از : شاهین ح
عنوان : یادش گرامی باد
ایرج را آخرین بار بیش از ۳۱ سال پیش دیدم, چند روز قبل از اینکه راه مرز ترکیه را در پیش بگیرم. ۳۱ سال بعد سعی میکنم به خاطر آورم چطور با هم "خداحافظی" کردیم. ... درآن سالهای بعد از انقلاب, پای صحبت ایرج نشستن نعمتی بود. بویژه در آن شبهای سرد و تاریک سالهای ۶۰ و ۶۱. به منزل ما میآمد, پاها مون رو میگذاشتیم توی کرسی, و ساعتها صحبت شروع میشد, ..., من از سازمان پیکار و ... علیرضا سپاسی و ... میگفتم و ایرج از "در دادگاه تاریخ" روی مدودف, و از "آلترناتیو" رودولف بارو, و نقد سوسیالیسم واقعا موجود و ... وشکرالله پاکنژاد و شورای مقاومت و ... آه ای کاش تو را یک بار دیگر دیده بودمت, ای کاش میتوانستم دستت را بفشارم, و روی نا زنینت را ببوسم. هر جا که هستی, از تو, به خاطر همه آن سالها, همه آن خنده ها و صحبتها و ایده ها , سپاسگزارم. همچنین, با تسلیت به مهدی تهرانی عزیز.
شاهین ح
۶۴٣٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ شهريور ۱٣۹٣
|