شکار صهیونیستی قتل عام می شود و گویا حد اقل ۴۲۵ بچه و ۳۲۵ زن کشته می شود این چپ یاد گرفته است که اگر قلمی برداشت نخست برای همدردی باشد تا درس دادن با افاده و موعظه و پس از گامی با ستمدیده راه رفتن اظهار فضل کند و سپس در موقع مناسب انتقادات خودش را ابراز کند.
گروه دیگری است که یا بلد نیست چگونه همدردیش را ابراز کند و یا شاید هم غم و دردی ندارد . می نویسد شاید بعنوان یک شغل و کار مزدی خوش پرداخت.آنچه واضح است مشکل این جماعت نه حل مسئله ای که دامن زدن به اختلافات فرهنگی بجای اختلافات طبقاتی است. اساسأ این گروه در هیچ نقدی با محبت و عاطفه آشنائی ندارد وقصدش در نوشتن نقد کندن کله طرف مقابل است و بس. نزدیکترین گروه های سیاسی به اینها ناسیونال فاشیست های فارس ضد عرب و نئو کانسرواتیو های مسیحی و صهیونیست می باشند. آرمانشان هم از بین بردن مسلمان هاست. در عمل اجتماعی چیزی چون داعش هستند که راهنمای چپ می زنند . پایگاه اجتماعی شان هم( لفظ دیگری نیافتم) سوپر مدرن های مرفه می باشد که مسئله مبرمشان عشق آزاد است و کارشان مبارزه فرهنگی است بر علیه عقب نگه داشته شده ها و شعارشان "فکلی کراواتی های جهان متحد شوید" است، " شکست خوردن "هم اصلأ در کارشان نیست چراکه اینان دنباله چپ نمای امپریالیسم هستند. در نهایت هم و غمشان ادغام تمام عیار و رسمی سرمایه داری ایران در سرمایه داری جهانی است. .
قضیه فلسطین داستان استعمار هرزه متوحشی است که ۶۷ سال است یعنی از زمانی که حماسی ها هنوز متولد نشده بودند دارد می کشد و خانه خراب می کند . طبیعی است که چپ ایرانی هم بدلیل همسایگی نسبت به سرنوشت انسان فلسطینی حساسیت ویژه ای داشته و دارد. پر واضح است که چپ ایرانی طبعأ نسبت به مسائل کشور های هم مرز ایران حساس تر است چرا که با بخشی از فعالان چپ این کشورها معاشرت نزدیک داشته و دارد. .
اساسأ بطور تاریخی در غرب دو گروه از سیاست های رژیم اشغالگر حمایت می کنند . نخست سرمایه توسعه طلب امپریالیستی که همانگونه که ذکر شد بخش وسیعی از آن صهیونیستی است و دوم دنباله فکری امپریالیسم یعنی سوپر مدرنیست های فاشیست که راهنمای چپ میزنند و راست می پیچند ، مسیحی صهیونیست ها و صهیونیست هاست . تحت تأثیر سوپر مدرنیست فاشیست ها بخش بزرگی از روشنفکران بالاخص در آمریکا در مورد مسائل خاور میانه گیج و منگند.کار گروههای سوپر مدرنیست فاشیست وارونه نشان دادن نقش اسلامیست هاست در فجایع خاور میانه. مگر نه اینکه اسلامیست های النصره و داعش با پول های قطر و امارات و سعودی و آموزش های سی آی آ سرهم شدند (در پروسه ساخت النصره سناتور فاشیست آمریکائی مک کین در سوریه با این ها ملاقات می کند و چه عواطفی که نشان نمی دهد) مگر نه اینکه القاعده دست ساز امپریالیسم آمریکا است خوب اگر اینها بدند به سازندگانشان چرا نهیبی نمی زنید. چگونه است که اگر کسی از امپریالیسم بد بگوید آنن به بدنتان کهیر می زند.
چپ حقیقی ما جنبش فلسطین را یک حرکت ضد استعماری می شناسد و از آن تام و تمام حمایت می کند ، حماس بخش کوچکی از این جنبش است . چپ ما یکی کردن کل جنبش با حماس را یک توطئه صهیونیستی-امپریالیستی می داند . چپ ما حق دفاع مسلحانه در مقابل اشغالگر را قویأ به رسمیت می شناسد. چپ ما صهیونیزم و امپریالیسم را همچنان ارتجاعی ترین نیروها و مخربترین برای بشریت می شناسد . سر نخ هر نیروی ارتجاعی و یا دلایل شکل گیری چنین نیروهائی قطعأ در دستان امپریالیسم است. اسلام وفاشیست ها و سوپر مدرن فاشیست ها محصولات امپریالیستی هستند باید درب کارخانه های امپریالیستی تولیدشان را بست. چپ ما سوسیالیزم را التر ناتیو بربریت می داند
۶۴۰٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٣
|
از : آ. بزرگمهر
عنوان : پاسخ به پاسخ
آقای برزویه طبیب ، نگارنده در بارهء کامنت اول جنابعالی چند کلمه ای نوشتم زیرا ؛برخلاف آقای دکتر ناصر زرافشان که در این نوشته تلاش کرده با تاکید در مورد اشغال فلسطین ، مردم فلسطین و حماس، اختلاف نظر و دید خود را با آقای محسن حکیمی توضیح دهد ، شما در کامنت اول خود نمی دانم چرا ، بدون در نظر گرفتن پیام نوشته آقای زرافشان در ادامه بحث های مربوط به "انتشار عجولانه بیانیه معروف " به مقایسه مردم غزه و حماس از یک طرف با مردم اسرائیل و نتانیاهو از طرف دیگر پرداخته اید و نتیجه گیری ها و سئولاتی را نیز طرح نمودید. البته از شما که گاهی نوشته هایتان در همین ستون اخبار روز درج میشود . این سهل نگاری غیر قابل انتظار است. چرا بحث را عوض می کنید؟ باردیگر کامنت خود را بخوانید .
نوشته اید :" در مورد ادبیات کامنت، باید بگویم ادبیات کامنت من بر اساس ادبیات هر مقاله تنظیم میشود. نویسنده تاریخ را تحریف کرده وبه شعور خواننده ، توهین. مخالف را همسو با مرتجع ترین نیروی سیاسی خاورمیانه یا شاید جهان خوانده است."
می نویسم : اگر شما نشان می دادید که در کجای نوشته تاریخ "تحریف " شده از شما سپاسگزاری میکردیم . در کجا توهین شده ؟ چرا نشان ندادید؟
نوشته اید: "منتقدین را دن کیشوت و پهلوان پنبه، و در جایی میخواندم که فعالین خارج کشوری را که از ترس جان مهاجرت کرده اند مذمت کرده، در حالی که در آن زمان با پاسپورت جمهوری اسلامی آزادانه مسافرت کرده بوده. صحت و سقم آن به گردن راوی."
می نویسم : این چه ربطی به این نوشته دارد؟ شما می توانید با آدرسی که در زیر همین پست می باشد در بارهء شائبات و شایعات و اختلافات نظر های شخصی در صورت تمایل متمدنانه مطرح کنید.
نوشته اید :" اختلاف نظر سیاسی را به اینکه از حواس پرتی ایشان سوء استفاده شده و از ایشان امضا گرفته اند فرو کاسته. ادبیات کامنت من ، باید خیلی غلیظ ٹر نمی بود؟ یا اینکه ایشان هم مثل حماس نباید بشنوند که بالای چشمشان ابرو است؟ "
می نویسم : مگر باید یک کار نادرست را با کار نادرست دیگری اصلاح کرد؟
نوشته اید: " در مورد نظر سایر گروه های مترقی ! در مورد حماس، شما را رجوع میدهم به نظرات همان گروه ها سی و چند سال پیش در مورد خمینی.
می نویسم :" نظر سایر گروههای مترقی از کجا این جا سر در آورده ؟ چرا حماس ؟ چرا گروههای ۳۵ سال پیش و خمینی ؟ چه ربطی به این نوشته زرافشان و کامنت نگارنده دارد؟
مشکل در جای دیگری است که خودتان باید حل کنید.
۶۴۰٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٣
|
از : مسعودی
عنوان : از اخبار روز خیلی تعجب می کنم
اول این که خیلی از برخورد اخبار روز تعجب کردم. چون رفتار دمکراتیک ایجاب می کند که پاسخ آقای حکیمی را در همان ستونی منتشر کنید که نظر آقای زرافشان را منتشر کرده اید. حتا قانون مطبوعات درب و داغون جمهوری اسلامی این را پذیرفته گرچه خیلی وقت ها رعایت نمی شود!
دوم: می توان با حکیمی در مورد درستی یانادرستی نظرش بحث کرد. نظر او ایراد زیاد دارد. اما این دلیل نمی شود به او فحاشی کنیم و نسبت «کلاشی» و «لمپنیسم» به او بدهیم.
همین موضوع در مورد آن دیگری درست است که زیر بغل حکیمی هندوانه می گذارد: آقای حکیمی از کسی [منظورش زرافشان است] که به میلیون ها نفر گفت بچه سوسول چه انتظاری می شود داشت؟
گیرم زرافشان به عده ای گفته «بچه سوسول»، که گفته. چرا به جای تحقیر، نظرش را مورد نقد قرار نمی دهید؟
تا زمانی که این فرهنگ «... اللّهی» (به جای سه نقطه بگذارید: شاه، حزب، مجاهدین، زرافشان، حکیمی و غیره» در این «اپوزیسیون» برقرار است، از همان فرهنگ رژیم پیروی می کنید. درود بر زبان فارسی و ضرب المثلش: در با تخته جور است.
لابد باید در انتظار پُرسی از فحش های آبدار خانم ها و آقایان هوراکش هوادار این یا آن باشم!
۶۴۰۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٣
|
از : برزویه طبیب
عنوان : ادبیات
آقای بزرگمهر
نظر من در مورد علل و مبانی وقوع ادواری این کشتار و ارعاب در همین سایت در بخش مقاله های دریافتی مندرج است. از راهنمایی شما ممنون ، شما هم نگاهی به این مقاله حقیر بیاندازید.
در مورد ادبیات کامنت، باید بگویم ادبیات کامنت من بر اساس ادبیات هر مقاله تنظیم میشود. نویسنده تاریخ را تحریف کرده وبه شعور خواننده ، توهین. مخالف را همسو با مرتجع ترین نیروی سیاسی خاورمیانه یا شاید جهان خوانده است. منتقدین را دن کیشوت و پهلوان پنبه، و در جایی میخواندم که فعالین خارج کشوری را که از ترس جان مهاجرت کرده اند مذمت کرده، در حالی که در آن زمان با پاسپورت جمهوری اسلامی آزادانه مسافرت کرده بوده. صحت و سقم آن به گردن راوی. اختلاف نظر سیاسی را به اینکه از حواس پرتی ایشان سوء استفاده شده و از ایشان امضا گرفته اند فرو کاسته. ادبیات کامنت من ، باید خیلی غلیظ ٹر نمی بود؟ یا اینکه ایشان هم مثل حماس نباید بشنوند که بالای چشمشان ابرو است؟
در مورد نظر سایر گروه های مترقی ! در مورد حماس، شما را رجوع میدهم به نظرات همان گروه ها سی و چند سال پیش در مورد خمینی. پایدار باشید برزویه طبیب
۶۴۰۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٣
|
از : خسرو صدری
عنوان : قدر زر زرگر بداند!
ناصرزرافشان به اعتقاد من یکی از ارزشمندترین چهره های چپ وعدالت خواه کشورمان است. در آستانه انقلاب در سخنرانی ها ودر اوایل انقلاب در کلاسهای آموزشی اش شرکت می کردم و تا امروزشاهد مبارزات پی گیرش هستم. علم ، تدبیر و شرافت از او راهنمایی ساخته است قابل اطمینان و احترام .
قدرش را بدانیم!
۶۴۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٣
|