از : خسرو گ
عنوان : در پاسخ به "آبان"
آقای آبان، پاسخ شما را خواندم. شما موضوع را نگرفته اید، به خصوص که یک قسمت از پرسشهایم را از مابقی جدا کرده اید حال انکه آنها به هم مرتبط اند! مراد اصلی ام در مورد اتهام دروغ آقایان حکیمی و زرافشان به یکدیگر است، صرف نظر از محتوای بیانیه! تکرار می کنم که خودم از نخستین کسانی بودم که بیاینه را زیر سوال بردم. اما به نظرم این آقای زرافشان است که دروغ می گوید، نه آقای حکیمی!
۶۴۱۱۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ مرداد ۱٣۹٣
|
از : تارا
عنوان : همسانی انسان ایرانی
آقای حمید، چگونه می توان درکی ار انسان ایرانی داشت وقتی انسانهای ایرانی در هزاران قشر و طبقه و مرتبه ی یک جامعه ی بشدت طبقاتی جایگاه دارند. شما باور ندارید که مردم هر طبقه ذهنیت خیابان خود را دارند؟. تعریفتان از انسان ایرانی کدام انسان ایرانیست؟ انسان روستاهای گلپایگان، بلوچهای کویر زاهدان، حاشیه نشینان خیابان مولوی تهران، مردم پشت بازارچه های سنتی اصفهان، شیکپوشان شمال شهر تهران، چوپانان و گاومیش داران اهواز و آستار، یا کارمندان عالی رتبه شرکت ملی نفت و شهردار بولیهیلز در هالیوود؟ البته همه ی این مردم اجزا ملت ایرانند ولی تنها وجه اشتراکشان به جز تابیعت، شاید بزرگ داشت نوروز باشدکه انهم بسته به وسعت مالی و دهنیشان بسیار متفاوت است.
من به شما عرض کردم، نگاه سوسولی دشنام نیست، نگاهی رومانتیک ولی بی بته است که توانایی و تمایل دیدن حتی یک ملیمتر زیر پوست پدیده ها را ندارد. من رمانتیک شدن انسان را البته غایت تحول وجود او می دانم، رمانتسیم سوسولها را اما داستان کاملن دیگری می دانم. این نظر این جانب نه در پشتیبانی و نه در رد آنچه است که زرافشان نسبت می دهند. این تعریف و برداشت شخص خودم از صفت-واژه ی سوسول است.
۶۴۰۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱٣۹٣
|
از : ح.م. حمید
عنوان : به تارا
من نمیدانم نظر زرافشان مثل نظرشماست یانه.اما اگر همینست که شماگفته اید،وای به چنین تفکر و نظر ی که چنین درکی ازانسان ایرانی دارد.
۶۴۰۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱٣۹٣
|
از : آبان
عنوان : برای خسرو گ
من بدون ورود به بقیه این موضوع (در این کامنت معین) فقط می خواهم پاسخی به پرسش ضمنی «خسرو گ» بدهم.
ایشان نوشته اند:
«کسی از این دوستان نظر دهنده در این قسمت، به جز یکی که نرم و نازک عنوان کرده، نپرسیده که "آیا بهتر نبود آقای زرافشان مساله را اول خصوصی با شخص آقای حکیمی حل می کرد تا موضوع رسانه ای نشود؟"
پاسخ من به این پرسش تلویحی این است:
ـ خیر! هرگز بهتر نبود که این موضوع، به عنوان موضوعی خصوصی، میان آن دو نفر مطرح شود و به داوری عموم سپرده نشود. این موضوع، مطلقاً یک موضوع خصوصی نیست.
آقای حکیمی، همانطور که نه فقط از نوشته ناصر زارافشان، بلکه به طور بسیار روشن و صریح، از تکذیبیه های مادر لطفی و رضا شهابی بر می آید، با «زرنگی» (کلمه مناسب تر را به کار نمی برم) امضای آن دو عزیز را بر پای بیانیه ای گذاشته است که در بحبوحه کشتار مردم غزه توسط اسراییل، حماس را که قوی ترین دفاع را در کنار بقیه نیرو های مقاومت فلسطین در غزه از مردم خود به عهده داشت، به ناحق، هسنگ و همسان اسراییل قرار داه بود.
هدف آن بیانیه را خود تنظیم کننده بیانیه بهتر می داند که چه بوده است، اما نتیجه اش را همه می توانند بدانند: زیاد حرص و جوش نخوریم! جنگ دو دولت ارتجاعی با یکدیگر است! چندان اهمیتی ندارد!
۶۴۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٣
|
از : خسرو گ
عنوان : یک اشتباه چشمی از طرف من
در کامنت پیشین ام، تصور کردم این آقای حکیمی بود که معترضان ۸۸ را "بچه سوسول" خواند حال انکه الان فهمیدم زرافشان بود. به خاطر کوچک بودن حروف، نقطه ی بعد از حکیمی در کامنت اقای یا خانم حمیدی را "کاما" دیدم. کاش اقا یا خانم حمیدی به جای نقطه از علامت "!" استفاده می کرد. با این حال، در کامنت پیشین ام این اهمیت ندارد و دوستان با فاکتور گرفتن موضوع "بچه سوسول" به محتوای اصلی کامنت توجه فرمایند. سپاسگزارم
۶۴۰۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٣
|
از : خسرو گ
عنوان : هیچکس نباید تقدیس شود! چه گرده خاکی اینجا برپاست!
اغلب کسانی که تا این لحظه علیه محسن حکیمی در اینجا یا جای دیگر برخورد کرده اند، اتکای شان به عبارت زیرنویس اخبار روز است که گفته عنوان مطلب این است: "آقای زرافشان، این را داشته باش، تا بعد". کسی از این دوستان نظر دهنده در این قسمت، به جز یکی که نرم و نازک عنوان کرده، نپرسیده که "آیا بهتر نبود آقای زرافشان مساله را اول خصوصی با شخص آقای حکیمی حل می کرد تا موضوع رسانه ای نشود؟" من خودم از نخستین کسانی بودم که حتا پیش از پس گیری امضاها توسط برخی از امضا کنندگاه "بیانیه"، با محتوای آن مخالفت کردم. اما کسی در این کامنتها از خود نمی پرسد شاید حکیمی راست بگوید و زرافشان دروغ انتشار داده است؟ در واقع، با درک من، این زرافشان است که دروغی را منتشر کرده و حکیمی را به دفاع از خود واداشته است. اگر حکیمی به ناحق معترضان ۸۸ را به قول یکی از این دوستان نظردهنده "بجه سوسول" نامیده و یا بیاینه فوق را با نگاه نولیبرابی تنظیم کرده، آیا ما باید نتیجه بگیریم که او دروغ گو هم است؟ یکی دیگر از نظردهندگان تلویحاً حکیمی را لمپن خطاب کرد، و یکی دیگر او را کلاش. اما تاسف بارتر اینکه یکی از نظردهندگان (خانم سیمین محمودی) عنوان اصلی مقاله (آقای زرافشان، این را داشته باش تا بعد) را بهانه قرار داد و در مورد حکیمی چنین گفت : "... این موضوعی نیست که شما آقای حکیمی اینگونه با سینه سپر شده قصد آن دارید که زرافشان را نفله و خونینش کنید تا برای دیگران هم درس عبرتی شود. لابد قصد آنرا هم دارید که به دادگاه لاهه شکایتی علیه ایشان بکنید که ایشان آنتی سمیتیست [ضد یهود] هستند. این آن جو ترور و وحشتی هست که از قبل هشدارش رسیده بود." من از همه ی این دوستان می پرسم آیا شما به این نکته آقای حکیمی در مقاله ی "پاسخ محسن حکیمی به ناصر زرافشان" (یا همان عنوانی که در زیر نویس امده)، توجه کرده اید که می گوید "پاسخ به جنبه های نظریِ نوشته و در واقع پرخاش های ایدئولوژیک ایشان [زرافشان] را به بعد موکول می کنم و در اینجا فقط به حاشیه ی این متن و آنچه در جریان امضای بیانیه ی «به کشتار مردم فلسطین بی درنگ پایان دهید!» توسط ایشان روی داد، می پردازم."؟ آیا این به معنای ان نیست که حکیمی می خواهد بعدتر خطاب به زرافشان مقاله ای منتشر کند و به همین دلیل گفته است "آقای زرافشان، این را داشته باش تا بعد"؟
۶۴۰۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٣
|
از : سعید
عنوان : باید به شم سیاسی توجه کرد نه به اشتباهات زرافشان یا حکیمی
در این تقابل فکری چند نکته قابل توجه است: یک) این عبارت که مکررا تکرار می شود که "مردم آلمان و ایتالیا خود با انتخابی دمکراتیک تن به حکومتهای نازیسم و فاشیسم داده اند. پس پایگاه مردمی برای احراب و جریانات سیاسی و دولتها لزوما نمی تواند مشروع تلقی شود..." دو) محکومیت هر دو طرف در یک قضیه (در اینجا قضیه فلسطین) برای طفره رفتن از حقایق تاریخی! که متاسفانه هر دو این عقاید از طرف "بخشی از چپ" عنوان می شود که وظیفه اصلی مخاطب عدم توجه به جنجالهای اینچنینی بوده و صرفا باید از این رهگذر "شم سیاسی نویسنده" را فهمید و آن بخش از "چپ راست رونده" را رسوا نمود. از جمله نوشته هایی شبیه این عبارتند از جزوه "اسطوره بورژوازی ملی و مترقی..-منصور حکمت" و یا کتاب بیل وارن و دیوید یافی تحت عنوان "امپریالیسم-وجه پیشرو سرمایه داری" و یا طرفداری حزب دمکرات کردستان از "حمله ناتو به لیبی و درخواست حمله ای مشابه به ایران"و .... نظر من اینست که این افراد "خواسته یا ناخواسته" جزو عوامل نفوذی "یک درصد بالا" می باشند و مهم نیست که این دروغ گفته و یا آن اشتباهاً نامه ای را پاراف کرده بلکه مهم اینست که "عوامل نفوذی" در جنبش چپ و نیز در جنبش سبز مردم ایران در سال ۸۸ (اکثریت افراد سایت جرس و کلمه ) را بشناسیم که می خواهند از درون، جنبشهای مردمی را "متلاشی" کنند. همین!
۶۴۰۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱٣۹٣
|
از : تارا
عنوان : دشنام نیست
آقای ح م حمید، من نمی دانم که زرافشان کسی را سوسول خوانده است یا نه. ولی بعنوان بچه ی کوچه می دانم سوسول دشنام نیست. سوسول تعریف رفتار و نگاه افرادی از افراد یک جامعه ی خشن طبقاتیست. حالا اگر سوسول ها این لقب را دشنام می دانند از سوسول بودن خود برایت کنند یا بگویند که سوسول بودن خوب است و این صفت تشریحی را برای خود بپذیرند. من مطمءنم که سوسولها ضرورتن، خدای نکرده، راستگرا و اسراییلی دوست نیستند.آنها اما بخاطر احتمالن شیوه ی تربیتیشان و نگاهی که به جهان اطرافشان دارند، خوشتر دارند مثلن در یک کافه تریا یا میخانه ای دنج با یک صهیونیست شیکپوش و آراسته نشسته از بدبختی فلسطینی ها شکایت کنند تا اینکه با یک عرب ژنده پوش نیمه پاپتی ی بمب زده ی خرابه نشین فلسطینی در قهوه خانه ای در کوچه های بو گندی ی خاکی ی گتوی غزه یک چای پر شکر نوش جان کنند. سوسول بودن،یک رفتار، یک احساس است که صاحبش را اگر مثلن انقلابی باشد از ورود به ناگواری های انقلاب پرهیز می دهد و به جایش ممکن است او را را به محفل شبانه ی شیکپوشانی دعوت کند که در روز کارشان سلاخی انسان است. با اینکه سلاخی اصولن کاریست که با طبیعت سوسولیت هم دشمنی دارد، ترس از دیدن قصابی نزد انسان سوسول اما آنقدر بزرگ است که او را خود-کور می کند. من با شما شرط می بندم که همنشینی با نتانیاهو در یک کوکتل پارتی سیاسی برای امثال آقای حکیمی بسیار دلپذیرتر از چهارزانو نشستن در یک مسجد ویران شده ی غزه با اسماییل هنیه می باشد.موضوع این است. زرافشان فریهخته ای شجاعست که در کوچه های خاکی کودکی کرده است و وفادریش به انسان ژنده پوش پاپتی درنخاعش نشسته است. او هم شاید با رفتار و نگاه سوسولی دشمنی نداشت اگر قصابان انسان از کار خود استعفا داده، اجازه می دادند تا رمانیسم و زیباشناسی آنقدر همه گیر شود که واژه ی زیبایی در نبود کامل زشتی معنا و مفهوم خود را ار دست بدهد.
۶۴۰٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٣
|
از : هاشم صادق
عنوان : آقایان به جان همان مردم غزه بس کنید!
آقای زرافشان، اقای حکیمی، لطفا بس کنید! این وسط اصل مطلب فراموش شد عزیزان. بحث تو دروغ گفتی من راست میگویم را در جلسه بعدی که دور هم جمع می شوید ، باز کنید. منظورم این نیست که نباید دیگران این بحث ها رابشنوند، ترجیح میدهم که هسته اصلی مبحث با دقت مو شکافی شود: فلسطین، اسراییل، حماس.مطالب بسیار مهمی در متن اصلی بیانیه و در انکار نامه ها هست که اینگونه به فراموشی سپرده خواهند شد. و دیگر اینکه همانطور که شاهد هستید مدتهاست که یک طیف سیاستمداران اینترنتی پیدا شده اند که وظیفه دارند در هر بحثی مداخله کنند، پرچم یک طرف را با تمام قوا !! بر افراشته کنند و ان دیگری را به خاک بمالند. و در این راه از هیچ توهین و ... ابا ندارند. به این دسته باید کمتر فرصت عرض اندام داد.
۶۴۰۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٣
|
از : سیمین محمودی
عنوان : کلاشی و فرار از اصل مطلب
گویا جناب آقای حکیمی پشتشان خیلی محکم است که قصد این دارندکه آقای زرافشان را به محاکمه بکشانند.
جناب آقای حکیمی محترم! موضوع روشن است و اینهمه حاشیه بافی ها اصل موضوع را تغییر نمی دهد. موضوع براین قرار است که:
شما آقای حکیمی مطلبی را با آن عنوان که گویا اسرائیل را محکوم کرده اید، می نویسید و در جلسه ای هم در اختیار آن جمع قرار می دهید. از قبل هم مطلب را برای عده ای از جمله آقایان رئیس دانا و زرافشان می فرستید . تعدادی از جمله آقای رئیس دانا ایمیل را می خوانند و احیانا امضا هم می کنند و عده ای ، به هر دلیل مطلب را از طریق ایمیل نمی خوانند ، شاید بخاطر محدودیت وقت ، قربانش برم وضع اینترنت در ایران آنگونه هم نیست که حتما همه چیز به همه برسد. برای من هم بارها اتفاق افتاد که ایمیل من به گیرنده نرسید. در آن جلسه هم روشن است که وقت خواندن آن مطلب نبوده و اگر هم بوده هر یک به اعتبار دیگری و در اینجا زرافشان به اعتبار رئیس دانا مطلب را نخوانده امضا می کند.
خب، اینکه چه کسی در کجا نشسته و آیا امضا از طریق ایمیل بوده و یا در آن جلسه صورت گرفته ، موضوعی نیست که شما آقای حکیمی اینگونه با سینه سپر شده قصد آن دارید که زرافشان را نفله و خونینش کنید تا برای دیگران هم درس عبرتی شود. لابد قصد آنرا هم دارید که به دادگاه لاهه شکایتی علیه ایشان بکنید که ایشان آنتی سمیتیست هستند. این آن جو ترور و وحشتی هست که از قبل هشدارش رسیده بود.در غرب هم به همین منوال است. تمام دستگاه های دولتی و مطبوعات، مخالفین جنایات نظام نژادپرست اسرائیل را به صور مختلف آنتی سمیتیست( ضد یهود) قلمداد می کنند و این مبارزین را می ترسانند که مبادا به خیابان ها آیند و شعار ضد صهیونیستی سر دهند. از قبل هم فضا را آنچنان مسموم کرده اند که بیا و ببین. با کسی تلفنی بر سر نوشته آقای حکیمی صحبت می کردیم. او بر این نظر بود که این عمل آقای حکیمی کلاشی است. من اما نظرم این است که این هر چه هست فرار از اصل مطلب است و خراب و تضعیف نمودن جبهه ضد اشغالگران صهیونیزم.
آقای زرافشان! همینگونه بمانید و خواهید ماند.
سیمین محمودی
۶۴۰۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱٣۹٣
|